رفتن به محتوای اصلی

شبح جمهوری ایرانی بر فراز میهن!
14.08.2010 - 19:01

 

سخن اسفندیار مشائی در باره مکتب ایرانی ولوله ای در راس حکومت ایجاد کرده است که بسیاری از آیت الله موضعگیری کرده اند و اخیرا آیت الله مرتضي مقدايي، مدير حوزه‌هاي علميه سراسر كشور در باره مشائی گفته است که:

«متأسفانه عدم برخورد لازم با این شخص، موجب شده است، تا وی به خود جرأت داده و پس از طرح «مکتب ایرانی»، که نام دیگر «جمهوری ایرانی» است، نظریه انحرافی «انسان ظرفیت خداشدن را دارد» را مطرح کند و با نهایت جسارت بر این مسأله و گفته خویش، پافشاری می کند.

مکارم شیرازی هم اظهار داشته است که:

«پیشنهاد من به رئیس جمهور این است که لااقل اگر نمی‌تواند به هر دلیلی با وی خداحافظی کند، وی را سفارش به سکوت کند تا کشور در مقابل دشمن خارجی واحد و قدرتمند عمل کند.

سخن مشائی بعنوان از یکی مهره های حکومت ارتجاعی و جنایت پیشه اسلام در ایران، ربطی به ایران و ایرانیت، و جنبش آزادیخواهانه ملی ایرانیان نداشته و ندارد. جنایتکارانی که بیش از سه دهه به سلاخی آزادیخواهان، دگراندیشان و ایراندوستان پرداخته اند، اکنون از مکتب ایران سخن می گویند تا مردم را بفریبند و از توان و ظرفیت های جنبش ملی در راه ارتجاع اسلامی بهره گیرند.

واکنش آیت الله ها نسبت به سخن مشائی و مقایسه آن با جمهوری ایرانی، باین دلیل است که شبح جمهوری ایرانی بر فراز ایران به پرواز درآمده و از یکسو خواب را از حاکمان جمهوری اسلامی ربوده است و از سوی دیگر رویاهای سینه چاکان حکومت های شاهنشاهی، اسلام دمکراتیک و سوسیالیزم استالینی را بر باد داده است.

فریاد استقلال آزادی جمهوری ایرانی دلاوران جنبش خیابانی، چون پتکی بر سر مدافعان حکومت اسلامی وارد شد، بطوریکه امروزه هر ریسمان سیاه و سفیدی را به این خواست مبارزات صد ساله اخیر ملت ایران ربط می دهند.

مطالبه جمهوری ایرانی بعنوان آلترناتیوی در برابر کلیت جمهوری اسلامی و از جمله آش شله قلمکار مکتب ایرانی آقای مشائی قرار دارد، چراکه در گوهر خود دمکراتیک، لائیک و پلورالیستی ست.

جمهوری ایرانی، جمهوری ملتی تاریخی با سرنوشت و حافظه مشترک چند هزار ساله، یعنی تحقق مطالبات معوقه دو انقلاب مشروطه و بهمن، یعنی جمهوریت، دمکراسی و نفی حکومت دینی و مسدود کردن راه های دخالتگری شاه و شیخ در قدرت سیاسی، نهادهای رسمی آموزشی، حقوقی و قضائی کشور است.

جمهوری ایرانی بعنوان شعار استراتژیک جنبش ملی (سبز غیرحکومتی)، از دل جنبش خیابانی سر برآورد؛ شبح آن بر فراز ایران پر و بال گشوده است و هیچ نیروئی نمیتواند غرش این شیرخفته را نشنیده پندارد و وحشت آیت الله ها از «جمهوری ایرانی»، واقعی و مبتنی بر شناخت و نظر سنجی ها از روانشناسی مردم توسط نهادهای امنیتی اطلاعاتی است.

ایراندوستان و آزادیخواهانی که در جستجوی سقفی برای وصله پینه کردن شاه پرستان ، مدافعین حکومت اسلامی از نوع رجوی و آدمکشان دمکرات شده جمهوری اسلامی هستند و بقول آقای نوری علا " هر کس بايد بگويد که برای تحقق اتحاد چه چيزهائی را به نفع آرمان والاتر جنبش روی ميز می گذارد، يا از فهرست خواسته های خود حذف شان می کند، و يا از ادعاهای خود نسبت به آنها کوتاه می آيد. آنگاه است که جاده برای رسيدن به شهر تفاهم گشوده می شود، " ؛ پیام جنبش خیابانی مبنی بر ضرورت سازمانیابی قطب پشتیبانان جمهوری ایرانی در برابر جمهوری اسلامی را در نیافته اند و از تجارب شکست اتحادهای بی ربط با جنبش شهروندی و جنبش های سیاسی اجتماعی زنان، دانشجویان و کارگران نیاموخته اند.

اتحاد دمکراتیک کارا، برآیند مثله کردن مطالبات جنبش و محصول توافق از بالا نیست؛ بلکه جنبشی از پائین و با دخالتگری بیشترین نیروها در مناسباتی دمکراتیک و بر محور مطالبات اساسی جنبش ملی شهروندی و نیازهای عاجل سیاسی و اجتماعی اقشار گوناگون جامعه می تواند مطرح شود و پشتوانه ملی مردمان را جلب کند.

جمهوری ایران، جمهوری آزاد، دمکراتیک و لائیک ضرورت سیاسی، اجتماعی و تاریخی امروز ایران است و این قطب در درون جامعه ایران، برابر جمهوری اسلامی صف آرائی کرده است و خارج نشین های ما بدنبال شاه پرستان و جریانات سیاسی زوال در رفته روان اند.

جنبش اتحاد از پائین طیف آزادیخواه، دمکرات، لائیک و ایراندوست بمنظور برقراری جمهوری، دمکراسی ونفی حکومت دینی به فوری ترین مسئله سیاسی تبدیل شده است و تاخیر در این زمینه، خود منجر بدرازا کشیده شدن عمر استبداد در ایران خواهد شد.

در پایان کلام باید تاکید کرد که نه مکتب ایرانی آقای مشائی ربطی به جمهوری ایرانی دارد و نه بند و بست های خارج کشوری ما را به زیر یک سقف و اتحادی شرافتمدانه هدایت می کند، مگر اینکه با چشمان باز به نیازهای تاریخی، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ملت تاریخی ایران بنگریم و بجای اتحاد های ناپایدار و شکننده شخصیت ها (بزرگان)، اتحاد دمکراتیک ملی و معطوف به جنبش های سیاسی اجتماعی زنان، دانشجویان و کارگران را محور کار قرار دهیم.

به نظر می رسد زمان آن فرا رسیده است که کوشندگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ، فریاد برآرند که:

«بزرگان تنها از آن رو بزرگ بنظر می‌رسند که ما (جلو آن‌ها) زانو زده‌ایم، پس بگذار برخیزیم»؛

بگذار برخیزیم برای ساختن جامعه ای آزاد، سوسیال(دادگر)، دمکرات و لائیک در ایران!

14.08.2010

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.