رفتن به محتوای اصلی

بغض های بی پایان؛ یک سال با خانواده شهدا و زندانیان سبز
20.03.2012 - 19:15
جرس: سالی دیگر از نقض گسترده حقوق بشر در ایران به پایان رسید. سال نود در حالی به پایان رسید که زندان های کشور مملو از آزادی خواهان و مبارزانی است که بر سر عهد خود با مردم تا سرنگونی استبداد، شجاعانه ایستاده اند و با صدور بیانیه ها و نامه های افشا کننده بر ادامه مبارزات و مواضع خود تا برقراری دموکراسی و احقاق حقوق مردم تاکید می کنند.

سالي كه بر ما گذشت بيش از يك سال در خود حادثه هاي ماندگار و تلخ داشت. یکی از آن حادثه ها که از حافظه تاریخی ملت ایران هیچگاه پاک نخواهد شد، ادامه حصر رهبران جنبش مردمی سبز، آقایان میر حسین موسوی، مهدی کروبی و همسران آنان زهرا رهنورد و فاطمه کروبی است.

سالی که گذشت سال جنبش زندانیان سیاسی بر علیه تقلب و فریب بود. سالی که گذشت سال هماوردی قلم های بی پروای آنها با حاکمیت سرکوبگر بود. سال اعتراض و اعتصاب ها، سال طغیان کلمه بر علیه دروغ و نیرنگ....

سالی که گذشت سال اندوه و اشک مادران و همسران مبارزان دربند بود. سال بهانه های کودکانه و نگاههای پاک و معصوم کودکان در حسرت  آغوش پدر و مادر بود. سال پدران و مادران بیمار و کهنسالی بود که برای دیدن عزیزان خود با ویلچر از پله های سالن ملاقات بالا برده شدند. سال صبوری ها و دعاها، سال دادخواهی و تظلم جویی...اما عجبا که حسرت یک آخ بر دل حاکمان ماند.

سالی که گذشت يادآور شهيدان گلگون كفن و مظلوم جنبش اعتراضی سبز بود. سال تهدید و ارعاب بازماندگان این اسوه های آزادی بود. سال فریادهای در سینه و بغض های مادران و همسرانی بود که حتی از حضور بر سر مزار پاره های تن خود محروم بودند. سال ظلم و ستم! سال بی عدالتی و قساوت! سال ترس حاکمان از فروپاشی پایه های قدرت!

در این ماهها و شبها "جرس" هیچگاه از یاد این اسطوره های مقاومت و ایستادگی و اندوه دلهای خانواده های آنها فارغ نبود. پای صحبت های آنان نشست و تلاش کرد روایتگر رنج و اندوه و دادخواهی خانواده "بزرگ" زندانیان سیاسی و سکوت و فریاد خانواده های شهدای سبز باشد.


شکست سکوت خانواده های شهدای جنبش سبز

در حالی که مسئولین حکومتی تلاش می‌کنند به شیوه‌های گوناگون موجودیت قربانیان و شهدای جنبش سبز را نفی کند اما مصاحبه ها و فریادهای خانواده این قربانیان در سال گذشته پرده از حقایقی برداشت که دیگر جایی برای انکار کشته شدگان بعد از انتخابات سال 88 در افکار عمومی باقی نمی گذاشت. سالی که گذشت سال شکست سکوت خانواده های شهدای جنبش سبز بود. سال افشای کشتار ناجوانمردانه معترضانی که جز حق آزادی چیزی نمی خواستند. نام این اسوه های مقاومت و مظلومیت در حافظه تاریخی ملت ایران نقش بسته است و با سرکوب و تهدید خانواده هایشان حذف نخواهد شد.

خانواده های بی پناه این شهدا لحظه ای دست از تلاش برای شناسایی آمران و عاملان این کشتارها بر نداشتند.

 

مادر شهید اشکان سهرابی در این زمینه به جرس می گوید که بارها به دادسرا رفته اما جز اینکه اعصابش را خرد کنند، جوابی به او داده نشده است.

اسماعیل مختاری پدر محمد نیز با اشاره به پیگیری های خود تاکید می کند: " پیگیری های ما تاکنون به نتیجه نرسیده است و هر بار که مراجعه می کنیم می گویند هنوز قاتلش را پیدا نکردیم. اما با این حال ما لحظه ای دست از شناسایی مسببین قتل فرزندمان بر نخواهیم داشت. یک جوانی رفته تا خواسته های مدنی اش را اعلام کند. او را کشته اند. به هر حال این حق ماست که بدانیم چه کسانی مسئول قتل فرزندمان هستند؟ هر کسی یک اعتراضی داشته باشد آیا حقش مرگ است؟!"

پدر بهنود رمضانی با بیان اینکه پیگیری برای شناسایی آمران این جنایات از وظایف بازماندگان است، خاطرنشان می کند: "این کشتار یکجا باید قطع شود. ما اهل انتقام گیری نیستیم اما باید مشخص شود آمرین چه کسانی هستند؟ تا کی می خواهند کتمان کنند؟ تا کی می توانند به مردم دروغ بگویند؟ آیا برای همیشه می شود به مردم دروغ گفت؟ تاریخ گواه است که نمی شود. من مطمئن هستم که روزی به آزادی خواهیم رسید زیرا همیشه نمی شود به مردم دروغ گفت و حقیقت را خفه کرد..."

در سالی که گذشت نیز شاهد مختومه اعلام شدن برخی پرونده ها بخاطر فشارها و تهدیدهای نیروی های امنیتی بر روی خانواده ها بودیم. اعظم آقا ولی مادر رامین آقازاده قهرمانی شهید کهریزک به بستن شدن پرونده فرزند شهیدش اشاره می کند و بیان می کند: "پرونده رسیدگی به شکایت شهادت پسرم مختومه اعلام شده است خودمان "ناچار" به دادن رضایت شدیم. خلاصه خیلی از اتفاقات می افتد که ما نمی توانیم کاری انجام دهیم، خیلی از اتفاقات..."

به راستی خیلی از اتفاقات! یکی از این اتفاقات خبر انتصاب سعید مرتضوی ( یکی از آمران جنایات کهریزک) به مدیر عاملی صندوق تامین اجتماعی در روزهای پایانی سال نود است. اما علی رغم این اتفاقات یکی از خانواده های قربانیان کهریزک به جرس می گوید: "دست از شکایتمان از آمران جنایات کهریزک و محاکمه آنها در دادگاه علنی بر نخواهیم داشت. تاریخ نیز گواه است که خون شهید پایمال نخواهد شد و ظلم رفتنیست!"

شهدایی که تاکنون احراز هویت شده اند : ندا آقا سلطان، فاطمه رجب پور، پریسا كلی، فهیمه سلحشور، شیلر خضری، مبینا احترامی، فاطمه براتی، ندا اسدی ، فاطمه سمسارپور، تینا سودی،علی موسوی، ترانه موسوی، شبنم سهرابی، مریم مهرآذین، حسین اخترزند، کيانوش آسا، سهراب اعرابی، عليرضا افتخاري، امير جوادي فر، محرم چگيني قشلاقي ، مسعود خسروی ، عباس دیسناد ، رامين رمضانی ، محسن روح الامینی، اشکان سهرابی، امير حسين طوفانپور، سعید عباسی فر، مصطفی غنیان، علی فتحعلیان، هادی فلاح منش، احمد کارگر نجاتی، بهزاد مهاجر ، نادر ناصری، احمد نعيم آبادي، مسعود هاشم زاده، مهدی کرمی، ناصرامیر‌نژاد، محمود رییسی نجفی، سعيداسماعيلي‌خان‌ببين، مراد آقاسی، حسين اكبري، واحد اكبري، محسن انتظامی، محسن ایمانی، محمد حسين برزگر، جعفر بروايه ، یعقوب بروایه ، سرور برومند ، حامد بشارتی، فرزاد جشني ، بهمن جنابی ، محسن حدادي ، بابک سپهر، حسن شاپوری، علي شاهدي ، کسری شرفی ، کامبیز شعاعی ، داوود صدري ، سيد رضا طباطبايي ، وحيد رضا طباطبايي، حسين طهماسبی ، سالار طهماسبي ، ميثم عبادي، ابوالفضل عبدالهي، حميد عراقي ، پور كاوه علي، رضا فتاحی، مصطفي كيارستمي ، محمد کامرانی ، حميد مداح شورچه، ایمان نمازی، محمد نيكزادي، ايمان هاشمي و میلاد یزدان پناه.


شهادت و حبس فعالان ملی مذهبی

سال نود در حالی به پایان رسید که هنوز داغ از دست دادن هاله سحابی و هدی صابر بر دلهاست. در یازدهم خرداد ماه هاله سحابی در مراسم تشییع جنازه پدرش عزت الله سحابی بر اثر ضربات ماموران امنیتی جان سپرد. هدی ‌صابر فعال ملی مذهبی محبوس در زندان اوین پس از شنیدن خبر شهادت مظلومانه هاله دست به اعتصاب اعتراضی زد و در بیست و یکم همان ماه به بیمارستان منتقل و به شهادت رسید. تعدادی از زندانیان سیاسی طی صدور بیانیه ای بر مرگ هدی صابر بر اثر ضرب و شتم او شهادت دادند.

در حالیکه دستگاه قضایی مرگ هاله سحابی را طبیعی اعلام کرد شامخی همسر هاله در گفتگو با جرس اعلام کرد که ما شاهد داریم و منتظر برگزاری دادگاه هستیم. همچنین فریده جمشیدی همسر هدی صابر با بیان اینکه هنوز به نتیجه ای نرسیده اند، می گوید: "به اصرار می خواستند پرونده را ببندند که وکیلمان شکایت کرد و پرونده به جریان افتاد اما تاکنون به نتیجه ای نرسیده ایم. چند بار به پسر من تلفن های تهدید آمیزی شده که این پرونده هایی که دارید، قلابی است بیایید ما پرونده اصلی را بهتان بدهیم... اما غافل از اینکه اینها دیگر قدیمی شده و خودشان هم می دانند هدی در مظلومیت و "ناجوانمردانه" به شهادت رسید. من هیچگاه نخواهم گذاشت که خون صابر هدر رود، واقعا نخواهم گذاشت. 64 نفر هم شهادت داده اند و این کم نیست و فکر نکنم در تاریخ ایران تاکنون چنین مسئله ای سابقه داشته باشد."

اما ظلمهای رفته به همین جا خاتمه نیافت و در سالی که گذشت طیف ملی مذهبی بیشترین میزان بازداشت‌ها و فشارها را تجربه کرد.علیرضا رجایی، مسعود پدرام، سعید مدنی و احسان هوشمند یکی پس از دیگری زندانی شدند و خانواده هایشان تحت فشارهای امنیتی قرار گرفتند.

راحت طلب مادر علیرضا رجایی به جرس گفت: "فرزند من یک منتقد و روشنفکر اجتماعی است که دغدغه کشور و مردمش را دارد، اما نمی دانم آقایان چه تصور می کنند؟ به همسرش گفته بودند اینها یک جریان فکری هستند که تفکرات خاصی را اشاعه می دهند. درصورتی که علیرضا یک جریان فکری خاص نیست، بلکه درد جامعه را می بیند و می شناسد."

همسر مسعود پدرام نیز در واکنش به این اقدامات و بگیر و ببندهای کینه توزانه اقتدارگرایان می گوید "ما بیدی نیستیم که به این بادها بلرزیم."

همچنین باید یاد کرد از غربت دلیرثانی فعال ملی مذهبی و یار و همنشین مرحوم هدی صابر که در سوگ مرگ هاله با هدی دست به اعتصاب غذا زد. تلخی هایی را در طی این سال در فراق یاران خود تحمل کرد. او هم اینک در بند 350 اوین محروم از حقوق اولیه خود به سر می برد و بخاطر ایستادگی بر مواضع برحق خود بارها به دادسرا احضار شده است. شیوا فلاح همسر دلیرثانی از احضار همسرش به دادسرای زندان اوین خبر داد و با تاکید بر مواضع او خاطر نشان می کند: "این هفته ها هر بار یک عده از زندانیانی را که بیانیه هایی را امضا کرده بودند به دادسرای اوین احضار می کنند و از آنها در خصوص این بیانیه ها سوال می کنند. همسرم هم در جواب آنها گفته است که این مطالبی که در این بیانیه ها ذکر کرده ایم "خواسته های به حق ملت است و ما هم جزو ملت ایران هستیم" و هیچ چیزی خلاف قانون بیان نکرده و نخواسته ایم."


"آزار و زندان" هدیه بازجویان به فعالان کارگری

بسیاری از فعالان حقوق کارگری در سال گذشته تنها به جرم دفاع از حقوق کارگران احضار و مورد بازجویی قرار گرفتند. در پی این برخوردهای غیرقانونی، کانون مدافعان حقوق کارگر در اطلاعيه ای ضمن محکوم کردن برخورد ها و حبس های غیرقانونی فعالان کارگری اين پرسش را مطرح کرده اند که چرا در حالی که برخی از مسئولان، در ظاهر از مبارزات ضدسرمايه داری در کشورهای ديگر حمايت می کنند، در ايران، فعالان کارگری که جرمی جز دفاع از حقوق کارگران در برابر سرمايه داران و متجاوزان به حقوق کار و مردم ندارند، مورد آزار و تعقيب و زندان قرار می گيرند؟

رضا شهابی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران از جمله این فعالان کارگری است که از خرداد سال 89 در بازداشت و در بلاتکلیفی بسر می برد. به گفته همسر این فعال کارگری وی با وجود شرایط نامناسب جسمانی و علی رغم برگزاری دادگاه هنوز در زندان و در بلاتکلیفی بسر می برد.

برادر این فعال کارگری از کارشکنی کارشناس پرونده برادرش خبر داده و گفته است که کارشناس پرونده خود را قدرت مطلق دانسته و به ما گفته است: "دادگاه، قاضی و مقامات قضایی هیچ کاره هستند و همه چیز در دست من است و هر چه من تصمیم بگیرم همان می شود و تا رضا شهابی هم با من راه نیاید وضعیت به همین شکل باقیست."

همچنین علی اخوان، بهنام ابراهيم زاده،علی نجاتی و ابراهیم مددی از جمله فعالان کارگری هستند که در حال گذراندن احکام خود می باشند.


حقوق بشر تعطیلی بردار نیست

طی سالهای اخیر بویژه سالی که پشت سر نهادیم فشارها و برخوردهای امنیتی با اعضای کانون مدافعان حقوق بشر و وکلا رو به افزایش بوده است. در تداوم این برخوردها طی هفته گذشته نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر از سوی دادگاه تجدیدنظر به شش سال حبس تعزیری و عبدالفتاح سلطانی عضو دیگر کانون مدافعان حقوق بشر به 18 سال حبس تعزیری محکوم شدند. خانم محمدی با بی اثر خواندن این احکام و فشارها بر جامعه حقوق بشری ایران در گفتگو با جرس تصریح کرده است: "با نبودن اعضای کانون مدافعان حقوق بشر یا پلمپ کردن دفتر کانون مدافعان بشر مقوله حقوق بشر در ایران تعطیل نمی شود. حقوق بشر جزو خواسته های اصلی ملت ایران است و یک ارزش جهان شمول است."

دهقان همسر سلطانی نیز می گوید: "من اول و آخر حرفم این است که مملکت بدون قانون پایدار نخواهد بود. اگر قانون اجرا نشود سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. اگر آقای سلطانی در زندان است به خاطر این است که می‌خواسته قانون اجرا شود. همین قانون نیم بند ما اگر اجرا شود مملکت ما بیش از اندازه مشکلش حل خواهد شد. اما متاسفانه چنین نشده است و مسئولان حتی تن به اجرای قانونی که خودشان تصویب کرده‌اند نمی‌دهند." 
نسرین ستوده از جمله وکلای دیگر دربند است که به جرم وکالت کشته شدگان و زندانیان پس از انتخابات سال 88 به به یازده سال حبس تعزیری، 20 سال ممنوعیت خروج از کشور و 20 سال محرومیت از وکالت محکوم و هم اینکه در زندان بسر می برد. رضا خندان همسر این وکیل دربند با تاکید بر اینکه تنها جرم همسرش دفاع از حقوق موکلینش بوده است به جرس گفته است: "یکی دو ماه قبل از بازداشت به خانم ستوده با عنوان یکی از نهادهای امنیتی با او تماس گرفتند حتی به خود من هم زنگ زدند و تهدید می کردند که اگر از فلان پرونده کناره گیری نکنند، دچار مشکلات خواهند شد و همین اتفاق هم افتاد..."

محمد سیف زاده و قاسم شعله سعدی از دیگر وکلای دربند هستند که همسران آنها بارها نسبت به شرایط نامناسب جسمانی آنها هشدار دادند و خواستار رسیدگی به وضعیت آنها شدند.

روزنامه نگارانی که حاضر به معامله نشدند

در روزهای پایانی امسال شاهد ایستادگی روزنامه نگارانی بودیم که در مقابل آزادی خود حاضر به معامله نشدند. نازنین خسروانی، روزنامه نگار آرام و شجاعی که نامه درخواست عفو را امضاء نزد و به زندان رفت. او در حالی به زندان برده شد که چند روزی بیشتر به آغاز سال نو نمانده بود. اعظم افشاریان مادر نازنین در حالیکه از درد و دلتنگی اشک می ریخت اما مفتخر دخترش بود و به جرس گفت: "نازنین هر بار که احضارش می کردند چمدان خود را با خودش می برد. به او می گفتند عفو نامه را امضاء کن تا قاضی اجازه دهد که آزاد باشی. اما نازنین هر بار تکرار می کرد که امضاء نمی کند..."

مادر حسین رونق ملکی از دیگر مادران رنج دیده ای است که فرزند او نیز در بدترین شرایط جسمانی بر سر سلامتی خود معامله نکرد و حاضر به اعتراف تلویزیونی بر علیه خود و دوستانش نشد. زلیخا موسوی مادر او در قبال این فشارها سکوت نکرد و گفت: "تهدیدم کرده اند که می آییم دخترهایت را هم می گیریم اما غافل از اینکه ما از چیزی هراس نداریم و سکوت نخواهیم کرد."

کیوان صمیمی، عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، مسعود باستانی، بهمن احمدی امویی، مهدی محمودیان، علی ملیحی، سعید متین پور، عدنان حسن پور، مهردادسرجویی، رضا جلودارزاده، فریدون صیدی راد و ....از جمله روزنامه نگاران محبوسی هستند که لحظه ای از مواضع خود کوتاه نیامدند و قلم ها را بر زمین نگذاشتند. در تمامی لحظات سرنوشت ساز کشور از پشت حصار با صدور بیانیه ها و نامه ها در راستای آگاهی رساندن به مردم موضع گیری نمودند.


استبداد را مایوس می کنیم!

سالی که گذشت سال محرومیت دانشجویان از حضور در صحنه علم و سیاست بود. اما از پشت دیوارهای بلند و آهنین زندان چه نیک درخشیدند و پیام و درس آزادگی و ایستادگی سردادند. مجید دری خطاب به ملت ایران می گوید: "یک سال دیگر گذشت اما در میان شمایم و این دیوارهای نفرین شده میانمان. سخت بود اما دلگرمی شما مثال زدنی و قابل تقدیر...این روزهای سیاه را می گذرانیم، چرا که از ابتدا فریاد زدیم “ما همه با هم هستیم”. شعار ما این بود و پیاممان همواره امید بود و تلاش. یأس و دلسردی خواست استبداد است که بر ما مستولی گردد، که در این راه از هیچ کاری دست بردار نیست. اما ما مأیوسشان می کنیم و با ادامه راه سبزمان به سبزی فرداها می اندیشیم."

مادر دلتنگ او می گوید: "بخاطر دل مجیدم که در پشت میله ها است سفره هفت سین را می چینم و عکس مجیدم را در کنار قرآن بر سر سفره هفت سین می گذارم. نمی دانید با چه حالی دعای "یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال" را می خوانم. خدایا قسمت می دهم همه عزیزان دربندمان را از زندان رها کن و به آغوش خانواده هایشان بازگردان!"

صدای مادر رنجور مجید توکلی را گوش می دهیم که دلتنگ در آغوش کشیدن فرزند خود است اما مجید باز به جرم ایستادگی بر عهد خود با مردم محروم از مرخصی است. سالی دیگر از حبس غیرقانونی بهاره هدایت ها، مهدیه گلروها، عاطفه نبوی ها، مصطفی نیلی ها، جواد علیخانی ها، مهدی خدایی ها و ...گذشت.

نخبگان و دانشمندان جوان کشورمان امید کوکبی و علی اکبر محمد زاده را ماهها به جرم خدمت به کشور در حبس کردند. مادر امید با تاکید بر اینکه فرزندش یک چهره علمی است، می گوید: " از مسئولان قضایی می خواهم که بیشتر از این باعث رسوایی سیستم قضایی کشور نشوند و با برخورد درست با پرونده اندک آبروی باقیمانده خود را حفظ کنند."


و اینچنین سالی دیگر گذشت!

تو که درس آزادی و رهایی دادی، اسارت چرا؟!

سالی که بر معلمان دربند و خانواده هایشان گذشت را با این جمله مادر محمد داوری آغاز می کنیم که خود گواه دردها و رنج های آنهاست. او می گوید: "دعا کنید که عید در خانه ام را بزنند و محمدم از در وارد شود." و چه دردناک بود زمانیکه باخبر شدیم امسال نیز همانند عید سال گذشته این مادر و فرزند محروم از کنار هم بودن بر سر سفره هفت سین هستند...

آری، امسال دوازدهم اردیبهشت، روز معلم را در حالی پشت سر گذاشتیم که جمعی از معلمان دلسوز کشورمان، این روز را به جای حضور در کلاسهای درس، در پشت میله های زندان سپری کردند. عبدالله مومنی یکی از معلمان دربند سبزی است که علی رغم وضعیت نامناسب جسمانی و فشارهای شدید مقاوم ایستاده است. او به مناسبت فرا رسیدن روز معلم می نویسد: "در این روزها هنوز هم از پشت میله های زندان به روزهای شیرینی می اندیشیم که آن روز در مدرسه ایران همه مشق آزادی نمایند و با استقرار دموکراسی، عدالت را به ارمغان آورند."

شبنم بداقی در دلنوشته ای به پدرش رسول بداقی که هم اکنون در زندان رجایی شهر بسر می برد می نویسد: "آيا مي توان اين معلمان از خودگذشته را فراموش كرد؟ آيا مي توان اين معلماني را كه با رفتن به جايي نامعلوم ،سرنوشت خود را به دست باد مي سپارند؛ زنداني كرده و به كام نااميدي برد؟ و وجود آنها را را چگونه مي توان از ياد برد؟ پرنده ي من تو كه درس آزادي و رهايي دادي؛ تو كه مشتاق پروازي؛ اسارت چرا؟"

اما گویی اسارت بس نیست و معلمان این مرز و بوم باید تاوان خدمت خود را با خشونت بگیرند. امسال مادرعلی پور سلیمان، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران سکوت خود را شکست و به جرس آنچه بر فرزندش رفته را گفت : "وقتی رفتم لباسهایش را تحویل بگیرم دیدم لباسهایش خونی است، او را کتک زدند و در توالت انداختند... به ما گفتند اعتراض نکنید تا عفو بخورد، ما اعتراض نکردیم اما تاثیری نداشت."

سالی که گذشت حتی معلمانی که احکام سنگین و غیرعادلانه خود را به پایان رسانند در امان نبودند. سید هاشم خواستار رئیس کانون صنفی معلمان مشهد و همسر او صدیقه مالکی فرد و از فعالین فرهنگی مشهد به تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام متهم و احضار شدند.


کینه و عناد حاکمیت با اعضای دربند احزاب

دکتر محسن میردامادی، سیدمصطفی تاج زاده، دکتر عبدالله رمضان زاده، دکتر محسن امین زاده، دکتر داوود سلیمانی، محمد اسماعیل صحابه، مهدی اقبال، احمدرضا احمدپور، سید احمد میری، علیرضا فلاحتی از اعضای دربند جبهه مشارکت اسلامی ایران هستند که تا زمان تنظیم این گزارش با مرخصی آنها موافقت بعمل نیامده است.

سید مصطفی تاجزاده عضو ارشد حزب مشارکت، بیش از ماهها بصورت غیرقانونی در بند قرنطینه و در شرایط ایزوله و انفرادی های متناوب نگهداری شده است. اما سپاه و مقامات بالا به این حد از فشار هم راضی نشدند و برای فخرالسادات محتشمی پور همسر وی نیز حکم چهار سال زندان تعلیقی را صادر نمودند. اما این زن مبارز نیز به راهی که با همسرش انتخاب کرده اعتقاد دارد و فشارها هیچ اثری بر روی پیگیری های سرسختانه اش برای رسیدن به آزادی ندارد. او می گوید: "من نمی توانم زمانیکه آقای تاجزاده در وضعیت دشوار و حاد قرار دارد و هیچ مقامی هم نمی تواند پاسخگو باشد و دستورات از بالا صادر می شود، سکوت کنم. متاسفانه صدای ما، مکاتبات و عریضه های ما و نامه های ما که به مسئولین نمی رسد و مراجعات ما به نتیجه نرسیده است به همین جهت من نمی توانم نسبت به این شرایط و فشارهای مضاعف بر همسرم سکوت کنم. نمی دانم آن کینه و عناد شخصی که بر روی ایشان اعمال می شود تا کجا ادامه خواهد داشت؟ اما وقتی توجه و آگاهی مردم که مدام پیگیر وضعیت آقای تاجزاده هستند را می بینیم دلگرم می شویم."

همچنین همسر دکترعبدالله رمضان زاده صاحبان قدرت را به تغییر و اصلاح روندهای موجود و اشتباهاتشان فرامی‌خواند و تاکید می‌کند که "هنوز دیر نشده؛ مسئولان می توانند ظلم ها و اشتباهات را جبران کنند."

از سوی دیگر بهزاد نبوی، فیض الله عرب سرخیو ابوالفضل قدیانی از اعضای دربند شوراى مرکزى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هستند که علی رغم مشکلات جسمانی حاد در حبس بسر می برند و تاکنون با مرخصی دو نفر اول موافقت نشده است.

خانم قدس همسر عرب سرخی خطاب به مسئولین می گوید: "امیدوارم تا دیر نشده و فرصتهای اندکی برای جبران مانده، رهنمودهای دلسوزان را بشنوند و همه پایگاه های مردمی را از دست ندهند و بدانند که هیچ ظلمی دوام ندارد."

در سال نود اعضای نهضت آزادی ایران با افزایش فشارهای غیرقانونی روبرو بودند. در تداوم این فشارها بود که محمد توسلی در آبان ماه بازداشت و ماهها در انفرادی و تحت بازجویی بسر برد. خانم یزدی همسر مهندس توسلی به مقاومت همسرش اشاره کرد و گفت: "تحت فشار هستند؛ چیزی از ایشان می خواهند که وی زیر بار نمی رود..." نهایتا در اسفند ماه توسلی به همراه دامادش فرید طاهری به مرخصی آمدند اما پس از دو روز بطور غیر منتظره به زندان بازگردانده شدند.

عماد بهاور عضو دیگر نهضت آزادیست که محروم از طبیعی ترین حقوق خود یعنی مرخصی و ملاقات حضوری سومین عید خود را در پشت میله ها زندان می گذراند. همچنین امیر خرم و محسن محققی از دیگر اعضای محروم از مرخصی می باشند.


این عید بر ما حرام باد!

سالی که گذشت یادآور غربت و مظلومیت مادران و همسرانی بود که دردمندانه در پشت دیوار اوین در آرزوی ملاقات عزیزان خود روزها را به شب رسانند و با طلوع روزی دیگر خسته اما مصمم از دادستانی به اوین، از اوین به دادستانی پیگیر گرفتن مرخصی بودند.

سالی که گذشت یادآور تحصن ها و اعتراضات خانواده های زندانیان سیاسی بود. خانواده های زندانیان سیاسی بارها برای بیان مشکلات و مسائل خود به مقامات قضایی مراجعه کردند اما این پیگیریها همواره به دستور از "بالا" با بن بست مواجه شد. اعضای خانواده "بزرگ" زندانیان سیاسی بارها با انتشار بیانیه ها و نامه ها و رنج نامه ها، برخوردها و رفتارهای خشونت آمیز مسئولین را محکوم کردند.

و اینکه در آستانه فرا رسیدن نوروزی دیگر جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در پیامی می گویند: "این عید بر ما حرام مباد! این یک آرزوی ملی است... این روزها همه به یک چیز می اندیشند: عیدی که شادی را برای همه شهروندان به ارمغان آورد علیرغم این سختی ها و دردهای مشترک! این عید به واقع آن گاه برای همه ایرانیان در سراسر ایران و بلکه جهان عید می شود که سفره های عید با حضور پدرها و مادرها و فرزندان دربند رونق گیرد و چراغ و اجاق خانه های غم زده با وجود این عزیزان روشن و گرم شود و لبخند برلب ها آید. ما منتظریم و همه آنان که عید را مبارک می خواهند در انتظارند."

سالی که گذشت شاهد ادامه اسارت آزادگان دربند بود؛ اسعد ابراهیم زاده، محمد ابراهیمی، مجتبی احمدی، افشین اسانلو، حسن اسدی زیدآبادی، مهدی اقبال، رضا انتصاری، کامران ایازی، حمیدرضا ایزدیاری، اسماعیل برزگر، علیرضا بهشتی،امیر بهمنی، محمد پارسا، سعید جلالی فر، علی جمالی، حمیدرضا خادمی، مهدی خدایی، بابک داشاب، محسن دانشپور مقدم، احمد دانشپور مقدم، مصطفی دانشجو، حسین زرینی، شاهین زینعلی، آرش سقر، علی شکرچی، حسام شهسواری، محسن صادقی نور، سروش صفاوردی، سینا ظهیری، ابوالفضل عابدینی، رضا عزیزی، جواد علیخانی، معصوم فردیس، مهدی فروزنده پور، عبدالرضا قنبری، محمد صدیق کبودوند، مهدی خزعلی، افشین کرم پور،مجید توکلی، مجید دری، ضیا نبوی، فرزاد مددزاده، حمزه کرمی، امید کوکبی، مهدی کوهکن، رضا کیارش پور، رضا گلی زاده اخلاقی، علی گودرزی، کوهیار گودرزی، جواد لاری، امیر لطیفی، وحید لعلی پور،علی اکبر محمدزاده، محمدرضا مقیسه، یعقوب ملکی، علی ملیحی، حجت منتظری، علی نظری، سماء نورانی، امید نوروزیان، حمید نوید، حسین نیک خواه، مصطفی نیلی، بهزاد هوشمند، حامد یازرلو، فرشید یدالهی ، اکبر یوسفی، احمدرضا یوسفی، ماهان محمدی، آریا آرام نژاد، محمدرضا کربلایی، محمد معصومیان،علیرضا شهیری، مصطفی ابراهیم تبار، محمد علی ولایتی و...در زندان های کشور بسر می برند. و فعالان سیاسی زن: بهاره هدایت، مهدیه گلرو، سیما اشراقی، مريم اكبري‌مفرد، زينب بايزيدي، کبری بنازاده امیری، مطهره بهرامی، طره تقی‌زاده، زينب جلاليان، مریم جلیلی، ريحانه حاج‌ابراهيم دباغ، نوشین خادم، نازیلا دشتی،سیما رجبیان، فاطمه رهنما، میترا زحمتی، مهوش شهریاری، فرشته شیرازی، روناك صفارزاده، اشرف علیخانی، هانیه فرشی شتربان، ناهید قدیری، نسرین قدیری، ژیلا کرم‌زاده مکوندی، محبوبه کرمی، فريبا كمال‌آبادي، شبنم مددزاده، صدیقه مرادی، لادن مستوفی، كفايت ملك‌محمدي، عاطفه نبوي، منيژه نصرالهي، رزیتا واثقی، فرح واضحان، معصومه یاوری و ....

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.