
آقای کرمی در واکنش به اطلاعیه کوتاهِ تدارکاتیِ "کميته درياچه اوروميه- 2012" با عنوان "سرنوشت درياچه اوروميه به همه ما مربوط است"، اعلامیهای طولانی (من نوشته ایشان را اعلامیه مینامم زیرا هیچ یک از معیارهای یک مقاله، نقد و بررسی و... در آن وجود ندارد) در 20 بند صادر کردهاند با عنوان: "اعلامیّهءِ رسمی جدایی و استقلال آذربایجان، یا غم دریاچهءِ اورومیّه ؟"
ابتدا قصد داشتم باز آن را نادیده بگیرم ولی به دلایلی خودم را موظف دیدم که برخی نکات را متذکر شوم. از آنجایی که میتوان کلمه به کلمه و سطر به سطر این نوشته را مورد بررسی قرار داد و نادرستی آنها را اثبات کرد و بررسی همه نکات نوشته طولانی آقای کرمی و توضیح همه مفاهیم به کار رفته در آن به نوشتن کتابی چند صد صفحهای نیاز دارد و در نوشتهای کوتاه نمیگنجد، تلاش میکنم به اختصار و تنها به نکات کلیدی و با ذکر بندهای مربوطه بپردازم و از طولانی شدن مطلب پوزش میخواهم. در ضمن یادرآور میشوم که در نقلقولهایی که از آقای کرمی آوردهام، تمام اشتباهات املائی و انشائی و دستوری، از ایشان است و من هیچ دخالتی در آنها نداشتهام.
تفسیرهای نادرست و تحریف متن اطلاعیه
بیشتر مطالبی که آقای کرمی مطرح میکنند، بر اساس حدس و گمان و تفسیرهای نادرست از اطلاعیه است و به ناآشنایی ایشان با حرکتهای ملی و فعالان آن مربوط میشود. این حدس و گمانها خود را از همان ابتدای نوشته نشان میدهند. ایشان مینویسند:
"بتازگی در سایت ایران گلوبال اعلامیه ای از سوی گروهی از پیشوایان ناسونالیسم رادیکال مردم تُرک آذری که خود را "کمیتهءِ تشکیلاتی دریاچهءِ اورمیّه 2012 مینامند... انتشار یافته است که در مطالب مندرج در آن زیر پوشش دریاچهء اورومیّه و محیط زیست اهداف چند گانهء: { تجزیهءِ ایران، و فاکتورهای: سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زبانی، جغرافیایی، استقلال و قطب بندیهای منطقه ای} را در خود پنهان کرده است..."
کاملا مشخص است که ایشان اطلاع ندارند و یا نتوانستهاند از امضای اطلاعیه بفهمند که این کمیته توسط سه نفر از فعالین آذربایجانی تشکیل شده است که علیرغم زحمات پرارجشان در این راه، خود را "پیشوا" نمیدانند و دیگران هم آنها را بعنوان "پیشوا" نمیشناسند. ایشان هنوز این را درک نکردهاند که آذربایجانیهای ایران "پیشوا"یی ندارند و عصر "پیشوا"گری گذشته است.
در عین حال باید به نویسندگان اطلاعیه تبریک گفت و نبوغ آنها را ستود که توانستهاند در یک اطلاعیه نیمصفحهای، اینهمه "اهداف چند گانهء: { تجزیهءِ ایران، و فاکتورهای: سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زبانی، جغرافیایی، استقلال و قطب بندیهای منطقه ای}" را در خود جمع کرده باشد.
آقای کرمی در بند 1 اعلامیه خود مینویسند: "این اعلامیه در اصل به زبان تُرکی است و مخاطبان اصلی آنهم مردم تُرک تبار میباشند."
این حدس طبیعتا میتواند درست باشد زیرا مردم اگر بتوانند، مطالب خود را قبل از همه به زبان مادری خود مینویسند و بعدا آنرا ترجمه میکنند و این نه تنها ایراد نیست، بلکه حسن است و بخشی از حقوق آنهاست. ولی ایشان مشخص نمیکنند که اگر مخاطبین اصلی "مردم تُرک تبار میباشند."، چرا آنرا به فارسی هم ترجمه و در یک سایت فارسیزبان منتشر کردهاند؟
ایشان ادامه میدهند که "در حقیقت محتوای اعلامیه این حرکت نامبرده، همچنین اهداف درازمدّت و روشن"نهضت دریاچهءِ رضائیه" نشانه ای نمادین و راستین از طرفداری به تندرستی محیط زیست مطابق با فرهنگ و نرمهای جهانی ندارد".
ایشان برای نشان دادن تقابل خود با مردم "ترک تبار" و به نمایش گذاشتن عِرق ناسیونالیسم ایرانی خود، نام "نهضت دریاچهءِ رضائیه" را بر آن میگذارند، دریاچه رضائیه نامی است که در دوران حکومت رضا پهلوی بر آن نهاده شد! و درضمن مشخص نمیکنند که "فرهنگ و نرمهای جهانی" "طرفداری به تندرستی محیط زیست"! مورد نظرشان چیست.
بند 2 اعلامیه آقای کرمی مبتنی بر حدسی است بیپایه. در هیچ جای اطلاعیه "کمیته..." حتا یک کلمه در مورد اهداف مورد نظر آقای کرمی وجود ندارد. در این بند اصطلاحِ ابتکاریِ جالبِ "ترک آذری" به کار گرفته شده که خود نیاز به بحثی مفصل دارد.
بند 3 اعلامیه تحریفی آشکار است. آقای کرمی که با زبان فارسی آشنایی متوسطی دارند، بخوبی میدانند که اطلاعیه "کمیته..." هدف برگزاری برنامه در هایدلبرگ آلمان را "جلب توجه افکار عمومى جامعه اوروپايى و مخصوصا سازمانها و شخصيتهاى فعال و تاثيرگذار در در زمينه محيط زيست نسبت به سرنوشت فاجعهبار درياچه اوروميه" میداند و برای این کار الزامات کار را هم تدارک دیده است. آقای کرمی با تغییر زیرکانه منظور "حرکت برنامه هایدلبرگ" با "منظور از انتشار این اعلامیّه" بهانهای برای حمله به "کمیته..." تراشیدهاند که چرا اعلامیه به زبان ترکی است!!!
بند 4 و 5 اعلامیه ایشان هم که حدس و گمانی عمدی است، اختصاص دارد به ایجاد کینه و دشمنی میان مردم ایران. آقای کرمی بخوبی میدانند که من که جزو امضاکنندکان اطلاعیه هستم و همه همفکران من، وقتی از هموطن صحبت میکنیم، همه ایرانیان را مد نظر داریم. طبیعتا ایشان که ما "ترک تباران" را ایرانی و هموطن خود نمیدانند و برای ما تنها یک "حد و میزان یک رأی شهروند مهاجر" قائل هستند (مراجعه کنید به کامنت ایشان) باید هم برداشتی نژادگرایانه از کلمه "هموطن" داشته باشند.
بند 6 و 7 هم سخنی بیپایه است. دریاچه اورمیه نه تنها به "ترک تباران" آذربایجان و "کردتباران مادی" و نه تنها به کل ایرانیان، بلکه به کل بشریت تعلق دارد و هر آسیبی که ببیند، به زیان همه خواهد بود. ولی در ضمن، آقای کرمی باید بخوبی بداند که وقتی ایشان علیه نجات دریاچه اورمیه قد برافراشتند، سند مالکیت خود را لغو کردند و نباید در این باره حرفی بزنند و بهتر همان است که تمام تلاش خود را برای خشکاندن آن ادامه دهند.
آقای کرمی در بند 8 اعلامیهی خود، به گذاشتن عکس دریاچه اورمیه با پرچم سه رنگ و نوشته روی آن ایراد گرفتهاند. در این مورد حق با ایشان است چون ایشان و همفکرانش چنین نمیاندیشند که دریاچه اورمیه به همه ایرانیان تعلق دارد. با تشکر از آقای کرمی، عکس را برداشتم و عکسی واقعی را بر آن گذاشتم. عکسی که نشان میدهد دریاچه اورمیه را به دار میکشند!
بند 9 و 10 را هم باید جزو مطالبی آورد که در خواب و بیداری نوشته شدهاند! اطلاعیه "کمیته..." هیچ جا اعلام نکرده است که زبان ترکی زبان اول و فارسی زبان دوم است. از این گذشته، اگر چنین چیزی هم اعلام میشد، برخلاف ادعای آقای کرمی، هیچ تضادی با قوانین بینالمللی نداشت. گفته ایشان زمانی حقانیت پیدا میکند که "زبان اول و دوم و سوم و..." یک کشور در شرایطی دمکراتیک انتخاب شود. لازم میدانم یادآوری کنم که از نظر من، در شرایط کنونی، هیچ زبان دیگری نمینواند جای زبان فارسی بعنوان زبان رابط را بگیرد.
مساله دیگری که ایشان در این بند "اختراع" کردهاند این است که گویا اطلاعیه "کمیته..."زبان تُرکی کشور ترکیّه" را "بجای زبان تُرکی آذری" انتخاب کرده است. این ادعا نشان از بیاطلاعی مطلق ایشان از زبان مردم آذربایجان و ترکیه و تفاوتهای آنها دارد و بهتر میبود در این باره سکوت میکردند تا بیاطلاعیشان مکتوم بماند.
در این باره بهتر است که ایشان در باره فرق بین زبان، خط و الفبا و نشانههای نوشتاری مطالعه کنند. اگر خوشبین باشیم، بیاطلاعی مطلق آقای کرمی موجب این شده است که تصور کنند که اطلاعیه به زبان ترکی کشور ترکیه نوشته شده است و همچنین تصور کنند که "زبان ترکی آذری"، "مجموعه ای از زبان فارسی و زبان گفتاری تُرکی هست و به همین مناسبت به آن[ تُرکی آذری] میگویند" (حالا معلوم نیست که چرا زبان فارسی را که مجموعهای از زبانهای تاجیک و دری، عربی و ترکی است، زبان فارسیِ عربی ترکی... نمینامند؟)
آقای کرمی حتا نمیدانند که زبان فارسی و ترکی را طی قرون متمادی با خطی متشکل از حروف عربی مینویسند و این حروف و این خط ها و الفباها، همگی قراردادی هستند و میتوانند و بهتر است که تغییر کنند و برای به نوشتار درآوردن این زبانها از حروفی استفاده شود که برای هر آوایی فقط یک حرف و برای هر حرفی فقط یک آوا در آن موجود و یادگیری آن نیز آسان باشد و نیازی به ازبر کردن شکل نوشتاری کلمات نباشد و به جای یک دستور خط 64 صفحهای (دستور خط فارسی، فرهنگستان زبان فارسی)، بتوان دستور آن را در نیم صفحه نوشت.
ایشان برای اطلاع از این مفاهیم میتوانند به تلاشهای تا حال ناموفقی که برای تغییر خط در ایران صورت گرفته و الفباهای پیشنهادی و دستور خطهای مطرح شده مراجعه کنند.
بند 11 و 12 اعلامیه آقای کرمی نیز تحریف آشکار است. اطلاعیه "کمیته..." در هیچ کجا "همزیستی مسالمت آمیز در جغرافیای سیاسی ایران برای مردم تُرک آذری" را "امری محال" و "راه حلّ را در پیوستن به فرهنگ، به تاریخ و به جبههء تُرک تباری به رهبری کشور ترکیه" ارزیابی نکرده است.
مردم آذربایجان اگر خواست جدایی و استقلال کامل داشته باشند، آشکارا و شجاعانه آنرا بیان خواهند کرد و ادعای اینکه "در این اعلامیه این خواستهءِ جدایی و استقلال کامل مردم تُرک آذری از ایران را در حالتی شرمگین و پوشیده بیان داشته اعلام رسمی کرده است " ادعایی پوچ و ناعاقلانه است.
آقای کرمی بخوبی میدانند کسانی که به جدایی آذربایجان معتقدند، تاکنون خواست خود را بدون پرده پوشی بیان کردهاند.
بند 13 اعلامیه آقای کرمی را نیز باید در زمره نوشتجات خواب و بیداری ایشان به حساب آورد زیرا اگر ایشان به گفته خود پایبند باشند، باید از هرگونه ادعای ارضی در ایران چشم بپوشند و آن ادعاها را به ساکنین اصلی این سرزمین، پیش از هجوم و مهاجرت آریاییها و ترکها و مقدونیها و عربها و... بسپارند.
در ضمن، ایشان اگر کامنتهای غیر جدی زیر مقالات و ناسیونالیستهای افراطی آذربایجانی و عرب و.. را که درعین حال هم ایدئولوژیهای خود ایشان هستند، به کناری بگذارند، هیچ جریان سیاسی و یا فعال سیاسی جدی را نمیتوانند پیدا کنند که "از تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی پشتیبانی میکنند!!!". بهتر آن است که آقای کرمی این ادعاهای بیپایه را کنار بگذارند و پایشان را روی زمین سفت و واقعی بنهند.
بند 14 نیز تحریف آشکار است مگر اینکه آقای کرمی اظهار کنند که با زبان فارسی آشنایی کافی ندارند! اطلاعیه "کمیته..." اعلام نکرده است که از کارشناسان "هم تباران آذربایجان شمالی" دعوت کرده است و این تنها اختراع آقای کرمی است. و دست آخر اینکه از آقای کرمی دعوت میکنیم که همراه ما به "قلهءِ شهر هایدلبرگ آلمان به نشانهءِ "بزرگداشت قلعهء بابک" صعود بفرمایند.
در مورد بند 15 که بخشی از آن میتواند بحث تاریخی مفصلی باشد به آقای کرمی توصیه میکنم که در مورد آنچه که از آن بیاطلاع هستند، سکوت کنند. بهتر است که ایشان نگاهی به روند تدارک این برنامه که از چند ماه پیش آغاز شده بیاندازند تا بیپایگی ادعاهایشان را به وضوح مشاهد کنند.
آقای کرمی در بند 16 می نویسند: "در جاهای دیگر این اعلامیّه آمده است که نگذاریم، دریاچهءِ اورومیه و آذربایجان را به کویر لوتتبدیل کنند ؟"
بهتر است که ایشان یک بار دیگر با ذرهبین، اطلاعیه "کمیته..." را بخوانند، این جمله را پیدا کنند و به خوانندگان نشان دهند. این متن نیز ساخته و پرداخته خود آقای کرمی است.
آقای کرمی! در اینجا مجبورم در مورد تحریفات شما از جمله خود شما استفاده کنم. ادعاهای شما " آنقدر بی مایه و سبک هست، که آدمی را به تأسف و" فریاد "وا میدارد"
بند 17 اعلامیه آقای کرمی به حمله به شخص من اختصاص دارد. ایشان مینویسند: "مطالبی که من در نوشته هایم مطرح میکنم پرده برداشتن از همین دیدگاهها و اهداف تجزیه ایران و ناسیونالیسم قبیله ای شماست که در همین اعلامیّه تُرک تباری هم آمده است، پس چرا دیگر من و امثال من را نزاد پرست و راسیست می نامید ؟ چرا ما را عامل جنگ داخلی در بین ستمکشان ایران مینامید، چرا هر کامنتی را به مقالاتی بر علیه ما تبدیل میکیند و با انتخاب عنوانهای " اومانیزم یا راسیزم" و با گذاشتن تصویر آدلف هیتلر در بالای آن، فضای روشهای روشنگری راسیونال و آینده نگری را مسموم میکنید،"
ضوابط سایت ما مشخص است. هریک از اعضای مدیریت مجازند مقالاتی را که به سایت میرسند، انتشار دهند و هر کدام را که مطابق با ضوابط ندانند، یعنی توهین آمیز، تفرقهانگیز، مبلغ جنگ و.... تشخیص دهند، با ذکر دلایل کافی، انتشار ندهند تا مدیریت درباره آنها تصمیم بگیرد.
هر یک از اعضای مدیریت سایت این اختیار را دارند که هر کامنتی را که تحلیلی، بحثانگیز و روشنگرانه و... تشخیص دهند، به عنوان مقاله منتشر کنند. صرفنظر از اینکه منتشرکننده با نظرات منعکس شده در کامنت موافق باشد یا نباشد. بارها اتفاق افتاده که من و همکارانم، کامنتهایی را که با آن موافق نبودهایم، به صورت مقاله منتشر کردهایم.
در همین چارچوب، کامنتی را به صورت مقاله و با عنوان "اومانیزم یا راسیزم" منتشر کردهام. تیتر آن را هم از خود کامنت گرفتهام. من با بخشهایی از این کامنت موافقم. از جمله موافقم که مجموعه نوشتههای آقای کرمی نژادپرستانه، نژادستیزانه و راسیستی است و هیچ سنخیتی با "روشنگری راسیونال و آینده نگری" ندارد. معتقدم که نتیجه مجموعه نوشتهها و کامنتهای آقای کرمی چیزی جز فاشیزم نیست. به همین دلیل هم عکس هیتلر را برای آن برگزیدهام تا نشانگر "آیندهنگری" ایشان باشد. معتقدم که اگر روزی تفکر آقای کرمی در ایران به قدرت برسد، بدتر از آنی خواهد کرد که هیتلر و حزبش کردند. این تفکر به هیچ "ترک تبار" و بطور کلی به هیچ "دگرتبار"ی رحم نخواهد کرد.
توضیح در مورد بخش اول بند 18 اعلامیه نیز که میخواهد بدون اطلاع از تاریخ ایران و با یکسونگری به آن، وارد بحثهای تاریخی بشود، بهتر است با سکوت برگزار شود زیرا سراسر تاریخ این سرزمین، بجز جنگ و کشتار و خونریزی نبوده است و در همه این کشتارها، هم "ترک تباران"، هم "فارس تباران، هم "کرد تباران"و هم.... "تباران" شرکت داشتهاند.
در همین بند از توهینی هم که به امضاکنندگان اطلاعیه "کمیته..." شده است، صرف نظر میکنم و امیدوارم که روزی فرا رسد که بتوان همانطور که خواست آقای کرمی هم است، "مسائل را از جنبهء حقوقی و سیاسی مدرن پیش برد".
آقای کرمی در بند 19 با افراطیون آذربایجانی همصدا میشوند و مینویسند:" این بار هم مانند بارهای دیگر جدایی و استقلال مردم تُرک آذری را پیشنهاد میکنم." و ادامه میدهند: "بنا بر این جدایی و جمع آوری همهء تُرک تباران در استان اردبیل و استان آذربایجان شرقی از ضرورتهای مهم و تاریخی است."
فقط میتوان و باید به ایشان گوشزد کرد که جمله اخیر در عرف بینالملل نژادستیزی نام دارد و از دید قوانین بینالمللی، محکوم است. به راستی که نمیتوان "راسیزم محتاط" را بهتر از این به نمایش گذاشت!
بند پایانی اعلامیه غرای آقای کرمی هم به ایجاد خصومت و تحریک هموطنان ایرانی و "مردم کرد ایرانی" (آقای کرمی حتا کردها را هم ایرانیان درجه دو میشناسد و از بقیه ایرانیها جدا میکند) علیه "مردم تُرک آذری" اختصاص دارد و باید آنرا بیجواب گذاشت تا ایشان هرچه میخواهند، در این مورد قلمفرسایی کنند. دو ملت کرد و آذربایجانی هیچ خصومتی با هم ندارند و فراخوانهای بیارزش نفاقافکنانه آقای کرمی نیز در این میان بیتاثیر است و تنها موجب خندههای تمسخرآمیز انسانهای مدرن و متمدن و باعث تأسف آنها خواهد شد. این سخنان بیپایه نمیتوانند شعلههای جنگ بین مردم یک سرزمین را برافروزند.
مسلما میتوان صفحات زیادی را برای تشریح مسائل مطروحه و اختراعی آقای کرمی و تحریفات و خصومتپراکنیهای ایشان نوشت، ولی از آنجایی که همگان با سخنان تکراری و طولانی و بیمحتوا و "غیرراسیونال" آقای کرمی آشنا هستند، توضیح واضحات خواهد شد.
من همواره امیدوار بودم که روزی و روزگاری آقای کرمی به شیوههای منطقی و "راسیونال" و مدنی روی آورند تا بتوان با وی به بحث و گفتگو پرداخت ولی متاسفانه، آرزویم تا به امروز به بار ننشسته است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید