به نسرین گفته شده بود که به پزشکی قانونی شهرستان قرچک اعزام خواهد. از ۸ صبح تا ۱۱ در پزشکی قانونی منتظر ماندیم و خبری نشد. در همان ساعت اول متوجه شدیم که مثل همیشه دروغ گفتهاند و او به محل دیگری اعزام شده است.
نتیجه این شد که نه در محل پزشکی قانونی توانستیم او را ببینیم و نه در سالن ملاقات.
او ۵ ساعت تمام در ماشین قراضهی زندان و پزشکی قانونی که برق نداشته، گرمای طاقت فرسایی را بدون نتیجه تحمل کرده بود. اجازه نداده بودند به ما خبر دهد تا اینهمه ساعت در گرمای آنجا منتظر نمانیم.
پس از ۶ ساعت دربدری و تحمل گرما، به محض رسیدن به خانه، در حالی که مهراوه مشغول امتحان پایان ترم دانشگاه بود؛ برق قطع شد.
بیاغراق بگویم؛ همه جا مانند شهرهای جنگ زده است؛ بدون شلیک بمب و موشک. هر جا نگاه میکنی به هر کاری دست میزنی فاجعهای پشتاش خوابیده است.
سیاهی و تباهی، فقر و فساد سراسر کشور را فراگرفته است. ویروس کرونا بیداد میکند.
تنها کاری که حکومت برای آن برنامهریزی کرده و بودجه بیحد و حصر دارد سرکوب در داخل و تنش در خارج از کشور.
اکنون ماههاست که بچهها نتوانستهاند مادرشان را ببینند. زندان کثیف و مسیر طولانی قرچک و وضعیت فاجعه بار سالن ملاقات باعث شده بچهها نتوانند ملاقات بروند.
۹ ماه پیش، نسرین به بهانهی این که اتهام غیرسیاسی دارد به زندان قرچک منتقل شد اما تسهیلات زندانیان عادی مانند مرخصی ماهیانه از او دریغ میشود و پروندهاش همچنان دست نهادهای امنیتی و دادستانی است که پرونده زندانیان سیاسی را در اختیار دارند.
شیوه ادارهی زندانیان مانند بردهداری است. زندانی را آدم حساب نمیکنند. هیچ حق و حقوقی برایشان قائل نیستند. حتی از ورود کتابچهی آئیننامه سازمان زندانها به بند جلوگیری میکنند تا مبادا زندانیان از حقوقشان آگاهی پیدا کنند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید