
مقالهای از آقای مهرزاد وطنآبادی با عنوان "تداوم هویت مستقل سازمان فدائیان خلق – اکثریت – در پنجاه سالگی چنبش فدائیان!" انتشار یافته و مطالبی در آن مطرح شده، که قابل تأمل است.
مهرزاد وطنآبادی که عضو سارمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (از این پس "سازمان اکثریت") است، به بررسی پنج دهه حیات "سازمان چریکهای فدائی" پرداخته و آن را به درستی، یکی از "مهم ترین و تأثیرگذارترین گروه جنبش ضددیکتاتوری ضدامپریالیستی ایران" (در تمام نقل قولها، اشتباهات املایی و انشایی از مهرزاد وطنآبادی است) دانسته است.
او با احساس غرور بیش از حد، شکلگیری "سازمان" را توضیح میدهد و مبارزه مسلحانه را "تنها روش ناگزیر مبارزه با دیکتاتوری" معرفی میکند ولی چند سطر بعد، وقتی به سال 1356 و 1357 میرسد، مینویسد: "وقوع انقلاب بهمن 57 تلنگری بود به سازمان تا نفی مبارزه مسلحانه را قطعی و به ضرورت سازماندهی سیاسی – تشکیلاتی برسد". و خواننده را در این گیجسری نگه میدارد که بالاخره مبارزه مسلحانه تنها روش ناگزیر بود و یا راهی اشتباه!
به این ترتیب، "گروه بسته چریکی" به یک سازمان سیاسی سراسری فرا میروید که "در سالهای 1358 و 1359 به عنوان بزرگترین سازمان منتقد حاکمبت برآمد انقلاب بهمن 57 یعنی جمهوری اسلامی محسوب می شد" و سپس "در قامت سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت رخ مینماید".
بسیاری از ما کسانی که به نسل انقلاب تعلق داریم، در برخی موارد دچار "فراموشی" میشویم. مهرزاد وطنآبادی هم از همین گروه است! او تا سال 1359 که سازمان، منتقد جمهوری اسلامی بود پیش میرود و به یکباره فراموش میکند که وقتی سازمان، در قامت سازمان اکثریت رخ نمود، تا زمانی که مورد هجوم همهجانبه نیروهای سرکوبگر حاکم قرار گرفت، به بزرگترین سازمان حامی و متحد جمهوری اسلامی تبدیل شد.
مدت این حمایت و اتحاد، کمتر از دو سال بود. دو سال فاجعهبار! دو سالی که وقتی به یاد میآورم (و این یاد، همواره با من است!) عرق شرم بر پیشانیام مینشیند. ولی در واقع، این دو سال و تاثیرات آن هنوز هم پس از گذشت چهار دهه، بر زندگی و سرنوشت من و همه "اکثریتیها" و نیز سازمان اکثریت سایه انداخته است.
هنوز که هنوز است، برخی از رهبران سابق سازمان اکثریت و برخی از نامآوران امروزین آن، همچنان در همان خط "شکوفایی جمهوری اسلامی" گام برمیدارند و در مرگ هر عمامه به سر و هر سردار و پاسداری اشک میریزند و امیدشان به این است که یک ناجی از میان سردمداران جمهوری اسلامی پیدا شود و اندکی فضای باز برای مطبوعات فراهم آورد و یا چند سانتیمتری، روسری زنان را عقب ببرد! و تضور میکنند که جمهوری اسلامی اصلاح خواهد شد و دگمهای خردهبورژوازانه آن به نفع مردم و زحمتکشان تغییر خواهد یافت!
در کنار حزب چپ و علیه آن!
مهرزاد وطنآبادی از روی آن بخش از تاریخ سازمان اکثریت میپرد و به کنگره 18 این سازمان میرسد و علیه حزب چپ مینویسد و باز هم از یاد میبرد که حزب چپ، محصول حدود 10 سال تلاش و بحث و مذاکره بود که سازمان اکثریت نقشی اساسی در آن داشت. در این ده سال، سازمان اکثریت با وعده «وحدت» پیش آمد و در ادامه، کنشگرانی هم که از این سازمان و یا سازمانهای دیگر (عمدتا فدایی) خارج شده بودند، به این پروسه پیوستند ولی در نهایت و در دقیقه نود، سازمان اکثریت که با 97 درصد آرا، «وحدت» را در دستور کار خود قرار داده بود، صورت مسأله را عوض کرد و «وحدت» را به «تشکل مشترک حزبی» و «شکلدهی تشکل بزرگ چپ» تغییر داد!
سرانجام کنگره مشترک و یا کنگره بنیانگذاری تشکیل شد و حزب چپ ایران (فدائیان خلق) متولد گشت. این حزب خود را حزبی حاصل «وحدت» معرفی کرد و آن را در رسانههای خود اعلام نمود ولی مخالفین وحدت در سازمان اکثریت، این «وحدت» را به رسمیت نشناختند. با این وجود، تاکنون که حدود 3 سال از تشکیل این حزب میگذرد، سازمان اکثریت، این«وحدت» را «رسما» تکذیب نکرده است.
در طول این سه سال، سازمان اکثریت عملا غیرفعال شد، بخش بزرگی از اعضای آن معتقدند که وحدت صورت گرفته است و بخشی دیگر معتقدند که چنین نیست. سرانجام، کنگره 18 این سازمان رأی داد که سازمان دوباره فعال شود. این کنگره داستانی دارد که در نوع خود بینظیر است. طولانیترین کنگره سازمان تا به حال! کنگرهای که با لشکرکشی طرفداران حفظ سازمان تشکیل شد و در آن، اعضایی از سازمان شرکت داشتند که به مدت چندین دهه از آن دور بودند ولی یک شبه فعال شدند و به سازمان روی آوردند و عضویتشان تجدید شد. ولی خوشبختانه موافقین «وحدت» به چنین لشکرکشیای روی نیاوردند و نشان دادند که اخلاق را از یاد نبردهاند و به چنین شیوههایی دست نمیزنند!
به عنوان کسی که در پروسه «وحدت» شرکت داشتم و مدتی با حزب چپ همراهی کردم، نتیجهای که از این پروسه و از روند کار کنگره 18 سازمان اکثریت گرفتم این است که این سازمان (به عنوان سازمان و نه اعضای آن)، نیروی وحدت نیست و هر وعدهای که برای وحدت در صفوف چپ بدهد، نادرست است و در هیچ مذاکرهای، چه درباره وحدت و چه در موارد دیگر، نمیتوان به آن اطمینان کرد زیرا این سازمان استاد تغییر صورت مساله و پیچاندن آن به نفع خود است. باید مواظب هر واژه و نقطه و ویرگولی که در فرمولهای آن ارائه می شود، بود زیرا ممکن است منظور خاصی در پشت آنها خوابیده باشد که بعدها بتوان استفاده خاصی از آنها کرد!
اکنون سازمان اکثریت با تمام توان خود فعال شده است و این فعالیت، علیرغم این ادعا که در کنار حزب چپ قرار دارد و برای تقویت آن کار میکند، تمام قد، در مقابل این حزب قرار گرفته و با آن رقابت مینماید و اگر از مقالههای اعضای این سازمان علیه حزب چپ و از اعلامیههای واحدهای کشوری آن که بگذریم، اولین اقدام مهم آن در رقابت با حزب چپ، برگزاری پنچاه سالگی فداییان خلق است!
واقعیت چیست؟
از مقاله مهرزاد وطنآبادی چنین برمیآید که نیرویی در درون حزب چپ، خواستار حذف سازمان اکثریت است. ولی واقعیت چیست؟ من میتوانم این واقعیت را از دید خودم توضیح دهم:
زمانی که حزب چپ ایران (فدائیان خلق) تشکیل شد، تصور بسیاری از کسانی که به عضویت آن درآمدند این بود که این حزب حاصل «وحدت» سازمان اکثریت، نیمی از سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران و بخشی از کنشگران چپ است و اصولا باید سازمان اکثریت هم در این حزب ادغام شود.
سازمان اکثریت اعلام کرد که آمادگی این کار را ندارد و بخشی از اعضای سازمان مخالف این ادغام هستند و نیازمند دورهای برای گذار از این مشکل است. این دوره مورد پذیرش حزب چپ قرار گرفت و دوبار نیز تمدید شد. در نهایت، بخشی از اعضای سازمان اکثریت اعلام کردند که میخواهند سازمان خود را حفظ کنند. اعضای حزب چپ به این نتیجه رسیدند که این خواست، حق این افراد است و میتوان با سازمان اکثریتی که حفظ خواهد شد، روابط حسنه داشت و حتی همکاری کرد.
ولی در درون خود سازمان اکثریت، عدهای بر این نظرند که «ما وحدت کردهایم و اصولا باید سازمان در حزب چپ ادغام میشد ولی حالا که برخی از رفقا این را نمیپذیرند، میتوانیم سازمان را حفظ کنیم و تلاش نماییم تا آنها را متقاعد کنیم تا نیروی خود و سازمان را به حزب منتقل کنند».
به نظر من این دوستان آب در هاون میکوبند! واقعیت این است که برخی از اعضای سازمان اکثریت به هیچ وجه نمیخواهند سازمانشان از بین برود و به تاریخ بپیوندد و به هر ترتیبی که باشد، آن را حفظ خواهند کرد و این حق آنهاست. حال دو راه در مقابل حزب چپ باقی میماند اول اینکه دوعضویتی اعضای این سازمان را بپذیرد و دوم اینکه از آنها بخواهد تا تکلیف خود را روشن کنند: یا عضو سازمان اکثریت باشند و یا عضو حزب چپ. کدام یک از اینها به نفع حزب چپ و یا سازمان اکثریت و یا کل چپ ایران است؟ در این مورد تفاوت نظر بسیار است.
ولی باز به نظر من، فعالیت سازمان اکثریت نمیتواند بدون رقابت با حزب چپ باشد زیرا موضوع تنها حفظ سازمان اکثریت نیست بلکه در پشت آن همچنین، تفاوت مشی سیاسی نیز نهفته است که بدون شک، خود را در فعالیتهای این سازمان نشان خواهد داد. از دید من، این فعالیت به ضرر حزب چپ و کل جریان چپ ایران و در جهت تضعیف این حزب خواهد بود!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید