رفتن به محتوای اصلی

راه میان‌بر به دمکراسی

راه میان‌بر به دمکراسی

هر بار که در گوشه‌ای از دنیا اتفاق جالبی رخ می‌دهد بی‌اختیار فکر کشور خودمان و سرنوشت مشترکمان در ذهن تداعی می‌شود. مراسم تحلیف پرزیدنت اوباما در هفته‌ای که گذشت یکی از این نوع رویدادها بود. عظمت آن جمعیتی که در برابر مقر کنگره آمریکا در آن سرمای جانگداز ساعت‌ها در انتظار ماندند و آنگاه با آنچنان صفا و شادی نسبت به رئیس جمهورشان ابراز احساسات کردند. از آن نوع خاطراتی است که هر کس آن‌را مشاهده کرده باشد برای همیشه در ذهنش باقی ابدی خواهد بود. این میلیونها انسان آزاد را با اتوبوس‌های دولتی، با فشار و یا با تطمیع در آن مکان جمع نکرده بودند. اینهمه شادی و سرور ساختگی و فرمایشی نبود. این منظره و این مراسم تجلی درخشانی بود از آنچه انسانهای آزاد قادر به ایجاد و انجام آن هستند.

از همین مراسم چند ساعته درسها می‌توان آموخت: درس ادب سیاسی که چگونه می‌توان در جوامع متمدن شاهد و ناظر انتقال مسالمت‌آمیز قدرت بود. درس احترام به تاریخ و سنت‌های ملی که بعد از گذشت دویست و سی و سه سال هنوز همان قانون اساسی بر کشور حکمفرماست و همان مراسم برگذاری سوگند که برای جورج واشنگتن اولین رئیس جمهوری ممالک متحده انجام شد امروز هم برای چهل و سومین جانشین او انجام می‌شود. درس آداب معاشرت سیاسی و آموختن شیوه برخورد با رقبای دیروز و مخالفان سیاسی دیرینه. و از همه مهمتر درس رعایت ریزه‌کاریهای حقوقی و سیاسی چه آن که در شروع مراسم تحلیف، رئیس دیوان عالی آمریکا باراک اوباما را با عنوان «سناتور» مورد خطاب قرار داد یک دقیقه بعد پس از پایان مراسم، به عنوان «آقای رئیس جمهور» به او تبریک گفت. انتقال قدرت دقیقاً در همان چند لحظه و به همان سادگی و آرامی انجام پذیرفت.

اینها همه از مواهب آزادی و دمکراسی و نحوه حکومت در میان مردم آزاد است. رئیس جمهور سابق با احترام تا پای هلیکوپتر بدرقه و بار سنگین مسؤولیت بر شانه‌های تیم جدید مستقر گردید. در حالیکه توجه جهانیان و مردم آمریکا معطوف به این مراسم است زندگانی به آرامی و آسودگی برای صدها میلیون آمریکائی دیگر سیر طبیعی خود را طی می‌کند. سربازان آمریکائی در عراق و افغانستان همچنان در انجام وظائف سربازی خود کوشا هستند، هزاران نفر مأمور حفاظت برای پیشگیری از هر حادثه سوئی در واشنگتن و دیگر نقاط آمریکا انجام وظیفه می‌کنند و به طور خلاصه زندگی روال همیشگی را ادامه می‌دهد. چه شده است که آنها به این مرحله از رشد سیاسی و اجتماعی رسیده‌اند و ما همچنان در گرداب جهل، استبداد و گمراهی غوطه وریم؟ اگر یافتن پاسخ به این سؤال از حوصلۀ وقت و عمر ما فزون است آیا حداقل می‌توان از این مردم و دیگر مردم دنیا که صاحب اختیار سرنوشت خود شده‌اند درسی آموخت و کشور و جامعه را در مسیر درست قرار داد؟ شاید بحث درباره این سؤال دوم، هم آسانتر باشد و هم مفیدتر، گرچه دیر زمانی است که حداقل جمعی از بزرگان کشور، درصدد یافتن پاسخ به این سؤال بوده‌اند و هنوز اثری از حصول توافق به چشم نمی‌خورد.

هنوز شروع نکرده احتمالاً پاره‌ای از پیش‌کسوتان ایرانی سیاست خواهند گفت ای بابا، «کارنیکان» را با کار خود مقایسه نکن این آمریکائیها میراث‌خواران تمدن اروپائی و عصر روشنگرائی هستند، پایه دمکراسی اینها بیش از هزار سال قدمت دارد، مذهبشان از صافی رفورم گذشته است و از همه مهمتر قرنهاست فقر و بیسوادی را از میان خود ریشه‌کن کرده‌اند. شما هم حتماً این موعظه‌ها را صدها بار شنیده‌اید، ولی من نمی‌دانم چرا هرگز مجاب نمی‌شوم. برای هر یک از دلائلی که عرضه می‌کنند به سهولت می‌شود قرائنی یافت که خلاف آن‌را ثابت می‌کند. مثلاً مگر در هندوستان دمکراسی نیست؟ آیا تاریخ و مذهب آنها شباهتی با غرب دارد؟ از همه این حرفها گذشته، در دنیائی زندگی‌ می‌کنیم که هر آن و هر ثانیه در حال تغییر و تحول است.

همانگونه که اختراع چاپ، تلفن، تلگراف و دیگر وسائل ارتباطی دنیای قرون گذشته را متحول کرد امروز هم ما شاهد انقلابهای پیاپی علمی و تکنولوژیک هستیم. کیست که بتواند مدعی شود این پدیده‌ها بر سرعت تغییر و تحول و تکامل نمی‌افزاید؟ به جای آیۀ یأس خواندن باید امیدوار و کوشا باقی ماند و لحظه‌ای از مبارزه برای کسب آزادی و پیشرفت غافل نشد. امروز و هر روز باید همۀ امکانات را یکبار دیگر مورد آزمایش قرار داد.

راه میان‌بر به دمکراسی

زمان آن رسیده است که شیوه‌های کهنه و فرسوده مبارزه را رها کنیم و با استفاده از امکانات روزافزون علمی و فنی به فکر چاره‌جوئی باشیم. هرچه صاحبان قدرت در درونمرز بر فشار و اختناق بیافزایند جوانان، زنان، کارگران دیگر گروههای زیر فشار بر مقاومت خود خواهند افزود و راه‌ها و چاره‌های جدید را آزمایش خواهند کرد. شاید زمان آن رسیده باشد که ما، ایرانیان برونمرز، به جای اتلاف وقت در موارد بی‌حاصل در این جستجو با مبارزان درونمرز همگام شویم. اولین بحثی که به نظر من درخور بررسی است تجزیه و تحلیل صحیح از ماهیت رژیم، عدم مشروعیت آن و سقوط وحشتناک اخلاقی و معنوی آن است.

رژیمی که ناچار شود برای بقای خود مردم را از اعمال قدرت و حبس و شکنجه و اعدام بترساند آنچنان در سراشیب سقوط اخلاقی و معنوی قرار گرفته که دیگر محال است بتواند هیچگونه مشروعیتی برای تداوم خود دست و پا کند. قرینه مخالف این سقوط اخلاقی رژیم باید استحکام مبانی معنوی و تقوای اخلاقی مخالفان باشد. به عبارت دیگر هرچه آنها بیشتر در ژرفنای فساد، دروغ، جنایت و تبهکاری غرق می‌شوند، سازندگان فردای ایران باید از مواضع شفافتر، شرافتمندانه‌تر و انسانی‌تر با مسائل و مشکلات روبرو شوند.

اولین پیروزی ما علیه آنها باید الزاماً معنوی و اخلاقی باشد. مردمی که جز دروغ، حیله و تزویر از این جماعت تجربه دیگری ندارند باید متقاعد شوند که در جبهۀ مخالف رژیم، اخلاق، تقوی، صداقت و صحت عمل حاکم است. مردم به تجربه آموخته‌اند که آنهائی که هنگام مبارزه برای کسب قدرت دروغ می‌گویند سرانجام پس از پیروزی، حاکمانی دروغگو و شیاد خواهند بود. آنهائی که برای احراز قدرت در مسیر مبارزه از خشونت استفاده می‌کنند زمانی که به قدرت رسیدند تغییر روش نخواهند داد. آنهائی که تروریستهای پیش از انقلاب را می‌ستودند و از خرابکاران و دیگر عناصر افراطی قهرمان ملی می‌ساختند نباید انتظاری جز آنچه برسرشان آمد می‌داشتند. آنهائی که برای «اعدامهای انقلابی» خلخالی‌ها هورا می‌کشیدند دیری نپائید که خود در برابر همان جوخه‌های اعدام قرار گرفتند.

عدم خشونت: هم وسیله، هم هدف

امروز نباید اشتباهات گذشته را اجازه تکرار داد. نباید اجازه داد خشونت، انتقامجوئی، ترور و وحشت در مبارزه با رژیم ترور و وحشت نقشی داشته باشد. مبارزه بدون خشونت که نافرمانی مدنی بخشی از آن است باید هم هدف باشد هم وسیله. اولین مرحله در این سفر طولانی قبول این واقعیت است. هنوز هستند بسیار کسانی که حاضر نیستند مبارزه بدون خشونت را به عنوان یک راه حل نهائی، جدی و کارساز بپذیرند. دلیل اصلی این مشکل، عدم شناخت قدرت معنوی تفوق اخلاقیست. زمانی که شما خشونت را منع کنید دشمن را خلع سلاح کرده‌اید و خودتان را با قدرتمند‌ترین اسلحه یعنی تفوق اخلاقی بر حریف مجهز می‌کنید.

مهاتما گاندی با همین اسلحه امپراتوری انگلستان را به زانو درآورد و از سرزمین هندوستان بیرون راند. موفقیت اوباما نتیجه مبارزات مسالمت‌آمیز مارتین لوترکینگ است. این شیوه مبارزه را باید آموخت و البته کار ساده‌ای نیست اما همین که کاربرد آن به ثبوت رسید و گروه انبوهی از مردم برای اجرای آن آماده شدند، دیری نخواهد پائید که صفوف دشمن درهم خواهد ریخت و رژیم هرچه بیشتر خشونت نشان دهد به همان نسبت مورد تنفر مردم قرار خواهد گرفت. امروز دیگر شکی برای ناظران بین‌المللی باقی نمانده است که گذار از یکتاتوری به دمکراسی واقعی و پایدار جز از مسیر مبارزه بدون خشونت امکان پذیر نیست. طی نزدیک به یکصد سال گذشته این روش در کشورهای مختلف به مورد اجرا گذاشته شده و در اکثر موارد موفق بوده است.

مبنا و اساس این نوع مبارزه همان رعایت اصول و مبانی اخلاق و احترام به شرافت انسانی است. گاندی هواداران خود را حتی از به کاربردن الفاظ و کلمات خشن علیه مخالفان خود برحذر می‌داشت. مبارزات غیر خشونت‌آمیز با استفاده از وسائل و امکانات روانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی صورت می‌پذیرد. این مردم هستند که به صورت انفرادی و یا در چارچوبهای اجتماعی از این سلاح استفاده می‌کنند. تظاهرات و اعتصابها نمونه‌های بارز این وسائل هستند. اگر امکان اجرای آنها نباشد و یا انجامشان با هزینه‌های غیر قابل تحمل همراه باشد، راههای دیگری از نوع کم کاری، عدم همکاری، تمارض و شکوه و شکایت یا تحصن

وجود دارد. این نوع فعالیتها باید همگام و همزمان با روشنگریهای گوناگون از نوع سخنرانی، مقاله، عکس، نقاشی و دیگر جلوه‌های هنری باشد. تجارب بسیار گسترده‌ای از این فعالیتها از کشورهای دیگر کسب شده است. این مبارزه با فعالیتهای کم خطر آغاز می‌شود و با انواع روشنگریها اندک اندک در سطوح وسیع ادامه می‌یابد. افراد بدون آنکه یکدیگر را بشناسند، احساس نزدیکی و همرائی می‌کنند. هرچه دامنه مبارزه وسیعتر شود تعداد بیشتری در آن مشارکت خواهند کرد. گروهها و دسته‌های مبارز در برونمرز سعی خواهند کرد با مبارزان درونمرز با استفاده از همه امکانات ارتباط برقرار کنند. جزئیات این نوع فعالیتها در زمان و مکان مقتضی تهیه و پخش خواهد شد و در دسترس همگان قرار خواهد گرفت.

این روزها نظام نگران این‌گونه فعالیتها شده است و گمان می‌برد که با حبس و آزار جمعی بیگناه می‌تواند ملتی رامرعوب کند و اشخاص را ناجوانمردانه به بیگانگان منتسب سازد. از آنجا که این‌گونه فعالیتها هیچگونه مرکز و ستادی ندارد رژیم نخواهد توانست با استفاده از قوای سرکوب علیه آن مبارزه کند. مشکلترین مرحله این مبارزه حفظ جنبه عدم خشونت آنست. از آنجا که ارزش و اهمیت مبارزه جنبه تفوق اخلاقی آن بر رژیم است اگر خشونت در اعمال و رفتار مبارزان نفوذ کند آنها نیز همسان و هم‌طراز رژیم شکست خواهند خورد. پیروزی در گرو تفوق اخلاقیت.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
ایران و جهان

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید