یکطرفه دیدن ناسیونالیسها نیز چنین قصه ای دارد.مثلاً در شعار«جمهوری ایرانی».
برای کسی که اندکی در مورد فلسفه ی مسئله، آگاهی دارد، جمهوری جمهوری ست، دیگر رنگ خاک و ملیت و مذهب ندارد. جمهوری ایرانی همان مقدار بی معناست که جمهوری اسلامی.
یا جمهوری بودایی و یهودی. و یا جمهوری آمریکایی و آلمانی و فرانسوی.
ما «جمهوری در آلمان داریم» ولی جمهوری آلمانی نداریم. چون چیزی من در آورده و به زور یک « مفهوم ناسیونالیستی» ساختن است. صورت درست شعار چنین است
« استقلال، آزادی- جمهوری، جمهوری»
مقوله «جمهوری» یک مفهوم « در فلسفه سیاسی » ست. در این علم، خوشبختانه مانند بیسوادهای ما آنرا به « رنگ خاک و مذهب و ملیت» نیالوده اند. و آلودگی بردار نیز نیست.
مگر اینکه کسانی بیسوادی و ناسیونالیست بازی پیشه کنند.
بعضی ها عادت دارند نان را با گوشهایشان بخورند ، و نه با دهانشان.
این ست که چنین شعارهایی میسازند و مطرح میکنند. و طوطی ها هم تکرارش میکنند.
با این توهم و خیال خام که مثلاً« جنبش را اعتلاء» می بخشند.
غافل از اینکه با همین مفاهیم و پسوندهای من درآورده، مانند حکومت،
« جمهوری» را از همین حالا،به لجن میکشند.
از زاویه دیگر، همانطور که جمهوریت با اسلامیت متضاد است، جمهوریت با ایرانیت(ایرانگرایی) نیز متضاد است.
در شعار « جمهوری ایرانی»، واژه «ایرانی»، اینجا در مقابل « اسلامی» انتخاب شده است. منظور از اسلامی یعنی « اسلامیت» یا اسلام گرایی. و منظور از ایرانی نیز «ایرانیت» یا صحیح تر « ایرانگرایی» ست .همان مقوله و ایده ی"ایران شهری". این هم یعنی « ناسیونالیسم ایرانی» که به معنی «ناسیونالیسم فارسی» ست. هسته ی این عبارت نیز « شونیسم و راسیسم فرهنگی-نژادی»میباشد.
که متضاد با مفهوم « جمهوریت» است. چرا که پایه ی جمهوری، دموکراسی یعنی( آزادی و برابری)ست.
ساده و مختصر ، جمهوریت، متد حکومتی است، غیر مورو ثی( غیر سلطنتی) ، زمانمند، با رأی و نظر مردم ، بر پایه ی دموکراسی( آزادی و برابری).
همانطور که در بالا آمد، مفهوم « ایرانی و ایرانیت» یا ایرانگرایی، که ناسیونالیسم فارسی ست ، چون متضاد با « آزادی و برابری»ست، چرا که بر پایه ی « شونیسم و راسیسم فرهنگی-نژادی» قرار دارد، ناقض جمهوریت است.
از اینروست که گفتم : کسانی عادت دارند نان را با گوشهایشان بخورند . و میخورند!
این ست که چنین شعارهایی میسازند و مطرح میکنند. و طوطی ها هم، تکرارش میکنند.
با این توهم و خیال خام که، مثلاً« جنبش را اعتلاء» می بخشند.
غافل از اینکه با همین مفاهیم و پسوندهای من درآورده، مانند حکومت، (در اصطلاح جمهوری اسلامی)
« جمهوریت» را از همین حالا، نفی میکنند ، در واقع به لجن میکشند.
---
شعارهای توخالی و بی معنا زیاد است ، باشد سرفرصت، که به آنها هم برسیم. مانند « ایران که شاه نداره-حساب کتاب نداره»
انگار شاه حسابداره، یا وقتی شاه حکومت میکرد، اقتصاد کشور حساب کتاب داشت. کسی نمی پرسد شاه چه ربطی به حساب -کتاب دارد؟
معنی سردادن این شعار در واتیکان ایران، آن است که: ای پاپ و کاردینالهای قم، بدانید و آگاه باشید ، این افرادی که چنین شعارهایی میدهند
«میخواهند رژیم شاه سرنگون شده، توسط ملت را بازگردانند» ، و ما اینها را سرکوب میکنیم.
در قم ، بهانه ای بهتر از این هم میشود برای سرکوب یافت؟
اما شعار « رضا شاه- روحت شاد» بی معنا نیست. معنی اش این است که « فلانی من از تو راضیم». بهر صورت، درست یا نادرست، شخص فکرش را بیان میکند.
بگذریم از اینکه، اکنون جنبش به شعارهای عمومی نیاز دارد و چنین شعار هایی تفرقه افکنانه است، و از سوی دیگر فکری ست که برگشت به گذشته را میرساند، و ارتجاعی.
بهرحال، در شعار « ایران که شاه نداره-حساب کتاب نداره» ، مهم یاوه و بی معنی بودن آن است:
به کامپیوتر گفتند: حالا که تو، خوب حساب کتاب میکنی، بیا این « تر-تر ter-ter» ما را هم حساب کن!
کامپیوتر نوشت: این چه ربطی به حساب دارد؟»
اکنون، این قضیه شده داستان شعارهای ما.
گویا، اینگونه شعارهای « ارتجاعی و بی معنی» را خود عوامل حکومت میسازند که هم بهانه سرکوب داشته باشند و هم ایجاد تفرقه کنند، و نشان دهند
که صاحبان آنها چقدر بی فکر و سطحی اند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید