رفتن به محتوای اصلی

انقلاب علیه جمهوری اسلامی، انقلاب علیه جنگ است
31.05.2012 - 04:39

جمهوری اسلامی حاکم بر ایران بر سر یک دو راهی‌ رو به سقوط قرار دارد یا با پذیرش تمام خواسته‌های غرب عملا خود را خلع سلاح می‌کند تا در آینده به سرنوشت صدام دچار شود یا اینکه با تداوم فعالیت‌های هسته‌ای‌ خود، سبب می‌شود تا آتش جنگ زود‌تر از آنچه که در صورت قطع فعالیت‌های هسته‌ای‌اش شعله‌ور می‌شود، برافروخته گردد. 

در هر دو صورت ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی به سوی جنگ پیش می‌رود، چه فعالیت‌های هسته‌ای‌ خود را متوقف کند یا نکند. برای اثبات ادعای خود، می‌توانیم عراق را مثال بزنیم، مگر صدام حسین تمامی درهای خود را به روی مأموران آژانس نگشود؟ مگر همین صدام حسین نبود که تمامی شرایط غرب را پذیرفت؟ با این وجود هیچکدام از این اقدامات صدام، سبب جلب اعتماد جهانی‌ نگردیده و جهان در اقدامی متحد علیه صدام وارد جنگ شد. 

این بی‌اعتمادی ریشه در اقدامات ضّد صلح جهانی‌ و ضّد بشری صدام داشت که برای بازگرداندن آب رفته به جوی از سوی صدام دیگر خیلی‌ دیر شده بود. 

اکنون نیز چنین سرنوشتی در انتظار مقامات جمهوری اسلامی است و باید پذیرفت که برای جلب اعتماد جهانی‌ بسیار دیر شده است. 

اقدامات متوالی‌ و بی‌محابای تروریستی، حمایت از گروه‌های تروریستی در خاورمیانه و حتا سراسر جهان، تهدید مداوم اسرائیل به نابودی و افشای مداوم تلاش‌های روز افزون جمهوری اسلامی در مسیر فعالیت‌های غیرصلح‌آمیز هسته‌ای‌، نقض فاحش حقوق بشر در داخل کشور، همه و همه دیوار بلندی از بی‌اعتمادی غرب نسبت به رژیم اسلامی حاکم بر ایران ساخته است که این دیوار فقط با متوقف شدن فعالیت‌های اتمی‌ رژیم از بین نخواهد رفت. 

با این تفاسیر پذیرش خواست غرب در پایان دادن به فعالیت‌های هسته‌ای‌ از سوی ایران تنها می‌تواند زمان آغاز جنگ را به تاخیر اندازد و بر خلاف آنچه که در برخی محافل عنوان می‌شود، تعلیق فعالیت‌های هسته‌ا‌‌ی‌ رژیم نه تنها سبب اعتماد جهانی‌ به آن رژیم نخواهد شد حتا بر میزان تحریم‌ها نیز تاثیر چندانی نخواهد داشت، چرا که تحریم‌های اعمال شده قوانینی لازم‌الاجرا هستند که برای مدت معینی‌ تصویب شده‌اند، آنچنان که در عراق شاهد بودیم بسیاری از این تحریم‌ها حتا پس از سقوط صدام نیز ادامه پیدا کرد تا زمان آن منقضی شود یا حتا تحریم‌ها علیه شوروی سابق حتا پس از فرو پاشی شوروی سال‌ها ادامه یافت و روسیه و تعدادی از کشورهای تازه استقلال یافته سالهاپس از فروپاشی شوروی، تحت تاثیر مستقیم این تحریم‌هاقرار داشتند. 

اینجاست که حماقت سردمداران جمهوری اسلامی در ورق پاره خواندن قطعنامه‌های شورای امنیت خود را نشان می‌دهد و آنچه که آن‌ها ورق پاره‌اش می‌خوانند حتا می‌تواند پس از سرنگونی جمهوری اسلامی مدت‌ها کشور ایران را دچار مشکلات جدی بنماید. 

اینک به نظر می‌آید جمهوری اسلامی تصمیم گرفته، قبل از اینکه بین این دوراه (پذیرش خواست غرب و تاخیر در جنگ و عدم پذیرش و تسریع درجنگ) یکی‌ را انتخاب نماید با فرسایشی کردن مذاکرات، زمان بیشتری برای خود بخرد اما در ‌‌نهایت مجبور به انتخاب یکی‌ از این دو راه خواهد شد مضاف بر اینکه بر خلاف محاسبات سیاستمدران جمهوری اسلامی در جریان بودن مذاکره، هرگز رفع کننده خطر جنگ نیست آنچنانکه در جنگ دوم عراق مذاکرات تا ساعاتی‌ پیش از آغاز جنگ جریان داشت. 

آنچه که می‌تواند خطر جنگ را منتفی سازد نه مذاکره یا تداوم آن و نه توافق طرفین بر سر مسائل هسته ای‌ می‌باشد بلکه تغییر و سرنگونی جمهوری اسلامی قبل از اولین شلیک است که می‌تواند شبح جنگ را از ایران دور نماید، و این بر می‌گردد به مردم ایران یعنی‌ اینکه تنها مردم ایران قادر به پیشگیری از جنگ هستند و در این راه تنها یک انتخاب پیش روی آنان است؛ قیام سراسری و اقدام در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی.

اما بنا به ماهیت ذاتی رژیم‌های به شدت فریب کار، سرکوبگر و توتالیتری نظیر جمهوری اسلامی، اقدام برای سرنگونی آن باید متناسب با برخورد‌های حاکمیت باشد. این بدان معناست که شیوه «گل» درجواب «گلوله» کار ساز نخواهد بود، مذاکره کار ساز نخواهد بود، حتا عقب نشینی فریبکارانه رژیم نیز نباید مورد باور قرار گیرد و این شیوه که برای سرنگونی رژیمهایی نظیر جمهوری اسلامی باید از آن استفاده کرد، نامی‌ جز انقلاب ندارد. 

جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت توتالیتر و سرکوبگر، هرگز با جنبش‌ها و اعتراضات محدود مقطعی ساقط نخواهد شد، چنین حاکمیت‌هایی‌ فقط و فقط با مقاومت متوالی‌، مداوم ومتناسب با رفتارش می‌تواند از بین برود. اما جنگ خارجی‌ گزینه دیگری است که چنین حاکمیت‌هایی‌ را دچار زوال می‌نماید چون با زبان خود آن‌ها با آن‌ها سخن می‌گوید. 

گزینه جنگ اگر چه می‌تواند موجب سقوط رژیم شود اما همزمان با رژیم کشور ما را نیز به سوی سرنوشت نامعلوم و خطرناکی پیش خواهد برد لذا به جای آنکه اجازه دهیم کشور‌های خارجی‌ با زبان خود جمهوری اسلامی یعنی‌ زور با وی صحبت کنند، اینکار را خود ما انجام دهیم.

اگر چه از نظر بسیاری «انقلاب» قابل قبول نبوده واز آن بعنوان یک پدیده مخرّب یاد می‌شود اما باید توجه داشت که عصر حاضر عصر باز گشت انقلاب‌ها بوده و آنچه که در مصر و تونس و لیبی‌ اتفاق افتاد وآنچه که در سوریه جریان دارد نامی‌ جز انقلاب را نمی‌توان بر آن‌ها نهاد مضاف براینکه در این مقطع، گزینه دیگری در مواجه با شرایط موجود برایمان متصور نیست. انقلاب سراسری و توفنده علیه رژیم تنها گزینه ایرانیان در این مقطع می‌باشد و حداقل سود چنین انقلابی‌ علیه جمهوری اسلامی در فرصت اندکی که تا آغاز جنگ باقی مانده این است که از وقوع جنگ، پیشگیری خواهد کرد.

برای سازماندهی یک انقلاب نیاز به ابزار انقلابی‌ هست. آنچه که اینروز‌ها شاهد آن هستیم نظیر بحث ائتلاف گروه‌ها و شخصیت‌ها و یا تشکیل کنگره ملی‌ و یا شورای رهبری نمی‌تواند محلی از اعراب داشته باشد چرا که اولا در این تشکل‌ها حضور گروه‌ها ی غیر بر انداز نیز پیش بینی‌ شده است و ثانیا نام‌هایی‌ نظیر کنگره ملی‌ یا شورای رهبری از نظر فرهنگی و تاریخی‌ مورد اعتماد مردم ایران نیستند چون از‌‌ همان ابتدا شکل قیم مآبانه دارند.

کنگره ملی‌ با ده، بیست یا حتا هزار نفر نیز کامل نمی‌شود، کنگره ملی‌ باید بتواند هزاران عضو داشته باشد و ادعای ملی‌ بودن یک کنگره حتا هزار نفری (که پیش‌بینی‌ می‌شود تعداد آن‌ها هرگز به بیش از پنجاه نفر در خارج نرسد) نه تنها اعتماد مردم راجلب نخواهدکردبلکه موجب مزاح و خنده حاکمین جمهوری اسلامی نیز خواهد شد، شورای رهبری هم نیز همانگونه که از نام آن پیداست از‌‌ همان ابتدا ادعای رهبری و قیومیت دارد و نمی‌تواند مورد اعتماد قرار گیرد.

برای سازماندهی یک انقلاب نیاز به شورای انقلاب هست که نه ادعای رهبری داشته باشد و نه محدود به اندک افراد خارج نشین.

این شورا می‌تواند اساس و پایه‌های یک انقلاب را در ایران ایجاد نماید، شورای انقلاب باید قادر باشد در مدت کوتاه قبل از آغاز جنگ، از هر شهر و روستا در داخل کشور اعضایی در خود داشته باشد. در حالیکه فضا برای علنی کردن اسامی اعضا شورای انقلاب درداخل کشور مساعد نیست، اعضاعلنی این شورا می‌توانند از بین سیاسیون خارج کشور انتخاب و سازماندهی شوند و در این مسیر همه پناهندگان سیاسی‌ و عقیدتی اعم از زندانیان سابق سیاسی، نویسندگان، پژوهشگران، یا حتا فعالینی که به دلیل فعالیت‌هایشان در خارج کشور، سال هاست به ایران مسافرت نکرده‌اند را می‌توان در چنین شورایی گرد هم آورد. 

اکنون که امکان ایجاد وحدت بین احزاب و گروه‌ها وجود ندارد و یا احتمال آن کم است، می‌توان افراد را بدون ملاحظات حزبی و گروهی آن‌ها و لحاظ کردن احزابی که به آن‌ها وابسته‌اند، دور هم جمع نمود. مضاف بر اینکه بسیاری از احزاب اسمی معروف، اعضای کیفی‌ مطلوبی ندارند و در خوشبینانه‌ترین حالت تعداد آن‌ها به تعداد انگشتان یک دست نیز نمی‌رسد واتحاد چنین احزاب بدون پایگاه اجتماعی در داخل و حتا اعضای کافی‌ در خارج، باهمدیگر هیچ تاثیری در روند مبارزه نخواهد داشت. 

در چنین شرایطی می‌بایست از افراد مستقل بیشتر سود برد و افراد وابسته حزبی را نیز به عنوان افراد مستقل از احزاب واردشورا نمود تا شورایی به نام «شورای مستقل انقلاب» بتواند خلا ائتلاف احزاب و گروه‌ها را بگیرد.

قلب تپنده شبح جنگ و جغد ویرانی ایران، جز رژیم اسلامی نیست. حال که نمی‌توانیم جهان رادر پرهیز از حمله نظامی به ایران متقاعد کنیم تنها راه این است که این قلب تپنده را از کار بیندازیم.

تا زمانی‌ که جمهوری اسلامی باقی‌ است خطر جنگ علیه ایران نیز باقی‌ خواهد ماند. اقدام علیه جنگ بدون اقدام علیه جمهوری اسلامی امکان ناپذیر است و اقدام علیه جمهوری اسلامی اقدام علیه جنگ نیز به شمار می‌رود. در این فرصت کم، راهی‌ غیر از انقلاب برای از کار انداختن قلب تپنده جنگ وجود ندارد.

 

انتشار از: امین موحدی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس
برگرفته از:
وبلاگ شخصی امین موحدی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.