به نام خدای آزادی
هماوردی با مرگ...
در ملاقات های اخیر ،
وقتی آقای نوری زاد را می بینیم؛
گویا با مرگ هماوردی می کند و به مرگ می گوید:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانی ستانم جاودان
او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ
در این یک هفته بی خبری ما نصفه جان می شویم؛ زخم های هر روزه، اعتصاب غذا و دارو ، بیهوشی های مکرر نتیجه اش چه خواهد شد؟؟ ... خدا می داند.
او به من گفته؛ شماره کن روزهای اعتصاب مرا...
و من چگونه می توانم بنویسم؛ که تو ۲۸ روز غذا نخورده ای، درحالیکه ما غذا خورده ایم. چطور می توانم بنویسم که دارو هایت را استفاده نکرده ای، درحالیکه تپش قلبت وابسته به آنهاست. با این توصیف چگونه بنویسم که بیش از چهل بار خون از سر و صورتت جاری شده، و قلبم فشرده نشود؟ تصورش هم برایم دردناک است.
او بیش از ۶۰۰ روز است که بیگناه زندانی ست، و بیش از دویست روز است که از تماس تلفنی محرومش کرده اند!
ببینید؛ قدرت چه ها که نمی کند!!!
درد و فریاد او را در پیام اخیرش بشنوید :
درود بر مردم ایران...
۱. در زندان اوین بسیاری از خوبان و نخبگان و بیگناهان، از نوجوان تا پیر، زن و مرد، با استناد به قوانین اسلام ناب محمدی و با شیوههای هیولاگون؛ شکنجه، اعدام، زندانی، بیآبرو و اموالشان مصادره شده است.
من در این روزهای زندان از در و دیوار، صدای فریاد آنان را میشنوم که به من میگویند: "ای محمد نوریزاد، اگر میخواهی در جنایتکاریهای ملایان و سرداران و اطلاعاتیها و قاضیان اسلام ناب داعشی جمهوری اسلامی سهیم و شریک نباشی ، فریاد برآور ، و نگذار این خونهای ریختهشده و آبروهای بردهشده و عمرهای فرسوده در زندان و اموال مصادرهشده بیپاسخ بماند.
۲. من اکنون برای اینکه به خودم ثابت کنم که من، محمد نوریزاد بیشعور و فریبخوار و بزدل و شریک جرم این جنایتکاران نیستم، در اعتراض به همهی ویرانگریهایی که در این نظام، بدیهی و نهادینه شده، و نیز برای خروج از سکوت گورستانی حاکم بر ایران، هر روز سرم را به تیزیِ کاشیها میکوبم؛ تا امروز ۳۸ زخم. و چهرهی خونینم را نشان افسرنگهبان میدهم و کتباً گزارش آنرا مینویسم.
امروز، بیست و پنجمین روز اعتصاب داروی من است، و تا کنون ۳۵ بار بیهوش شدهام، ۴ استنت(فنر) در رگهای قلبم دارم، و "دو گرفتگی جدید که باید معالجه میشده" ، ۴ بار از پلههای بند ۶ به پشت و رو به پایین سرنگون شدهام و از حال رفتهام.
۳. امروز ۱۶ / ۱ / ۱۴۰۰ ، ۲۲ روز از اعتصاب غذای من میگذرد، بهشدت ضعیف شدهام، در این مدت ۷ کیلو وزن کم کردهام.
من این راه را هوشمندانه و تا پای مرگ برگزیدهام؛ پس آماده باشید من، محمد نوریزاد، پیش از انتخابات ریاست جمهوری، جنازهام را روی دوش هیولاهای ولایی خواهم نهاد، تا آنانی که خیال رایدادن دارند، با آرامش و لبخند، در صف بایستند، و یک گور پدری نثار آرمانهای انسانی و مدنی مردم ایران کنند...
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
علی نوری زاد را آزاد کنید.
محمد نوری زاد را آزاد کنید.
بیگناهان را آزاد کنید.
فاطمه ملکی
۲۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید