نقش و تأثیر تبلیغ سیاسی بر جامعه و رفتار و نگرش آن، بهویژه در عصر رسانهها و اطلاعات انکارناپذیر است. این نقش و تأثیر تا آن اندازه است که به آن، نوعی "جنگ نرم" نام دادهاند. در این "جنگ نرم" که هدفمند و روشمند صورت میگیرد و هدفش تأثیرگذاری بر اذهان عمومی و مدیریت فکری آن در جهت معینی است، از همهی سلاحها و ابزارها و شکلها و شیوهها برای رسیدن به اهداف تعیینشده استفاده میشود: از اطلاعات واقعی تا ساختگی، از دروغهای کوچک تا بزرگ، از حقیقتها و نیمه حقیقتها تا حقیقتهای چینشی و گزینشی، از برچسب زدنها تا پروندهسازیها، از شخصیتسازیها تا تخریب شخصیتها، از کوچک نماییها تا بزرگنماییها، از سفیدنماییها تا سیاهنماییها، از فرافکنیها تا انحراف اذهان و حتی جوسازیها و القای ترس و نگرانی و ناامنی اجتماعی.
ازاینروست که وقتی سخن از تبلیغات بهطورکلی و تبلیغ سیاسی به معنای خاص آن میشود، واژههایی چون دروغ، فریب، نیرنگ، کنترل اذهان و شستشوی مغزی تداعی میشود. اهمیت تبلیغ سیاسی از سدهی نوزدهم به اینسو تااندازهای بود که رژیم ناسیونال - سوسیالیست هیتلر وزارت تبلیغات برپا کرده بود و احزاب کمونیست کسانی را به نام "مبلغ و تهییج گر" تربیت میکردند که کارشان "تبلیغ" در میان تودهها و "تهییج" آنهابود.
از میانهی سدهی بیستم میلادی روانشناسی، بهویژه روانشناسی سیاسی و اجتماعی به کمک تبلیغات سیاسی آمد و تبلیغات سیاسی کیفیت و ابعادی وسیعتر، عمیقتر و پیچیدهتری پیدا کرد.
جمهوری اسلامی نیز با بهره گیری از نظام های ایدئولوژیک پیش از خود و بیش از آن، با بهره مندی از دستاوردها و فناوریهای نوین، از آغاز روی کار آمدنش، تبلیغ سیاسی و ایدئولوژیک را به یکی از ارکان مهم و اصلی نظام سیاسی خود بدل کرد که در هر دورهای ابعاد و کیفیت ویژهی خود را داشت و هنوز نیز دارد. جمهوری اسلامی در این راستا، نهفقط سازمانهاو نهادهای ویژه و حرفهای تبلیغاتی همچون سازمان تبلیغات اسلامی و دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیهی قم و مشابه آنها را راه انداخت، بلکه از رسانههای "ملی" و "همگانی" همچون صداوسیما و مطبوعات نیز بهره میگرفت و میگیرد. در کنار اینها انواع نهادها و سازمانهای آشکار و پنهان، واقعی و پوششی، در انواع ارگانهای دولتی از وزارتخانهها گرفته تا نهادهای امنیتی-اطلاعاتی مشغول به کار تبلیغاند.
جمهوری اسلامی حتی به اینها بسنده نکرده و با ایجاد سازمانهایفرهنگی و تولید فیلم و سریالهای حکومتی، تولیدات هنری و فرهنگی را در چنگ خود گرفته و اهداف سیاسی خود را از طریق آنها بهپیش میبرد. از یکسو با سختگیریهای دولتی عرصه را بر کارگردانان و هنرمندان تنگ میکند و از سوی دیگر کارگردانان، هنرمندان و فیلمها و سریالهای موفق و محبوب را با حمایتها و جذابیتهای مالی خود در اختیار میگیرد. حتیبرخی نویسندگان، ورزشکاران و هنرمندان مردمی را نیز با انواع فشارها و تنگناها و به حیله و ترفندی به دام سیاستهای تبلیغاتی خود میاندازد و از آنها مستقیم یا غیرمستقیم در راستای اهداف خود بهره میبرد.
در پهنهی شبکههای اجتماعی یا فضای مجازی، کار تبلیغی جمهوری اسلامی بسی پیچیدهتر، گستردهتر و حرفهایتر است. جمهوری اسلامی درحالیکه در رسانههای "ملی" و "همگانی" همچون صداوسیما و مطبوعات از روشهای کلاسیک تبلیغی، یعنی سلبی، علیه "دشمن" و ایجابی، به سود خود بهره میبرد، در شبکههای اجتماعی از شیوههاینوین و پیچیدهتری استفاده میکند. یکی از این شیوهها استفادهی هدفمند و روشمند از "تبلیغات خاکستری" در کنار " تبلیغات سیاهوسفید" است. در تبلیغات سفید، محتوی درست است و منبع آن نیز معتبر و شناختهشده؛ مانند تبلیغ جشنها و سنتهای ملی و دینی. تبلیغات سیاه که به آن "دروغ بزرگ" هم میگویند، منبعی پنهان و نامشخص دارند و محتوی به افراد، نهادها و منابعی نادرست نسبت داده میشود. دروغ سازی و داستانپردازی از شیوههای رایج در اینگونه تبلیغات است. برای مثال متنهایی خودنوشته و سراسر ساختگی دربارهی موضوع یا رویدادیتاریخی و سیاسی به شخصیتها یا نویسندگان مشهور و محبوب نسبت داده میشوند.
درحالیکه در دو گونهی تبلیغات پیشین، تشخیص حقیقت کمی آسانتراست، در تبلیغات خاکستری کاری بسیار دشوار و پیچیده است. در این روش، منبع خبری میتواند مشخص یا نامشخص، معتبر یا نامعتبر باشد، اما مهمتر از آن، محتوای آن است که از طریق بیان "نیمهی حقیقت"، "دروغهای" خود را لابلای آن ارائه میدهد. نمونهی بارز اینگونه تبلیغات، "تاریخسازی" است؛ یعنی روایتهای تاریخیای که بخشی از حقیقت عمومی را در بردارند، اما ماجراها و اسنادی دروغین به آنها افزوده میشوند.
البته این شیوهها فقط ویژهی جمهوری اسلامی نیست و برخی مخالفان رژیم نیز از آن استفاده میکنند.
در همهی این روشها، شیوههای "تکرار" و "بمباران تبلیغاتی" نقشی تأثیرگذار دارند. یعنی خبری آنقدر تکرار میشود که آهستهآهسته به شایعه و از شایعه به باور بدل میشود و یا کلمه، جمله یا اصطلاحی آنقدرهمراه با موضوعها، شخصیتها و نهادهای خاصی به تکرار میآید که رفتهرفته به جزیی از آن بدل میگردد. چنین خبرها و یا شگردهای تبلیغاتی در فضای مجازی آنچنان رایج و عادی شده که حتی بسیاری از کاربرانی که خودشان را مخالف جمهوری اسلامی میدانند و بهنوعی قصد روشنگری دارند، از همان ادبیات ویژهی جمهوری اسلامی بهره میبرند وناخواسته و نادانسته به بلندگوی آن بدل میشوند. نمونههای بارزش را ما در برخورد جمهوری اسلامی با کشورهای غربی، بهویژه آمریکا و اسرائیل، مهاجران و تبعیدیان ایرانی، اپوزیسیون خارج از کشور، رسانههایفارسیزبان خارج از کشور، دوتابعیتیها و شخصیتهای برجستهیمخالف رژیم در داخل و خارج از کشور و بسیاری موارد دیگر میبینیم.
اگر میخواهیم استقلال فکری و نظری خود را حفظ کنیم و برای مخاطبان ما شبهه و تردیدی در تفاوت دیدگاه و برخورد ما با شیوههای جمهوری اسلامی پدید نیاید، باید دقت بیشتری در نوشتههایمان داشته باشیم؛ ادبیات ویژهی خود را به کار ببریم و از واژهها و تعبیرهای جاافتاده و جاانداختهی جمهوری اسلامی با معنای موردنظر آن، مانند گروهکها،منافقین، ضدانقلاب، شیطان بزرگ، رژیم اشغالگر صهیونیستی، فساد و فاسد و مفسد، طاغوتی، فتنه و فتنه گران، جریانهای انحرافی، اغتشاشگران، خودی و غیرخودی، برانداز و براندازی نرم، تهاجم فرهنگی، بیحجاب و بدحجاب، تشویش اذهان عمومی، شبکه (صهیونیستی) من و تو، شبکه (سعودی) ایران اینترنشنال و بسیاری دیگر بپرهیزیم.
بهمن 1400
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید