با عطر عشقِ وطن، خانه را از تعفنِ ملايان بزدائيم
12.02.2021 - 11:33
بيائيد با رفتن به پيشواز "روز عشّاق"، از گندآبِ سالگشت خلافتِ ملايان فاصله بگيريم و قصهى نامكرر عشق را از عاشقانی بشنویم که عشق به تو، به دیگران، و به میهن، در زبانشان از یکدیگر تفکیکشدنی نیست.
مثل این دوبیت از شاعر دلسوختهی وطن، عارف قزوینی:
دوباره فتنهى چشم تو فتنه بر پا كرد
دلم ز شهر چو ديوانه رو به صحرا كرد
خدا خراب كند آن كسى كه مملكتى
براى منفعت خويش، خوانِ يغما كرد
یا این بیت از او که انگار از زبان ما دورماندگان از وطن سروده است:
هر وقت زآشيانه خود ياد مىكنم
نفرين به خانوادهى صياد مىكنم
این تنها ما نیستیم که رو به وطن حرف میزنیم. وطن نیز به زبان نمادین "دولسه ماریا لویناز"، شاعره فقید کوبائی، به ما میگوید:
اگر دوستم داری به تمامی دوستم داشته باش،
نه فقط توی آفتاب یا توی سایه،
اگر دوستم داری، سیاه، دوستم داشته باش
سفید، خاکستری، سبز، طلائی، قهوهای.
و از ما انتظار دارد که پاسخش را مثل آن شاعر انگلیسی، "جان برجِر"، همانقدر قاطعانه بدهیم:
ما از اشتیاق حرف میزنیم.
اشتیاق ما شورابهی دباغخانههاست
که پوستِ خام در آن آویختهاند
تا از کنارهاش
چرم عشق بسازند.
یا اصلا بیائید در آستانهی "روز عشّاق" به زبان سادهی يك كولىِ ناشناس، خیلی خودمانی در گوش وطن زمزمه کنیم:
آه، تو میدانی زاغ چه سیاهِ سیاه است
اگر روزی رنگِ زاغ به ارغوانی برگردد
آنگاه عزیزم، من از عشق ورزیدن به تو دست خواهم کشید
چرا که میدانی دیگر تمام شدهام!
*
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید