نه، خدایتان کارگر نبود و نیست
حناق،
هوار بزن هوار!
شلاق خوردن بجای نان؟
دریده شدن کارگر به دندان ملایان؟
مردم گرسنه ی بیکار بیدار شوید
شیهه ی شلاق شقاوت شیعی را بشنوید
ببیند خمینی تان دروغ گفت
و خدایش کارگر نبود!
خلافِ دعوی اش، او مظهرِ شرف نبود!
آمد و باور را درید و به پوزه کشید،
او روباه بود و دزد.
هستی و آب و برق و نان و آزادی همگان را
در راهِ جاهِ امامت،
یکجا، بکام جهل سفت و داد برباد خلافت.
آنگاه،
از ترس گرسنگان در جنگ ولایت، و سوراخ موشِ قدس و کربلا
ناگزیر، خدایش را کارگر خواند ـ
تا وجدان های بیدار و بیزار را بخواباند.
کارگران تنگدست و بیکار!
دیدید خمینی دروغ گفت
و خدایش سیاه بود ـ
و دکانش کارگر نبود؟
و گور مشعشع اش بارگاه طلا شد!
ورنه خامنه ای بگو!
کارگر گرسنه، این خدا و خالقِ نان و نام و کاخ ات
چرا در آق دره ـ
درحال خوردن شلاق بجای نان است؟
بگو کدام وجدانِ بی وجدانی
خدای هستی را چنین رذیلانه به شلاق ِ کفران می کشد؟
آری راهبرت دروغ گفت
و دکان تان کارگر نبود.
12 خرداد 1395
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید