سحرگاه شوم یک سال پیش (۵ آگوست) صدای نگران دوستان، جمله “جمال نفس نمیکشد” را در خطوط تلفن طنین انداز کرد، از آن زمان تلخ تاکنون، ما در درون و بیرون «مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» با پارادوکسی غم انگیز روبه رو شدیم، پارادوکس معرفی صحیح فردی که همواره از معرفی شدن رویگردان بود.
آنچه که در این میان تردیدی در آن نداشتیم ضرورت معرفی صحیح جمال حسینی و روشن کردن زوایای فکری و عملی فعالیتهای او است، باور ما بر این است که شناساندن شخصیت فداکار، سخت کوش، خوش فکر و مومن به آرمان جمال میتواند به قالب گیری و نهایتا انتقال تجربیات به هدف یادگیری و توانمند سازی فعالان اجتماعی کمک کند، به باور تمام کسانی که جمال را به درستی میشناختند او انسانی بزرگ بود که فرصت حیات طولانی نیافت با این حال در عمر کوتاه خود فعالیتهای تاثیر گذاری را در سایه خلاقیت، پشتکار و ایمان خود صورت داد که اثرات آن را باید بیش از توسعه و پیش برد یک سازمان ارزیابی کرد.
برای معرفی جمال، نوشتارم را با این سئوال ابتدایی اما مهم شروع میکنم، جمال حسینی که بود؟
سید جمال حسینی متولد ۱۳۶۱، با نامهای مستعار «اسفندیار بهارمس» و «نادر بازرگان» متولد زنجان، کارگر سادهای بود که در واکنش به تصویر هر روزه نابرابریها و مظالمی که مشاهده میکرد بر اساس وجدان بیداری که داشت، فعالیت مدنی در راه بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران را انتخاب کرد.
شاید اولین تجربه عینی جمال از موضوع نقض حقوق بشر در ایران باز میگردد به اعدام داییاش در قتل عام زندانیان سیاسی دهه شصت، این اعدام و تاثیرات عمیق آن بر جمال آن چنان بود که به گفته خودش یادآوری هر روزه آن او را فردی معترض و مطالبه گر بارآورد، جمال در سالهای نوجوانی علیرغم از دست دادن پدر و وجود مسئولیت در قبال خانواده به فعالیتهای مدنی، فردی و خودجوش روی آورد، فعالیتهایی چون شرکت در تجمعات، گزارشگری و وبلاگ نویسی، او در این مسیر مورد بازداشتهای کوتاه مدتی نیز قرار گرفت اما صرفا به دلیل شناسائی توسط وزارت اطلاعات و تلاش آنها برای بازداشتش و بیم از جان بود که از کشور خارج شد. او در سال ۸۳ در سن ۲۲ سالگی به ترکیه رفت و پروسه پناهندگی طولانی خود را اغاز کرد، پروندهای که هر چند طی آن کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل او را بعنوان یک پناهنده که جان و امنیتاش در خطر است پذیرفت اما هیچگاه موجبات انتقال جمال به کشور ثالت یا اصطلاحا نقطه امن را فراهم نکرد.
سابقه فعالیت و ویژگیهای فعالیت جمال
همانطور که اشاره شد جمال به دلیل پیدا نکردن ظرف مناسبت فعالیت، تا قبل از خروج از کشور فعالیتهای پراکنده و خودجوشی داشت و پس از خارج شدن نیز با وبلاگ نویسی و سپس راه اندازی کمیتههای کوچکی برای دفاع از زندانیان سیاسی تلاش کرد اما در اواخر سال ۸۴ آشنایی ما و درک مشترک ما از ضرورت فعالیت حقوق بشری منجر به تاسیس مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران شد، در واقع در آغاز کار امور اجرایی در داخل کشور را من بعهده گرفتم و جمال نیز نقش پشتیبانی و اطلاع رسانی را عهده دار شد، این گروه سپس با پیوستن صدها داوطلب و فراز و فرود ناشی از بازداشتهای متعدد اعضایش در تاریخ پر تلاطمی به پیش رفت، حرکتی که البته همچنان ادامه دارد.
در سالهای آغازین کار، ما بعنوان جوانانی کم تجربه از لحاظ نظری و عملی، مجبور به نوعی آزمون و خطا به هدف راهگشایی بودیم، مشکلات را به تنهایی حل میکردیم و از درون پیچیدگی شرایط، راهکار ارائه میکردیم، در این میان افرادی چون جمال در گروه نقش «همه فن حریف» را عهده دار بودند و بالطبع فشار کاری زیادی را تحمل میکردند، به تناسب نیاز گروه، دانش ژورنالیسم را فرا میگرفتند، طراحی وب سایت و امور سایبری را بصورت خودآموز یاد میگرفتند، تعمیر کامپیوتر، امور مدیریتی، حسابداری و… را در کنار طراحی شیوههای فعالیت عهده دار میشدند، جمال در زمره افرادی بود که بدون دانش آکادمیک و بدون حضور در هیچ کلاسی توانسته بود در صحنه عمل آموزش ببینید و این دانش کار حرفهای را به سایر افراد تازه پیوسته گروه و سایر فعالان نیز منتقل کند.
کار شبانه روزی و بدون چشم داشت، خستگی ناپذیری، روحیه بالا، خلاقیت، مهربانی و شجاعت جمال و افرادی چون او، سرمایه ما در پیش برد مجموعه در تمام این سالها بود، هر چند از سال ۲۰۰۹ پس از تاسیس خبرگزاری هرانا بعنوان یک زیرمجموعه، جمال عهده دار مسئولیت سردبیری آن شد ولی این موضوع به این معنی نبود که در مجموعه و بخشهای دیگر آن فعالیت نکند، در واقع جمال جزوی همیشگی و مهم از کادر تصمیم گیری و مدیریتی مجموعه بود.
جمال بعنوان یک فرد غیرسیاسی و مستقل بلحاظ فکری، در این سالها علاوه بر شرایط سخت زندگی و فشار زیاد کار، غریبانه به یکی از اهداف دستگاه تبلیغاتی نهادهای امنیتی و افراد ساده لوح یا غرض ورز تبدیل شده بود ولی جدای از صبر و پایداری، به نیت حمایت و حفظ امنیت سایر اعضای دستگیر شده مجموعه و نیز پرهیز از شخصی کردن مسله فعالیت گروه، از دفاع از خود چشم پوشی کرد. در نگاه ما این مثال دیگری از ازخودگذشتگیهای او بود. صرفا بعنوان یک نمونه و برای شفاف سازی بیشتر اشاره میکنم جمع اموال منقول و غیرمنقول جمال در زمان مرگ بیش از چند صد هزارتومان نبود در حالیکه سپاه پاسداران گروه را به کذب صاحب سرمایههای چند میلیون دلاری معرفی میکرد.
طی یک دهه اخیر، بطور میانگین او روزانه بیش از ۱۸ ساعت فعالیت میکرد، خورشید برای جمال با زنگ تلفن یک قربانی یا یک زندانی طلوع میکرد و خواب وقتی به چشمانش میآمد که دیگر نای فعالیت نداشت، غذا را پشت کامپیوترش میخورد و البته وقتی میخورد که فراغتی در کار میدید، به یاد ندارم به خاطر استراحت یا تغذیه فعالیتی را به تعویق انداخته باشد. در این سالها بسیار پیش آمد با روزی یک وعده غذا یا حتی گرسنه سر بر بالین بگذارد، او واقعا آرمانهای انسانیاش را در فعالیتهای هر روزهاش میجست، چه تعداد بیشماری از زندانیان سیاسی سابق و فعلی در ایران که به اشکال مختلف با جمال همصحبت شدند و به قولی جمال گزارشگر مشکلاتشان شد بدون آنکه او را بشناسند یا حتی هنوز متوجه یکی بودن صاحب آن صدا و این شخصیت شده باشند.
مرگ جمال
پیکر بیجان جمال پس از اینکه ارتباط ما برای چند ساعت قطع شد در صبح پنجم آگوست در منزلش یافت شد، پزشکی قانونی زمان پیدا شدن پیکر را بین ۳ تا ۹ ساعت بعد از فوت تخمین زد، دادستان شهر نوشهیر مرگ را مشکوک خواند و خواستار رسیدگی دقیق به آن شد، پیکر در آنکار و استانبول مورد انواع نمونه برداریها و آزمایشات قرار گرفت، نهایتا پزشکی قانونی اعلام کرد دلیلی برای مرگ غیر طبیعی، قتل یا خودکشی نیافته است با اینحال نمیتواند علت دقیق مرگ را مشخص کند زیرا پیکر علیرغم گرمای هوا با سه روز تاخیر سوال برانگیز، کالبدشکافی شده است و این تاخیر باعث آسیب دیدگی بافتهای داخلی پیکر شده است بنابراین با توجه به ناممکن بودن انجام آزمایش بافتشناسی که برای تشخیص نهایی علت فوت ضرورت داشت نتیجه مشخصی برای پرونده مرگ زنده یاد جمال از سوی دادستانی ارائه نخواهد شد.
در کنار این اعلام نتیجه، همانطور که از سوی مجموعه اعلام کردیم، جمال در چندین مرتبه، مورد تهدید دستگاه امنیتی حکومت ایران قرار گرفته بود و به همین دلیل به صلاحدید پلیس ترکیه از شهر مرزی وان به شهر نوشهیر که در مرکز کشور بود نقل مکان کرده بود، با این حال هیچ سندی از اینکه مرگ وی یک ترور یا یک قتل بوده باشد در دست نداریم و بالطبع مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران هیچ جریان یا دولتی را نیز به این موضوع متهم نمیکند و صرفا ناچارا است کشف حقیقت را به آینده موکول نماید.
به باور ما جمال سالها بدون استراحت و رسیدگی، بیاعتنا به اموری چون تعذیه وسلامت، بصورت تمام وقت در محیط بستهای چون منزل کار سنگین و فشرده فکری و عملی انجام داده بود، بنابراین حتی اگر جمال به دلیل عارضه پزشکی ناشی از این سبک زندگی در دهه سوم زندگیاش در حالی که سابقه بیماری خاصی هم نداشت فوت کرده باشد باز هم این عارضه و حصول آن نمیتواند از پیامدهای کار طولانی و فداکاریهای روزمره او جدا باشد، کافی است در نظر بگیرید صحنه کشف پیکر جمال بخصوص کامپیوتر او نشان میداد او حتی در زمان مرگ نیز در حال فعالیت و انجام وظایف کاری روزانهاش بوده است. بر اساس همین دیدگاه ما پرونده مرگ جمال را صرفا در قالب فرضیاتی که مطرح بوده به هدف کشف حقیقت و اجرای قانون مهم میدانیم و نحوه مرگ او را به هیچ عنوان معیاری برای سنجش ارزشمندی او و فعالیتهایش تلقی نمیکنیم.
درسهایی که باید آموخت
اولین درس را باید از شخصیت و نحوه فعالیت جمال آموخت، فعالیت بدون چشم داشت، شجاعت، فداکاری و از خودگذشتگی، وفاداری و صبوری در کنار توانمندی کار گروهی و بسیاری ویژگیهای شخصیتی برجسته که او را به درجهای از توانمندی رساند که بدون منفعت طلبی و خواست فردی که نمود بارز آن گمنامی است برای اعتلای هدف و آرمان انسانیاش تلاش کند، شکی نیست جامعه مدنی ما به شدت نیازمند چنین شخصیتهایی برای تداوم و توسعه کیفی روز افزون خود است. منش جمال میتواند یک الگو باشد برای مدافعان راستین حقوق بشر.
به باور بنده دومین درسی که از بررسی زندگی و مرگ جمال حسینی میتوان آموخت ارزشمند دانستن و قدردانی از مدافعان راستین حقوق بشر است، آنها که در سختترین شرایط، دلسوزانه با دست شستن از لذتها به فعالیت میپردازند شایسته است مورد توجه و حمایت افکار عمومی قرار گیرند، این قبیل افراد تمایلات رسانهای کمتری دارند با اینحال منفعت یک جنبش در برجسته کردن افرادی است که میتوان به آنان اعتماد و اتکا کرد، لازم است قدر چنین افرادی را تا زنده هستند دانست.
آخرین درس را نیز باید در مرگ غم انگیز جمال بعنوان پناهندهای سیاسی جست، فردی که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل بر ناامن بودن و در خطر بودنش مهر تایید میزند با اینحال بیش از ۹ سال او را در منطقهای ناامن نگه میدارد، شکی نیست در پرونده جمال بزرگترین خطاکار فارغ از اینکه مرگ جمال چطور اتفاق افتاده باشد کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد است، مرگ جمال مایه شرمساری و نشانه ناکامی این نهاد است. در چنین شرایطی است که باید وضعیت پناهندگان ایرانی بخصوص افراد فعالی که در معرض مخاطرات امنیتی هستند جدی گرفته شود و اجازه داده نشود بیتوجهی نهادهایی چون کمیساریای عالی که سابقه پرخطایی دارند باعث به خطر افتادن جان پناهندگان و فعالان دیگری شود.
در پایان مایلم اشاره کنم «مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» بعنوان یک گروه مفتخر به حضور صدها عضو و همراه در طی سالهای فعالیت خود بوده است، مسلما عزیزان زیادی هستند که در فداکاری و از خودگذشتگی مثال زدنی هستند و در شکل گیری و فعالیت این نهاد ایفای نقش کردهاند اما به دلیل موضوع نوشتار از پرداخت به آن گذشتم، این نوشتار نقل تاریخچه مجموعه نیست بلکه شرحی مختصر بر زندگی و مرگ سید جمال حسینی است، فردی که مجموعه ما همواره مفتخر و مزین به یاد او خواهد بود، سنگر سازی که خود بیسنگر ماند.
روحش شاد و یادش گرامی
* کیوان رفیعی، مدیر "مجموعه ی فعالان حقوق بشر در ایران" است.
افزودن دیدگاه جدید