رفتن به محتوای اصلی

بنی صدر: با شعار "رای من کو" و"اجرای بدون تنازل قانون اساسی" که نمی توان جنبش را ادامه داد!
17.12.2011 - 16:29

رادیو عصر جدید: آقای بنی صدر، شما بار ها با حمله نظامی به ایران و همچنین تحریم اقتصادی مخالفت کرده اید، با توجه به این که وقوع انقلاب در ایران در کوتاه مدت متصور نیست، آیا شما پیشنهادی برای مقابله با برنامه هسته ای رژیم جمهوری اسلامی دارید؟ 

بنی صدر: در متن سئوال که تامل کنیم متوجه می شویم که در ذهن سئوال کننده محترم یا سوال کنندگان محترم و بسا بخش مهمی از مردم ایران اینطور شکل گرفته که مردم ایران فعلا به جنبش بر بخیز و رژیم تغییر بده نیستند. دوم اینکه، این رژیم در صورتیکه به بمب اتمی مجهز بشود، به لحاظ اینکه برای انسان و حیات او ارزشی قائل نیست برای ایران و منطقه خطر ساز است. سوم اینکه، اگر غرب محاصره اقتصادی نکند و جنگ هم نکند و این رژیم به این وضعیت ادامه بدهد، سرانجامی جز اینکه ایران به کام فاجعه ها برود نیست. چهارم اینکه، پس ناچار راه حلی که می ماند همین حمله و تحریم ایران است، اگرنه شما چه راه حلی دارید؟ این مبانی که گفتم هیچکدام صحیح نیستند. از اینجا شروع می کنم اگر ما ایرانیها تجربه جنگ ایران و عراق را نداشتیم و در این استبداد ملاتاریا که حالا بشکل استبداد مافیاهای نظامی مالی شده است، جنگ از نقش مهمی نداشت و مهمترین عوامل نبود، اگر این تجربه نبود، می شد گفت که بلکه یک حمله نظامی به ایران سبب بشود که وضع تغیییر بکند. اما ما آن تجربه را داریم و می دانیم که آن جنگ از اسباب عمده استقرار استبداد در ایران بعد از انقلاب شد. حالا فرض کنیم که این تجربه هم یادمان رفته است، دو تجربه در بغل گوش ما، یکی در شرق و دیگری در غرب کشورمان حمله نظامی انجام گرفته است. الان در همین عراق که آمریکایی ها می خواهند تا پایان امسال تخلیه کنند، آقای مالکی یک حکومت مرکزی دارد، در قسمت کردنشین آن آقای بارزانی حکومت می کند، وسط این دوتا هم سنی ها هستند که با امکاناتی که از بیرون دریافت می کنند به جنگ از نوع ترور و خشونت ادامه می دهند، دستگاه هایی از نوع القائده هم در آنجا فعالند. 

 

جنگی که با ایران می شود، البته الان هم ما در جنگیم، ولی جنگ بصورت معمول دو صورت را دارد، یا  بصورت بمباران های هوایی مراکز اتمی است و در زمین دنباله پیدا نمی کند یا یک جنگ کامل در زمین، هوا و دریاست، جنگ در زمین، هوا و دریا نتیجه اش مشابه همین افغانستان یا عراق است، در مورد کشور ما خطر متلاشی شدن بزرگتر است، اگر از هوا بخواهند حمله کنند، این استبداد است که تشدید می شود، چنانکه اسراییلی ها می گویند ما در ایران مشغول جنگی از نوع جدید هستیم. این جنگ از نوع جدید را برای شما  با  ۱۳ نوع عملیات فهرست می کنم:

 

۱ ـ انفجارها. ۲ ـ ترور فیزیکدانها و اتم شناسان. ۳ ـ تحریمهای اقتصادی، همین امروز ژاپن هم تعدادی از شرکتها و بانکهای ایران را تحریم کرد. ۴ ـ منزوی کردن ایران در سطح منطقه و جهان. ۵ ـ برانگیختن سازمانهای بین المللی بر ضد ایران، تا حالا شورای امنیت شش قعطنامه گذرانده و گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی را هم بر آنها اضافه کنید. ۶ ـ ربودن و کشتن افسران سپاه. ۷ ـ مسلح کردن گروه های قومی درشرق و غرب کشور. ۸ ـ تقلا برای ایجاد آلترناتیو از دعوت کنندگان آمریکا و اسرائیل به حمله به ایران. ۹ ـ استخدام ایرانیان برای جاسوسی. ۱۰ ـ عملیات جاسوسی و خرابکاری که یکی از آن همین هواپیمای بدون خلبانی است که رژیم فرود آورده است.  ۱۱ ـ جنگ سایبری. ۱۲ ـ حمله ویروسی به کامپیوترها و تاسیسات اتمی. ۱۳ ـ پرونده سازی، که یکی از آن پرونده ها همین پرونده ترور سفیر عربستان در آمریکا است که اخیرا درست کرده اند.

 از خود بپرسیم، از زمانی که این جنگ پوشیده یا بقول مقام اسرائیلی جنگ از نوع جدید در ایران آغاز شده، رژیم سرکوبگرتر شده است یا خیر؟ اگر پاسخ "نه" است، پس جنگ مفید است و تشدید این جنگ به جنگ واقعی یعنی جنگ معمولی هم رواست، اگر پاسخ "آری" است، یعنی این سرکوبگری رژیم بیشتر شده است، پس معنایش این است که روشی که غرب در پیش گرفته، کاری جز تقویت این رژیم و افزودن بر امکاناتش برای سرکوب مردم ایران از پیش نبرده است. آدمی می باید واقعیت را آنطوری که هست ببیند، تا بتواند راه حل صحیح را پیدا کند، تحریم های اقتصادی در آنچه که به مردم ایران مربوط می شود وضع را بدتر کرده است، میزان تورم که بالا رفته، زندگی گران شده است که مقداری از آن نتیجه برنامه یارانه ها و به اصطلاح آزاد کردن قیمتهاست، اما بخش دیگرش به همین تحریمها و مجازاتهای اقتصادی مربوط می شود. 

 

حالا به این بپردازیم که مردم ایران ناتوانند و به این زودی هم نمی توانند انقلاب کنند، خب این مردم اگر ناتوانند و توانائی اینکه دموکراسی داشته باشند را ندارند با بمب و موشک این توانائی را بدست می آورند؟ در جایی از دنیا بمب و موشک به مردم توانایی بخشیده است؟ آن هم توانایی و فرهنگ دموکراسی؟ آدم که نباید تناقض بگوید در همین دورانی که ما هستیم، در هر جای دنیا که "جنگ" برای برقراری دموکراسی به کار گرفته شده است، جز تجزیه آن کشورها، وخامت بار کردن وضعیت زندگی روزمره مردم و دور کردن مردم از دموکراسی ثمری به بار نیاورده است! اگر مردم ایران ناتوانند، باید در پی این شد که این توانایی را بیابند. حالا بسیاری می گویند که این کار بسیار زمان می برد تا ما برویم و به یاد مردم ایران بیاوریم که حاکمیت حق مردم ایران است و آنها بپذیرند و قبول کنند و بعد به کار ببرند، تا آنزمان این رژیم دیگر چیزی از ایران نگذاشته است، اما تجربه هایی که بشر به خود دیده است به گویندگان این سخنان درس می آموزد. هند را با آنهمه جمعیت و تیره های قومی و مذاهب و زبانهای بسیار مختلف در نظر بگیرید که مستعمره انگلستان هم بود. تا جامعه هندی به حرکت در آید، این بار سنگین را چه کسی بر دوش کشید؟ تاریخ هند است، نگاه کنید، مال عهد بوق هم نیست، متعلق به قرن بیستم است و الان هم هند در حال تبدیل به یکی از غولهای اقتصادی است. آن گروه روشنفکران که استقلال و آزادی را اصل شناختند، روش و هدف کردند، برخاستند و ایستادند، آنها اقلیت کوچکی بودند. در خاطرات نهرو خواندم و شنوندگان محترم هم می توانند بخوانند، صحبت از یک راهپیمایی می کند که در آن به نهرو و رهبران حزب کنگره که در جلوی صف قرار داشتند و می گوید پلیس برای متوقف کردن تظاهرکنندگان با باتومهای بلند حمله کرد، یک لحظه به ذهن من آمد که عقب بنشینیم، در جا بخود گفتم، سرنوشت هند همین جا دارد تعیین می شود، اگر ما تحمل این ضربه ها را نکنیم و عقب بنشینیم، چگونه از مردم هند بخواهیم که برای استقلالشان در برابر گلوله ها بایستند؟ پس ایستادیم و این ایستادن نتیجه خود را داد، مردمی به استقامت برخاستند، هند مستقل شد، اکنون هند دموکراسی دارد و در آسیا از رژیمهای کشورهای اطراف بهتر است و مردم در امور نظر می دهند و حق رای و تصمیم دارند و فرهنگ با هم زندگی کردن را هم پیدا کرده اند.

در ایران مردم به حرکت آمدند ولی اندیشه راهنما برای ادامه جنبش نداشتند. با شعار رای من کو و اجرای بدون تنازل قانون اساسی که نمی توان جنبش را ادامه داد. این اندیشه، اندیشه راهنمای قدرت است و آنهم در محدوده همین رژیم. از من می پرسید چه کنم؟ من بشما می گویم تجربه خود را ارج بگذارید. تازه به فکر این هم باشید که اگر این رژیم هم برود و شما به این اندیشه راهنمای استقلال و آزادی اقبال نکنید، طبق قاعده عمومی فضای خالی را قدرت و قدرت طلب پر می کند، همینطور که در مصر و تونس شده است. قبلا هم این موضوع را هشدار دادم، در یک برنامه تلویزیونی(گفتگو با تلویزیون فرانس 24 در 18 اسفند 1389) خطاب به مردم این دو کشور از اهمیت این اندیشه راهنما گفتم، پس راه حلش اندیشه راهنمای بیان استقلال و آزادی است و یک نیروی محرکه می خواهد که منتظر جنبش مردم نباشد، خود این نیروی محرکه باید در درون و بیرون مرزها به استقامت برخیزد تا جامعه بپا خیزد، تا جامعه در راه دموکراسی به حرکت دربیاید. راه حل دیگری هم برای اینکه شما دموکراسی پیدا کنید وجود ندارد، خشونت هرگز راه حل نبوده است، خشونت زدایی راه حل است. شما باید در سطح جامعه زور را بی محل کنید تا این جامعه خود را بعنوان انسان صاحب حقوق و توانا بازبیابد و به عمل و حرکت برخیزد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.