نقش سید جعفر پیشه وری در جنبش ملی آذربایجان
(به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان)
مقدمه
در سالهای ١٩٤٠- ١٩٤۵ مبارزهای که در جهان بر علیه فاشیزم جریان داشت، قلمرو ایران و آذربایجان را نیز تحت پوشش خود قرار داد. ایران از طرف دولتهای متفق اشغال گردید. رضاشاه که با فاشیزم هیتلری همکاری میکرد، مجبور به ترک کشور شد و فرزندش محمدرضا در سن ٢٠ سالگی به جای پدر حاکمیت را به دست گرفت. در کشور دمکراسی و آزادی نسبی برقرار گردید. همه انسانهای آزادیخواه از زندان آزاد شدند. این مبارزان عدالتخواه از نو در کشور شروع به فعالیت سیاسی و اجتماعی کردند. در میان اینها شخصیت برجسته و با تجربهای چون سیدجعفر پیشه وری بود. وی مثل گذشته دیگر یک چپ رادیکال نبود، بلکه فردی بود که از کوران مبارزه برخواسته و از راه پر سنگلاخ مبارزه سیاسی گذر کرده و بسان فولاد آبدیده شده بود. وی با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی آن روز با عدهای از دوستان همبندش در منزل سلیمان محسن اسکندری از سیاستمداران دوره مشروطیت گرد آمده و یک سازمان سیاسی را پایه گذاری کرد. این تشکیلات به اسم حزب «توده» ایران نامیده شد. در این رابطه آقای ایرج اسکندری در خاطرات خود چنین میگوید: «.... برنامه و اساسنامه حزب را پیشهوری و من نوشتیم...».
اما به نظر نویسنده مطابق با شرایط روز میشود گفت که چنین برنامه مدون و دقیقی را پیشهوری می توانست بنویسد. زیرا در آن زمان بیشتر اعضای گروه ارانی، جوان و آرمانگرا و در راه مبارزه تازه گام نهاده بودند. آنها هنوز در کار سیاسی آنچنان تجربهای نداشتند و برای آنها فعالیت در یک حزب فراگیر سیاسی، آرمانی بود تا سیاسی. اما پیشهوری نزدیک به نیم قرن به طور مرتب فعالیت سیاسی کرده و با جریانهای سیاسی و برنامه های احزاب مختلف و نحوه مبارزاتشان آشنایی داشته و در این راه بیشترین تجربه را آموخته و آبدیده شده بود. حتی میتوان گفت که نام تشکیلات را نیز سید جعفر پیشهوری پیشنهاد کرده است. چرا که ایشان با انتخاب این نام میخواست حزبی فراگیری را پایه گذاری کند که بتواند از هر طبقه و گروه اجتماعی در آن تشکیلات عضوگیری نماید. اما متأسفانه بعد از مدتی پیشه وری با فشار افراد چپ رو حزب، از حزب کنارهگیری نمود. وی بعد از برکناری از حزب با روزنامه «آژیر» که از طرف دوست و همکارش محمد دهقان انتشار می یافت، همکاری نمود. در این باره (در مورد چپ روی حزب) در روزنامه آژیر شاهد نوشتن مقالات انتقادی از وی هستیم. وی در مقالهای که تحت عنوان «حزب درست و حسابی چطور است؟»* در آژیر درج کرده، غیر مستقیم اشاره به چپ روی حزب توده ایران است. در واقع با این نوشته به رهبری حزب بیان میدارد که بعد از برکناریاش از حزب، خط مشی حاکم در سازمان اشتباه است. وی در این مقاله به آنها نشان می دهد که یک حزب فراگیر سیاسی چگونه باید عمل کند.
سید جعفر پیشهوری بعد از بیرون رفتن از حزب توده ایران به عنوان سیاستمداری مستقل در صفحات روزنامه آژیر با نوشتن مقالات مختلف وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور را چنان دقیق تحلیل میکرد و این هم وی را در جامعه آنروز ایران به یک شخصیت طراز اول تبدیل نمود. بدین ترتیب، وی در ردیف شخصیتهای برجسته ایران قرار گرفت.
این شخصیت بزرگ در سال ١٣٢٣ شمسی از شهر تبریز با اکثریت (حدود شانزده هزار رای) آرا به چهاردمین دوره مجلس شورای ملی ایران نماینده انتخاب شد. اما ارتجاع ایران حضور وی را در مجلس تحمل نکردند. زیرا، حضور وی در مجلس شورای ملی تهدیدی بود برعلیه رژیم پهلوی (سخنرانی پیشه وری در رابطه با رد اعتبارنامهاش در مجلس شورای ملی دلیلی بر تحلیل فوق میباشد).
در سالهای بعد (١٢ شهریور ١٣٢٤)، فرقه دموکرات آذربایجان که با ابتکار پیشهوری در ایالت آذربایجان تشکیل شد،
به رهبری سید جعفر پیشه وری فرقه دمکرات آذربایجان برای اولین بار در تاریخ ایران با سازماندهی مدرن توانست اعتراضات مختلف دهقانی را به یک جنبش گسترده دهقانی تبدیل نماید، یعنی اعتراضات پراکنده دهقانان علیه فئودالهارا سازماندهی کرده(جامعه آن روز آذربایجان را اکثریت دهقانان تشکیل میدادند.) برای تشکیل حک.مت خود مختار شهرها توسط نیروهای فدائی که اکثرا از دهقانان تشکیل شده بود، محاصره شد. می توان گفت که این عمل سیاسی باابتکار پیشهوری بوده است. چونکه در جنبشهای قبلی بیشتر ازاجماع شهری استفاده می شده تا دهقانی. اما پیشهوری بافت دهقانی آن روز آذربایجان و خواستگاه طبقاتی آن را که بیشتر دهقانی بود بهتر می شناخت و از اینرو با استفاده از این طبقه اجتماعی توانست حکومت ملی را تشکیل دهد. این ابتکار پیشهوری بیانگر آن است که وی تاریخ مبارزات جنبشهای دهقانی را خوب مطالعه کرده و با یاد گرفتن متودولوژی آن جنبشها توانسته آنرا به جامعه آنروز آذربایجان انطباق دهد. لذا می توان گفت که این متودولوژی برای آن روز مدرنترین راهکار سیاسی بوده است. وی با رهبری مردم آذربایجان پایه و اساس یک حکومت مدرن و جدید را پیریزی کرد. بدین ترتیب، جامعه ایران و آذربایجان وی را به عنوان یک رهبر کاریزماتیک در تاریخ سیاسی ایران ثبت نمود. پیشه وری وقتی برای مذاکره به تهران رفت در فرودگاه تهران از طرف طبقات و قشرهای مختلف که در آنجا جمع شده بودند، «ستارخان زمان» نامیده شد.
به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان با تشکیل حکومت خودمختار در عرض یک سال در آذربایجان اقدامات شگرف و بی نظیری به عمل آمد. این جنبش ملی نه تنها در حوزه سیاسی، بلکه، در حوزه اجتماعی نیز باعث یک انقلاب و تحولات اساسی شد. اما جنبشهای پیش و پس از آن هیچکدام نتوانستند از سطح انقلاب سیاسی فراتر روند.
حتی به جرئت می توان گفت که در«انقلاب سفید» سال ١٣٤٢ نیز تاثیر این انقلاب اجتماعی را میتوان دید. در انقلاب سفید شعارهائی همچون «اصلاحات ارضی»، «مبارزه با بی سوادی»، «سهیم شدن کارگران در سود کارخانجات» و همچنین «حق رای و برابر حقوقی زنان» را نتیجه اقدامات دولت ملی آذربایجان باید دانست.
فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری س.ج. پیشهوری برای اولین بار ملت آذربایجان را به عنوان یک ملت در تاریخ سیاسی ایران ثبت کرد. در بین ملت آذربایجان حس اعتماد به نفس را ایجاد نمود. از اینرو ملت با ایجاد حکومت مدرن به جامعه جهانی نشان داد که این ملت در یک سال قادر به انجام چه اقداماتی است.
بنابراین، فرقه دموکرات آذربایجان پس از گذشت ٧۵ سال بایستی به این حرکت تاریخیاش افتخار بکند.
فرقه دموکرات آذربایجان در این ٧۵ سال تاریخ سیاسی طولانی کشور در بعضی مراحل و شرایط دشوار این تاریخ زیر فشارهای مختلف قرار گرفته است. با وجود این دشواریها، هنوز هم فرقه خط مشی دموکراتیک و ملی خود را حفظ کرده است.
از تاریخ پیدایش فرقه دموکرات آذربایجان تا به امروز از طرف گروهها و جریانهای مختلف تفاسیر نادرست و اشتباه از خط سیاسی آن به جامعه ارائه شده است. گروهی آن را به عنوان یک جریان چپ گرا(همه نیروهای چپ)، گروه دیگری به عنوان یک ملی گرا و ناسیونالیستها (جریانهای رادیکال راستگرای ناسیونالیستی) یا گروه دیگری (طرفداران رژیم های گذشته و حال ایران- پان ایرانیست و شونیستهای ایرانی) به عنوان یک جریان وابسته به دولت اتحاد جماهیر شوروی دانستهاند. هر سه گروه بدون اینکه وضعیت و شرایط سیاسی-اجتماعی سالهای ١٣٢٤- ١٣٢۵ آذربایجان و ایران را عمیقا تحقیق و بررسی کنند، تحلیل نادرست و اشتباه فوق را مطرح میکنند. نویسنده طی این مقاله سعی خواهد کرد که اشتباهات و خطاهای هر سه گروه را تجزیه و تحلیل کرده و خط مشی سیاسی فرقه دموکرات آذربایجان را به روشنی برای خوانندگان توضیح دهد.
جریانهای چپ
جریانهای چپ بدون آنکه به تحلیل همه جانبه اوضاع سیاسی و اجتماعی آنزمان آذربایجان و ایران بپردازند، فقط کمونیست بودن رهبران فرقه (پیشهورى و رفقای آنها) و همکاری با دولت شوروی را مد نظر قرار داده و به نتیجه فوق میرسند. درست است که گروهی از رهبران فرقه چپ بودند، اما مضمون برنامه و منشور فرقه ملی-دموکراتیک بود. یعنی برای حق تعیین سرنوشت یک ملت برنامهریزی شده بود و لذا داشتن چنین برنامهای نمیتوانست دلیلی بر چپ بودن خط سیاسی آن تشکیلات باشد. برنامه فرقه با برنامههای کشورهایی که با دموکراسی مدرن آن زمان اداره میشدند و یا با برنامه فرقه دموکرات آذربایجان که توسط شیخ محمد خیابانی تشکیل شده بود، مطابقت داشت. اگر خط مشی فرقه را چپ بنامیم، پس در آن صورت خط مشی سیاسی فرقه شیخ محمد خیابانی را چگونه می توانیم تحلیل کنیم؟! در مورد همکاری با اتحاد جماهیر شوروی، میتوان گفت که بعد از شکست فاشیزم بین کشورهای متفقین بر سر تقسیم جهان اختلاف پیش آمد. در این راستا کشور ایران که در حوزه نفوذ سه کشور متفق تقسیم شده بود دو کشور انگلیس و آمریکا حامی دولت ارتجاعی مرکزی که مخالف حقوق ملی خلقهای ساکن ایران بود، شد. اما کشور شوروی از آزادی و حقوق ملی خلقها دفاع کرد. کشورهای بلوک غرب از جمله ترکیه، ایالات متحده آمریکا، انگلیس و سایر کشورها بر علیه فرقه و حکومت ملی آذربایجان به مخالفت برخواستند. آنها نه تنها دولت ملی فرقه دموکرات آذربایجان را به رسمیت نشناخته و با آن همکاری نکردند، حتی بر علیه حکومت ملی آذربایجان تبلیغ و آن را تخریب نیز نموددند. علیرغم این واقعیت، پیشهوری بارها به نمایندگان کشورهای متفقین پیشنهاد همکاری داد، اما به جز کشور اتحاد جماهیر شوروی هیچ کدام با این پیشنهاد موافقت نکردند. از این رو به نوعی این شرایط به فرقه تحمیل شد. البته این شرایط هم طبیعی بود. زیرا آنها دفاع و همکاری اتحاد شوروی را دال بر وابسته بودن فرقه و حکومت ملی آذربایجان به آن کشور میدانستند.
جریانهای ملیگرا و یا ناسیونالیستی
گروه دوم، جریانهای ملیگرا و یا ناسیونالیستی (به طور کلی این جریانات پس از فروپاشی دولت اتحاد جماهیر شوروی پدید آمدند). آنها اوایل خط مشی فرقه را به عنوان یک جنبش چپ و وابسته به اتحاد جماهیر شوروی می دانستند و با دید منفی به آن می نگریستند. اما با گذشت زمان، فرقه را به عنوان یک جریان ناسیونالیستی و قومی تلقی کرده و میکنند. در صورتی که خط مشی فرقه یک جریان ملیگرایانه و یا قومی نیست، بلکه، جریانی است ملی-دموکراتیک و هدفش حق تعیین سرنوشت مردم آذربایجان و ایجاد دولتی برای آذربایجان است. فرقه ایران را کشوری چند ملیتی میشناسد و میخواهد سرنوشت همه ملتهای ساکن را با نمایندگان سیاسی آن ملل در یک جبهه با اتحاد عمل حل نماید. تجربه تاریخی نشان داده است که در جامعه ایران هیچ ملتی نمیتواند به تنهائی سرنوشت خود را تعیین نماید. ملی گرایی افراطی به تنهایی فاجعهای برای فرقه و ملت آذربایجان است.
جریان سوم- پان ایرانیست و شونیستهای ایرانی
اما گروه سوم، نیروهائی هستند که فرقه دموکرات آذربایجان را جریانی وابسته به سیاست اتحاد جماهیر شوروی میدانند. در این گروه، عموما پان ایرانیستهاشونیستهای ایرانی گرد آمدهاند. آنها فکر میکنند جامعه ایران فقط از یک ملت یکپارچه تشکیل شده، زبان این ملت نیز فارسی است. آنها هیچ خلق یا قومی را به رسمیت نمیشناسند. آنها خواسته ملی هر ملتی را به مفهوم تجزیه طلبی تحلیل کرده و بر علیه آن موضع خصمانه میگیرند. در مدت هفتاد و پنج سال فرقه دموکرات آذربایجان را جریانی وابسته به شوری دانسته و به آن انگ افترا آمیز تجزیه طلبی میزنند. در صورتی که در عرض این هفتادوپنج سال در برنامه و اسناد حکومت ملی آذربایجان و همچنین در این مورد در برنامه فرقه حتی یک سند هم نتوانستهاند به جهانیان ارائه دهند.
نتیجه
فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشهوری، ٧۵ سال پیش چنان برنامه ملی-دموکراتیک تنظیم کرده و به اجرا گذاشت، که امروز هیچ یک از جریانات سیاسی فوق الذکر نمیتوانند سمت سوی آن خط مشی سیاسی را عوض کرده و نادرست تحلیل کند. زیرا پیشه وری ٧۵ سال پیش در مورد خط مشی جنبش ملی ما گفت: «... مبارزه ما مبارزه طبقاتی نیست، بلکه مبارزه ملى است». این بدان معناست که یک ملت برای تصمیم گیری در مورد سرنوشت خود، چه فداکاریها و از جان گذشتگیها میکند، همچنین خصوصیات ملی مردم خود را چگونه میتواند در برنامه دولت ملیاش بگنجاند. حکومت ملی آذربایجان که ٧۵ سال پیش توسط فرقه دموکرات آذربایجان تاسیس شد، طی فعالیت خود این را به اثبات رسانده است.
اینجا چنین سوالی پیش می آید که «مبارزه ملی» چیست و به چه نوع مبارزه، مبارزه ملی میگوییم؟ همه قشرها و طبقات اجتماعی یک ملت، برای حل سرنوشت خویش به مبارزه بر میخیزند و با اتحاد عمل به حل آن نایل می آیند. به این پیکار اجتماعی، مبارزه ملی میگویند. در مبارزات ملی، صرف نظر از قشر و طبقه اجتماعی، افراد جامعه در همه حوزهها، از جمله حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با مبارزه خود برای تعیین سرنوشت ملت خود تصمیم میگیرند. به گفته گئورگ ویلهلم فریدریش هگل فیلسوف بزرگ آلمانی ملت غیر تاریخی در روند مبارزه ملی به یک ملت تاریخی تبدیل میشود. یعنی ملت تاریخ خود را میسازد. از اینرو هدف پیشهوری از گفتن «مبارزه ما یک مبارزه طبقاتی نیست، بلکه یک مبارزه ملی است»، از همین گفتار هگل نشات میگیرد.
٧۵ سال پیش، فرقه دموکرات آذربایجان با تشکیل حکومت ملی توانست خلق آذربایجان را به عنوان یک ملت تاریخی به جامعه جهانی معرفی کند. متاسفانه عمر این دولت بیش از یک سال طول نکشید. اما با وجود این، فرقه همچنان در این راستا به مبارزه ملی خود ادامه میدهد.
*روزنامه آژیر، سال دوم شماره ١۵۶، سهشنبه ٢٣ خرداد ١٣٢٣
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید