رفتن به محتوای اصلی

در مقايسه با زبانهاى فراگير زبان فارسى زبان كامنت نويسى است
23.02.2016 - 17:13

 

 

 

 

 

* ما با ايران تحقير شده روبر هستيم. اين تحقير شدگى بيشتر حاصل اعمال خود ايران است. بالا رفتن از ديوار سفارت خانه ها، فرقه گرايى در منطقه، ترك ستيزى و عرب ستيزى در داخل و غيره. ايران هر چه منزوى تر مى شود خشن تر مى گردد. جامعه ى ايرانى در بن بست عدم توليد فكر براى تغيير گير افتاده است. مهمتر از اين عدم توليد تفكر، عدم ادراك و استنباط صحيح ايران از مفاهيم بيرونى و جهانى است.

* انسان ايرانى نااميد از حال و آينده است و مدام به دنبال گذشته ى زيبا مى گردد. جامعه ى ايرانى سرزنده نيست سرگشته است. مثل صادق هدايت كه در كتاب سگ ولگردش در جستجوى اميد است و نمى يابدش. موجود سرگردانى است كه درون و بيرون دفعش كرده است. زور جامعه ى ايرانى به فهم بيرون نمى رسد. به نوعى ايران دارد با خودش حرف مى زند نه با بيرون. مثل راوى بوف كور كه با سايه اش ( جغد ) حرف مى زند. بنيادگرايى، بيرون را رجاله و لكاته مى داند. درست است كه بوف كور كپى آثار كافكاست اما در به تصوير كشيدن حس توهم توطئه مثال خوبى است. جامعه ى ايرانى هميشه با توهم توطئه درگير است. شايد آن زخمى كه مثل خوره روح جامعه ى ايرانى را مى خورد همين توهم توطئه باشد. بساط اين پيرمرد خنزرپنزرى خالى است. آن گزليك استخوانى هميشه در آستين راوى هايى است كه در عالم رؤيا و در خلسه اى مداوم به سده ها و قرن ها پيش بر مى گردند و با آن خوش اند. گزليكى كه با آن چشم و چال مخاطب و همزيست و همسايه را در مى آورند. و انگار آن گزليك تكه اى شكسته شده از شمشير رستم است. تصوير آن راوى كه روبروى منقل ترياك به عالم خلسه مى رود و در رؤيا به سده هاى دور بر مى گردد هنوز هم زنده است. من سالهايى كه با ناسيوناليسم آريايى و يا با عرفان سپرى شد و مى شود را سالهاى خلسه مى دانم. الانش هم محتواى سياسى و ادبى ايران در خلسه سير مى كند. در بيرون آمدن از اين خلسه متن هايى چند پيشنهاد شد اما در حد طرح و پيشنهاد باقى ماندند. نمونه اش كليدر بود كه با آب و تاب و غوغاسالارى بزرگش كردند. من بدترين رمانى كه خوانده ام كليدر دولت آبادى است كه با آن زياده گويى و اطنابش وقت شما را مى گيرد بدون اينكه چيزى عايد شما كند. خنده آورتر وقتى است كه مى گويند اين رمان، دولت آبادى را به نوبل نزديك كرد حال آنكه جهان به مرثيه سرايى براى حزب توده نوبل نمى دهد. كليدر مرثيه اى براى حزب توده است. بعدش مى گويند نقطه ى عطفى بر ادبيات مدرن است و فلان. اما بستره ى اصلى رمان نه در شهر ( قلمرو مدرنيسم ) كه در روستاها مى چرخد. اما موضوع من اين نيست. متنى كه مى خواهد با زبان ادبيات، انديشه ى اجتماعى ايران را اشاعه دهد به بولتن تبليغاتى حزب توده تبديل شده است. با چنين متن هاى ملال آورى فاتحه ى خلاقيت خوانده شده است.

 

* شيلينگ مى گويد زادبوم امری ازلی (etwas Unvordenkliches) است. زادبوم من زبان است. زبان امرى ازلى است. زادبوم من اسير و گرفتار است درست مثل خودم. از زادبوم رانده شده ايم اما از حوزه ى زبان و انديشه ى خويش نمى توانند دورمان كنند و برانندمان. آيه ى ياَس در كتاب ما نيست. ما زادبوم را به قلمرو زبان كشانده ايم. يعنى اگر سالهاى مديد زير سانسور و ستم و قيچى ناسيوناليسم زبان حاكم مقاومت كرده و خود را فرهيخته نگه داشته ايم در دورى و غربت نيز مى توانيم. زبان ما تجربه ى زيادى از اين ناملايمات دارد. من سعى دارم خودم را در زبانم غرق نگهدارم تا مفهوم مواجهه ى دوباره با زبان پيش نيايد. مانوس با زبان خويشتنم نه در كنار آن. آنها كه در كنار زبان هستند به هنگام رانده شدن از حوزه ى زبان و زادبوم ممكن است به مواجهه ى دوباره با زبان احتياج داشته باشند تا انسيت قبلى را به دست آورند اما براى كسانى مثل من دنيا پس از زبان مادرى آغاز مى شود. براى همين مدام مى نويسم و مى خوانم. براى من ازليت زادبوم و ازليت زبان يكى است و هيچ يك مقدم بر ديگرى نيست. به خصوص كه عصر كنونى اينترنت و ارتباطات سريع مفهوم رابطه و انسيت را آسان نموده است. زبان من مملكت من است و مملكتم زبانم. من قلمرو زبان خويشتنم و زبان قلمرو من است. براى من قلمرو و زبان يك مفهوم واحد هستند. آزربايجان و تركيه و ديگر كشورهاى ترك زبان، قلمروهاى زبانى واحد هستند. من اغلب كتابهاى قلمروهاى زبان خويش را مطالعه مى كنم و براى من اين كار به منزله ى ييلاق و قشلاق كردن در قلمرو زبان است. من به صاعقه ى زبانى گادامر اعتقاد دارم. (Sprachblitz ) . در تاريكى جهل و سانسور و تهاجم و آسيميلاسيون اين صاعقه ما را هدايت مى كند. منجى ما زبان ماست.

 

* در مقايسه با زبانهاى فراگير زبان فارسى زبان كامنت نويسى است. يعنى نويسندگان فارسى، كامنت نويسِ متن هاى زبان هاى ديگر هستند. بوف كور و سمفونى مردگان و اشعار احمد شاملو و در كل متن فارسى امروز كامنت و نظرى هست بر زيرِ متن هاى برتر جهان. حالا اگر در داخل ايران و در گير و دار شرايط سلطه براى خودشان هر نوع نظريه پردازى مى كنند و در خالىِ خويش مى تازند موضوع ديگرى است. اگر يكى زبان فارسى را زبان ميانجى مى داند و ديگرى زبان ملى و ... ربطى به اقليم هاى زبانى ندارد بلكه در تعريفى از ملت و دولت و مردم ماستمالى مى شود. و الا كيست كه نداند در شرايط سلطه و سلطه گرى ، زبان سلطه، مترجمى بيش نيست. آنها زبان تركى در ايران را زبانى واحد و بريده شده از وسعت اقليم خويش فرض مى كنند و نمى دانند كه وقتى از زبان تركى حرف مى زنيم وارد يك وسعت زبانى از تركيه تا سين كيانگ مى شويم. يك نويسنده ى ترك زبان در تبريز و اردبيل و اروميه به راحتى مى تواند اورهان پاموك را ورق بزند همينطور كه اينكار را با كتاب هاى فارسى انجام مى دهد. آنها فراموش كرده اند كه جغرافيايى از زبان تركى در اشغال آنهاست نه خود زبان تركى. براى همين از برگشت نويسندگان تركِ فارسى نويس به زبان مادرى وحشت دارند. پيش بينى من اين است كه در آينده ى نزديك رجعت اين نوع نويسندگان به زبان خويش بيشتر هم خواهد شد.

 

* بايد بگويم كه خوى و خصلت استعمارگرى زبان فارسى در مناطق ما آرام - آرام عوض مى شود. تهران بايد ياد بگيرد كه خصلت سركوب "ديگرى " را فراموش كند. امروز تركهاى آزربايجان موازى با رنگ و بوى پست مدرنيسم و پسا ساختگرايى و ...، به شيوه ى ادبيات پسا استعمارى دارند خويشتن را از چشم زبان و فرهنگ خويش تعريف و قضاوت مى كنند. رجعت ترك هاى فارسى نويس به زبان تركى خويش، سئوال و جواب هاى هويتى و تقابل بحث هاى فرهنگى و زبانى نشان از حال و هواى ادبيات پسا استعمارى در آزربايجان دارد. رهايى از سلطه، رهايى از خودبيگانگى، شور و حال زبان مادرى در قلمرو خلاقيت، زايش دوباره ى معنا بدون زبان ترجمه ( زبان حاكم )، گريز از بند مركزيت نژادپرستى آريايى و مواردى بسيار از اين دست نشانگر فضايى است كه همراه و موازى با نظريه هاى فلسفى و ادبى جديد رنگ و بوى متون پسا استعمارى مى دهند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.