رفتن به محتوای اصلی

دکتر خزعلی آیا گذشته خودش را هم یادش هست؟
04.09.2010 - 18:01

یکی از متفکرین اروپایی در جایی گفته بود «مردمی که تاریخشان را فراموش می کنند مجبورند که آنرا تکرار کنند» . در دنیا شاید کمتر مردمی وجود داشته باشند که به اندازهء ایرانیان به مطالعهء تاریخ و کلا” مطالعهء کتاب بی علاقه و حتی از آن بیزار باشند . این را من نمی گویم بلکه آماری می گویند که از نرخ کتابخوانی در کشورمان ارائه شده اند . هر ایرانی تنها سی ثانیه در سال کتاب میخواند

ما تاریخ نمی خوانیم و در نتیجه تاریخمان را بیاد نمی آوریم . ما حتی بیست سال پیش خودمان را هم بیاد نمی آوریم . از آن بدتر آنکه از یادآوری تاریخمان هم نفرت داریم . من هر بار که مطلبی تاریخی مینویسم و گوشه ای از سرگذشت سرزمین محنت کشیده مان را بازگو می کنم ، صدایم در میان دشنامها و اذهان خو گرفته به دروغهای شیرین و فریاد های « دروغ است .. دروغ است ..» گم میشود . با اینحال هنوز از پا نیفتاده ام و باز از تاریخ می گویم و باز از سرگذشت غم انگیز مردان بزرگ سرزمینم می نویسم ، بی هیچ هراسی و بی هیچ دلبستگی و وابستگی به و پیوستگی به جایی یا کسی یا جمعی یا خطی یا ربطی ، یا گروهی و یا حتی فکری . من به قدر وسع خودم تاریخ را همانگونه که بوده است و یا به چشم خویش دیده ام روایت می کنم . تحلیل و تفسیرش بماند برای دیگران

در سال ۱۳۷۵ مجموعه برنامه هایی در تلوزیون کشورمان پخش شد تحت عنوان «هویت» . در آن سال من حدود بیست دقیقه از این برنامه را در تلوزیون سیاه و سفید نمازخانهء بند نهم زندان عادل آباد شیراز دیدم . اینکه قبلش کجا بودم و بعدش دوباره به کجا برده شدم ، حکایت رنجهای خودم هست و به آن نمی پردازم . آن شب اگر خطا نکنم ، گوشه هایی از اعترافات سعیدی سیرجانی را نشان می داد و عزت الله سحابی را . بعدها که از زندان آزاد شدم کتابی خریدم به نام «هویت» که مشروح همان برنامهء تلوزیونی بود . نویسندهء آن کتاب علاوه بر متون پیاده شده از برنامهء هویت ، بنا به ابتکار و عقیدهء خود ، بخشهای مفصل دیگری را نیز در افشاگری علیه آنچه را که «انحراف و خطر روشنفکران» برای کشور دانسته بود ، بر آن افزوده بود و فهرستی از آن «روشنفکران و نویسندگان منحرف و خطرناک» را نیز با شرح سوابق و ذکر جملات و نقل قولهایی از آنها ، به عنوان سند ، در بخش پایانی کتابش گنجانده بود (اینجا) ء

در سال ۱۳۷۷ جمعی از آن روشنفکران یا دوستان آنهایی که در برنامهء هویت منحرف وخطرناک نامیده و معرفی شده بودند ، یک به یک کشته شدند . آن کشتارها بعدها به قتلهای زنجیره ای معروف شدند . وزارت اطلاعات کشورمان خود پیگیر ماجرا شد و در اقدامی که با معیارهای سازمانهای امنیتی جهان عملی شجاعانه و بزرگ محسوب میشد ، مسئولیت آن قتلها را به گردن گرفت اما گفت که انجامشان خارج از تصمیمات وزارتی بوده و مرتکبین آن جنایت ها را جمعی خودسر و قدرناشناس نامید . به سرعت مشخص گردید که رهبری آن گروه تبهکار را فردی بنام سعید امامی – معروف به سعید اسلامی – عهده دار بوده است (اینجا) به تدریج جزئیات بیشتری از اعمال و سوابق آن جماعت خودسر منتشر شد و معلوم گردید که تهیه کنندگان واقعی برنامهء هویت و ناشرین کتاب هویت نیز کسی جز سعید اسلامی (امامی) و دوستانش نبوده اند . کتاب هویت توسط انتشارات حیان منتشر شده بود و تدوین کننده و نویسندهء توضیحات و تفصیلاتش نیز شخصی بنام دکتر مهدی خزعلی بود . در آن سالها اطلاعات اندکی از مهدی خزعلی در دست بود و صرفا” گفته میشد که به دلیل رفاقت و همکاری اش با گروهی که بعدها به تیم سعید اسلامی و نیروهای خودسر وزارت اطلاعات مشهور شدند، انحصار نشر بسیاری از کتابهای دانشگاهی کشور را در دست دارد ، فرزند آیت الله خزعلی است ، چشم پزشکی خوانده است و خانواده اش انحصار برداشت خاک سرخ جزیرهء هرمز را نیز در دست دارند . سعید اسلامی (امامی) بعدها و در زمانی که تحت بازداشت وزارت اطلاعات بود ، با خوردن داروی نظافت خودکشی کرد و سایر اعضای گروه خودسر و تبهکارش نیز به مجازاتهایی سنگین محکوم شدند . از آن پس کسی نام دوستان و یاران غار سعید اسلامی و از جمله دکتر مهدی خزعلی را نشنید

اخیرا” در عالم اینترنت آزادیخواهان جدیدی ظهور کرده اند که سوابقشان برای دیگران چندان روشن نیست اما دست کم نامشان برای من آشناست . یکی از این آزادیخواهان نوظهور و محبوب ، دکتر مهدی خزعلی است . دکتر خزعلی یکی دو سال است که سایتی را هم راه انداخته و در آن به نوشتن مقالاتی انتقادی علیه حکومت و نیز ذکر خاطراتش می پردازد (اینجا) خاطراتی که او تعریف می کند نسبتا” جدید هستند و غالبا” حکایت از مبارزات آزادیخواهانهء وی در راه احقاق حقوق مردم ایران و مبارزه با ستمگری ها و کژی های هایی هستند که به گفتهء خود او ، در بخشهایی از دولت و یا کل حاکمیت نظام جمهوری اسلامی می بیند . دکتر خزعلی برای مثال از میل کردن افطاری با یک روحانی آزاده می گوید و یا شرح می دهد که چند شب پیش از آن ، یا پس از آن ، چگونه همراه با شخص شریف دیگری وارد یک چت روم شده و با حاضرین در آن دنیای مجازی به گفتگویی بی پرده و شجاعانه پرداخته است .اما دکتر خزعلی ظاهرا سالهای دور خود و سوابق گذشته اش را چندان بیاد نمی آورد و خاطره ای از فعالیتهای ده سالهء امنیتی و مطالعاتی اش در سالهای شصت و هفتاد را تعریف نمی کند . اگر هم از سالهای دورش خاطره ای بیادش بیاید از قبیل همان مطلبی است که با عنوان ” آیت الله جنتی شما دین دارید؟ نوشته است (اینجا) . جناب خزعلی آن مطلب را البته به ظاهر در وهن و تحقیر آیت الله جنتی نوشته شده بود و بسیاری از مخالفین حکومت جمهوری اسلامی نیز از آن استقبال کردند و با خواندنش به وجد آمدند ، اما محتوایش در واقع شرحی از عجوزگی ها و خباثتهایی بود که دکتر خزعلی به عیال آیت الله جنتی نسبت داده بود (اینجا) شاید آیت الله جنتی همان باشد که دکتر خزعلی می گوید – والله علیم و بصیر- اما تهمت دزدی زدن به پیرزنی که اکنون قاعدتا” قریب به هشتاد سال سن دارد و هیچ پست و مقامی سیاسی و غیر سیاسی هم نداشته است و وبسایت و وبلاگی هم ندارد و قادر به دفاع از خود در مقابل آن تهمت های سخیف در عالم اینترنت نیست ، برخلاف رسم فتوت و جوانمردی بود . من در شگفتم که چرا کسی در این زمینه دکتر مهدی خزعلی را سرزنش نکرد

در سایت دکتر مهدی خزعلی که وارد شوید و روی گزینهء «دربارهء من و زندگینامهء من» که کلیک کنید ، شرح مبسوطی از کارنامهء علمی ایشان را می بینید و با جزئیات کارهای انتشاراتی و مطالعاتی اش در زمینه های علمی و پزشکی آشنا میشوید ، اما با شگفتی بسیار متوجه میشوید که ایشان از روی ده سال تمام همکاری اش با دفتر بررسی ها و مطالعات ریاست جمهوری گذشته و کوچکترین اشاره ای به آنچه که در آن ده سال انجام داده بود نکرده و در عوض با فونتی درشت نوشته است که بعد از آن ده سال « با خودم عهده کردم که مسئولیت دولتی نپذیرم» (اینجا) . علاوه بر این ، مطلب دیگری نیز جهت معرفی کردن ایشان در سایتشان هست با عنوان «مهدی خزعلی ، آنطور که من شناختم» که به قلم فردی بنام جواد ترابی و در شرح کمالات و فضایل مهدی خزعلی نوشته شده است . جالب اینجاست که نویسندهء مطلب مذکور نیز از گذشتهء مهدی خزعلی اطلاعی ندارد و اقرار کرده است که سابقهء آشنایی اش با ایشان صرفا” از سه سال پیش به این سو بوده است (اینجا) . به سایت انتشارات حیان هم که وارد شوید ، فهرستی از کتابهای غالبا” علمی منتشر شدهء این انتشارات را می بینید اما در میان آنها هیچ اثری از کتاب هویت نیست (اینجا) ء

به این ترتیب دکتر مهدی خزعلی گذشتهء خود و سابقهء همکاری و همفکری و رفاقت دیرینه اش با مرحوم سعید اسلامی (امامی) و هر آنچه را که دال بر نقش داشتنش در ماجرای پروژهء هویت (که شامل ساختن برنامهء هویت و نوشتن و انتشارکتاب هویت علیه روشنفکران و نویسندگان ناراضی گرفته تا قتل عامشان به دست گروه خودسر سعید اسلامی شامل میشد) را به عمد فراموش نموده و در واقع ، از چشمهای حقیقت جو پنهان کرده است . من معتقدم که سعید اسلامی (امامی) از روز اول همانی نبود که در آخر کار شد . هیتلر هم روز اول انسان بدی نبود . استالین هم به گواه تاریخ ، در نوجوانی و سالهای نخست جوانی اش مرد شریفی بود . اما همین افرادی که در آغاز انسانهای بدی نبودند به تدریج در حلقه ای از یاران کژاندیش قرار گرفتند و اندک اندک به راهی کشیده شدند که عاقبت دیدیم و همه کمابیش با آن آشناییم . با اینحال ، مورخین گویی که رغبتی به پرداختن به آن «اطرافیان» ندارند وگرنه شاید تاریخ به گونهء دیگری نوشته میشد . آنچه را که سعید اسلامی (امامی) مرتکب شد یک عمل فردی نبود بلکه جنایتی جمعی بود . کنراد ادنائر – نخستین صدر اعظم آلمان غربی – در اشاره به فاجعهء هولوکاست و مرگ شش میلیون یهودی بی گناه به دست نازی های هموطنش ، آن فاجعه را یک جنایت دسته جمعی نامیده بود . او با سرزنش کردن خودش و همهء مردم آلمان گفته بود « در یک جنایت دسته جمعی ما نمی توانیم یک نفر را از میان خودمان به عنوان مقصر و جنایتکار اصلی معرفی کنیم در نتیجه مجبوریم چشممان را بر آنچه کرده ایم ببندیم و یکدیگررا ببخشاییم ، اما در عوض توقع داریم که در خودمان لااقل یک احساس شرمساری دسته جمعی را ببینیم » ء

من این مطلب را نه با اغراض و منظور سیاسی و برای تخریب شخصیت دکتر مهدی خزعلی و یا عقده گشایی علیه حکومتی و یا حمایت از جمعی، بلکه برای کشف حقیقت و بیاد آوردن گوشه ای از تاریخ فراموش شده و غم انگیز روشنفکران و اهل قلم کشورم نوشتم . سالها بعد از درگذشت سعیدی سیرجانی شنیدم که سعید اسلامی (امامی) در جایی گفته بود که وقتی سعیدی سیرجانی در سلولی انفرادی بود به او گفتم چه دوست داری برایت بیاورم ؟ و او گفت دلم ارده می خواهد . سعید اسلامی اضافه کرده بود که می دانستم پیرمرد به دلیل سنش با خوردن ارده قبض مزاج می گیرد و نیاز به ملین دارد . در نتیجه فردایش برایش کپسولهایی از سم پتاسیم را بردم و گفتم که اینها شیاف ملین است و به توصیهء پزشک استعمالشان کن . سعید اسلامی تعریف کرده بود که که سعیدی سیرجانی با استعمال آن کپسولهای سمی و کشنده ، از درد به خود می پیجید و ضجه و فریاد می زد که آتش گرفته ام .. و آب میخواست .. و ما به او می خندیدیم تا آنکه بی حرکت بر زمین افتاد و جان داد ، علی راوی و والله اعلم . (اینجا) ء

من از دکتر مهدی خزعلی توقعی ندارم که بیاید و شرح بدهد که در گذشته با همکاری سعید اسلامی(امامی) چه اعمالی را علیه اهل قلم کشورم مرتکب شده است و یا آنکه اقرار کند وقتی کتاب هویت را نوشت راه را برای قتل و کشتار چه بی گناهانی هموار کرد ، اما از ایشان فقط و فقط توقع دارم که بابت جفایی که در حق نویسندگان شریف و مظلوم مملکتم کرد اندکی احساس گناه و شرمساری کند . همین ما را بس

دیشب مقدمهء کتاب وقایع اتفاقیه به قلم علی اکبر سعیدی سیرجانی را با چشمی اشکبار تمام کردم . سعیدی سیرجانی رفت ، سعید اسلامی رفت ، و بندهء حقیر و دکتر مهدی خزعلی و دیگران هم دیر یا زود خواهیم رفت اما راستی و درستی برای همیشه می ماند . به تعبیر ما عربها ، دنیا دار فنا و یار بی وفاست ، و آنچه که باقی می ماند فقط حق است

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.