رفتن به محتوای اصلی

با یاد ققنوس بهار
آخه من چطور پول در بیاورم؟
04.01.2015 - 19:25
 
 
 
 
«آخر چطور من پول در بیاورم؟ » (1) از دل برآمد و بر دل نشست.همه چیز از این جمله ساده شروع شد. میلیونها دلار صرف دستگاه تبلیغاتی و سرکوب شد که  اثربخشی این جمله ساده را خنثی کند،اما مگر میتوان چیزی را که از دل برآمده و بر دلها نشسته از بین برد.
راست است که در جوامع سنتی مرد کسی است که دنیا را بر دوش خود حمل میکند، و چه سخت است که دنیا را بر شانه هایت حمل کنی، و شب بدون نان و قوت بر سر سفره حاضر شوی ؛ و سخت تر اینکه دولتی که باید حامی ات باشد و عصای دستت، به دزد و راهزن سرگردنه تقلیل یابد و کسب و کارت را بهم زند و به روی سیلی خورده ات تف بیاندازد!
اما تو چکار میتوانی بکنی با شش خواهر و برادر و مادر و پدری که خرجش را باید بدهی؟ مجبوراً به قانون و دولت توسل میجویی،اما انها حتی نمی خواهند صدایت را بشنوند؛ هر چه باشد تو یک دستفروشی و عالیجنابان را با دستفروش جماعت چکار؟
تهدید میکنی که اگر اجازه دیدار و شنیدن صدایم را ندهید،جلوی فرمانداری خود را به آتش خواهم کشید! چه چاره که وقتی بجز جانت چیزی برای عرضه نداری،  مجبور به عرضه آن میشوی!اما آنها را به شنیدن چه کار،و تو مجبور میشوی که با خشم نشأت گرفته از تحقیر و ناامیدی ات برای آخرین بار فریاد بزنی ؛که «آخه من چطور پول دربیاورم؟» و کبریت را میکشی تا تن رنجور و سیلی خورده ات بسوزد، تا بلکه روح تحقیر شده ات تسلی یابد.
اما معلمان اخلاق میگویند که آیا خودخواهی نیست که بخاطر پول خودت را بسوزانی؟ شاید آنها تصور کنند که تو پول را برای ماشین جگوار و خانه ویلایی ات میخواهی!از کجا بدانند که تو پول را برای کفاش و نانوا،دفتر مشق و داروی پدر(٢) و مادر بیمارت میخواهی!
Missing media item.
 
و تو خودت را سوزاندی چنان  چون ققنوس برای تولدی دوباره.
 برای سوختن بیقراری میکردی ، و بهار عربی از سوختن تو آغاز گشت. 
و هنوز به پایان نرسیده و شاید صدها سال دیگر نیز به پایان نرسد. اما چه ناشیانه بعضی ها این بهار را تمسخر میکنند ، به باور انها تو بیهوده خودت را سوزاندی!
چون این بهار و انقلاب نتیجه مورد خواست انها را نداد،آنها ناشیانه میگویند که این بهار و انقلاب خون الود و بنیان افکن بود!
اما آنها نمی دانند که ترمیدور انقلاب فرانسه چيست؛ یا از روزهای خونین کمون پاریس خبر ندارند ،یا ترمیدور انقلاب اکتبر روسیه،یا سالهای ۶۰ تا ۷۰ جمهوری اسلامی را به زودی از ياد بردہ اند.
 
انقلاب برای زیر و رو کردن میاید،انقلاب درجایی بروز میکند که هیچ کس امیدی به اصلاح ندارد! و اگر قابل اصلاح بود که چرا انقلاب میکردند!
بهار و انقلابات عربی اگر هیچ دستاوردی هم نداشته باشند،لااقل فناپذیری قدرت پوشالین دیکتاتورها را اشکار کرد،نشان داد که دیکتاتورها را میتوان از سریر قدرت که مانند ارث پدری شان به آن چسبیده اند به زیر کشید!
و این نه به اراده قدرتهای خارجی و یا توطئه های مرموز (همانطور که دیکتاتورها ادعا میکنند)بلکه به اراده انسانهای زجرکشیده،به یاری خشم دستفروشان،به یاری کسانی که عمدا دیده نشده اند؛  وابسته است.
محمد بوعزیز از تبار انسانهایی بود که نتوانست مدرسه را تمام کند،روزگارش با فقر و نداری سپری شد،او تبدیل به کابوس دیکتاتورها شد!او به انسانها قدرت فراموش شده شان را یاداوری کرد،کمتر انسانی است که بعد از مرگ قهرمانی بیافریند،اما او با مرگ و بعد از مرگش هم قهرمانی آفرید.چهارم ژانویه (۲۰۱۱) سالروز مرگش است،یادش گرامی باد.
 ---------
توضیحات:
۱- اخرين جمله محمد بوعزیز در اعتراض به مصادره چندین باره بساط دستفروشی(میوه)خود را جلوی فرمانداری شهر به اتش کشید که در نهایت باعث سقوط بن علی دیکتاتور تونس شد و در ادامه سلسله اعتراضات و انقلابات دیگر کشورهای عربی را باعث شد.
۲-البته  محمد بوعزيز پدر تنی اش را در سه سالگی از دست داده بود، منظور پدر ناتنی ست که عمویش هم بود.
 
 
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.