کتاب الکترونیکی جدید من به نام « آفوریسمهای دربارهی یک زایش» منتشر شد. متن ذیل پیشگفتار این کتاب جدید همراه با لینک کتاب در پایان مقاله است که برای علاقهمندان اینجا منتشر میشود.
پیشگفتار
آنچه در این مقالات، آفوریسمها یا گزینهگوییها مطرح میشود، چشماندازی برای یادگیری راههای تغییر واقعیت و جهان فردی یا جمعی است. موضوع این مقالات و آفوریسمها دستیابی به شناخت و قدرت آفرینش رنسانس فردی و جمعی است.
برای تغییر واقعیت و جهان فردی یا جمعی، برای تغییر جسم و روابط خویش بایستی ابتدا واقعیت را و جنس واقعیت را شناخت، ساختار و نظم نهفته در روابط و تمناهای خویش و دیگری را شناخت و اینکه چگونه میتوان به تحول دست یافت. چگونه میتوان به واقعیت نوینی، به جسم و روابط نوینی و به ساختارهای نوین فردی، فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی دست یافت.
این متون و گزینهگوییها از طرف دیگر امکانی برای برای آشنایی بهتر دوستان و علاقهمندان با قدرت خندان « یک نگرش و زیستن پارادکس و چند چشماندازی» است. نگرشی پارادکس و خندان که پایهگذار سیستم پیشنهادی و راههای پیشنهادی من برای تحول فردی و جمعی است. آنها مسیر ورود به درون یک واقعیت و نگرش نوین و تلفیقی هستند که حال واقعیت و جهان فردی و جمعیاش را بدست میگیرد، میسنجد و در معنای نیچهای به ارزشیابی همه ارزشها دست میزند. نگاهی که هم از یکسو به زمین و زندگی آری میگوید و خواهان سعادت زمینی است و هم از سوی دیگر میداند که هر سعادت زمینی، هر حالت انسانی و حتی واقعیت انسانی یک «واقعیت نمادین و یا سمبولیک»، یک «نظم سمبولیک و یا نمادین» است. یک جسم و عشق نمادین است. یعنی یک روایت قابل تحول است. یک جسم و واقعیت در عرصه زبان و دیسکورس است، یک ساختار قابل تحول است.
این نگاه ازینرو از یک سو به زمین و زندگی، به جسم و تمناهای خویش، به دیالوگ و چالش عشق و قدرت با دیگری در همه عرصهها تن می دهد و جز آن نمی خواهد و از سوی دیگر میداند که این دیالوگ و دیدار با دیگری و غیر، این بازی عشق و قدرت یک « دیالوگ و بازی نمادین، یک روایت قابل تحول» است و همیشه میتوان روایاتی نو از زندگی آفرید.
ازینرو این نگرش پارادوکس و چند چشماندازی از یکسو به خواننده خویش امکان دیدن راز و ساختار این جهان سمبولیک و جسم سمبولیک را میدهد و از سوی دیگر به او امکان و راههای ساختن و آفریدن جهان و واقعیت نو را میآموزد. ازینرو این نگرش پارادکس به جای اینکه از جسم و واقعیت سخن بگوید و یا از سوی دیگر اسیر یک «ذهنگرایی» باشد، از «جسم خندان»، از واقعیت سمبولیک و یا از واقعیت به سان یک «ماشین تولید آرزو» در معنای دلوز/گواتاری سخن میگوید و اینکه برای آفریدن جهان و واقعیت نوی فردی یا جمعی به چیزهایی بایستی توجه کرد. ازینرو این نگاه از «عشق خندان» و «افسردگی» به سان یک دیسکورس نو سخن میگوید.
از طرف دیگر این نگرش در واقع جسمگرایانه/سمبولیک از خرد و منطقی نو سخن میگوید. خرد و منطقی شاد و خندان، حکمتی شاد که در پی ساختن جهانی بهتر و فردی یا جمعی است و راههای دستیابی به این جهان نو و حکمت خندان را مطرح میسازد. در این نگرش پارادکس آنگاه هراس سنتی از خرد و خرد کلاسیک مدرن حال به «نظربازی دیونیزوسی» و تلفیقی تبدیل میشود. به قدرت جسم و سوژه خندانی تبدیل میشود که حال قادر است جهانش را در دست بگیرد و از چشماندازهای مختلف بسنجد و همزمان همیشه به یاد داشته باشد که حتی خرد و حکمت او نیز یک «نظم سمبولیک و یک دیسکورس» و یا یک چشمانداز است و رابطه او با ابژه خویش یک رابطه «سوژه/ابژهای» صرف نیست بلکه یک رابطه متقابل و پارادکس است. ازینرو او در واقع با نگاهش به ابژه همزمان چشمانداز خویش را و منطق خویش را میآفریند و هر ابژهای در واقع از سوی دیگر یک «سوژه تمنامند» است. ازینرو این حکمت شادان هم قادر به سنجش و ارزشگذاری است و هم همیشه میداند که راههای دیگری ممکن است. اینجاست که خرد عینی مدرن در نگاه پسامدرن یا جسمگرایانه به یک « خرد چشماندازی» تحول مییابد و در تلفیق با نکات سالم فرهنگ ایرانی خویش به یک «نظربازی دیونیزوسی» دگردیسی مییابد.
موضوع سوم و نهایی اما این است که اگر جهان و واقعیت انسانی را به سان یک واقعیت سمبولیک بنگریم، او را به سان یک روایت قادر به تحول بنگریم، این بدان معنا نیست که ما میتوانیم با دیگری و با این واقعیت هر کاری که میخواهیم انجام دهیم. زیرا واقعیت سمبولیک، جسم سمبولیک در واقع یک حالت عینی/ذهنی و یا در معنای درستتر یک «عینیت ذهنی» و یا یک «ذهنیت عینی» است. ازینرو در این واقعیت سمبولیک اگر ما خویش را به زبان ساده از ساختمانی ده طبقه به پایین بیاندازیم، به احتمال زیاد خواهیم مرد و با این حال اینکه اصولا به این لحظه و حادثه چه معنا و حالتی دهیم، دقیقا روایات مختلف مرگ یا خودکشی را ایجاد میکند و این روایات همیشه ناتمامنند و همیشه روایاتی دیگر ممکن است. موضوع عمیقتر اما این است که ما همیشه در این روایات میزییم، در این روایات سمبولیک میزییم و در پشت هر روایت تنها روایتی دیگر نهفته است و نظمی دیگر، دیسکورسی دیگر.
درک و شناخت این مباحث پایهای به معنای این است که انسان به این بلوغ دست مییابد که نیازمند به دیگری و دیالوگ با دیگری است. برای دستیابی به درجه والاتر از عشق، بازی قدرت و یا به یک درجه والاتر از ساختار مدنی یا سیاسی نیاز به چالش و دیالوگ با دیگری و غیر، از معشوق تا رقیب وجود دارد و همزمان این چالش و دیالوگ همیشه در چهارچوب یک روایت و نظم و سناریو صورت میگیرد. ازینرو بایستی هم به جزییات و حالات باصطلاح واقعی این چالش و دیالوگ و به تمنا و خواستهای خود و دیگری توجه داشت تا بتوان به یک تحول در رابطه و جهان دست یافت و همزمان بایستی مرتب به یاد داشت که همه این بازی در یک «روایت و سناریو نمادین» صورت میگیرد و تحول در این سناریو و حالت ارتباط اساس و موضوع اصلی تحول واقعیت و دیالوگ است.
با چنین نگاه پارادوکسی نیز میتوان پی برد که تحول فرهنگی، دگردیسی مدرن فردی یا جمعی بدون تحول در دیسکورس و فرهنگ و هویت سنتی خویش، بدون توانایی پذیرش مباحث مدرن بر بستر فرهنگی خویش غیر ممکن است. همانطور که هر دیسکورس نو از درون دیسکورس کهن و با حفظ قدرتهای سالم این دیسکورس بوجود میآید. همانطور که پسامدرنیت فرزند و روح مدرنیت است و در عین حال در آن تحول میبخشد. همانطور نیز هر رنسانس فردی و یا جمعی ایرانی، هر هویت نوین و مدرن ایرانی بایستی به ناچار با پذیرش سمبولیک مبانی مدرنیت در فرهنگ خویش، با آسیبشناسی فرهنگ و دیسکورس خویش و ساختارهای فرهنگی،سیاسی یا حقوقی خویش، حال به یک «نوزایی فرهنگی»، به یک تلفیق قوی و سالم دست بزند و اینگونه حالات خاص خویش از مباحث مدرن و هویت مدرن را بوجود آورد. عرصه ای بوجود آورد که در آن اکنون در عین یک حس وحدت مشترک همزمان امکان رشد هزاران حالت از فردیت مدرن، سکولاریسم مدرن و حکمت مدرن بوجود آید. ازینرو بحث نهایی این کتاب ایجاد صحنه ای از جهان «عارفان زمینی، عاشقان زمینی، خردمندان شاد و مومنان سبکبال» است تا خواننده هر چه بیشتر با این حالت و قدرت و دیسکورس نو آشنا شود. حالت و دیسکورسی نو که به خواننده ایرانی این امکان را میدهد با کمک درک این مبانی هر چه بهتر به فردیت مدرن و خاص خویش دست یابند و یا به حالات خاص خویش به سان عارفان و عاشقان زمینی و خردمندان شاد و سبکبال ایرانی.
باری این کتاب و گزینهگوییهای آن در نهایت میخواهد خواننده را به کمک مقالات و آفوریسمهای خویش هر چه بیشتر به سوی یک قدرت نو و شرارت نو اغوا کند که به او این امکان را میدهد هر چه بیشتر به «بازیگر خندان» بازی زندگی دگردیسی یابد و قادر باشد هر چه بهتر به سعادت و شکوه دنیوی و همیشه ناتمام خویش دست یابد.
چهارچوب و ساختار این کتاب به این گونه است که کل کتاب به طور عمده به حالت گزینهگویی یا آفوریسمهای بلند و کوتاه نوشته شده است. گزینهگویی و آفوریسمهایی که میخواهند خواننده را با جهان و امکانات نوین و با شرارت خطرناک و شادی آشنا سازند و به او این امکان را بدهند که مانند «نئو» در فیلم «ماتریکس» به راز جهان و واقعیت خویش، به «ماتریکس» واقعیت خویش و هستی انسانی خویش بهتر پی ببرند و بهتر قادر به تحول در آن شوند. تا بتوانند چه به عنوان فرد یا ملت بهتر به رنسانس فردی و یا ملی خویش دست یابند. ازینرو این مقالات مالامال از شور زندگی و خنده و همراه با یک «خرد نو و قدرتمند» هستند. خواننده توانا میتواند به خوبی ملودی و موسیقی درون آن و حالات مختلف این موسیقی را حس و لمس کند.
آفوریسم یا گزینهگویی در واقع در معنای نیچه حکمتی است که تنها از شناخت عینی نشات نمیگیرد بلکه همزمان یک شناخت خردی/احساسی است. به زعم نیچه آفوریسم با «خون» نوشته میشود و می خواهد چون رعد و برقی چشماندازی را بر روی بخشی از یک واقعیت فردی یا جمعی بگشاید و راهها و یا امکاناتی برای ایجاد واقعیاتی نو را نشان دهد. از طرف دیگر آفوریسم یک «حکمت شادان» است و با شناخت راز «نمادین بودن و روایت گونگی» واقعیت خویش، حال قادر به ایجاد «نیمروز خویش» و یا قادر به ایجاد جهان فردی و جمعی نوین خویش است. او قادر است مرتب چشمانداز و روایتی نو از جهان خویش و پدیده های خویش، تمناهای خویش بیافریند و مرتب دگردیسی یابد. زیرا هستی انسانی او و همه روایات او از علم، مذهب تا عشق و هنر بدور یک «هیچی محوری» آفریده میشود. ازینرو این خلاقیت و کتابت را پایانی نیست و مرتب میتوان روایتی نو آفرید. ازینرو به قول لکان «ساحت سمبولیک هیچگاه به نوشته شدن پایان نمیدهد». یا در معنای دلوز/گواتاری این واقعیت خود یک «تولید و ماشینی است» که توسط آرزوی جمعی آفریده شده است و همزمان خود یک «ماشین تولید آرزو» است و مرتب واقعیات نو و امکانات نو میآفریند و می تواند بیافریند.
موضوع این کتاب نیز آشنایی خواننده با ماتریکس جهان خویش و لمس توانایی تغییر آن است. ازینرو این کتاب خواننده را با خود بدرون این ماتریکس و جهان نوی ایرانی میبرد تا خود این قدرت را لمس کند و بسنجد. حالت آفوریسمی کتاب نیز باعث شده است که تا حد ممکن از بیان مراجع و منابع خودداری شود تا خواننده مرعوب نامها نگرد و با جسم و جانش این جهان و نگاه نو را بچشد و بسنجد و انتخاب کند. با اینحال برای خواننده آشنا مشخص است که هر نظریه این کتاب بر پایه دهها زیرمتن و بر اساس عبور از بحرانهای مختلف مدرنیت است و همزمان هر نظریه این کتاب بر روی مرز «نظرات» میزید و با آنکه توجه اصلیش به نگاه روانشناختی و رواندرمانی است اما همزمان نظرات مخالف آن مثل نظریات دلوز/گواتاری و یا فوکو و دیگران را در سیستم باز و چندچشماندازی خویش پذیرا گشته است و مرتب قادر به تحول است. بی آنکه از یاد ببرد که حتی این نگاه پارادکس نیز فقط امکان و راهی است و همیشه راههای دیگری ممکن است.
بخش اول کتاب به نام «ماتریکس واقعیت و راز قدرت جسم خندان یا عارفان زمینی» خواننده را با برخی مبانی پایهای این نگرش نو آشنا میشود و اینکه چگونه با شناخت راز واقعیت و جهان سمبولیک خویش حال قادر به ایجاد سناریو و سعادت نوین خویش باشد، چگونه با شناخت ساختار فرهنگی و دیسکورسیو جامعه خویش به تحول در آن دست یابد. همانطور که این بخش خواننده را با قدرت و حالات «جسم خندان و عارفان و عاشقان زمینی» آشنا میسازد. با قدرت سوژه خندان و نسل خندانی که قادر به آن هستند با «تن بیاندیشند»و همزمان بدانند که حتی تن و تمنایشان نیز یک «نظم سمبولیک، یک ماشین تولید آرزو» و یک روایت یا ارگانیسم است و اینکه میتوان مرتب روایات و بدنهایی نو، واقعیاتی نو آفرید. از آنجا که این نگرش نو هم با یک شناخت نو و هم با توانایی عبور از بحران فردی و جمعی در پیوند است، از آنرو در این بخش این پیوندها و راهها نیز توضیح داده میشوند.
در بخش دوم کتاب که نام «نظربازیها» را دارد حال خواننده با قدرت و آسیبشناسی این «حکمت شادان» روبرو میشود. نظربازی خندان و شاد است. زیرا او با شناخت راز «واقعیت سمبولیک و قابل تحول» حال به نقد و سنجش همه هستی خویش میپردازد و یک شناخت پرقدرت است. ازینرو این نظربازیها هر کدام به سان یک کولاژ یا فراگمنت مستقل هستند. به سان چشماندازی به یک پدیده و برای شناخت عمیقتر آن پدیده هستند و همزمان راهی برای ایجاد واقعیاتی نو از این پدیده یا حالات انسانی را ممکن میسازد. بنابراین در عین کثرت و حالت فراگمنتی در میان آنها یک وحدت درونی وجود دارد، به سان حالت یک خرد شاد و شرور و بازیگوشانه که با آشکارساختن واقعیات پژمرده خواننده را به آفرینش واقعیات و بدنهای نو، روابط نو اغوا میکند و راههایی را به آنها نشان میدهد.
بخش سوم کتاب حال با کمک آفوریسمها و گزینهگوییهای نو خواننده را به جهان « عارفان زمینی، عاشقان زمینی، خردمندان شاد و مومنان سبکبال» اغوا و هدایت میکند و او را با برخی حالات و قدرتهای این جهان نو و حکمت شاد ایرانی آشنا میسازد.
بخش پایانی کتاب دو آفوریسم نهایی در باب تحول و دگردیسی به «بازیگر زندگی و رقصنده خندان زندگی» است. موضوع لمس زندگی به سان یک بازی پرشور، یک دیالوگ و چالش عشق و قدرت جاودانه و همیشه متفاوت، به سان یک رقص جاودانه است و تحول از «سرباز جان برکف سنتی» و از «هنرپیشه مدرن» به این «بازیگر خندان و پرشوری» است که با «قلبی گرم و مغزی سرد» تن به بازی زندگی به عنوان فرد و یا به عنوان نسل، گروه یا ملت میدهد تا به جهان و سعادت فردی و یا جمعی خویش دست یابد.
هر بخش کتاب و هر مقاله این کتاب در عین اینکه جزوی از یک کل است، همزمان یک فراگمنت مستقل را تشکیل میدهد. ازینرو خواننده میتواند به میل و توان خویش از مطلب مورد علاقه خویش شروع کند و یا به حالت فراگمنتی کتاب را بخواند.
آنچه اما در این گذار چهارگانه برای خواننده اتفاق میافتد و آنچه این کتاب آشکارا و در خفا در پی آن است، گذار انسان ایرانی از جهان سنگین و اخلاقی کهن یا بحرانزای کنونی خویش و ورود به این جهان نو و خندان است. به عرصه و جهانی که در واقع عرصه رنسانس و شکوه نوین فردی و جمعی اوست. این کتاب به عنوان بیان نخستزادی از این جهان نوی ایرانی حال می خواهد دیگر ایرانیان را، دیگر یاران و همبازیان خویش را به این جهان نو اغوا کند و بگذارد آنها دمی در این فضای نوی بیاسایند، ببینند، بخندند و از نو همه چیز را بسنجند و اینگونه دمی «آن شوند که هستند». یعنی به عمیقترین خواست درونی خویش و پروسه مشترک خویش تن دهند که همان خواست رنسانس فردی و جمعی است.
هر رنسانس واقعی برای تحقق خویش هم به تحول درونی و هم به تحول ساختاری و برونی احتیاج دارد، هم به انقلاب درونی و ایجاد یک هویت نوی فردی یا جمعی، ملی احتیاج دارد و هم به تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی. خواست این کتاب در ادامه آثار دیگر نگارنده کمک به ایجاد این تحول درونی و دگردیسی درونی است و همراهی با این تحول همه جانبه که یکایک ما در آن شریکیم و جزوی از آن هستیم. موضوع گذار نهایی انسان ایرانی از این جهان بحرانی درونی و برونی و ورود به جهان نوین فردی و جمعی خویش است.
درون و برون انسان در نهایت یکیست. ضمیر ناخودآگاه خویش را همیشه در رفتار و در عمل انسان، در یک تپق زبانی و یا یک فراموشکاری خویش را نشان میدهد و جامعه گرفتار دیکتاتور دارای ساختار مشابه درونی است و در خویش در جدال میان پدر دیکتاتور و فرزند طغیانگر نیز قرار دارد. به این دلیل نیز هر تحول عمیق درونی و یا هر تحول در ساختار بیرونی به ناچار تاثیرش را بر بخشهای دیگر میگذارد و به این پوستاندازی نهایی کمک میرساند. تنها نباید از یاد برد که در نهایت همه این تحولات بدست انسان بایستی صورت بگیرد و ازینرو هر چه این تحول درونی و این دگردیسی بهتر صورت گیرد، به همان اندازه نیز تحولات برونی و ساختاری بهتر صورت میگیرند. زیرا برای این تحولات نیز احتیاج به سیاستمدار باهوش، روشنفکر نوین و هنرمند خلاق و نوین است و خواست این کتاب کمک به رشد این نسل نوین است. کمک به رشد این رنسانس فردی و جمعی است و در واقع اغوای دیگران به اینکه سرانجام «آن شوند که هستند». یعنی از کاهنان و اخلاقیان جان سنگین، از روشنفکر و سیاستمدار عمدتا گرفتار حالات مالیخولیایی یا خراباتی، از اندیشمندان ناتوان از خلق اندیشه، به هزار حالت و روایت این عارفان و عاشقان زمینی، خردمندان شاد و مومنان سبکبال دگردیسی یابند و آن شوند که هستند.
باری موضوع دستیابی به قدرت و شکوه نوین است. ازینرو این کتاب اغواگر است و خالق جهان و واقعیت نو، جهان و واقعیت رنسانس و خنده و شادی نو. ازینرو در بطن و در لابلای سطورهای این کتاب ملودی، ترانه، رقص، خنده و شرارت خلاقانه موج میزند. باری که این شرارت و خنده ستایشگر زمین و زندگی به جان پرشور یکایک شما آتشی نو بیاندازد و شما را به بازی نوین عشق و قدرت و به خلاقیتی نوین اغوا کند. آنگاه او وظیفهاش را بخوبی انجام داده است.
لینک کتاب « آفوریسمهایی دربارهی یک زایش» به حالت «پ د اف»
( توضیح نهایی: این کتاب بدون ادیت نهایی است. زیرا این کتاب در آینده به شکل یک کتاب مستقل منتشر خواهد شد و احتمالا با تغییراتی در آن. شکل اولیه آن برای خوانندگان اینترنتی منتشر شده است تا با انتقادات و تکمیلات بعدی، به شکل نهایی خویش دست یابد و منتشر شود.)
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید