رفتن به محتوای اصلی

هم اپوزيسيون و هم حاكميت از زجر و اندوه اين جامعه تغذيه مى كنند
28.09.2016 - 15:32

 

 

 

 

 

اندوهى بر اين جامعه حاكم است. بر ذهن و فكر و در و ديوار اين جامعه اندوهى غريب حكم مى راند. لحن فاشيستى و راسيستى حاكم بر جامعه ى ايرانى افشاگر اندوه ناكامى است. وقتى از پيشرفتگى سياسى و اقتصادى باز مى مانند رجوع مى كنند به لحن برترانگارِ بى خاصيت. حلالزادگى ادعايى امثال حسن عباسى ها همرنگ همان نژاد برتر آريايى راسيسم ايرانى است. دين و نژاد از يك مقوله با يك ريتم دفاع مى كند. بين مار سياه و سفيد فرقى نيست. هر دويشان نيش مى زنند. تعبير جامعه شناسانه شان هم يادآور حجره هاى نمور و بدبوى انزواست. ماست مالى را با جامعه شناسى اشتباه گرفته اند. برترى عقب ماندگى حلالزاده را به پيشرفتگى حرامزاده بر مردم ديكته مى كنند. مردم در دوراهى انتخاب قرار گرفته اند. كدام را ترجيح مى دهيد، پيشرفته هاى حرامزاده يا عقب مانده هاى حلالزاده را؟ ديگرى حرامزاده را يا خودى حلازاده را؟ و ذهن سياه حسن عباسى ها يادش رفته كه طبق آموزه هاى دينى بر گرسنه جماعت حرام نيز حلال است. و تقريباً نصف انسانهاى جهان حلالزاده هاى حرامزاده اند.

اندوهى غريب بر اين جامعه حكم مى راند، درست مثل اعلاميه ى على صافى اصفهانى. مولوى و شمس مفسد و شهوتران و عياش اند. نادان و جاهل و خرافه پرست اند. على صافى ها با پرهاى مگسى شان قصد تغيير و پيشرفتگى دارند.
و به قول همان مولوى فاسد و شهوتران و جاهل ؛
عقل خود را می‌نماید رنگها
چون پری دورست از آن فرسنگها
از ملک بالاست چه جای پری
تو مگس‌پری بپستی می‌پری
گرچه عقلت سوی بالا می‌پرد
مرغ تقلیدت بپستی می‌چرد

دوره ى تقسيم بندى هاى بيشرمانه است. حلالزاده و حرامزاده، والا و پست...كشتى اين جامعه به گل نشسته. دريا مرده است. مردم در كوچه هاى خالى و متحجر غرق مى شوند. برتريت دينى و نژادى مثل دمل هاى چركين از اندام اين جامعه بيرون مى زند. قابليت تغيير هم در حاكميت و هم در اپوزيسيون چيزى جز مردگى نيست. رو در رويى اپوزيسيون و حاكميت مفهوم پيشرفتگى ندارد بلكه در جا زدن است. اصولاً تغيير اگر باشد جيب اپوزيسيون خالى خواهد ماند. هم اپوزيسيون و هم حاكميت از زجر و اندوه اين جامعه تغذيه مى كنند. مردم بايد زجر بكشند تا جيب هر دو طرف خالى نماند. رهايى اين مردم حال و روز هر دو طرف رو در رويى را بد مى كند. اين جامعه بايد در بند باشد تا يكى نان زندانبانى اش را بخورد و ديگرى نان وكالتش را. رهايى و تغيير؟

اين جامعه سربلند نيست پست است. به قول مولوى اين جامعه مرغ تقليد است و در پستى ها مى چرد. سربلندى مردم در سايه ى پستى چرانى هاى حاكمان و سياسيون سركوب شده است. كوچه هاى اين جامعه به جيب موافق و مخالف ختم مى شود نه به درياهاى رهايى. زندان سربلندى ها و هويت ها و ديگرى هاست اين جامعه. تا يكى نان زندانبانى اش را بخورد و ديگرى نان وكالتش را...

همه ى بيانيه ها و اعتراض هاى مردمى و فرمان هاى حكومتى اندوهنامه اى بيش نيستند. اين جامعه را بايد از نو ساخت با شكل و شمايل ديگرى. با تغييراتى در مبانى و طول و عرضش.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.