ناصر رزازی، بیبیسی و جنبش کُردستان
-
دیپاچهای بر موضوع:
در چند هفتهی گذشته مصاحبهی تلویزیون بیبیسی با هنرمند شهیر و محبوب کُردستان، استاد ناصر رزازی، بر سر زبانها بود. از سوی تنی چند مورد پرسش قرار گرفتم که آیا مصاحبهی مزبور را ملاحظه نمودهام. تعدادی از این افراد از زاویهی دفاع از جنبش کُردستان از این گفتگو ابراز ناخشنودی میکردند. دنبال فرصتی میگشتم که مصاحبه را ببینم، تا اینکه یکی از نزدیکان تلفن زد و تعریف کرد؛ کسی (که گویا یکی از "فعالین زن" نیز است) خبری در این باره برای وی و دوستان ایمیلی وی ارسال نموده که در آن مدعی شده که ناصر رزازی احزاب کُردستان را متهم به تروریسم نموده است.
پاسخ سریع من این بود که این را محال میدانم. البته اصلاً بعید نیست که ناصر رزازی از احزاب کُردی انتقاد کرده باشد، چه که در گذشته نیز چنین رویهی منتقدانهای داشته است، ایشان بلاخره یک هنرمند روشنفکر و متعهد است و نه تنها در اینکار محق میباشد، بلکه رسالت روشنفکریاش هم چنین تعاملی را اقتضا میکند، اما اینکه حقانیت آنها را زیر سوال برده باشد، غیرممکن میدانم. ناصر رزازی بهجد یکی از ستون و ارکان جنبش کُردستان بوده است و سهمی بسزا در اعتلا و شناساندن آن داشته است. حال میآید همهی آنچه را که زندگیاش را فدایش نموده است، زیرپا میگذارد؟! این از نظر من از ناممکنات است. این حکم من نه از عشق به این هنرمند بیهمتا، بلکه از شناخت از تفکر پایهای وی سرچشمه میگیرد.
به هر حال، رفتم، هم مصاحبه را در بیبیسی رؤیت نمودم و هم مطلب مورد بحث این دوستم را؛ دریافتم که برداشتم از ناصر رزازی کاملاً درست بوده و آنچه برخی دوستان میگفتند بخشاً بیانصافی و آنچه در مطلب ارسالی این فعال به اصطلاح زن آمده است، جعلاندرجعل و تکرار اکاذیب حکومت اسلامی ایران بوده است. با کمی جستجو متوجه شدم که مطلب ارسالی و بدون ذکر منبع این "فعال زن" خبری بوده است که حکومت اسلامی ایران برای مخدوش ساختن چهرهی این شخصیت محبوب و برای ایجاد جو ناسالم بین وی و فعالان سیاسی کُردستان سراسر جعل نموده است.
مردم ایران و کنشگران سیاسی و فرهنگی و رسانهای بدانند که هر آنچه حکومت اسلامی از بدو تسلطش بر ایران در ارتباط با احزاب سیاسی گفته کذب محض بوده است. نمونهاش تهیهی خبر در مورد این مصاحبه برای افکار عمومی داخل میباشد.
سطور ذیل مکثی است بر این موضوع.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک.
بعنوان یک شهروند ایرانی کُردتبار یا کُرد ایرانیتبار از تلویزیون بیبیسی، تهیهکنندهی این گفتگو و مصاحبهگر گرامی برای این مصاحبهی خوب سپاسگزارم. امیدوارم شاهد موارد بیشتری در این حوزه باشیم. اما ایکاش، آقای عنایت فانی و خود تلویزیون بیبیسی عطف بیشتر و علیالخصوص ژرفتری به این مسأله مبذول میداشتند. برای نمونه شایسته بود بعنوان پیشدرآمد این مصاحبه گزارشی خبری ـ تحلیلی از وضعیت کُرد و کُردستان در ایران از حیث سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تهیه میشد. این کار ژورنالیستی بهویژه بدین جهت حائز اهمیت است که بسیاری از شهروندان ایرانی دور از خطهی کُردستان به یمن سلطهی استبداد در کشورمان آشنایی بشدت سطحی با موضوع جنبش و مردم کُردستان دارند و آنچه میدانند از زبان حاکمان کنونی شنیدهاند، و این نباید از نظر رسانهای باآزمون چون بیبیسی دور مانده باشد. به هر حال، تا اینجایش هم از این زحمت و تلاش به سهم خود سپاسگزارم. شایسته است پوشش مسائل مربوط به کردستان جایگاه بالاتری در این رسانهی وزین داشته باشد. تودههای مردم کردستان و بهویژه نخبگان آن در فقدان آزادی مطبوعات در ایران با حساسیت و دقت بالایی به برنامههای این تلویزیون نگاه میکنند.
دو.
ابتدا پاسخی به چند ایراد دوستان:
- ایراد اول: ناصر رزازی از احزاب کُردی انتقاد کرده و طرح این انتقاد و گلایه ـ خارج از مضمون و درستی و نادرستی آن ـ در رسانهای با اهمیت چون بیبیسی صحیح نبوده است.
- ایراد دوم: ناصر رزازی گفته که زبان و موسیقی کُردی "ممنوع" بوده است و این اگر چه کاملاً نادرست نیست، اما دقیق هم نیست و میتواند چون مستمسکی از سوی معارضان جنبش آزادیخواهی مردم کُردستان و دماگوگهای حکومت اسلامی مورد سوء استفاده قرار گیرد.
به نظر راقم این سطور:
- انتقاد هممواره از مؤلفههای لاینفک درون سیاست و جنبش کُردی بوده است. کُرد برای استقرار دمکراسی در ایران و در کُردستان مبارزه میکند. تعدد نظر و جهانبینی و برخورد آراء از ملزومات و مصالح و همزاد آن بوده است. تنوع تشکل سیاسی در کُردستان از این امر حکایت میکند. 66 سال پیش حزب دمکرات کُردستان تأسیس یافت. بعد از انقلاب کومله به این مبارزه پیوست. تعداد سازمانهای سیاسی ریز و درشت کُردستان ایران اکنون دو رقمی میباشد. خارج از تکثر تشکل سیاسی، تشکلهای مدنی، حقوق بشری و صنفی کُردی کمی هم در کُردستان و خارج از آن نداریم. به آنها همچنین باید انبوه فعالان مستقل سیاسی که همزمان، هم در نقش حامی جنبش کُردستان عرض اندام میکنند و هم گاهاً ناظر و منتقد آن بودهاند، افزوده شود. لذا بسیار بدیهی بوده که ناصر رزازی به عنوان یک انسان مستقل و دگراندیش لب به گلایه و انتقاد بگشاید.
ناصر رزازی تنها یک فرد مستقل نیست، بلکه به همراه همسر جانباختهاش مرضیه فریقی، با هنرش در صف نخست جنبش کُردستان قرار داشته است و بسیار بیشتر از من نوعی حق برگردن آن و مردم کُردستان دارد. ناصر رزازی خود را نه هواخواه این جنبش، بلکه به حق عضو پیشروی از آن میداند. صدا و هنر مبارزاتی رزازی (و البته تعداد دیگری از هنرمندان مبارز کُردستان چون نجمالدین غلامی، ...) از جنبش کُردستان جداییناپذیر و تصورناپذیر است. کم نبودهاند آنانی که با صدای شورانگیز ناصر و مرضیه و نجمه و محمد جزا و .... شم سیاسی و احساسات مبارزاتیشان برانگیخته شده و به صفوف احزاب جنبش کُردستان پیوستهاند، جرا که این صدا صرفاً صدایی زلال نبوده، بلکه حامل پیام آگاهیبخش "برپاخیز" نیز بوده است، صدایی بوده که شعور و دل و ذهن جوانان کُردستان را مخاطب قرار داده بود. این است که میگویم بسیار بر گردن ما حق دارد.
ناصر رزازی تنها یک هنرمند مبارز و متعهد، یک ستارهی درخشان موسیقی کُردی و پژوهشگر زبان کُردی نیست، بلکه یک روشنفکر و یک اندیشورز سیاسی نیز است. وی بسیار پیشتر از کل جریانات موسوم و منتسب به کومله، سازمانی که در درون آن مبارزه کرد و شکفت، نظرات خود را در تعارض با جو و فضای حاکم آن زمان اعلام داشته و گفته که راه رهائی مردم کُردستان نه اسلام سیاسی و نه اندیشهی کمونیسم، بلکه دستیابی به یک نظام سوسیال دمکراتیک در ایران با رعایت حقوق ملی مردم کُردستان در چهارچوب آن میباشد. این، اگر امروز امری بدیهی بهنظر میرسد، دیروز اما در کُردستان در میان همرزمان "انقلابیگرای" رزازی حکم "ارتداد" را داشت و خشم و غضب برخی از آنها را برعلیه این هنرمند جسور و مبتکر برانگیخت. وی در چهارچوب این اندیشه بارها به مناسبتهای متفاوت ـ در چهارچوب مصالح عمومی مردم کُردستان و اعتلای خود این احزاب ـ از احزاب کُردستانی از سویی دفاع و از سویی دیگر انتقاد نموده است. و این همانطور که در دیپاچهی این نوشته گفته شد، نه حق، بلکه حتی رسالت وی نیز میباشد.
اگر ناصر رزازی از این احزاب انتقاد میکند و یا به قول خودش "گلایه" دارد، این امر از این حکایت میکند که وی احزاب مزبور را از خود میداند، آنها را به رسمیت میشناسد و برای جایگاه آنها و به ویژه تلاشها و فداکاریهای آنها ارزش قائل است. گلایه و انتقاد نه از بیتفاوتی، که از ارزشگزاری میآید.
به نظر من انتقاد وی به لحاظ مضمونی نیز تا بخش زیادی درست است. وی میگوید که احزاب و نخبگان کُردستان قادر نگشتهاند مطالبات سیاسی و فرهنگی کُردستان را به مابقی مردم ایران بشناسنند. آیا این سخن نابجاست؟! اگر بجاست، آیا دلیل این عدم توفیق تنها این بوده که رسانههای همگانی در اختیار حکومت اسلامی قرار داشته و این حکومت (همانطور که در پایین در همین ارتباط هم میبینیم) در کنار کشتار و ترور و اختناق از هیچ تلاشی برای اشاعهی جعل و دروغ در ارتباط با جنبش حقطلبانهی مردم کُردستان فروگذار نبوده است؟ خیر، من هم با این هنرمند غمخوار موافقم که خود ما نیز اهمیت کافی و لازم به این امر مهم ندادهایم. کافی است برای مستدلساختن این ارزیابی بپرسیم: چند وبسایت درست و حسابی فارسیزبان داریم؟ چند نشریهی فارسیزبان داریم؟ آخر چگونه مردم کشورمان و روشنفکران ایرانی از درد مردم کُردستان آگاه شوند؟ هنوز هم در میان فعالان احزاب کُردستان هستند آنانی که اهمیت کار رسانهای در عرصهی انترنت را درنیافتهاند! ناصر رزازی به این انتقاد دارد که ما موفق نگشتهایم مضمون و محتوای مطالبات دمکراتیکمان را بشکافیم و بگوئیم که مقصود مشخص ما از دمکراسی چیست، کدام سنخ از دمکراسی مد نظر ماست و جایگاه خواستهای مردم کُردستان در این دمکراسی کجاست. آیا این سخنی بجا نیست؟
- انتقاد ناصر رزازی از یک درک مشخص سرچشمه میگیرد؛ وی خواهان رفع ستم ملی بر کُردستان در چهارچوب ایران است، وی سعادت خود را در ایران جستجو میکند. لازمهی اینکار کار فرهنگی و سیاسی وسیع در میان اقشار مختلف ایرانی است. این انتقاد موضوعیت خود را تنها زمانی از دست میداد که وی در پی استقلال برای کُردستان میبود. وی استقلال را "حق" مردم کُردستان مینامد، اما با وصف این حق، از ماندن در چهارچوب ایران دفاع میکند و میگوید تنها زمانی که تحقق این حقوق در چهارچوب ایران میسر نگشت، چارهای جز استناد به این حق برای مردم کُردستان نمیماند. به باور وی این، یعنی جدایی از ایران، را دیگر باید به حساب ظلم و تحمیل حاکمان گذاشت و نه خواست و اولویت مردم کُردستان. وی بر آن است که برای پرهیز از چنین سناریویی باید کار فرهنگی و سیاسی وسیع در میان هممیهنان ایرانی نمود. و چون در این حوزه اهمال میبیند، چندین بار از احزاب کُردستان انتقاد نموده است. این از فضای باز و پویایی درون جنبش کردستان حکایت دارد و کاملاً در چهارچوب استراتژی و مصالح کُردستان در هفت دههی اخیر ـ که قاضی محمد کبیر فرموله نمود ـ قرار دارد و فلسفهی سیاسی احزاب کلاسیک و نوین کُرد بر آن پایهگذاری شده است. از این حیث نیز سخن ناصر رزازی سخن مردم کُردستان است.
انتقاد منتقدان از ناصر رزازی اما از یک لحاظ قابل فهم است: ناصر رزازی تلویزیون بیبیسی را چون یک تلویزیون خودی (که جای ایراد زیادی بر آن نیست) و کُردی (که جای ایراد دارد) نگاشته است با مخاطبانی کُردستانی. درحالیکه میدانیم که اکثریت قریب به اتفاق آنانی که بینندهی تلویزیون بیبیسی هستند، خارج از حوزهی کُردستان زیست میکنند. بینندهی اهوازی و مشهدی و چاهبهاری و اصفهانی و شیرازی تلویزیون بیبیسی ممکن است اطلاعی در مورد جنبش کُردستان و مطالبات آن نداشته باشد و اولین چیزی که میشنود همین انتقادات و گلایههای ناصر رزازی باشد. لذا قادر نخواهد بود جایگاهی واقعی به این انتقادات بدهد و به همین جهت نیز تصویری مخدوش در ذهن وی ایجاد خواهد شد که این خواست خود ناصر رزازی هم نیست. منتقدان رزازی میگویند که ناصر رزازی بارها و بارها از تلویزیون خود این احزاب کُردی از احزاب کُردی انتقاد کرده و خارج از درستی و نادرستی این انتقادات کسی ایرادی بر وی وارد نساخته است، چون مردم کُردستان واقف بر نقاط ضعف و قوت و دشواریهای جنبش کُردستان هستند و خود این احزاب میدانند که انتقاد حتی بناحق کسانی چون ناصر رزازی بهتر از احسنهای افراد و طرفهای دیگر است و این کار وی تنها با نیت تقویت و اعتلای این جنبش صورت میگیرد. خود مردم کُردستان نیز مکانی واقعی به این انتقادات میدهند. اما آیا آن اهوازی و زاهدانی هموطن که تاکنون منبع اطلاعیاش نتها رسانههای حکومت اسلامی بوده نیز این پیام رزازی را اینگونه دریافت و تحلیل میکند؟ حقیقتاً از نظر من نیز کسانی چون ناصر رزازی باید رو به بیرون در درجهی نخست سفیر و پیامرسان این مردم باشند و رو به درون از همراهان منتقد تیززبان آن.
چند فعال جنبش کُردستان که با من در این مورد گفتگو کردند، چون مصاحبهگر بیبیسی، آقای عنایت فانی، با عبارت "ممنوعیت زبان و موسیقی کُردی" مشکل داشتند. آنها میگویند که بهویژه موسیقی کُردی هیچگاه بطور کامل ممنوع نبوده و کاربرد زبان کُردی در حوزهی خصوصی و ملا عام نیز جایز بوده است.
این انتقاد را زیاد بحق نمیدانم: پرسش اینجاست که آیا ناصر رزازی که خود نیز برنامههایی را در تلویزیون کُردستان (قبل از انقلاب) داشته است از این امر ناآگاه است؟!! پاسخ بدون شک "خیر" است. و آیا ناصر رزازی نمیداند که مردم کُردستان و ایران هم از این امر آگاه هستند؟ پاسخ اینجا نیز بدون شک "چرا، میداند" است. خوب پرسش سوم که مطرح میشود این است که: پس چرا وی چنین میگوید؟ پاسخ این پرسش در جند فاکتور ذیل نهفته است:
- ناصر رزازی در بیبیسی همانگونه سخن میگوید که در یک تلویزیون کُردی سخن میگوید.
- ناصر رزازی بعنوان شهروند کُردی سخن میگوید که زاویهی دیدش متفاوت است با زاویهی دید یک غیرکُرد و سطح توقعاتش از نظام سیاسی هم متفاوت است با سطح توقعات یک شهروند غیرکُرد ایرانی.
- ناصر رزازی بعنوان یک مبارز کُرد سخن میگوید و در تلاش است اینجا نیز پیک پیکارگر مردمش باشد. اصولاً مبارزین و سیاسیون برای تکاندادن و جلب نظر مخاطبان خود در مواردی مسائل را ساده و کوتاه تعریف میکنند وحتی عامدانه جوانبی از مسائل را برجستهتر آنچه که هست مطرح میکنند. این در خصلت پیکار سیاسی قرار دارد و برای بهخودآوردن تودههای بیتفاوت یا خفته است.
- ناصر رزازی بعنوان یک مبارز و روشنفکر باتوقع و منتقد ایرانی سخن میگوید، مضمون انتقاد آن به نظام سیاسی ایران برمیگردد. یک مبارز و روشنفکر اساساً در کمتر موردی در سطح یک شهروند عادی جامعه استدلال نمیکند.
- ناصر رزازی بعنوان هنرمند دردمند کُردی سخن میگوید که میداند موانع و ممنوعیتهای ساختاری ایجاد شده بر سر راه اعتلا و شکوفایی هنر و فرهنگش کدامها هستند. انتظارات و توقعات یک هنرمند از جامعه و نظام سیاسی الزاماً همسان توقعات یک فرد سادهی جامعه نیست.
باری، دشواری نخست در رساندن پیام رزازی ابتدا در همان ایرادی که فعالان کُردستان مطرح میکنند و فوقاً از آن سخن رفت نهفته است و گفتیم تماماً نیز نادرست نیست، بدین معنی که: آنچه رزازی میگوید برای بیننده و شنوندهی کُرد و کُردستانی بسیار صحیح و ملموس و قابل فهم و تأیید است، اما نه الزاماً برای شنوندهی غیرکُرد هموطن ایرانی.
اینجا به تفاوت در درک معانی و مفاهیم نیز میرسیم که بین مردم کُردستان از سویی و دست کم بخش فارسیزبان مردم ایران از سویی دیگر وجود دارد: در پاسخ به این پرسش که آیا زبان و موسیقی کُردی در ایران "ممنوع" است از منظر کُردی و غیرکُردی میتواند یکسان نباشد. شهروند فارسیزبان کشورمان میبیند که به قول آقای فانی آثار کُردی هنرمندان کُرد در ایران توزیع میشوند، میبیند که تلویزیون حکومت اسلامی و حکومت پهلوی هم بخشهای کُردی دارند و سابق نیز داشتهاند، بخاطر میآورد که اینجا و آنجا نشریات کُردی هم دیده است. لذا استنتاج اولیه و بدوی تنها میتواند این باشد که زبان و موسیقی کُردی "ممنوع" نیست! لابد حال که "ممنوع" نیست، "آزاد" است!
واقعیت این است که بین "ممنوع" (متغیر 0 در سکالای 100) و "آزاد" (متغیر 100 در آن) فاصلهی بسیار زیادی وجود دارد، همانطور که بین دیکتاتوری و دمکراسی فاصلهی زیادی است.
چنانچه این پرسش محق باشد که شاخصهای ما برای دیکتاتور و دمکراتیکخواندن یک نظام سیاسی چه میباشند، بجا خواهد بود که در این بحث نیز روشن کنیم ملاک ما برای تشخیص اینکه این یا آن زبان و موسیقی در ایران ممنوع یا آزاد میباشد چه است. به احتمال زیاد با دادههای "عینی" به این استنتاج برسیم که زبان و موسیقی کردی به یک تعبیر آزاد است و به تعبیری دیگر ممنوع. و یا دقیقتر: اینقدر آزاد است و اینقدر ممنوع.
بدیهی است که معیار کسی چون ناصر رزازی به عنوان کُردی که با آن ممنوعیتها سروکارداشته است، بعنوان یک انسان روشنفکر و دمکرات و آزادیخواه، بعنوان هنرمند و ادیب، نمیتواند آنچنان سطحی و روبنایی باشد. ایشان به لایهی دیگری از ممنوعیت و آزادی نظر دارد. پاسخ "بلی، ممنوع است" از درک ژرف و زیربنایی وی، از بینش سیاسی وی و از منظر وی بعنوان یک انسان هنرمند سرچشمه میگیرد. اتفاقی نیست که وی در پاسخ پرسش میکند: چگونه موسیقی یک ملت میتواند شکوفا شود، چنانچه یکی از اجزاء اصلی آن، یعنی زبان، هنوز بعنوان زبان تحصیلی ممنوع است و یک آکادمی موسیقی کُردی در ایران نداریم؟ و میپرسد: آیا زبانی که تکلم به آن تنها در محیط خصوصی و در کوچه و بازار مجاز و اما در محیطهای تحصیلی و علمی و اداری و سیاسی و قانونگزاری و قضایی و ... ممنوع باشد، "آزاد" است و "ممنوع" نیست؟
از نظر من نیز تنها آنگاه میتوانستیم از عدم ممنوعیت زبان گفتاری و نوشتاری کُردی در ایران سخن برانیم که زبان کُردی نیز دست کم جایگاه زبان فارسی را در ایران میداشت که ندارد. فرزندان کُردستان زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی را بــایــد بیاموزند، اما از حق آموزش به زبان مادری خود محروم هستند، حتی طبق بخشنامهی دولتی از حق کاربرد شفاهی زبان کردی در مدارس ممنوع میشوند.
آقای فانی از کامکارها برای مدللساختن سخنانشان مثال میآورند. کافی است به انتقادهای مکرر همین کامکارها و شهرام ناظری از رادیو و تلویزیون دولتی ایران و این اواخر از "ارشاد" اشاره داشته باشیم؛ کافی است به انگیزههای سیاسی ـ امنیتی حکومت پهلوی و اسلامی ایران در انتشار نشریات نیمهکُردی ("کُردستان" در زمان شاه و "سروه" و "سیروان" در حیات این حکومت شووینیستی) اشاره داشته باشیم که بخشاً توسط ارگانهای اطلاعاتی این رژیمها (و نه بطور مستقل توسط نویسندگان کُرد) انتشار مییافتند...
رزازی محق است ایراد بگیرد که اشعار آواز فلکوریک کُردی از سوی ادارهی "ارشاد" رژیم در راستای افکار ارتجاعی ـ اسلامیاش ساقط شدهاند. این را ممکن است یک هممیهن فارسیزبان من نداند که میگوید "موسیقی کُردی ممنوع نیست"، اما رزازی که میداند.
میدانیم که در کشور ترکیه حتی سخن گفتن به زبان کُردی در محیط خصوصی نیز مشمول مجازات قرار میگرفت، این درحالی بود که من با هر شهروند ترکیه که در آلمان سخن میگفتم، منکر این قضیه بود و بلافاصله میگفت که فلان دوست و فلان فامیلش کُرد است و کُردی هیچگاه "ممنوع" نبوده و این شایعهی پ.ک.ک. و دشمنان ترکیه است!! تصور من این بود که چون کُردهای مدنظر این افراد بلافاصله اعدام نمیشدند، هنگامی که علیرغم ممنوعیتها کُردی صحبت میکردند، دوستان تُرکزبانشان بر این باور بودند که زبان کُردی در ترکیه بطور واقعی ممنوع نبوده است! این امر با اندکی تعدیل در ایران نیز صدق میکند. در ایران به این تعبیر زبانهای تُرکی آذری، کُردی، عربی، بلوچی، ترکمنی ممنوع نبوده است، چون کسی که به این زبانها تکلم کند و شعر بسراید و آواز بخواند را الزاماً بلافاصله دار نمیزنند، مخصوصاً اگر محتوای آن گفتهها و سرودهها در چهارچوب ایدئولوژیک حکومت اسلامی باشد و یا دست کم مضر به حال آن نباشد. اما آیا رزازی کُرد هم باید چنین بیاندیشد و یا بگوید که زبان کُردی ممنوع نیست و "تنها محدودیتهایی" دارد؟ به عقیدهی من خیر.
به جهت تفهیم این درک و منظر به بحث عیار دمکراتیک و دیکتاتوربودن نظامهای سیاسی برگردیم. در نگاه اولی ما در ایران نه تنها مبارزات و نزاعها و مناظرههای انتخاباتی داریم، نه تنها احزاب سیاسی اپوزیسیون (داخل) و نشریات منتقد (داخل) داریم، بلکه پدیدههایی نیز داریم که در دمکراتیکترین کشورها هم به ندرت یافت میشوند؛ برای نمونه این نویسندهی منتقد در زندان کتاب مینویسد و در آن بطور ضمنی به ستیز با اسلام و اسلام سیاسی و حکومت اسلامی برمیخیزد؛ آن زندانی سیاسی از درون زندان نامه و پیام میفرستد و از بدرفتاری و شکنجه در جمهوری اسلامی شکوه میکند... آیا با این نشانههای ظاهری و با روبنای نمادین انتخاباتی و وجود احزاب "مجاز" میتوان استنتاج نمود که در ایران دمکراسی استقرار یافته است و احزاب سیاسی در آن وجود دارند و انتخابی هم در میان است؟!! آیا غیر از این است که با این وصف میگوئیم که احزاب در ایران ممنوعند؟
همین نمونه را میتوانیم به مسألهی زنان نیز بسط و تعمیم دهیم: آیا وجود نمایندگان زن در مجلس رژیم و تعداد اکثریت فارغالتحصیلان دختر در دانشگاهها و در سالهای اخیر برخورداری از وزیر زن و نمایندهی رئیس جمهور زن برهانی برای این میباشد که زنان در کشورمان به شدیدترین وجه ممکن مورد ستم و استثمار قرار نمیگیرند؟! مگر نه این است که با برخوردی سطحی و روبنایی میتوان با استناد به این علائم و دادهها استنتاج نمود که در جامعهای که نابرابری ساختاری برای زنان وجود داشته باشد، دوشیزهگان و زنان کشورمان به چندین سطح تحصیل آکادمیکی نمیرسند؟! حتی میتوان ادعا نمود که موسیقی نوازندگان زن برای مردان نیز در ایران اسلامی ممنوع نیست، چون نمونههای برعکس آن را میتوان برشمرد! اما آیا چنین ادعاهایی سنخیتی با واقعیت کلیتر کشورمان دارند؟
نمونهای دیگر برای قیاس: بر صغیر و کبیر، عام و خاص، ایرانی و خارجی عیان است که سانسور کتاب در ایران "جمهوری" اسلامی از "بدیهیات" است و این درحالیست که در همین ایران گاهاً کتابهای بسیار با ارزشی امکان انتشار مییابند. آیا بخاطر وجود این آثار با ارزش میتوان منکر وجود سانسور و ممنوعیتهای بیشمار سیستماتیک و دولتی در ایران بود؟ هنر موسیقی، سینما، تثاتر، ... نیز همان وضع و حال را دارند.
گفته میشود که زبان کُردی ممنوع نیست! من یقین دارم و بارها در مجادلات سیاسی خودم با صاحبنظران فارسیزبان شنیدهام که زبان فارسی هم در ایران آزاد نیست، هنر و موسیقی و فرهنگ و ادب فارسی هم که از سوپسید عظیم دولتی برخوردار است، آزاد نیست. کافی است به اهل موسیقی و قلم ایرانزمین گوش فرا دهیم تا واقعاً دریابیم که چنین است. حال چگونه زبان کُردی که به هر حال زبان یک ملت بپاخاسته است و نه نتها از هیچ حمایت دولتی برخوردار نیست، بلکه حکومت از هیچ تلاش مستقیم و غیرمستقیمی برای نابودی آن فروگذار نبوده، میتواند آزاد باشد؟ آری رزازی در این سطح و از این منظر و بدین معنا و تعبیر میگوید که زبان و موسیقی کُردی ممنوع است و اینجاست که نمیتوان به وی حق نداد.
خارج از این موضوع، از ناصر رزازی انتقاد میشود. در نفس آن ایرادی نیست و این حکایت از انتظارات بالایی دارد که از این هنرمند میرود. این انتظارات نیز از جایگاه ویژهی وی در هنر موسیقی و حتی از نقش بیبدیل وی در سیاست کُردی سرچشمه میگیرد.
از وی ایراد گرفته میشود که مقصود خود را به زبان فارسی آنطور که شایسته و برازندهی وی است نرسانده است. احتمالاً بخشاً چنین باشد. اما آیا این عجیب است؟! قریب چهار دهه است که ایشان در دامان موسیقی و زبان و ادب کُردی زیست میکند. همکاران وی بیشتر در حوزهی هنر و زبان کُردی فعالیت دارند و به زبان کُردی با وی در پیوندند. لذا شاید توقع تماماً اصولی نباشد که وی به اندازهی یک پارسیزبان به زبان شیرین فارسی اشراف داشته باشد.
تا جایی که به من مربوط میشود، زبان فارسی را بسیار دوست میدارم. آن را یک گنجینهی جهانی به ویژه در حوزهی اتیک رفتاری و استتیک ادبی میدانم. اگر ذرهای استعداد میداشتم دنبال آن میرفتم. همچنین مایلم که هر کنشگر سیاسی و هنری و فرهنگی و رسانهای کُرد بهتر از یک پارسیزبان به زبان فارسی، با زبان سعدی و حافظ و فردوسی و مثلاً در نثر و به سبک کلیله و دمنه تکلم کند.
چنین التزامی اما از نظر من در درجهی نخست باید برای سیاستمداران و سرآمدان کُردستان وجود داشته باشد. با این وصف متأسفانه میبینیم که این یا آن مسؤول حزبی (البته به دلایل قابل فهم، از جمله زندگی چندین دهه در غربت و در خارج از حوزهی نفوذ زبان فارسی) از این توانایی محروم ماندهاند که شایسته است مرتفع شود. اشراف کامل به زبان فارسی (و البته همچنین ترکی و عربی) قبل از هر چیز از ملزومات سیاست و دیپلماسی کُردی است و این ضرورت از موقعیت جغرافیایی و سیاسی ویژهای سرچشمه میگیرد که کُرد در آن قرار دارد.
اما با همهی این احوال پرسشی که اینجا در ذهنم نقش میبندد این است که آیا هممیهنان فارسیزبانمان نیز به نسبت زبان کُردی (و دیگر زبانهای غیرفارسی ایران) چنین احساسی دارند؟ آیا آنها دست کم در ضمیر ناخودآگاه خود زبان کُردی (و ترکی، بلوچی و ترکمنی و عربی) را حقیرتر و فرومایهتر از زبان فارسی محسوب نمیکنند؟
رزازی گلایهی خود را از منظری مطرح نمود. گلایهی من نوعی نیز این است که جامعهی کُردی کسانی چون ابراهیم یونسی، محمد قاضی، علی اشرف درویشیان، محمود دولتآبادی و دهها نخبهی بنام و گمنام ادبی و هنری و فرهنگی دیگر را تقدیم حوزهی زبان و ادب و فرهنگ و هنر و جامعهی روشنفکری ایران نموده است. چنین حکمی را میتوان ـ در مواردی حتی با بعد وسیعتری ـ در مورد نخبگان آذری، بلوچ و عرب و ترکمن نیز داد. جدی پاسخ اهل قلم و هنر و فرهنگ حوزهی زبان فارسی به این همه خدمت خالصانه و بیبدیل تاکنون چه بوده است؟ تاکنون چند تن از آنها طغیان نمودهاند که چرا زبان گفتاری (بخشاً) و نوشتاری نیمی از جامعهی ایران از کُرد و ترک و بلوچ و عرب و ترکمن ممنوع بوده است؟ آری، چند سال پیش کانون نویسندگان ایران در بیانیهای بر علیه تکزبانه بودن رسانهها لب به اعتراض گشود. اما این اقدام درست متأسفانه تداوم نیافت و اعتراضات بیشتری را در پی نداشت.
و جداً چرا در ذهنیت ما از بایدهاست که یک نفر مثلاً بلوچی فارسی بدون لهجه صحبت کند، اما عادی است که یک هممیهن فارسیزبان ما دو جمله بلوچی نداند؟! آیا نفس این انتظارات خود از رابطهای نابرابر در جامعهی ایران و در ذهن و فرهنگ ما در ارتباط با زبانهای ایرانی و متکلمین آنها حکایت نمیکند؟ هرآینه برایمان عادی شد که نخبگان ملیتهای ایرانی از آذری، کُرد و بلوچ و ترکمنی و عرب ایران با لهجههای خود فارسی صحبت کنند و یا فراتر از آن به زبانهای خود صحبت کنند و مطالب آنها برای مخاطب فارسیزبان به فارسی ترجمه شوند، آنگاه این رابطهی نابرابر از میان رفته و ما به یک جامعهی عادی دست یافتهایم. الیت ایرانی باید در این راستا کار کند. انتقاد از اهل ادب و فرهنگ و هنر غیرپارسی برای عدم اشراف کامل آنها به زبان گفتاری فارسی از همان ذهنیت تبعیضگرایانه حکایت میکند و مانعیست ذهنی و روانی و فرهنگی برای بنای یک چنین جامعهای.
سه. مصاحبهی ناصر رزازی با بیبیسی و تحریفات حکومت اسلامی
بعد از این مصاحبه حکومت اسلامی فعال شد و تلاش نمود مضمون آن را مخدوش سازد. خبری که از سوی رژیم در مورد این گفتگو منتشر گردید و افراد کژفهمی نیز لینک آنرا برای دیگران ارسال نمودند، سراسر جعل بود. تصور کنید در دنیای فوق الکترونیک و سراسر مجازی امروز، در دنیایی که مردم به آسانی قادر خواهند بود صحت و سقم رویدادها و خبرهای این چنینی را دربیاورند، این حکومت چنین گستاخانه و آشکار دروغ میبافد، وای بحال رویدادهایی که در حوزهی کنترل خودش ـ مثلاً زندانها ـ اتفاق میافتند! از این نمونه میتوان استنتاج کرد که حکومت اسلامی چگونه در مورد احزاب کردستان به جهت فریب افکار عمومی ایران تاکنون تحریفگرایانه خبرسازی نموده است.
این دروغها در خبر کوتاه مربوط به این مصاحبه عبارت بودهاند از:
- جعل شماره یک: ادعا شده که "ناصر رزازی خواستار الحاق کُردهای ترکیه، سوریه و عراق به ایران شده است"!
آنچه ناصر رزازی میگوید گلایهای است که سابقاً از سوی تنی چند از روشنفکران و نویسندگان کُرد داخل کشور مطرح شده است، مبنی بر اینکه: حال که شماها ما را "ایرانی" محسوب میکنید و ما بطور واقع ایرانی هستیم و کل کُردستان بخشی از ایران بوده است و شاهبیت همهی صحبتهای شما "ایران" است، چرا شاهد همتی از سوی شما برای الحاق مجدد بخشهای دیگر کُردستان که از سوی شاهان نالایق صفوی در جنگی مذهبی و ارتجاعی به عثمانی باخته شده، نیستیم. بنابراین خطاب ایشان نه به کُردهای ترکیه و عراق و سوریه، بلکه به همهی آن هموطنانی است که فریاد "وطنخواهی" و "ناسیونالیسم" ادعایی آنها گوش فلک را کر کرده و در چهارچوب دفاع ادعاییشان از "ایران" هر از چندگاهی کُردستان را متهم به "تجزیهطلبی" میکنند. نخبگان کُردستان و رزازی میگویند که نه تنها تجزیه گزینه و هدف آنها نیست، بلکه آرزو میکردند که بخشهای دیگر کُردستان نیز اکنون جزو ایران میبودند. این را من حتی از سیاستمداران درجهی یک کُردستان عراق و ترکیه نیز شنیدهام. اتفاقی نیست که حاکمان کشورهای عراق و ترکیه جنبشهای کُردی این کشورها را عامل بیگانگان (دولت ایران) محسوب و معرفی مینمودند.
در این سخن رزازی گلایهای شدید از نخبگان سیاسی و فرهنگی و روشنفکری ایران و بهویژه حاکمان ایران نیز مستتر است: رزازی خطاب به آنها میگوید نه تنها هیچ کمکی به رهائی این خلق همتبار و همتیره نمیکنید، به حاکمان "غیرایرانی" (ترمنولوژی خود ناسیونالیستهای حاکم و اپوزیسیون) در کشورهای همسایه نیز در سرکوب جنبش رهائیبخش این مردم بدون یار و یاور یاری میرسانید! بلاخره کُرد طبق درک و قاموس شما ایرانی است یا نه؟ اگر ایرانی است، چرا نسبت به آن اینگونه بیتفاوتید (اپوزیسیون) و اینگونه در سرکوب و کشتار آن مشارکت میکنید (دولتهای حاکم بر ایران در طول تاریخ)؟ ناصر رزازی میبیند که یک جنبش عظیم مردمی در کُردستان ترکیه در جریان است. این، حمایت و حتی توجه کمتر روشنفکر ایرانی را برانگیخته، اما الم شنگهی چند حزباللهی در کنار سواحل اسرائیل و فلسطین باعث شد که طوامیر عریض و طویل در حمایت از حق ملی خلق فلسطین بنویسند، این درحالیست که به سرنوشت کُرد چه عرض کنم، به سرنوشت عربهای ایران هم بیتوجه ماندهاند. بحث رزازی از این زاویه است و نه آنگونه که حکومتیان عوامفریب مدعی شدهاند.
- جعل شماره دو: به نقل از ناصر رزازی مدعی شده که "هیچگاه کُردهای ایران از ایران جدا نخواهند شد."
آنچه ناصر رزازی در این خصوص میگوید چیزی کاملاً متفاوت با این ادعاست. وی اتفاقاً گفته که اگر وضع بدین روال پیش برود، طرح خواست استقلال از سوی کُردستان نامحتمل نیست، آن هم زمانی که راهی برای کُردستان نماند و کُرد در ایران همچنان شهروندان درجه دو و سه بماند. وی اما به درستی تصریح میکند که این ظلم از سوی نظامهای حاکم است که بر کُردستان میرود و نه از سوی مردم پارسیزبان کشورمان. لذا مسؤولیت آن را باید متوجه حاکمان ایران ساخت.
جعل شماره سه: این میباشد که رزازی گویا در این حوزهها "اظهاراتی جدید" نموده است.
ناصر رزازی ـ همانطور که شرحش رفت ـ صرفاً یکی از هنرمندان پیشرو و یا پیشروان هنر سیاسی ـ رزمی کُردستان نبوده، بلکه از جهتدهندگان منتقد آن نیز بوده است. وی چنین اظهاراتی را در مناسبتهای مختلفی داشته است. محافظهکاری و ملاحظهکاری تاکنون با رزازی بیگانه بودهاند. لذا هیچ چیز "جدیدی" در آنچه وی مطرح ساخته دیده نمیشود.
جعل شماره چهار: این است که گویا وی "بهشدت از حزب دمکرات کُردستان و کومله انتقاد نمود."
وی اظهارات خود را "گلایه" مینامد، حتی نام انتقاد بر آن نمینهد. گلایه یا انتقاد وی کاملا" درونی است و مطلقاً نیز "شدت" ندارد و حتی پیشاپیش این احزاب را میستاید و میگوید برای تلاش و فداکاری آنها بسیار هم ارزش و احترام قائل است. این کجا و "انتقاد شدید" کجا؟!
جعل شماره پنج: گویا ناصر رزازی در این مصاحبه "حزب دمکرات کُردستان و کومله را متهم به تروریسم نموده است."
تروریسم تنها برازندهی حکومت ناب محمدی در ایران است و بس، و وصلهای نیست که بتوان آن را به احزاب کُردستان چسباند. ناصر رزازی نیز چنین ننموده است. وی نه تنها دمکرات و کومله را به تروریسم متهم ننموده است، بلکه به درستی حتی به جریاناتی که به هر حال در کردار سیاسی رادیکالتر هستند نیز چنین اتهامی را وارد نمیسازد و چه بسا در روزهای دشوار از آنها پشتیبانی قاطعتری نیز به عمل آورده است. آنچه از نظر ناصر رزازی نابخشودنی است، همپیمانشدن با دشمنان کُردستان در تقابل با احزاب کُردستان است. در این خصوص وی سابقاً جریانی در کردستان عراق را بهشدت مورد سرزنش قرار داد که البته بعدها این انتقاد خود را تعلیل داد. در مواردی نیز حتی اهمالهای احزاب کُردستان را مورد نکوهش قرار داده است. این کجا و تروریستیخواندن احزاب کُردستان کجا؟!
جعل شماره شش: ناصر رزازی "به دفاع از آوازها و ترانههای کُردی پرداخت."
آخر وی کجای این مصاحبه "به دفاع از آوازها و ترانههای کُردی" پرداخته است؟ آری، وی بر علیه سیاستهای فرهنگی دولت داد سخن گفت. اگر هم دفاعی در این سخن در کار بوده باشد، دفاع از اصالت سرودههای کُردی در مقابل تحریفات و دستکاریها و دخالتهای دولت بوده است. بلاخره اگر دفاعی در کار باشد، باید حملهای پیشاپیش (از سوی حکومت اسلامی) در میان بوده باشد. این حکومت اما با جعل خبر مضمون اصلی پیام رزازی را برای مریدان خود تحریف نموده است.
جعل شماره هفت: کومله یک "گروه" است.
چنین تداعی میشود که رزازی گفته که کومله یک "گروه" است. این واژهها تنها در قاموس حکومت اسلامی یافت میشوند. البته باید به این رژیم "دست مریزاد" گفت؛ زمانی که کومله و دمکرات هزاران رزمنده داشتند از سوی وی "گروهک" نامیده میشدند، اکنون که طول و عرض تشکیلاتی آنها به هر حال بسیار کمتر از آن زمان است، "گروه" نامیده میشوند! فراموش نکنیم این رژیم سی و چند سال پیش هدف نابودی فیزیکی آنها از راه اعدام و ترور و کشتار در شهرها و روستاهای کُردستان را در بیرقش حک زد و چندین بار نیز دستیابی به این هدف شوم را اعلام نمود. اما مشاهده میکنیم که این احزاب امروز قائمبهذاتتر از پیش، در تعدد تشکیلاتی بیشتری و با شعارهای شفافتر و قاطعانهتری در میدان مبارزه ماندهاند و نیروهای تازهتری را جذب کردهاند، همانهایی که اتفاقاً در خود حکومت اسلامی پرورش یافتهاند و اما به ضد آن تبدیل شده و به اپوزیسیون پیوستهاند، هر چند که به اقتضای شرایط ـ بهویژه در کُردستان عراق و به دلایل تغییر در منش و بخشاً استراتژی سیاسی ـ اکنون و شاید فعلاً تحرک نظامی ندارند. این رژیم با آن همه ابزار زور و زر، سرکوب و فریب قادر نگشته است، اندازهی حتی یکی از این "گروه"های پرشمار اعتباری در کُردستان برای خود دست و پا کند. حتی مزدبگیرانش جرأت اینکه از رژیم دفاع کنند ندارند، چون میدانند با چه عکسالعملی از سوی مردم روبرو خواهند شد، حال رژیم میآید به نقل از رزازی آنها را "گروه" مینامد! چنین گستاخی تنها از رژیم بیآبرویی چون حکومت اسلامی ایران برمیآید و بس.
جعل شماره هشت: ناصر رزازی "عضو کومله" بوده است.
در این مورد اطلاع دقیقی ندارم. اما به یاد دارم که شنیدهام ناصر رزازی تنها یک رزمندهی کومله بوده است و نه الزاماً عضو آن. نه اینکه در این امر اشکالی باشد. خیر، بحث تنها سر این است که پیشمرگان کومله همه الزاماً اعضای کومله نبودهاند. رژیم با طرح درست یا نادرست این مسأله میخواهد به طور تصنعی نوعی شکاف بین کومله و رزازی و بازگشت رزازی از باورهای خود را تداعی کند که موفق نیست. ناصر رزازی اکنون یک مکتب هنری مشخص است. با تمام احترامی که من بالشخصه برای همهی هنرمندان کُردستان دارم، اما انکارناپذیر میدانم که ناصر رزازی به لحاظ کمی و کیفی، به لحاظ تنوع سرودههایش، بخاطر تلاشهای پیگیرش همچنین در عرصهی زبان و ادب کُردی، به لحاظ شهامتش در طرح افکارش ممتاز و بیبدیل است. ناصر رزازی در وصف ضرورت ایجاد عدالت اجتماعی و دفاع از زحمتکشان و ستمدیدگان جامعه سروده دارد، در وصف جنبش ملی کُردستان و تاریخ و اسطورههای آن آوازهای بیادماندنی خوانده است، بر علیه تبعیض جنسی بر زنان پرآوازه بوده است، صدها بار از عشق خوانده است، از کُردستان گفته است، بسیاری از سبکهای آوازخوانی را داشته است، در بیداری ملی کُرد فرای مرزهای حزبی و حتی کشوری نقش مهم داشته است و یک باور منسجم سیاسی (دفاع از سوسیالدمکراسی و فدرالیسم) دارد. آیا چنین کسی میتواند در تقابل با احزاب کُردستان منجمله کومله قرار داشته باشد که همین باورها و استراتژی را دارند؟! تنها بلاهت حکومتیان میتواند چنین چیزی را ممکن بداند.
جعل شماره نه: مدعی شده که ناصر رزازی گفته که در ایران "هر نوع موسیقی و آواز به زبان کُردی ممنوع است".
ناصر رزازی از "ممنوعیت هر نوع موسیقی" سخن نگفته است. مبرهن است که رژیم جمهوری اسلامی ایران حامی و مروج موسیقی و آواز حزنانگیز و روضهای و آثار هنری ارتجاعی و "مکتبی" است و اما ضد هرگونه موسیقی و آواز و اثر هنری مترقی و شادیآور و مستقلی میباشد. رزازی بسیار بهوضوحی میگوید که اگر در ایران شاهد خلق یک اثر جالب هنری، ادبی، سینمایی، ... باشیم، این دیگر هنر و حکمت خود حکومت نیست، بلکه حاصل همت و فداکاری و گاهاً صرف هزینههای هنگفت شخصی خود خالقان این هنرهاست. آیا کم از هنرمندان عرصههای مختلف هنری شنیدهایم که برای پخش و انتشار این یا آن اثر وسایل خانهیشان را فروختهاند و بعد این حکومت بخشهایی از آثار آنها را بدون اجازه در "صدا و سیما"ی خود پخش نموده است؟ آری، در این حکومت میتوان حتی در وصف امامان هم به زبان فارسی، اما با جاز و گیتار و بصورت ریتمیک آواز واپسگرایانه خواند، اما با این وصف ممنوع شد، چه رسد به موسیقی نشاطانگیز و رزمی کُردی با محتوایی جعلنشده. این رژیم پلید حتی در مواردی لباسهای هنرمندان سرصحنه را نیز عوض کردهاست. این است سرنوشت موسیقی و آزادی آوازخوانی در ایران. و رزازی در این مورد سخن میگوید که حکومت اسلامی به سرشت خود آن را تحریف میکند. بنابراین رزازی از دید و با انتظارات بالای یک هنرمند ریزبین از ممنوعیت موسیقی مردمی و مترقی سخن میگوید و نه از ممنوعیت "هر نوع" موسیقیای.
جعل شماره ده: "عنایت فانی گفته که دولت از سرایندگان کُرد حمایت میکند."
بیشرمی و دروغگویی رژیم حد و حدودی نمیشناسد. آخر عنایت فانی کجا گفته که دولت از سرایندگان کُرد حمایت میکند؟ خارج از این موضوع؛ اگر هم حمایتی در بین باشد، اولاً این حمایت شامل هنر مردمی نمیشود و دوماً میزان این حمایت غیرقابل قیاس با حمایت از سرایندگان فارسیزبان میباشد. بودجهی دولت ایران متعلق به کل مردم ایران است که سخنوران زبانهای مختلف میباشند. اما از این بودجه تقریباً تنها برای حوزهی ادبی و هنری و فرهنگی زبان فارسی هزینه میشود. آیا مبالغی که صرف پرورش هنر و فرهنگ و زبان و ادب فارسی میشود قابل قیاس با مبالغی است که صرف هنر و فرهنگ و زبان و ادب ترکی و کُردی و بلوچی و عربی و ترکمنی میشود؟ پنداری لطف میکنند اگر این یا آن هنرمند مثلا کُرد را مورد حمایت قرار میدهند و این را به حساب وظیفه نمیدانند. این از همان مناسبات استعماری سرچشمه میگیرد که قریب یک سده است که در ایران وجود دارد. جا دارد که با سرنگونی تام و کمال این حکومت نکبتبار یک نظام فدرال تأسیس شود که در آن امور فرهنگی و هنری بر حسب تعریف و رسالت و نوع این ساختار به ایالتها سپرده میشوند. حکومت مرکزی که به همه تعلق خواهد داشت، بطور مطلق نباید اجازهی دخالت در چنین اموری را داشته باشد.
جعل شماره یازده: ادعا شده که "ناصر رزازی تمامی احزاب مسلح کُردی را زیر سوال برده است".
ناصر رزازی به هیچ نحوی احزاب کُردستان را زیر سوال نبرده است و در هیچ جملهای آنها را "مسلح" ننامیده است. وی در سرودههایش اتفاقاً بارها در وصف پیشمرگه خوانده است. این کجا و "زیرسوال بردن احزاب مسلح کُردی" مورد ادعای رژیم اسلامی کجا؟! رژیم اسلامی برداشتن سلاح توسط مبارزان کُرد برای دفاع از خود را نیز برنمیتابد (چیزی که حتی در بخشی از کشورهای دمکراتیک و سرمایهداری دنیا هنوز مرسوم و قانونی است)، اما خود میخواهد به سلاح اتمی برای کشتار جمعی مجهز شود و حاضر است به همین جهت ایران را به سوی جنگی وسیع سوق دهد. اگر مبارز کُرد سلاح بر دوش دارد، برای دفاع است، اما سلاح اتمی رژیم اسلامی برای تهدید دنیای متمدن است.
جعل شماره دوازده: مدعی شده که "ناصر رزازی گفته، احزاب مسلح کُردی نتوانستهاند فرهنگ کُردی را به دیگران نشان دهند".
بحث ناصر رزازی یک بحث کلی و سیاسی است. رزازی میداند که رسالت یک حزب سیاسی نشان دادن فرهنگ نیست، بلکه آگاهسازی و مبارزهی سیاسی است. مقصود رزازی از گلایهاش هم این بوده است که احزاب کُردی قادر نگشتهاند که مطالبات سیاسی و فرهنگی کُردستان را به سمع دیگر هموطنان برسانند. این نشاندهندهی این است که از نظر رزازی بسیار اهمیت دارد که مردم ایران از درد و رنج مردم کُردستان آگاه شوند و این با "نشان دادن فرهنگ کُردی" هیچ تناسب و سنخیتی ندارد. کجای دنیا حزب سیاسی مسؤول نشاندادن فرهنگ است که در کردستان باشد؟!
جعل شماره سیزده: ادعا شده که "ناصر رزازی گفته، این گروهها میخواهند با زور و سلاح قدرت را در کُردستان بدست گیرند".
این رژیم هیچ واهمهای از این ندارد که مردم به خود مصاحبه مراجعه کنند و دروغش افشا شود، چون شرم و حیایی ندارد که از دست بدهد. آخر در کدام بخش این مصاحبه چنین چیزی را گفته است؟!!
جعل شماره چهارده: ادعا میشود که "ناصر رزازی گفته، سلاح در کُردستان چاره نیست و بایستی از راه گفتمان مسأله حل شود".
این نیز دروغ محض است. نه احزاب کُردستان گفتهاند که چاره سلاح است و نه ناصر رزازی گفته که راه حل گفتمان (با حکومت سیاه اسلامی) میباشد. این حکومت هنر بزرگی کرده است، اگر قانون اساسی ارتجاعی خود را هر روز زیر پا نگذارد، هنر بزرگی کرده است، اگر با همانهایی که به "گفتوگو" با این حکومت و به قانون اساسی آن و ولایت فقیهش اعتقاد داشتند، با سلاح و سرکوب روبرو نشود. کُردستان در زمان مقتضی راه و متد خود را در روبرویی با آن برخواهد گزید. و یقین داشته باشد که همهی گزینهها روی میز است.
جعل شماره پانزده: ادعا شده که "ناصر رزازی گفته، جدا شدن کُردستان برای مردم ایران پذیرفتنی نیست".
این نیز یکی از دروغهای شاخدار است: ناصر رزازی بر حق تعیین سرنوشت مردم کُردستان با صراحت و قاطعیت تام و کمال تأکید داشته است. و این معنیای جز این نمیتواند داشته باشد که این تنها مردم کُردستان هستند که در مورد سرنوشت خود تصمیم میگیرند. این مردم اما در چهارچوب همین حق راه خود را از مردم ایران جدا نکردهاند و ناصر رزازی امیدوار است که در آینده نیز جدا نکنند. اما این را رویدادهای آینده و بهویژه رفتار حاکمان با این مردم نشان خواهند داد. ناصر رزازی حتی نتیجهی یک رفراندوم را در کُردستان الزاماً و در هر شرایطی ماندن در ایران نمیداند. این کجا و دروغ حکومت اسلامی کجا؟!!
به عبارت دیگر مطلب کمحجم مورد نظر که بصورت مثلاً خبری هم تنظیم شده، تقریباً تماماً جعلی بوده است. جعل و دروغ و تزویر و سانسور همزاد و همراه حکومت "عدل علی" در ایران بوده است، آنهم از همان بدو پیدایشش. آیا تحت چنین شرایطی تعجبآور است که مضمون مصاحبهی مورد بحث را تحریف کند؟ خیر، اما افشای این تحریفات یکی از وظایف رسانههای همگانی آزاد میباشد.
دهم آوریل 2012
و اما خود مصاحبه که از سایت رسمی خود تلویزیون بیبیسی اخذ شده است:
ناصر رزازی، مهمان برنامه به عبارت دیگر، آوازخوان است ولی بیشتر از آن خود را یک مبارز کُرد می داند. ترانه های حماسی کُردی او در اوایل انقلاب ایران بر سر زبان ها بود. او که در آن زمان پیشمرگه کومله بود مجبور شد که کشورش را ترک کند، ولی در خارج از کشور همچنان به کار هنری خود و سبک حماسی اش ادامه داد. او در حال حاضر در اقلیم کُردستان عراق زندگی می کند و ظاهرا همه و غمش را بر کار هنری اش گذاشته است و معتقد است که مبارزه همچنان ادامه دارد اگرچه این بار نه به شکل مسلحانه. ولی مبارزه برای بدست آوردن چه؟
تاریخ پخش: 2012/03/06
آقای ناصر رزازی، به برنامه "به عبارت دیگر" خوش آمدید.
خیلی ممنون.
آقای رزازی، شما در حال حاضر یکی از مشهورترین و معروف ترین و محبوب ترین خواننده کُرد هستید. محبوبیت شما به سبب چیست؟ به سبب نوع ترانه ایی که می خوانید و به سبب هنرتان است؟ یا به این دلیل است که شما خود را یک مبارز کُرد می دانید و سابقه مبارزاتی دارید؟
من فکر می کنم که محبوبیت تنها [بخاطر] صدا نیست، [بلکه] وقتی است که آوازخوانی در خدمت مردمش باشد. به نظر من چند صفت هست که باید در یک هنرمند یا یک آوازخوان یا [فردی] با هر پیشه ای باشد، این چند صفت باید دست به دست همدیگر بدهند تا بتوانند این انسان را در بین مردمش محبوب بکند. به نظر من بیشتر آن برمی گردد به خدمتی که من در راه هنر به مردمم کردام.
فکر می کنید از طریق هنرتان چه خدمتی می کنید؟ یعنی دقیقا چه کار می کنید که اسم آن را خدمت می گذارید؟
به نظر من می شود از دو مورد نام برد، یکی از آنها خدمت به زبان کُردی است، چون ترانه هایی که من می خوانم می تواند زبان کُردی را نگه دارد. چون زبان کُردی زبانی است که ممنوع است و به کار بردن آن اصلا جرم به حساب می آید، این یک مورد است. مورد دیگر هم این است که من در راه مردم کُردستان سال های سال مبارزه کرده ام، برای تحقق حقی که از دست رفته است.
شما می گویید که کاربرد زبان کُردی ممنوع است. ولی واقعا این طور نیست، آقای رزازی. شما می دانید که در ایران، حتی در زمان شاه، مثلا رادیو و تلویزیون به زبان کُردی وجود داشت و مردم به زبان کُردی صحبت می کردند، اگرچه در دانشگاه ها آنطور که خواست مردم کُردستان بود این زبان تدریس نمی شد، ولی بالاخره ممنوعیت آنچنانی هم وجود نداشت. در عراق و بخصوص در ترکیه این مسئله شدت داشت یعنی این ممنوعیت وجود داشت، حتی در ترکیه منکر این بودند که اصلا قومی به نام کُرد وجود دارد یا زبانی به نام زبان کُردی وجود دارد، ولی به مرور در آنجا هم این مسئله به طریقی حل شده است. امروز در کُردستان دولت خودمختار وجود دارد با تمام آن امکاناتی که خواسته مردم کُرد بود. در ترکیه هم زمان عوض شده است و الان دیگر قبول می کنند که کُرد وجود دارد و تلاش می کنند که زمینه رشد فرهنگی کُردها را هم فراهم بکنند.
اگر کُردستان عراق را بگویید من حرفی ندارم، در ترکیه هم تازه چند سالی است [که شرایط تغییر کرده است]. ولی در ایران در زمان شاه هم همین مشکل را داشتیم و الان هم داریم. صحبت کردن [به کُردی] در خانه و بازار زبان کُردی نیست. زبان کُردی بعنوان یک زبان رسمی که حق هر ملتی است در ادارات و مدارس آزاد نیست، به کار بردنش هم جرم محسوب می شود. در مدارس زبان کُردی نه تنها اصلا تدریس نمی شود حتی اگر یک دانش آموز هم دو کلمه کُردی صحبت بکند به او می گویند که حق ندارد کُردی صحبت بکند، مسئله این است.
یعنی درواقع تلاش شما و بسیاری از مبارزان کُرد این است که زمینه ای فراهم بشود که کُردها بتوانند زبان مادریشان را در مدارس تدریس بکنند و همینطور در دانشگاه ها بتوانند مدارک زبان کُردی را بگیرند؟
بله، این حق کمی است، مسئله تنها زبان نیست. مسئله ما این است که کُرد در ایران بتواند مثل یک انسان حق تعیین سرنوشت خودش را داشته باشد و سرنوشت خودش به دست بگیرد. کُرد همه چیزش در ایران ممنوع است.
شما فکر می کنید از طریق موسیقی که ارائه می دهید و نوع ترانه هایی که می خوانید دارید این زمینه فرهنگی را نگه می دارید تا این که از بین نرود، یا این که فکر می کنید آن را ارتقاء هم می دهید و سطح آگاهی مردم را بیشتر می کنید که برای حقشان بیشتر مبارزه کنند؟
بله، من مثالی برای شما می آورم. در طول مبارزات کُرد در هر چهار قسمت کُردستان [در ایران، ترکیه، عراق، سوریه]، بیشتر از 34 مبارزه و قیام کُرد در خون غلتیده شده است، ولی تنها چیزی که توانسته است زبان کُردی را از مردن نجات بدهد ترانه های کُردی بوده است. این تنها ناصر رزازی نبوده که این کار را کرده است، قبل از من هم خواننده هایی را داشته ایم که این کار را کردهاند و امروز هم داریم که همین کار را می کنند.
حالا برگردیم به موسیقی شما، آقای رزازی. شما خودتان را تحت تاثیر چه موسیقیدان کُردی می دانید یا اصولا فکر می کنید که تحت تاثیر کسی نیستید و نوع موسیقی تان متفاوت است؟
ما در کُردستان خواننده های خیلی خوب و ارزشمند و بزرگی داشته ایم، برای نمونه استاد حسن زیرک، استاد سیدعلی اصغر کُردستانی، استاد علی مردان در کُردستان عراق، استاد طاهر توفیق، استاد مظهر خالقی، خیلی ها را داریم. من وقت خودش از دو سه تا از این خواننده ها تقلید کُردم، یکی استاد حسن زیرک است و یکی هم استاد محمد مامله است و یکی هم استاد طاهر توفیق است. تا این که کم کم توانستم راه خودم را پیدا کنم، البته درست نیست این را من خودم بگویم مردم باید بگویند، تا این که خواننده ای شدم که خودم توانستم آواز بسازم، خودم توانستم شعر بگویم. می توانم بگویم که ناصر رزازی امروز یک سبکی در موسیقی کُردی است.
شما فکر می کنید خوانندگانی مثل شما که تمرکزشان بیشتر روی مسئله هویت ملی است بایستی این سبک را ادامه بدهند، یعنی فرض کنید باید بعنوان یک وظیفه به آن نگاه بکنند، یا این که به موسیقی بعنوان یک هنر نگاه کنند که همه جوانب هنر را دربربگیرد، مثلا اگر لازم باشد بخشی از کارهایشان خواندن ترانه های عاشقانه و محلی و ترانه هایی باشد که لزوما ربط مستقیم به مسائل هویت ملی نداشته باشد؟
درست است، ولی من تمام این رشته ها (نوع ترانه ها) را خوانده ام: ترانه سیاسی، ترانه انقلابی، ترانه میهنی، ترانه عاشقانه، ترانه های فولکلور، ترانه هایی درباره طبیعت کُردستان. این زور (اجبار) نیست که کسی این کار را بکند، ولی من بعنوان یک کُرد این را یک وظیفه می دانم، این را یک وظیفه ملی می دانم، باید این کار را کردچون ما از هر حقی [محروم هستیم]، از حق سیاسی بگیر، از حق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی بگیر. ما در کُردستان ایران از هیچ حقی برخوردار نیستیم.
شما از این کار فرهنگی و کار موسیقی و هنری تان نتیجه ای گرفته اید؟ یعنی نتیجه ملموسی گرفته اید که بواسطه کار هنری و موسیقی آقای ناصر رزازی مثلا فرض کنید این اتفاق خاص افتاده است؟
البته این سوال را نباید از من کُرد، باید از مردم پرسید. ولی من به نظرم اگر به آن بعنوان یک وظیفه ملی نگاه بکنم، شاید [بشود گفت که نتیجه داشته است].
ولی ممکن است از جنبه هایی هم به شما ایراد بگیرند، این که درست است شما دارید برای یک هویت ملی و برقراری و پایداری به اصطلاح هویت کُرد تلاش می کنید، ولی از این طرف هم می توانید از آن طرف پشت بام بیافتید و درگیر مسائل ناسیونالیسم کُرد بشوید و فراموش کنید که به هر حال همه چیز در گرو ناسیونالیسم کُرد نیست یا هر ناسیونالیسمی.
البته من ناسیونالیسم را بعنوان نژادپرستی آن نمی گویم، من می گویم "ملی" به کُردی هم "نه ته وه ی" می گوییم. من این طور فکر می کنم. از طرف ملت هم که چنین ایرادی را اصلا نشنیده ام، ولی شاید مثلا از طرف رژیم حاکم، کسانی که به هر حال کُردستان را به این وضعیت کشانده اند، [ممکن است چنین ایرادی بگیرند]، بله، صددرصد.
درنهایت به دنبال چه هستید، آقای رزازی؟ یعنی شما و امثال شما که در عرصه هنری کار می کنید و صدایتان از نقطه نظر مسائل ملی کُردستان بسیار بارز است؟ نهایتا شما بعنوان کُردهایی که در خاک ایران زندگی می کنید چه می خواهید؟
قبل از جواب سوال شما، من متاسفانه باید از حزب های کُردستان گلایه بکنم. چرا؟ بخاطر این که من به این نتیجه رسیده ام که حزب های کُردستان نتوانستند جواب خواست مردم کُرد را بدهند. مثال می آورم: حزب های کُردستان نتوانستند مبارزه ملت کُرد را، و کلا فرهنگ و زبان و آداب و رسوم ملت کُرد را، به ملیت های دیگر ایران معرفی بکنند و بشناسانند. به همین دلیل هم است که من مبارزه می کنم، و به همین دلیل بوده است که من از ایشان [احزاب کُردستان] انتقاد کُردم، و این من را وادار کرده است که این راه را ادامه بدهم. وگرنه من غیر از خدمت کُردن هیچ انتظار دیگری ندارم، و همیشه این را یک وظیفه ملی دانسته ام. کُرد انسان است، کُرد و فارس از یک ریشه اند، ایران یک کشور چندملیتی است، به نظر من هیچ ملیتی بر ملیت دیگری برتری ندارد. ولی وقتی که می بینم در ایران این همه ظلم و این همه ستم به کُرد روا می شود من هم مجبورم این راه را پیش بگیرم.
حالا شما از احزاب کُردستان انتقاد می کنید، ولی شما خودتان برای مدتی بخشی از همین احزاب کُرد بودید و پیشمرگه کومله بودید و جانتان را کف دستتان گذاشته بودید و با این حزب بودید و می جنگیدید.
نمی گویم تمام ملت کُرد، ولی خیلی ها شاهد هستند که ناصر رزازی از روز اول در کومله و در مبارزه کُردستان ملی گرا بوده است، همیشه گفته ام که نه کمونیست و نه اسلام مشکل ما نیست، مشکل ما یک مشکل ملی است...
یعنی انتقاد شما به احزاب کُردستان، کومله و حزب دمکرات کُردستان، این است که آنها به اندازه کافی ملی گرا نیستند؟
نه.
ولی، آقای رزازی، خواست هایی که آنها مطرح می کنند تمام مدت همین است. حزب دمکرات کُردستان ایران از بدو پیدایش شعارش همیشه این بوده است که "دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کُردستان"، و خودمختاری هم تعریف شده است، و الان هم که به "فدرالیسم" تبدیل شده است و باز همان مسائل را مطرح می کنند، حزب کومله هم همینطور. یعنی آنها چه می بایست می گفتند که شما را راضی می کردند؟
من نمی خواهم اینها را نفی بکنم، همه شان مبارزه کردهاند، صاحب شهید هستند (شهید داده اند)، صاحب سال های سال خدمت در این راه هستند (سال های سال در این راه خدمت کردهاند). ولی منظور من این است که متاسفانه بیراهه رفته اند. درست است که مدتی می گفتند "خودمختاری برای کُردستان و دمکراسی برای ایران"، کدام دمکراسی؟ خواست ملت کُرد چیست؟ نظر من این است، و البته امیدوارم این مسئله بعد از نابودی جمهوری اسلامی نشان داده بشود، که اگر در ایران در یک جو دمکراتیک، که اسلحه حاکم نباشد و هیچ دست زوری بر سر مردم نباشد، خواست ملت کُرد استقلال است. چرا؟ شاید این حرف سخت ترین حرف در این مصاحبه باشد، می دانید بخاطر چه؟ اگر ما به این منوال پیش برویم خواست مردم این [استقلال] است. وقتی ملت کُرد در ایران ملت درجه دو و درجه سه باشد، وقتی ملت کُرد را "قوم" نام ببرند، موسیقی اش را موسیقی "محلی" نام ببرند، مذهبش را "اقلیت مذهبی" نام ببرنند، اینها همه برای کُرد بزرگ ترین مشکل و بزرگ ترین توهین است.
ولی اگر به این منوال پیش نرود، بلکه اگر در ایران آزادی و دمکراسی باشد و تمام مردم مثل هم زندگی بکنند و هیچ کسی برتر از دیگری نباشد، کُرد هم این خواست را ندارد. چرا از آذربایجان برای کُردستان استاندار می آورند؟ چرا از یک شهر دیگر برای کُردستان شهردار می آورند؟ کُرد که با فارس هم تیره است و اگر نگاه بکنید کُرد مادها بودند و نصف هخامنشیان کُرد بودند و ساسانیان کُرد بودند که در دربار خودشان کُردی صحبت می کردند ولی زبان رسمی شان فارسی بود، اگر اینها را به حساب بیاورید چرا باید کُرد به این وضعیت برسد.
یعنی به عقیده شما مسئله استقلال کُردستان یک مسئله تحمیلی است نه خواست واقعی مردم کُرد؟
آفرین، ما تجزیه طلب نیستیم. موضوع خوبی را پیش کشیدید، ما تجزیه طلب نیستیم. اگر وضعیت اینطور باشد و ما را نشناسند [خواست استقلال مطرح می شود]، این است که می گویم حزب های ما نتوانستند این موضوع را روشن بکنند. ایران یک کشور چندملیتی است، اگر این ملیت ها همه مثل هم در یک ردیف باشند و مثل هم از حقوق مساوی برخوردار باشند، چرا این مسئله [خواست استقلال] پیش می آید. اگر ایران هم مثل آمریکا و مثل سوئیس و مثل آلمان اداره بشود، خواست من هم اصلا این [استقلال] نیست، خیلی هم خوشحالم که ایرانی هستم. ولی متاسفانه ملت کُرد همیشه جواب این خواست هایش را با گلوله پس گرفته است، متاسفانه..
یک زمانی آقای محمد قاضی، مترجم معروف کُرد ایرانی که کتاب های متعددی ترجمه کرده است...
بله، او را می شناسم.
ازجمله کتابی را ترجمه کرده بود به نام "کُرد و کُردها" از یک نویسنده روس که درواقع دیپلمات قدیم روسی بود که به اصطلاح شرح مشاهداتش را نوشته بود. در مقدمه ای که خود آقای قاضی بر آن نوشته بود صحبت از این کرده است که به عقیده او بایستی تمام کُردهای ترکیه و کُردهای عراق و کُردهای سوریه و کُردهای ایران همه دور هم جمع بشوند و بعنوان یک منطقه خودمختار بخشی از ایران باشند. دلیلش هم این بود که ما کُردها اشتراکات فرهنگی و زبانی و تاریخی با ایرانی ها داریم برای این که بخشی از مردم ایران هستیم، ولی با عربها این اشتراکات را نداریم و با ترک ها هم این اشتراکات را نداریم. نظر شما چیست؟
من با او موافق هستم. من از روشنفکران و شاعران و هنرمندان ایرانی و حتی از دولتمردان ایرانی گله دارم، آنها می بایستی این کار را می کردند که کُرد هر سه بخش عراق و سوریه و ترکیه را به ایران متصل می کردند. به این دلیل که کُرد نه ترک است و نه عرب است، فارس هم نیست ولی ایرانی است، و با فارس هم ریشه است، اصلا می شود گفت که کُرد با فارس عموزاده است. این را نظر خیلی خوبی می دانم، ولی آیا اینطور هست، آیا اینطور می شود، آیا برای چنین کاری حرکتی کردهاند؟
ولی، آقای رزازی، بعنوان یک هنرمند و بعنوان یک موسیقی دان که به اصطلاح با کارهای ظریف هنری سروکار دارید حس شما درمورد مردم ایران چیست؟ یعنی شما فکر می کنید این تحمیلی که به کُردها می شود یا این اجحافی که به نظر شما به کُردها می شود از جانب مردم ایران است یا این که این یک سیاست حکومتی است که همیشه بوده است؟
نه، از طرف مردم ایران نیست، این سیاست حکومتی است.
یعنی فکر می کنید مردم ایران اگر در یک فضای مناسب و دمکراتیکی باشند و نظرخواهی بشود با شما هم عقیده خواهند بود؟
اگر یک جو آزاد و دمکراتیک حاکم باشد آن وقت می شود قضاوت کُرد، الان سخت است [که قضاوت کرد]. فقط در یک جو آزاد و دمکراتیک است که انسان می تواند این را ببیند، ولی الان نه.
شما، آقای رزازی، الان مدتی است که در کُردستان عراق زندگی می کنید. به هر حال کُردستان عراق یک نمونه است از این که در بخشی از مناطق کُردنشین یا کُردستان کلی آنها توانسته است حاکم خودشان باشند. وقتی که شما آنجا زندگی می کنید خودتان را آنجا یک تبعه کُرد و بخشی از شهروند کُرد می دانید یا این که خود را آنجا یک مهمان می دانید که از کُردستان ایران رفته آنجا زندگی می کند؟
البته من آنجا مهمان هستم، ولی خودم را یک تبعه کُرد می دانم. فرقی نمی کند من اگر در ترکیه باشم یا در ایران باشم یا در سوریه باشم یا در عراق باشم خودم را یک کُرد می دانم، ولی ایرانی هستم. آنجا من هیچ مشکلی ندارم و کار هنری خودم را ادامه می دهم. به هر حال یک جو آزد و دمکراتیکی هم آنجا حاکم است، نمی گویم هیچ مشکلی نیست، بله [مشکل هم] هست، ولی کُردستان را نمی شود با سایر مناطق دیگر عراق مقایسه کُرد، این مسئله حقیقتا اثبات شده است، خیلی وقتها هم این را در تلویزیون ها مطرح کردهاند و گفته اند، حتی خود آمریکا که به عراق آمده است این را می داند.
ولی حتی در کُردستان عراق هم اخیرا ما مصاحبه ای داشتیم با آقای مسعود بارزانی که در آن مصاحبه صراحتا گفت که نهایتا کُردها در عراق هم دنبال استقلال هستند، یعنی یک آرمانی است که نهایتا آنها می خواهند. البته بحث آقای بارزانی این بود که با آن فشارهایی که دولت مرکزی عراق دارد می آورد و تن به بسیاری از خواست های ما نمی دهد و مسائل کرکوک را حل نمی کند و مسائل دیگری که قبلا هم بر سر آنها توافق شده است ما نهایتا ناچاریم به آن مسیر برویم. ولی این را بعنوان یک آرمان کُرد مطرح کرد. شما فکر می کنید که کُردستان عراق واقعا در موقعیتی است که بعنوان یک کشور به اصطلاح مستقل بشود؟
البته اگر این وضعیت همینطوری بماند، شاید. یعنی الان شیعه ها حکومت می کنند، عرب شیعه، و حکومت دست آنها است، سنی نمی خواهند به هر حال با این حکومت پیش بیایند (ادامه بدهند)، نه عرب سنی و نه عرب شیعه هم حقیقتا با کُردها خوب نیستند. اگر شرایط اینطوری باشد، شاید [کُردها بخواهند مستقل شوند]، ولی به نظر من برای این مسئله هم باید روز آن برسد [باید وقتش برسد]. اگر اینطوری پیش برود، شاید. البته فقط هم دست کُردها نیست. البته الان کُردستان در وضعیت خوبی قرار گرفته است، کُردستان ارتش خودش را دارد، کُردستان پارلمان خودش را دارد، کُردستان از لحاظ آبادانی و مسکن روز به روز رو به ترقی است، اقتصادش خیلی خوب است، الان ما چندین پالایشگاه کوچک نفت را داریم که نفت صادر می کنند. وضعیت خوب است ولی آینده می داند که چطور می شود.
شما فکر می کنید این وضعیتی که در کُردستان عراق پیش آمده است، چه از نظر معنوی و ذهنی و چه از نظر عملی، چه تاثیری بر مثلا کُردهای ایران گذاشته است؟
حقیقتا می توانم بگویم که آرزوی همه ما این است که این وضعیت کُردستان عراق نه تنها پایدار بماند بلکه رو به پیشرفت هم برود، چون ما مثل نور چشم مان به آن نگاه می کنیم.
یعنی به آن بعنوان یک الگو نگاه می کنید که مثلا بخشی از خواست کُردها در یک جایی عملی شده است...
بله، صددرصد.
و شما امیدوارید که مثلا در ایران هم چنین اتفاقی بیافتد؟
بله. این آرزوی همه ماست، و به نظر من [چنین اتفاقی] می افتد. این به سوریه بستگی دارد، اگر سوریه سقوط کند جمهوری اسلامی نمی تواند دوام بیاورد. صددرصد در کُردستان هم احتمال دارد چنین چیزی پیش بیاید، چون ما از این وضعیت تجربه گرفته ایم. امیدوارم که حزب های ما هم از این وضعیت تجربه بگیرند، بدانند در آینده چه کار می کنند و اگر تحولاتی در ایران پیدا شد بدانند چطور مبارزه می کنند.
حالا به کار اصلی حرفه ای خودتان یعنی مسئله موسیقی برگردیم. بسیاری معتقدند که در ایران اتفاقا برخلاف همه آن محدودیت هایی که برای کُردها وجود داشته است موسیقی کُردی خیلی رشد کرده است. موسیقیدان های کُردی که در ایران دارند فعالیت می کنند و کنسرت های متعددی که برای موسیقی کُردی و به زبان کُردی اجرا می شود، مثلا خانواده کامکارها، همه باعث رونق بیش از گذشته موسیقی کُردی شده اند. آیا نظر شما درمورد این اتفاقاتی که در ایران درمورد موسیقی کُرد افتاده است مثبت است؟
نه زیاد.
چرا؟
اینطور هم [که شما می گویید] نیست، من مثال می آورم. نوازنده هایی که در کُردستان کار می کنند و کم کم به سطح نوازنده های بالا می رسند مجبورند که بروند و درس موسیقی بخوانند. در کُردستان هیچ دانشگاه و [آموزش] آکادمیکی برای موسیقی کُردی وجود ندارد، در تهران هم برای موسیقی کُردی وجود ندارد. آنها مجبورند به تهران بروند یا به هر حال به شهرهای دیگر هجرت کنند. برای مثال به تهران که می روند در دانشگاه مجبورند موسیقی فارسی بخوانند، پس جایی برای موسیقی کُردی نمی ماند. این کارهایی که تابحال شده است همه فعالیت یک نفری و ارکستری و جمعی [خودشان] است، و گذاشتن کنسرت کُردی هم در ایران زیاد راحت نیست. کار هنری کُردی در ایران، بقول ما ایرانی ها، باید از هفت خوان رستم بگذرد.
نه، [وضعیت] خوب نیست. یعنی وقتی که زبان کُردی مثل یک زبان، مثل یک زبان مادری، با آن تکلم نکنی و این زبان را در مدارس نخوانی و بعد با آن صحبت نکنی، چطور می توانی به موسیقی آن هم درست خدمت بکنی. نه، مشکلات زیاد است.
ولی برخلاف صحبت شما، آقای رزازی، همینطور که گفتم کار موسیقی کُردی در ایران بیشتر از گذشته است، یعنی کار شده است و آلبوم های متعددی منتشر شده است...
شما کُردی را می گویید یا فارسی؟
نه، کُردی را دارم می گویم، کارهای کُردی توسط خوانندگان و موسیقیدان های کُرد در ایران، این اتفاق افتاده است برخلاف همه محدودیت هایی که وجود داشته است.
درست است، ولی اینطوری [که شما می گویید] نیست. مثلا خدمت شما عرض بکنم کامکارها بعد از انقلاب ظاهر شدند، عندلیبی ها همینطور، پورناظری ها همینطور...
مهم نیست. بحث شما این بود که اجحاف و محدودیت درمورد کُردها هم در زمان شاه بوده است و هم الان. ولی در سال های بعد از انقلاب حداقل از نظر انتشار آلبوم ها و از نظر تعدد کنسرت ها به زبان کُردی و تعدد خواننده ها و نوازنده های کُردی خیلی بیشتر بوده است.
آخر [مسئله این است که] زیاد کنترل می شود، کنترل از حد بدر است. یعنی شما اگر بخواهید یک سی دی را در ایران بیرون بدهید باید اداره ارشاد آن را تایید بکند. من ترانه های زیادی را برای شما مثال می آورم که از طرف کامکارها و سایرین پخش شده است ولی متاسفانه ارشاد اسلامی شعر آنها را عوض کرده است، یعنی شعر فولکلور کُردی قدیمی را برداشته اند و شعرهای، خیلی عذر می خواهم، چرند روی آن گذاشته اند.
این یکی از مشکلات است، از لحاظ مفهوم و محتوی. از لحاظ کار هنری هم، من دوباره می گویم، این خواست خود گروه است یعنی گروه با فعالیت خودش و با زحمت خودش این کار را می کند...
یعنی شرایط برایش فراهم نیست و علی رغم آن دارد کار می کند...
بله. یعنی در حقیقت اگر بخواهند طبق دل آنها [ارشاد] کار بکنند، بله می توانند خیلی کارها را بکنند که اصلا به درد کُردی هم نمی خورد.
خیلی متشکرم، آقای ناصر رزازی، از شرکتتان در برنامه "به عبارت دیگر". ممنون از شما.
خیلی ممنونم، لطف کُردید.
http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/2012/03/120306_hardtalk_naser_razzazi.shtml
ناصر ايرانپور (ژورناليست/مترجم)
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید