رفتن به محتوای اصلی

امیر حسین احمدیان افسر زندان ساری که تقی شهرام را فراری داده بود _در گذشت
01.02.2022 - 22:57
نوشته ای از  ا . م
 
بچه ترکمحله بود داستان زندگی امیر حسین،شبیه افسانه بود اما داستانی واقعی و پر ماجرا، که قهرمانش را ،باید در لابلای یک رمان قطور جستجو کرد اوقات بیکاری ،به باشگاه شهناز میآمد و با ما تمرین ژیمناستیک میکرد بر و بازوی قوی و پیچ و تابش در هوا ،برایم جذابیت داشت صدا یش کلفت و مرتب فرمان میداد هی تو ،پاهایت را صاف بکش بالا،چندین بار با او تمرین کردم اما آنقدر کوچک بودم که اصلا سوالی برایم پیش نمی آمد که این شخص کیه و چرا در تمرینات ما شرکت میکند فقط یکبار ،از مربی ما شنیدم که او را جناب سروان خطاب کرده بود
یکروز با خانواده مشغول صبحانه بودیم که زنگ خانه به صدا در آمد و پسر خاله من وارد شد و با هیجانی آشفته ،به سرش می کوبید و با صدائی گرفته خبر یک فرار بزرگ را برای مادرم تعریف میکرد جناب سروان امیر حسین احمدیان از زندان ساری با دو نفر زندانی سیاسی فرار کردند و شهر ما حکومت نظامی است و آمد و رفت مردم کنترل میشود من بلافاصله شناختمش با هیجان گفتم تو باشگاه ما ورزش میکرد
از خانه رفتم بیرون ،توی محله ما خبری از نظامی ها نبود چند ماشین نظامی با سرعت از کنارم رد شدند گویا همه خبرها در ترکمحله و در خانه جناب سروان بود من لذت میبردم که دائما تکرار کنم که او مربی ژیمناستیک ما بود و من می شناسمش
چند روز بعد در محله ما هم ،نظامی ها رژه میرفتند برای سن من ،او یک قهرمان بود قهرمانی ،که از نزدیک میشناختمش
سروان امیر حسین احمدیان با دو نفر بنامهای، تقی شهرام ،رهبر سازمان مجاهدین و یک کمونیست از زندان با مقادیری اسلحه فرار کردند داستان فرار از زندان را ،در خاطرات تقی شهرام و نوشته کوتاه امیر حسین ،بارها خواندم او سمبل شجاعت و صداقت نسلی جوانتر از خودش بود و در سن هفتاد و اندی سالگی در استکهلم در گذشت یاد ش گرامی باد
 
 
نقی صابری:
کتاب فرار از زندان سرگذشت امیرحسین احمدیان افسر نگهبان زندان ساری در رژیم پیشین ، درسالهای اخیر منتشرشده است. راوی این کتاب زمانی تصمیم به ثبت خاطراتش میگیرد که از بیماری الزایمر رو به رشد ش مطلع شده بود و در ادامه متاسفانه بیماری پار کینسون هم به آن اضافه می شود. روند افزایش بیماری چنان فرسوده و ناتوانش می کند که ناچار خاطرات بگونه ای فشرده و مختصرجمع بندی می گردد.
امیرحسین احمدیان در سال 1326در یک خانواده کارگری در شهر شاهی(قائمشهر فعلی) بدنیا آمد و بعد از دیپلم وارد دانشکده افسری می شود . در سال 1348 فارغ التحصیل وابتدا در کلانتری 1و2 ساری مشغول بکار و در نهایت در سال 1351بعنوان افسرنگهان به زندان مدرن وجدید ساری منتقل می گردد.
در همین سالها واقعه سیاهکل اتفاق می افتد و پیامدهای آن ذهن اورا که بگفته خودش پرورده درد و رنج و محرومیت ستمکشی بود، درگیر می سازد و چرایی آنکه چرا جوانان و تحصیلکرده های کشوربه مبارزه برعلیه رژیم شاه بپا خواسته اند او را مدام بفکر و تعمق وا میدارد.
در اواخر آبان 1351 تقی شهرام وحسین عزتی کمره ای بعنوان مجازات از زندان قصر به زندان ساری تبعید می شوند و پس از مدتی میان آنها و ستوان احمدیان دوستی و رفاقت عمیقی براقرار که در نهایت نقشه فرار از زندان طرح و در14 اردیبهشت 1352 این نقشه را عملی میکنند.
بعد از فرار جذب تشکیلات سازمان مجاهدین خلق می شود . درادامه با اعلام موجودیت شاخه مجاهدین خلق م ل به آنها ملحق و بعد از چند ماه به خارج از کشور اعزام می گردد. با پیروزی انقلاب بهمن به کشورباز گشته و به سازمان پیکار (نام جدید مجاهدین م ل) می پیوندد و هنگامی که بخاطر اختلاف نظرنتوانست با آنها ادامه همکاری دهد به گروه نبرد برای رهائی طبقه کارگر که از دل مجاهدین م ل بیرون آمده بود روی می آورد.
برای دریافت و مطالعه کامل کتاب می توانید از لینک زیر استفاده کنید:
در خاتمه برای رفیق مبارز و فداکار امیرحسین احمدیان بهبودی و سلامتی کامل آرزو میکنم.
 
 
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 زندگی نامه  سیاسی امیر حسین احمدیان از نگاه همرزمانش
امیر حسین احمدیان افسر زندان ساری که تقی شهرام فراری داده بود /در سوئد در گذشت.
امیرحسین احمدیان، در سال 1326 در یک خانواده کارگری در شاهی
)قائم شهر متولد شد به موازات تحصیل در دبیرستان در ورزش ژیمناستیک نیز
کوشا و صاحب مدال بود. پس از دیپلم در مدرسه عالی ورزش پذیرفته
شد اما بخاطر فقر مالی نتوانست عهده دار زندگی دانشجویی باشد. سپس
با استناد به مقام ورزشیاش به دانشکده افسری که هیچ هزینهای
نداشت، راه یافت. پس از دانشکده افسری، در پستهای گوناگون پلیس
به کار گماشته شد که آخرین آن افسر نگهبان در زندان ساری بود.
در پی انتقال دو زندانی سیاسی از تهران به زندان ساری، با آنها جوشید.
پیوندش با تقی شهرام و حسین عزتی که به جرم عضویت در سازمان مجاهدین زندانی بودند، گسترش یافت و خود را با آنها همسو دید. تصمیم
گرفت راه چاره ای بجوید، آنها را آزاد کند . او سرانجام با درایت و شهامت
کم نظیرش نقشه فرار را ترسیم کرد و به آن جامه عمل پوشاند. احمدیان
پس از فرار، بی درنگ به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست )1352 .)
در پروسه تحوالت داخلی این سازمان )1354 )با بخش م. ل و سپس
در 1357 با «گروه نبرد برای رهائی طبقه کارگر» همراه شد.
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
ایرانگویال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.