جناب حسن ارشاد، دادگاه ما کو؟ | ایران گلوبال
حقوق شهروندان بهائی در ایران
متن مناظره آقای ارشاد و آقای فرهاد ثابتان در کلاب هاوس
مقدمه:
بهائیت آیین نوظهوری است و این گونه گفته شده که حقوق این عزیزان در ایران به واسطهی باورهایشان نادیده گرفته شده است. در این مناظره این مطلب با آقای فرهاد ثابتان به بحث گذاشته شدهاست.
قسمت اول:
آقای فرهاد ثابتان:
ماهیت حقوق شهروندی در نظامهای سیاسی چیست؟
اجازه بدهید اول تصحیح کنم : من وظیفه دارم در موضوع نقض حقوق بهائیان مطالبی را مطرح کنم و سِمت خاصی ندارم. بزرگی و کوچکی در آئین بهائیت نیست.
در مورد حقوق شهروندی بهطور کلی باید بدانیم اگر ما در یک جامعه قانونمدار، یعنی جامعهای که براساس حق و قانون استوار شده باشد صحبت میکنیم، مجبوریم برای پایداری آن جامعه یک سری حقوق اولیه قائل باشیم. در سال ۱۹۴۸ کشورهای دنیا بعد از دو جنگ خانمان سوز اول و دوم جهانی، گرد هم آمدند و فکر کردند برای اینکه در راستای صلح جلو برویم و از این همه جنگ و ستیز بگریزیم، یک سری موازینی را بهعنوان پیشنهاد ارائه دادند که بهعنوان اعلامیه جهانی حقوق بشر شناخته میشود. در آن زمان بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ایران آن را امضا کردند. در این اعلامیه چندین حق برای یک انسان صرفاً به خاطر انسان بودن مطرح شدهاست مثل حق حیات. یعنی اگر ما فردی را بهعنوان انسان بپذیریم، او نه به واسطهی جنسیتش که انسان است و نه بهواسطه نژادش و نه به واسطه قومیت و دینش، میتواند در چنین تنوع زیبایی خودش را به صور مختلف نشان بدهد. طبق این اعلامیه همه این افراد از حقوق مساوی برخوردارند.
کشورهای مختلف این اعلامیه را گرفتند و براساس آن و احتمالاً شاید هم با تغییراتی، قوانین و حقوق شهروندی ایجاد کردند تا بتوانند نظمی در جامعه ایجاد کنند. در نتیجه وقتی از حقوق شهروندی صحبت می شود، مهمترین نکته این است که در آن کشور همه شهروندان و همه کسانی که از آب و خاک آن کشور حساب میشوند از حقوق مساوی باید برخوردار باشند. به عبارت دیگر نباید در کشوری که این حقوق را پذیرفته و در قانون اساسی خود مطرح کرده؛ بگوید چون این فرد زن هست باید از حقوق کمتری برخوردار شود، یا این فرد بلوچ است یا کرد است یا ترک است حقوقشان کمتر میشود. یا این فرد مسیحی است، یهودی و یا بهائی است از حقوق کمتری برخوردار میشود. این برابری حقوق در بطن حقوق شهروندی نهفته است. اگر این برابری وجود نداشته باشد، اصلاً حقوق شهروندی بیاعتبار خواهد بود. براساس این مسئله است که اگر قرار باشد در جامعهای حقوقی مطرح شود؛ یا بر طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر، یا بر مبنای حق دیگری، این حق باید بهطور مساوی توزیع شود و در اختیار مردم قرار بگیرد. نکته دوم و پایانی عرایضم این است که مسئله، دادن حق نیست. بهعبارت دیگر، حق چیزی نیست که به یکی بدهیم. هر فردی که بهدنیا میآید، این حق بهطور طبیعی با او همراه خواهد بود و وقتی صحبت از حقوق میشود، کسی نمیتواند حق را از آن فرد بگیرد. بهعبارت دیگر اگر فردی خواست حق کسی را بگیرد و سلب کند، یک نهاد رسمی مثل دولت و حکومت جلو او را باید بگیرد؛ چون این حق را دولت بهعنوان یک میزان و مسئله اساسی برای نظم و پایداری بهوجود آوردهاست. امیدوارم پاسخ سؤال شما را داده باشم.
آقای ارشاد:
دیشب همان طور که عزیزان شاهد بودند برای اولین بار در تاریخ چهل و دوساله ساله پس از انقلاب اسلامی، بحثی جانانه پیرامون موضوع بسیار مهم حقوق شهروندی بهائیان میان این حقیر و آقای فرهاد ثابتان از جامعه بهائی( بی آی سی) که ایشان شخصیت رسمی جامعه بهائی است، برگزار شد. جامعه جهانی بهائی بهشکل “ان جی او” در سازمان ملل کرسی دارند و یک ژنرال بازنشسته رئیس این جامعه هست و سخنگوی این جامعه جناب آقای فرهاد ثابتان است. دعوت میکنم به این مناظره گوش بدهند. من قسمت هایی را که مربوط به این حقیر و جناب آقای فرهاد ثابتان در بحث حقوق شهروندی بوده، تقدیم عزیزان میکنم.
آقای ثابتان:
مقداری در مورد حقوق بهائیان اشاره میکنم و بعد از آن مختصری بپردازم به نقض این حقوق و مسائلی که مطرح شد.
بهطور کلی بهائیان از اوایل انقلاب از حقوق شهروندی خود محروم شدند؛ از حق حیات، حق تحصیل، حق اشتغال، حق مالکیت که منظور مصادره اموال است، حق معیشت و آزادی بیان و ابراز باور، حق کفن و دفن و حق احترام به شعائر دینی خود و بسیاری از حقوق دیگر. نکته اینکه سلب این حقوق از بهائیان سلب سیستماتیک برنامه ریزی شده حکومت نظام جمهوری اسلامی ایران بوده. چنانچه در سال ۱۹۹۱ (اسفند ۶۹) سند محرمانه ای به چهل و نهمین جلسه سازمان ملل ارائه شد که در آن سند خط مشی رفتار با بهائیان را مطرح میکند. در این سند که به امضای مقام معظم رهبری هم رسیده من چند بندش را مطرح میکنم.
بند الف ۳- برخورد نظام با آنها باید طوری باشد که راه ترقی و توسعه آنها محدود شود.
بند ۱ در مدارس اگر اظهار نکردند بهائی هستند ثبت نام شوند.
بند ب ۳- در دانشگاه ها چه در حین ورود و چه در هنگام تحصیل روشن شد بهائی هستند از تحصیل محروم شوند.
اینجا صحبت از ابراز عقیده نیست فقط بهائی باشند.
بند ۶ جهت مقابله با ریشههای فرهنگی آنها در خارج از کشور پیشنهاد شود.
بند ج ۳ -در صورت ابراز بهائی بودن اجازه استخدام ندارند.
بند ج ۴- پست های مؤثر مانند معلمی و. . . به آنها داده نشود.
این سند در سایت خانه اسناد بهائی ستیزی و اسناد دیگری که حقوق بشر بهدست آوردند و به سازمان ملل دادند همه در دسترس هست و از انواع و اقسام نقض حقوق بهائیان است.
واقعیت های دیگری که خیلی زیاد است و من به چند نکته اشاره میکنم. مثلا ً در سال ۲۰۱۶ سرکوب بهائیان در دولت احمدی نژاد شدت پیدا کرد و حدود ۸۶۰ نفر بهائی بازداشت و ۲۷۵ بهائی روانه زندان شدند و در همین سال ۲۴۰ دانشجوی بهائی که بعد از سالها محرومیت از تحصیل در کنکور قبول شدند و به دانشگاه رفتند، از دانشگاه اخراج شدند و هزاران نفر از ورود به دانشگاه محروم شدند.
در همین سالها ۹۵۰ فقره تبعیض اقتصادی مثل بستن مغازهها و برکناری بهائیان اتفاق افتاد. اسناد اینها در سایتی که گفتم موجود است و این اوضاع در دوره دکتر روحانی هم بهتر نشد. و در این مقطع هم با ۳۸۸ نمونه اقتصادی و ۱۵۱ نمونه بازداشت روبرو بودیم. متأسفانه در این دوره با یک پدیده دیگر روبرو شدیم و آن مسئله نفرت پراکنی و تکفیر و اینکه بهائیان نجس هستند و… هم مواجه بودیم.
در سالهای اخیر بیش از سی هزار کمپین نفرت پراکنی علیه بهائیان در رسانههای رسمی و غیر رسمی در داخل و خارج کشور ثبت شدهاست. من یک تحقیق سر انگشتی در گوگل کردم که جاهایی که به آیین بهائی به عنوان فرقه ضاله خطاب میشود چقدر بوده؟ ۶۲۰۲۰۰ صفحه به آیین بهائی فرقه ضاله خطاب میکنند؛ البته این یک نوع اهانت محسوب میشود و اگر خدای ناکرده کسی به اسلام بگوید فرقه ضاله، مسلمانان چه عکس العملی نشان میدهند. تحلیل مختصری هم به اتهاماتی که به بهائیان زده شده من عرض کنم.
بهطور کلی وقتی اسناد رسمی دولت ایران را میبینیم که در آنجا بهائیان را محکوم و بازداشت و زندانی میکنند، با سه اتهام اساسی روبرو میشویم که مرتب تکرار میشود.
یک مقوله میگویند بهائیان جاسوس اسرائیل و امریکا و انگلیس هستند. البته قبلا ً جاسوس روسیه هم بودیم و یا کشورهای دیگر که من نمیدانم. بهطور کلی همه بهائیان جاسوس تلقی میشوند. اینکه نسبت به این تهمت دستگیر و زندانی میشوند خیلی جای صحبت دارد.
صحبت از این شد که قوانین باید تعریف شده باشند. من تعریف جاسوس را در جمهوری اسلامی پیدا کردم که میگوید جرم جاسوسی: هر گاه یک شخصی اطلاعات مهم کشور خود را در زمینه نظامی، سیاسی و یا امنیتی در اختیار اشخاصی قرار دهد که صلاحیت دسترسی به آن را ندارند، این عمل نوعی جاسوسی میباشد.
اگر یک بهائی حتی حق اشتغال در نهادهای دولتی را ندارد، اصلا ً به چه صورت میتواند به اطلاعات سیاسی و نظامی و امنیتی دسترسی داشته باشد که آن را به خارج و یا به کس دیگری ارائه دهد. در ثانی کسانی که متهم به این امر شدند، آیا مدرک قانونی و محکمهپسندی پیدا شده که در آنجا اثبات کند یک بهائی مدارک امنیتی و یا سیاسی و یا مدارک نظامی را به کشور دیگری داده باشد؟ بهعبارت دیگر اگر در این رابطه تعریف درستی نشده و دادگاهها نتوانستند این را نشان بدهند، با چه سندیتی بهائیان را محکوم میکنند؟
دومین اتهام عضویت در تشکیلات بهائی است. اجازه بدهید ببینیم چه نوع تشکیلاتی در قوانین جمهوری اسلامی جرم است. عضویت طبق ماده دو قانون مدیریت جمهوری اسلامی تعریف شده است. ماده یک این قانون مقرر میکند که هر که با هر مرامی دسته، جمعیت یا شعبه جمعیتی بیش از دو نفر در خارج یا داخل کشور تشکیل دهد یا اداره نماید که هدف آن برهم زدن امنیت کشور باشد و محارب شناخته نشود به حبس از دو تا ده سال محکوم میشود. مطابق بند ۲ همین قانون، هرکس از دستهها یا جمعیتها یا شعب جمعیتهای مذکور در ماده یک عضویت یابد به سه ماه تا پنج سال حبس محکوم گردد، مگر اینکه ثابت شود از اهداف آن بیاطلاع بوده.
استدلالی که در دادگاههای جمهوری اسلامی بهکار گرفته میشود؛ این است که چون یکی از اهداف بهائیان اختلال در امنیت ملی است، بنابراین عضویت در آن تشکیلات جرم تلقی میشود و قابل مجازات است. اینک باید ببینیم اختلال در امنیت ملی تعریف شده یا نشده که به نظر میرسد تعریف نشده یا لااقل من نتوانستم یک تعریف قانونی از مسئله اختلال در امنیت ملی پیدا کنم. از این رو اگر چنین تعریفی وجود ندارد پس هر کسی را میشود به صورت خود سرانه متهم کرد.
بهطور معمول اختلال در زمینه امنیت سیاسی و امنیت اقتصادی و اجتماعی یا امنیت فرهنگی به این صورت برداشت میشود که اقدامهای محسوس و ملموس و تأثیرگذاری داشته باشد، که در نهایت اختلال ایجاد کند. خوب اگر اینطور باشد، باید دادگاه های انقلاب بتوانند نشان دهند که اگر یک نفر دین خودش را ابراز میکند و میگوید من بهائی هستم و یا به سؤالاتی که فرد دیگری از او در مورد دینش میپرسد پاسخ بدهد، این از چه جهت میتواند امنیت سیاسی و اجتماعی یک کشور را مختل کند؟ به عبارت دیگر من در مدارکی که در دفاعیههای بهائیان بوده میبینم که وکلای بهائی این سؤال را در دادگاه مطرح کردند که آیا حتی یک مورد سراغ دارید که فردی تحت تآثیر تبلیغ بهائی اقدام به قتل، غارت، بمبگذاری یا هر اقدام دیگری کرده باشد که امنیت کشور را مختل کرده باشد؟ آیا میتوان حتی یک نمونه برای اقدامات ساختار شکنانه بهائیان ارائه کرد که حتی ساختارهای جمهوری اسلامی را نقض کرده باشد؟
آیا صرفا ً ادعای تلاش برای برهم زدن امنیت کشور که حتی یک نمونه عملی به آن اشاره نشود میتواند کمترین ارزشی از نظر حقوقی داشته باشد؟
پس میبینیم جامعه بهائی حتی درباره ساختارهای فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی از آن اطاعت کردهاند. بهائیان موظف هستند از قوانین کشور خود اطاعت کنند. از اوایل انقلاب موسسات بهائی طبق دستور تعطیل شد و بهائیان این را پذیرفتند و تعطیل کردند. بههر حال تشکیلات بهائی که الان در ایران است ضیافتهای نوزده روزه دارند. در دنیا بهائیان هر نوزده روز یک بار دور هم جمع میشوند و در ایران برای اینکه اثبات شود هیچ نوع اختلالی ایجاد نمیکند، برنامههای ضیافت در اختیار مسئولین قرار میگیرد که همه مطمئن باشند اقدامی که مخل امنیت باشد انجام نمیگیرد. مسئولین جمهوری اسلامی از تمام فعالیتهای جامعه بهائی باخبرند و حتی اگر یک مورد صحبت از اختلال در امنیت باشد، مطمئنا ً آن را در مراجع قانونی داخل و خارج کشور نشان میدادند؛ ولی هیچکدام ارائه نشدهاست.
در رابطه اتهام سوم که تبلیغ علیه نظام است، ادعا میشود که تبلیغ دین بهائی فی نفسه تبلیغ علیه جمهوری اسلامی است که مکرراً در اتهام بهائیان و هموطنان دیگر مطرح کردند. این هم در قوانین جمهوری اسلامی تعریف نشده و متأسفانه هر کسی را به این بهانه میتوانند دستگیر و زندانی کنند بدون اینکه رفتار آن فرد هیچ ربطی به تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی داشته باشد. علیه نظام اسلامی منظور ایدئولوژی است و یا منظور ایراد از روش عملکرد است؟ در این قسمت بهائیان موظف هستند در دخالتهای حزبی و اختلاف برانگیز دخالتی نکنند. تا بهحال دیده نشده یک بهائی بیاید تظاهرات خیابانی علیه جمهوری اسلامی راه بیندازد که اگر بود باید در دادگاهها ارائه میشد و بهویژه تأکید میکنم شیوه این تاثیرگذاری مهم است نه اینکه چون او تبلیغ کرده علیه نظام است. نهادهای جمهوری اسلامی ملزمند مدارک موردی که متهم به تبلیغ علیه نظام شده را در اختیار حقوقدانان مستقل داخلی یا بینالمللی قرار دهند تا معلوم شود تبلیغ علیه نظام چه تبلیغی بودهاست. اصولا ً چرا در بسیاری از موارد مراجع امنیتی حتی به وکلای بهائی اجازه مطالعه پرونده خودش را نمیدهند؟ پاسخ روشن است؛ چون در موارد تبلیغ علیه نظام به نظر میرسد مطلب قابل استنادی نبوده است. مثلا ً در درس اخلاقهای هفتگی به کودکان بهائی آموزش میدهند از دروغگویی پرهیز کنند، صادق باشند، امانت دار باشند، عدالت پرور باشند، به برابری اعتقاد داشته باشند. اگر منظور اینهاست که تبلیغ علیه جمهوری اسلامی به حساب میآید، جای صحبت دارد.
در پایان مسئله دیگری عرض کنم. بنده با مطالعه هزارها سند در سایتی که عرض کردم سایت خانه بهائی ستیزی است، میبینم دستگیری و محکومیت بهائیان هیچ علت دیگری غیر از اینکه اینها بهائی هستند، ندارد. نوشته به علت عضویت در فرقه ضاله بهائی پس در اینجا و در حقیقت مهم نیست که جرم اینها قتل بوده و یا… ولی در مدارک اسم بهائی آورده شده و شما در هیچ دادگاهی نمیبینید اگر مجرم، قانونی را زیر پا گذاشته باشد اسم دینش را هم بیاورند و بگویند مثلا ً کلاهبرداری کرده و مسیحی است. میگویند طرف کلاهبردار است و اصلا ًبه دینش کار ندارند، ولی در تمام این مدارک که در دادگاه قانونی ثبت شده، گفته شده این عضو فرقه ضاله بهائی بوده است. عرض کردم در قوانین مجازات جمهوری اسلامی هیچ رفتاری را نمیتوانیم جرم محسوب کنیم مگر اینکه آن قانون به صراحت آن رفتاری که مطرح شده را جرم بشناسد. مثلا ً در ماده دو قانون نظام جمهوری اسلامی گفته شده هر رفتاری اعم از فعل یا ترک فعل که در قانون برای آن مجازات تعیین شده است، جرم محسوب میشود. آیا در هیچ یک از قوانین جمهوری اسلامی بهائی بودن یا ابراز کنیم بهائی هستیم، جرم محسوب شده؟ صدها هزار بهائی که به این جرم بازداشت و حتی شکنجه و محروم شدند، از منظر قوانین جمهوری اسلامی غیر قانونی بودهاست. بههر حال اگر چنین چیزی باشد و فرد بهخاطر باورهای خودش محروم شود و در دادگاهها محکوم شود، این چه پیامدهایی دارد.
شما تصور کنید مثلا ً دین اسلام در کشوری غیر قانونی شود و یک فرد مسلمان ابراز کند من مسلمانم و به این خاطر او را زندان کنند، آیا این واقعا ًعادلانه هست؟ در انتها من به دو نکته قوانین اساسی ایران اشاره میکنم. در قانون اساسی تمام این حقوق مساوی مشخص شده؛ مثلا ً اصل ۱۹ میفرماید مردم ایران از هر قوم و قبیلهای که باشند، از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ نژاد و زبان و مانند اینها و من تصور میکنم مانند اینها، باور را هم شامل میشود. باور سبب امتیاز نخواهد بود و هیچ جا تجویز نشده که اگر یکی بهائی بود، باید جان و مال و مسکنش را بگیریم. طبق اصل ۲۳ تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد. این اصل قانون اساسی است.
و بالاخره اصل ۲۴ نشریات و مقالات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل اسلام و یا حقوق عمومی باشند که ریز آن را قانون معین میکند. سؤال اینجاست کدام نشریه بهائی با تعاریفی که مطرح شد، دین اسلام را اخلال کرده و یا توهین کرده که به نحو مؤثری امنیت کشور از بین رفته باشد. اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم.
آقای ارشاد:
با عرض سلام و ادب استفاده کردم. امیدوارم همه شاد و خرسند باشند. خوشحال شدم که صدای جناب آقای دکتر ثابتان بزرگوار و همه عزیزان را شنیدم،. نکاتی به ذهنم رسید که گفتم تقدیم عزیزان کنم و امیدوارم مثمرثمر باشد.
در ابتدا باید بدانیم این بزرگوار شکسته نفسی فرمودند چرا که در تشکیلات بهائی مقامشان بالاست. اگر چارت تشکیلات بهائی در عرصه بینالمللی را دقت بفرمایید، دبیر کل جامعه جهانی بهائی – که یک مجموعه بینالمللی غیر دولتی و مشورتی برای نقاط مختلف سازمان ملل است – آقای دکتر دیوید راتستین است و نماینده ایشان در سانفرانسیسکو آقای ثابتان هستند. پس ایشان در واقع نماینده بی آی سی درسانفرانسیسکو و امریکا هستند که مقام بلند بالایی است.
من مطالب عزیزان را گوش کردم که بیشتر در فضای آکادمیک و تئوری در ارتباط حقوق شهروندانی نکاتی را مطرح کردند.
من از حدود سال هشتاد و دو فرزندم تحت تبلیغ یک بهائی بزرگواری به نام آقای دکتر سهیل آذری و همسر ایشان خانم سعدی فهندژ قرار گرفت. من از سال شصت و یک درگیر مسائل مطالعاتی و مراجعه به منابع و نسخ خطی بودم و به پسرم ابراز کردم من هم دوست دارم بهائی شوم و این یک عقیده قلبیام بود. با توجه به اینکه ملا صالح برقانی پدرطاهره قرهالعین بزرگترین تفسیر حدیثی شیعه را نوشته بود و من تا آن موقع نمیدانستم که طاهره دختر ایشان است. مقدار خیلی زیادی با آقای ثابتان بزرگوار احساس همدردی میکنم.
تفسیر را در نمایشگاه قرآن قم در سال ۱۳۷۵ و ۷۶ به نمایش گذاشتم. حجم تایپی این کتاب صد جلد بود و بسیاری از عزیزان میآمدند و نگاه میکردند و از عظمت این مجموعه که به اندازه بحارالانوار است تحت تأثیر قرار میگرفتند ولی با من قرار داد نمیبستند. بعدا ً متوجه شدم نتیجه عدم قرارداد بستن در این عرصه بدون اینکه بدانم بهخاطر بهائی شدن پسرم مورد بیمهری برخی از عزیزان قرار گرفتهام. بهائیت را سیستماتیک مطالعه کردم. در سال ۱۳۹۱ به جهتی آقای فرزام کمال آبادی مهمان بنده بودند و از منزل آقای روح الله طائفی منزل ما تشریف آوردند و مطالعات و تحقیقات بنده را که دیدند گفتند ما در بیتالعدل هم مطالب را این جور سیستماتیک واکاوی نکردیم.
من طی چندین سال در فضای مجازی و پالتاک و در مردم تی وی – که آقای فرهاد ثابتان در جریان هستند- مطالب را در عرصه باور و اعتقاد مؤدبانه مطرح میکردم. جناب آقای ثابتان عزیز در مورد تضییع حقوق بهائیان مطرح کردند و من جسارت میکنم. واقعا ًدرد دل این عزیزان حاصل حضور من در میان اینها بود. موقعی که این مباحث آئینی را این بزرگوار مطرح کردند که به ما نجس میگویند، فرقه میگویند و… با کمی مطالعه پاسخ عزیزان را میدادم و میگفتم مثلا ً جناب بهاءالله در کتاب اقتدارات ص ۲۰۷ مطرح میکنند:
” نسبت به لفظ شیعه که خود را فرقه ناجیه میشمرند ملاحظه کنید عند ظهور امتحان ( یعنی موقعی که ادعا کرد) از فرقه طاغیه باغیه منکره مردوده محسوب شد.”
معتقدم مؤدبانه صحبت کنیم و در اوج ادب، تعامل داشته باشیم تا بتوانیم به نتیجه برسیم. ببینید از این نوع بیانات در هر باوری پیدا میشود و اگر روی اینها تکیه کنیم، کار به جایی نمیرسد. در همین جملات اگر گروهی به گروهی دیگر لفظ ضاله را اطلاق میکند، رئیس این باور یعنی جناب بهاءالله به ما شیعیان طاغیه میگوید. میگوید آن گروهی که از اول ادعای باب به او اعتقاد ندارد، طاغیه است و این تا حال هم استمرار دارد. او هم باغیه و هم منکره و هم مردوده است؛ با چهار عنوان پی در پی اینها را معرفی میکند. مطالب در این خصوص مفصل است و من نمیخواهم وارد شوم. وقتی همفکر آقای ثابتان بودم، اینها مرا مجاب نمیکرد.
چند تا سرفصل و نکات مهم است که مصدر تضییع حقوق بهائیان بوده که اینها را در منابع خودشان مطرح میکردند و من مواجه میشدم و تا مطالعه نکرده بودم واقعاً جوابی برای این حرف ها نداشتم و شرمنده بودم تا اینکه مطالعه کردم و به جواب هایی رسیدم.
قدمت تضییع حقوق شهروندی بهائیان به صد و اندی سال پیش برمیگردد. یک نفر بهعنوان باب عقیدهای را مطرح میکند. مثلا ًعباس افندی در امریکا مصاحبه میکند و ادعای او را یک نهضت مدنی بومی تلقی میکند و نیز فرد دیگری مثل فاضل غیبی در کتاب رگ تاک و دیگران که بهائی نیستند و روشنفکر هستند بر میگردد به آن زمان.
بهائیان به اعصار ثلاثه اعتقاد دارند. اولین مرحلهاش مرحله رسولی است.عصر اول که ابتدایش با ادعای باب شروع می شود با کشتههای زیاد مواجه می شود فقط به جرم اینکه اینها بابی بودند؟. اینها واقعا ً برایم سؤال بود. موقعی که عزیز دلم آقای پرویز امین زاده که آن موقع اسمش سروش بود با لحن بسیار بسیار نامطلوبی من را خطاب میکردند یا آقای پزشکزاد موقعی که در بحث مشکل پیدا میکرد، با همین جملات من را مورد خطاب قرار میداد. او گنج شایگان ص۷۹ را مطرح میکرد که جناب آقای ارشاد برود حالش را از مادر بزرگوارش بپرسد.
از سوئی مطرح می کردند :
باب مرجعیت علما را برداشت و گفت اصلا ًعلما در شریعت من منسوخ شده و وجود ندارند ولی فرضاً صحبت شما درست، ما باطل، هر چی شما میگویید؛ اما چرا باب را اعدام کردند؟ به جهت اینکه فکری داشت خلاف افکار علما. علما منافع خود را در خطر دیدند و حکومت را تحریک کردند و این اتفاق افتاد. نقطه عطف بعدی داستان خراب کردن حظیرهالقدس است و اینکه علما در قم با افرادی مثل سید عباس علوی برخورد کردند و ایشان کتاب بیان حقیقت را در حقانیت باب نوشت. بهائیان جز تخریب حظیرهالقدس چیزی ندیدند. موقعی که این تخریب رخ داد، خطاب به مراجع قم اعلام کردند آیه الله بروجردی، سخنی برای گفتن دارید تشریف بیاورید صحبت کنیم. من باوری دارم و شما باوری، مطالب ارائه کنید. مگر نمیگویید قلهاتوا برهانکم ان کنتم صادقین. من این سخنان را میشنیدم و ته دلم میگفتم راست میگوید، چرا گفتوگو و دیالوگ مطرح نمیشد. نقطه عطف دیگری که دکتر ثابتان عزیز با ادب و صلابت مطرح کردند مطالب اول انقلاب و اعدام های آن موقع را که به جرم بهائی بودن اتفاق افتاد. اینطور که اینها میگویند عدهای ربوده شدند، بعضی از مشاورین قارهای مثل آقای مسیح فرهنگی و بعضی مساعدین مانند یدالله محمود نژاد و دختر ایشان که شانزده سال بیشتر نداشت. اینها برای من سؤال بود که چرا انقلابی که بشارت دهنده به آزادی عقیده بود، که حتی کمونیست ها را هم لابلای دستههای عزاداری مشاهده میکردم و همه با هم بودند، چنین انقلابی که به این کیفیت حرکتش را آغاز کرد، چرا چنین اقدامی را انجام داد، اصلا ً ظرفیت اینکه در کنار خودشان باور بهائی را تحمل کنند، نبود.
در سال ۲۰۰۱ اتفاقات عجیب و غریبتری اتفاق افتاد. بعد از سال ۶۲ رکود و سکوتی بود، ولی ازآن موقع تا الان حرکت گستردهای علیه جامعه بهائی صورت گرفت؛ مخصوصا ً با بازداشت هیئت یاران که اینها برای تمشیت امور بهائیان سازمان دهی شده بودند و اتفاقات ناگواری که همین الان هم با آن مواجه هستیم. من دغدغههای خود را گفتم. مطالعاتی کردم و حاصل این مطالعات، لایههای زیرین این عقیده را روشن کرد که چرا مغازههای بهائیان را میبندند؟ چرا از کسب درامد و روزی مانع میشوند؟ کسی که عقیدهی دیگری دارد، نباید برای زن و بچهاش روزی ببرد؟ بحث قبرستان ها را که اشاره کردند؛ چرا رسما ً در شیراز و تبریز مطرح میکردند که بهائی آمده و مواجه شده با اینکه جنازه متعلق به بستگان او را از توی غسالخانه دزدیدند و بردند و به جنازه بهائی هم رحم نمیکنند. اینها جلوههای تعصب است که من میدیدم و واقعا ً سخنی برای گفتن نداشتم.
آقای ثابتان:
خیلی ممنون نکات زیادی مطرح شد. مسائل زیادی است و امیدوارم به همه اینها برسم. اگر اجازه بفرمایید اول از مطالب دکتر رضائیان شروع کنم. ایشان مطالبی مطرح فرمودند، اما من تصور نمیکردم بحث در رابطه با الهیات و فلسفه دین باشد. صحبت ما در مورد حقوق شهروندی بهائیان است و من وارد آن مقوله نمیشوم، شاید بشود در اتاق های دیگری مطرح شود. بحث من در رابطه با نقض حقوق بهائیان و توجیه آن است. آیا چنین پدیدهای قابل توجیه است؟
از دیدگاه دکتر رضائیان – اگر درست فهمیده باشم- به طور کلی آیین بهائی یک نوع فرآیند و کنش سیاسی است و جلوه مخالف و بدل فکر است. میفرمایند چرا اسلام به مسیحیت این واکنش ها را ندارد؟ یا اینکه اگر عقیدهای در ساحت فکر بماند و کنش اجتماعی نداشته باشد، این اشکالی ندارد ولی اگر باعث انحرافات اجتماعی شود، با او برخورد میشود. این صحبت ها یک بار ارزشی دارد. همانطور که جناب دکتر سروش فرمودند این انحراف از کدام دیدگاه از مسائل استعلای فکری و رشد و از چه دیدگاهی است. من یک نمونه عرض کنم. فرمودند نبوت که به خاتمالانبیاء منتهی میشود، پس چرا بهائیان معتقدند دین جدیدی آمده و یک خوانش دیگری از قرآن دارند؟ یک سؤال این است که اولاً آیا حق این را دارند خوانش دیگری داشته باشند یا نه؟ آیا کسی این حق را دارد و یا فقط یک خوانش از اسلام هست و اگر آن خوانش نباشد، باید از تمام حقوق مثل حق حیات و اشتغال و تحصیل و… محروم شود؟ هفتاد و دو فرقهای که بهنظر میرسد در اسلام هست، آیا همه یک خوانش دارند؟ مسئله دوم که فرمودند اگر فکر خاتمالانبیایی وجود داشته باشد، بهائیت بزرگترین انحراف اجتماعی است. سؤال من این است که اولاً انحراف اجتماعیاش کجاست؟ جامعه بهائی کی خواسته کشور ایران را منحرف کند؟ غیر از اینکه خواسته خودش را ابراز کند، کار دیگری کرده؟ آیا اگر اسلام بهعنوان اسلام سیاسی، بخواهد عقاید خودش را در کشور امریکا مطرح کند، آیا این هم انحراف است و باید جلویش را بگیرند؟ آیا چون او باورمندی خود را بیان میکند، باید حق حیات و معیشت و تحصیل را از او بگیرند؟ اینجا صحبت از ابراز عقیده نیست، اگر دوستان مسلمان با مسئله خاتمالانبیا اشکال دارند، اگر بهائیان چنین چیزی را مطرح میکنند، عزیزان میتوانند در این مورد بنویسند و بگویند ایده شما به این دلیل و به این دلیل اشتباه است و صدها کتاب در این مورد نوشته شده، این هیچ اشکالی ندارد اما اگر بگویند چون شما باور دارید که حضرت محمد صلی الله علیه و آله آخرین پیامبر نیست، تو را میکشم، از حق تحصیل محروم میکنم و… پس این چه نوع آزادی است؟ سؤال اینجاست که این کارها پایه و اساس درستی ندارد. سؤال من این است که نسبت به چه چیزی پایه و اساس درستی ندارد؟ از دیدگاه مسیحیت هم اسلام پایه و اساس درستی ندارد. فرمودند چرا اسلام نسبت به مسیحیت این کار را نمیکند؛ در حالی که مسیحیت هم اصلا ً اسلام را قبول ندارد. این چه نوع واکنشی است که اسلام را قبول ندارد و پذیرفته میشود، ولی از بهائیت پذیرفته نمیشود؟ ضمن اینکه مسیحیت تبشیری هم در زندان هستند و از حقوقشان سلب میشوند. سؤال اینجاست که آیا اگر من دین متفاوتی با شما داشته باشم و اصلا ً من اشتباه میکنم و باورهای من از دید شما اشتباه است؛ همانطور که ممکن است باورهای شما هم از دید من اشتباه باشد، آیا این تفاوت آرا باعث میشود من حق زندگی در یک کشور را نداشته باشم؟ اگر به این صورت هست حتما ً باید در قوانین جمهوری اسلامی کاملاً مشخص باشد. چون یک بهائی باورش با اسلام متفاوت است، او حق حیات ندارد؛ چنانکه بهائیان چون بهائی هستند مهدورالدم هستند. جناب فرهنگ امیری را با چاقو کشتند و طرف گفت این کار را کردم که ثواب بکنم. آقای فرهنگ امیری چه کار کرده بود؟ چه انحراف اجتماعی بهوجود آورده بود بهغیر از اینکه ایده خاصی داشت، برداشت دیگری از اسلام داشت. چنانکه خیلی از سنیها هم برداشت دیگری از اسلام دارند. آیا میفرمایید برداشت متفاوت مستحق مرگ و قتل است؟ اگر این برداشت در اجتماع انحراف و اختلال ایجاد میکند، مصادیقش را باید بفرمایید که چه نوع انحرافی است و باید در قانون تعریف شود؛ نه اینکه چون شما به خاتمالنبیین اعتقاد ندارید، این جنبهی انحرافی دارد و شما باید به زندان بروید و اموال شما باید مصادره شود و حق کفن و دفن ندارید و مقابرتان باید زیر و رو شود. اینجاست که من تعجب میکنم که آیا صحبت شما این است که چون بهائیان عقاید متفاوتی دارند و شما آن را باطل میدانید، آیا اینها مستحق این هستند که حقشان باطل شود؟ جناب دکتر سروش فرمودند فوق فوقش این است که بهائیان خطا میکنند که من بر خطا بودن زیاد اعتقاد ندارم، هر کسی حق دارد متفاوت باشد و نگران نباشد چون فکر متفاوتی دارد، تحت تعقیب قانونی قرار گیرد.
از آقای ارشاد تشکر میکنم و به عنوان یک انسان برای ایشان احترام قائل هستم. ولی نکاتی که فرمودند مقداری مرا گیج کرد که ارتباطش با مسئلهای که مطرح کردند چیست؟ من نه آقای سهیل آذری را میشناسم و نه کسانی که ایشان مطرح کردند، ولی فرض را بر این میگیرم که آنچه ایشان میفرمایند درست است و اجازه میخواهم همین الان از طرف تمام بهائیانی که موجب بیمهری به شما بودند از شما معذرت میخواهم، ولی آیا این به معناست که آقای سهیل آذری و امثال ایشان که این کار را کردند، بهائی ها باید تاوان پس بدهند؟ خواهش میکنم مسئله را شخصی نکنیم و برگردیم به آن صحبتی که نقض حقوق بهائیان است و ببینیم چه مسائلی باعث شده که حقوق بهائیان نقض شود و اگر مسائل در جامعه دارد اختلال ایجاد میکند ریشهاش کجاست، مدارکش کجاست و بیخودی به بهائیان تهمت زده نشود. همان طور که شما فرمودید، ممکن است دوست داشته باشید چوب بپرستید، آیا بهعلت اینکه شما چوب بپرستید باید شما را از حقوقتان محروم کنند؟ نکته آخر ارتباط بین صهیونیسم و بهائیت است که اتهامی بود که به هیچ وجه دلیلی برایش وجود ندارد. من بهطور واضح عرض کنم، جامعه بهائی هیچ رابطهی سیاسی و نظامی و مالی با دولت اسرائیل و هیچ دولت دیگری ندارد و اینکه صرفاً چون بهائیان در اسرائیل هستند، صهیونیست هستند و از اهداف صهیونیست حمایت میکنند، این واقعا ً یک اتهام است. این یک تصادف جغرافیایی است که بهائیان هشتاد سال قبل از اینکه کشور اسرائیل بهوجود بیاید، در اسرائیل بودند آنهم صرفاً بهعلت تبعید بنیانگذار بهائیت به اراضی مقدسه بودهاست. اگر صرفاً ما بخواهیم این تصادف جغرافیایی را به این تعبیر کنیم که بهائی ها مدافع صهیونیست ها هستند، پس تمام مسلمان ها و مسیحیهایی که در اسرائیل هستند هم جاسوس اسرائیل و صهیونیست هستند. چه مدرکی وجود دارد که نشان داده باشد چگونه از خط مشی های اسرائیل طرفداری میکنند. اینها همه مسئله است که ما یک اتهام بیاساسی را مطرح کنیم و باعث ایجاد نفرت میشود در حالی که هیچ بروزاتی ندارد. هیچ تأثیری در اجتماع ایران ندارد. فقط و فقط بگویند بهائیها در ایران جاسوسند، نجس هستند، مهدورالدم هستند؛ پس به این دلیل موجه است که حقوقشان را از آنها سلب کنیم. ما وارد بحث های الهیاتی نشویم چون بحث در این صحبت ها نیست، مگر اینکه بگوئیم چون بهائی ها صد سال گذشته عقایدی داشتند، حالا مستحق این هستند که حقوقشان از بین برود. چون بابیان زمان گذشته کارهایی کردند، پس حالا شما باید کشته شوید. توجیه این مسئله کجاست آیا در زمان کنونی هم بهائیان دارند در ایران اختلال ایجاد میکنند؟ اگر اختلال میکنند کجا؟ این در مدارک قانونی و دادگاه های جمهوری اسلامی باید ثبت شود. وگرنه همین که فقط یک ادعایی شود که این جاسوس است و این کار را کرده، کافی نیست. یک فرد بهائی به بچه خودش صداقت را تدریس میکند، این چه اختلالی ایجاد میکنه که در مدرسه به او بگویند تو نجس هستی و اجازه ندهند که از شیر آب بخورد.
قسمت دوم
آقای ارشاد:
سلام مجدد ؛ من حس میکنم مطالبی که خدمت عزیزان مطرح میکنم، صورت مسئله روشن میشود.
اصلا ً بحث بهائیت با بحث مسیحیت فرق میکند و با بحث سایر باورها متفاوت است. من صورت مسئله را تقدیم عزیزان میکنم اگر هر جا را من غلط گفتم، عزیز دلم آقای دکتر ثابتان تصحیح بفرمایند.
جناب آقای ثابتان بزرگوار، من ماهیت حقوقی سیستم بهائی را برای شما توضیح میدهم و عزیزان ملاحظه کنند. داستان آنگونه نیست که ما در جریان قرار میگیریم. اصلا بهائیت خودش را یک باور و اعتقاد نمیداند. یعنی کسی که به بهائیت اعتقاد دارد…
آقای ثابتان:
این برداشت شما است که میگویید. این دیدگاه شما است.
آقای ارشاد:
اجازه بدهید من سندم را تقدیم کنم تحمل داشته باشید من ادب کردم و تمام سخنان شما را گوش کردم.
آقای ثابتان:
قصد بیادبی نداشتم.
آقای ارشاد:
من بیسند صحبت نمیکنم. بر مبنای ماده اول قانون اساسی بیتالعدل، کسانی بهایی محسوب می شوند که عضو جامعه بهائی باشند نه کسانی که قلباً بهایی باشند؛ لذا فردی که وارد شانزده سالگی میشود، ورقهای جلویش میگذارند مثل ورقه استخدام در یک مجموعه، من بعضی قسمت ها را که ناقض حاکمیت ملی کشور من است، میخوانم. متن این است:
شرایط ثبت و تسجیل در احصائیه امری بدین قرار است:
الف- اظهار ایمان، و در ادامه مطرح میکند که امضای ذیل اظهارنامه شامل اعترافات ذیل است:
اعتراف به اعتقاد تام به حضرت اعلی که مبشر به مقام بهاءالله شارع و حضرت عبدالبهاء که مبین و مثل تام بوده اند و اطاعت و قبول یک نهاد قدرتی است در اسرائیل که واجد قوه مقننه و مجریه و قضائیه است به نام بیت العدل که سند آن را هم تقدیم میکنم. پس یک رابطه تشکیلاتی و سازمانی است بین اعضائی که در ایران و جاهای دیگر دنیا دارند. بیتالعدل رأس سازمان است و اصلا ً بحث باور نیست. این یک رابطه سازمانی است. کسی که در ایران است و بهائی است و دانشگاه رفته و به جرم بهائی بودن او را بیرون کردند، این مراحل را جایی گذرانده و از او باید سؤال کنیم شما که لفظ بهائی را بر خود اطلاق میکنی، مگر سازمان داری؟ آنجایی که ناقض حاکمیت ملی ما می باشد، این است که نسبت به الواح مبارکه حضرت عبدالبهاء و ارتباط کامل با روح و شکل سازمان بهائیت و اصول امر بهائی در جمیع عالم از طریق مشاورین قارهای میبینید که این را به محافل محلی تفویض کردهاست.
ب- تصویب تسجیل: تأیید و امضاء از طرف محفل روحانی محلی. شما در مغازهای که گوشت میفروشد، تابلو بزنید آهنگری، مگر با نوشتن کلمه آهنگری، ماهیت مغازهی قصابی عوض می شود؟
واقعه، واقعهی دین نیست، واقعه سازمانی و تشکیلاتی است؛ مثل اینکه کسی جایی استخدام بشود.
ج- تصویب ثبت نام تقاضا کننده از طرف محفل روحانی ملی. دقت کنید یعنی هم محفل محلی باید این اظهارنامه را ثبت نام کند و هم محفل ملی و بعد در فصل دوم مطرح میکند که تمام این مطالب مأخوذ از تواقیع منیعه جناب شوقی ربانی است یعنی دستورهای مبارک مولانا ارواحنا فداه است که عینا ً نقل میشود:
۱- باید امنای محافل روحانیه که حافظ و حارث جامعهاند (ببینید هنوز در امریکا و کشورهای دیگر و ایران دولت تشکیل نداده اند، اینجور میگویند) و نفوس سلیمه مخلصه مؤمنه را از مدعیان محبت و افراد مغرضه تمیز دهند (یعنی سازمانی است که وقتی میخواهی واردش شوی، باید یک نظام اطلاعاتی بسیار بسیار قوی در کنار شما و این مجموعه باشد که آن چیزی را که در دل تو است در بیاورد و تشخیص دهد. یعنی شما وارد یک سیستم اطلاعاتی میشوی وقتی این شرط را میگذارد، تمام عوارض صادر شده فیزیکی در تمام زمان عمرتان را باید مورد دقت قرار دهی)
۲- بند ۲- امنای محافل محلیه روحانیه باید نهایت مواظبت و دقت و اهتمام را مجری دارند که مدعیان محبت و ایمان را از نفوس سلیمه مؤمنه تقیه مخلصه تمیز دهند و به اشخاص مفسده مغرضه اوراق رسمیه که دال بر عضویت جامعه است تسلیم ننماید ( یعنی اوراق رسمی که تسلیم به فرد شود عضو جامعه است و بهائی محسوب میشود و اگر تسجیل نشود به شرع بهائی او بهائی اطلاق نمیشود ) و با آنان مرتبط نگردند بلکه احتراز تام نمایند.
اصلاً بحث در ساحت ایمانی نیست. بهائیت یک سازمان سیستماتیک است و بخش های این سازمان ارتباط سیستماتیک باهم دارند. شما در پیام های بیتالعدل لفظ سیستماتیک را سرچ کنید. پیام چند ماه پیش امسال (چهارم اپریل ۲۰۱۹) دقیقا ً توضیح میدهد:
( ترقّی سریع جامعۀ اسم اعظم، قابلیّت روزافزون آن و توانایی استفاده از نیروی تعداد بیشتری از اعضایش، در چکیدهای از توفیقات جهانی اخیر جامعه به وضوح مشهود است. از جمله، افزایش فعّالیّتهای جامعهسازی به خصوص قابل ملاحظه است. نقشۀ پنجسالۀ کنونی دنباله ی بیست سال تلاش عالم بهائی جهت تلطیف و تکثیر سیستماتیک این فعّالیّتها است و قابل توجّه آنکه در دو سال و نیم اوّل این نقشه، تنها تعداد فعّالیّتهای اساسی به طور چشمگیری به بیش از پنجاه درصد افزایش یافت. جامعه ی جهانی بهائی اکنون نشان داده که قادر است در هر مقطع از زمان بیش از یک میلیون نفر را در چنین فعّالیّتهایی مشارکت داده، آنان را در تفحّص در واقعیّتهای روحانی و عمل به مقتضیاتش مدد نماید.)
آقای فرهاد ثابتان بزرگوار، تمام این حرف ها مبتنی بر فهم این نکته است که در سال ۱۹۵۲ آقای شوقی برنامه ده ساله تدوین کردند (۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳) و پروتکل هفت گانه تدوین کردند. یعنی کیفیت و راه رسیدن به حکومت بهائی در هر کشور را تشریح کردند و اقدامات و فعالیت های ایادیان امر یعنی کسانی که الان هیئت های مشاورین قارهای هستند و اکنون در ایران مسئولیت آنها بر عهده آقای ایدلخانی است. این سیستمی است که در جهت براندازی است، یعنی این سیستم افراد را استخدام میکند و منابع انسانی را برای خود توسعه میدهد و هدفش گرفتن حکومت است. توقیع ۱۹۵۲ را مطالعه بفرمایید. دقیقاً شش مرحله را توضیح میدهد که مرحله ششم «حکومت زمینیه شارع این امر عظیم » را دقیق توضیح میدهد و جناب آقای نخجوانی در کتاب خودش و بقیه عزیزان بهائی در آثار خودشان این را توضیح دادهاند. اینها تحت عنوان خدمت کردن با طرح روحی ( که بنیانگذار آن آقای فرزام ارباب بود و عامل تحقق این پروسه است ) دقیقا ً پروسه براندازی نرم را در تک تک کشورها مخصوصاً در ایران مدیریت میکنند.
جناب آقای فرهاد ثابتان عزیز، مسئول برنامههای نقشههای آقای شوقی ایادیان امر نبودند؟ این نقشههای الاهی طی کردن عصر تکوین و گرفتن حکومت در هر کشوری بود یا نبود؟ بحث مؤسسه روحی که از سال ۱۹۹۶ با یک برنامه چهار ساله شروع شد و بعد یک برنامه بیست ساله در ادامه آن که رسما ً در ایران استارت زده شد. همه مدارک اینها موجود است که سیزده نفر از ایران به دبی پیش آقای ایدلخانی و آقای مهاجر و کسان دیگر رفتند که فیلمش موجود است و در آنجا آموزش میبینند که چگونه فرهنگ ایرانی را زایل کنند و الگوهای فکری و عملی و فرهنگ بهائی را در یک برنامه بیست ساله جایگزین کنند. شما برنامه بیست ساله را برای طیکردن عصر تکوین و گرفتن حکومت در ایران تنظیم کردید و این را انکار میکنید و میگویید ما درس اخلاق داریم. موسسه روحی درس اخلاق میدهد یا درس زایل کردن فرهنگ بومی کشورها؟
پیام ۱۲ دسامبر ۲۰۱۱ را دقیق مطالعه بفرمایید. قسمت آخر این پیام روح مؤسسات روحی در ایران را توضیح میدهد که محفل ملی و هیئت یاران با مدیریت آقای ایدلخانی دارد اجرا میکند. الان نود نفر جایگزین هشتادویک نفر قبلی هستند. شما بفرمایید جایگزین آقای ایدلخانی که در واقع افسر بلند پایه امنیتی تشکیلات بهائی و کارش شناسائی منطقه است، کیست؟
عرایضم را جمع بندی میکنم. قتل عام فرهنگی در همه کشورها و ایران و جایگزین کردن الگوهای فکر و عمل بهوسیله هنر و ادب که این کار را مؤسسه روحی انجام میدهد و به بیتالعدل منتقل میکند. این قسمت را میخوانم و منتظر پاسخ عزیزان هستم.
عناصری که در هریک از فرهنگ ها با تعالیم امر الهی سازگاری ندارد (امر الهی یعنی امر بهائی) بهتدریج زایل خواهد شد و عناصر دیگری قوت خواهد گرفت. به همین منوال با بروز الگوهای فکر و عمل یعنی از طریق هنر و ادب گروهی از ملت که ملهم از حضرت بهاءالله هستند عناصر فرهنگی جدیدی به مرور زمان تکامل خواهد یافت. با توجه به این ملاحظات است که این جمع از این تصمیم مؤسسه روحی که از تدوین و تنظیم دورههای خود که تصمیمگیری مربوطه هنری را به احبا در سطح محلی واگذار کرده است استقبال مینماید.
جناب آقای ثابتان، رفتار و ادب یکی از عناصر فرهنگی است. عقاید و باورها جزء عناصر فرهنگی است که در طرح روحی تقلیب میشود. علایق و گرایش ها جزء عناصر فرهنگی است. نگرش ها از عناصر فرهنگی است. آئین و رسوم جزو عناصر فرهنگی است اخلاق نیست. در واقع بحث براندازی نرم همان مدلی است که در شوروی سابق اتفاق افتاد. مؤسسه راکفلر عضو خالق این سیستم بود و همین سیستم را بهائیان آوردند و در ایران از سال ۲۰۰۱ مشغول اجرایش شدند. مشکلش این است که واقعیت را نمیگویند. واضح و شفاف مطلب را نمیگویند که ما میخواهیم براندازی کنیم و حکومت زمینی شارع این امر عظیم را در ایران بر مبنای احکام اقدس (حکومت بهائی) برپا کنیم. صورت مسئله این است و تمام مشکلات هم بر مبنای این صورت مسئله است.
آقای ثابتان:
من ممنونم از این جزئیاتی که گفتید ولی من برمیگردم به صحبت اساسی خودمان که با تمام بیاناتی که ایشان اظهار داشتند، آیا تمام این مسائلی که به جزئیات فرمودند نقض حقوق بهائیان را توجیه میکند؟ یک ناظر بیطرف از طرف جوامع بین المللی بیاید و در دادگاه صحبت کند تا مواردی که جناب آقای ارشاد گفتند را اثبات و یا رد کنند. شما میفرمایید دین بهائی یک سازمان سازمان یافته و سیستماتیک است پس همین که سیستماتیک است میخواهند براندازی کنند. مثلا اینکه افراد بهائی بیایند و اسم خود را برای تسجیل بنویسند، این سازمانی است که بهقول شما هدفش براندازی است. شما این را از کجا آوردید؟ یک بهائی طی صدوهفتاد سال گذشته کدام کشور را برانداخته و حکومتش را گرفته؟ این اتهامات را همینطور میزنید و میگویید چون شما هدفت براندازی است و سازمان یافته هستید. این حقوقی که از شما نقض میشود موجه است.
در مورد مسئله سازمان یافتگی اگر شما بخواهید در هر شرکتی کار کنید، اول اسمتان را و آدرس و… میگیرند و بعد میگویند شما با موازین این کمپانی مثلاً شرکت گوگل موافقت میکنید یا نه. شما این را طوری جلوه میدهید که مثل اینکه تفنگ گذاشتند روی یک بچه پانزده ساله و میگویند بیا این را امضا کن. اینکه میگویید بچه باید بیاید و ثبت نام کند، هیچ بایدی وجود ندارد. هرکسی که این اصول و آموزهها را دید، اگر خوشش آمد میگوید من میخواهم بهائی شوم. میگوییم خوب میخواهی بهائی شوی، اینها موازین آئین بهائی است. چنانچه اگر کسی بخواهد مسلمان شود باید خمس بدهد، زکات بدهد اشهد را بخواند، در سازمان های مساجد شرکت کند. آیا سیستم مساجد ایران سیستم سازمانی هست یا نه؟ آیا حوزه سیستم سازمانی هست یا نه؟ آیا هدفشان براندازی است؟ صرفاً به جهت اینکه یک نهاد سازمان یافتهای است، هدفش براندازی است؟ اینجاست که من با شما کاملاً مخالف هستم و امیدوارم که در عقیدهتان تجدید نظر بفرمایید. اینکه چیزی منظم هست و اهدافی که انسان ها را به صداقت و به راستی هدایت میکند؛ را به حساب براندازی بیندازید و بعد هم صحبت از براندازی نرم میکنید این براندازی نرم معلوم نیست یعنی چه؟ اگر بهائیان میخواستند براندازی کنند و این سازمان ها که شما میفرمایید هدفش حکومت داری و گرفتن حکومتهاست، از تمام بهائیان دنیا آمار بگیرید و ببینید چند نفر میگویند که هدف ما این است حکومتی را غصب کنیم؟ ما آثار بهائی را که میخوانیم در آنها گفته شده که این سلطنت بماند حتی احدی قبول نکند. ما حکومت را برای چه میخواهیم؟
جناب ارشاد عزیز، بهعبارت دیگر این مسائلی که شما میفرمایید واقعاً یک نوع اغتشاش اذهان است که بگویند بهائی ها هدف شرورانه ای دارند و میخواهند دنیا را غصب کنند. هیچ نشانی در تاریخ بهائی یا لااقل در تاریخ جمهوری اسلامی از این تفکر نیست. اگر طرز تفکر بهائی، یا سازمان یافته بودن بهائی کوچکترین نشانهای از براندازی بوده، چرا در دادگاه های جمهوری اسلامی نمیگویند که شما را محکوم میکنیم چون برانداز هستید. میگویند شما بهائی هستید. بهائیان بههیچ وجه قصد براندازی در ایران و هیچ کشوری را ندارند. هدف جامعه بهائی صلح جهانی و اینکه همهی کشورها در حالی که حکومت هایشان را دارند، صلح کنند. شما میفرمایید یک چنین هدفی مستحق این است که در این راه کشته شوند، حقوق آنها تضییع شود. اگر توانستید این را در دادگاه ها اثبات کنید بفرمایید. اینکه مرتب این سنگ را به سینه بزنید که بهائیان سازمان دارند، این باید بیاید امضا کند، آقای ارباب این را گفته و … و این جزئیاتی که شما میخواهید القا کنید که بهائیان میخواهند حکومت نظامی بگیرند. اگر قصد جامعه بهائی حکومت نظامی بود، تا حالا باید برای خود ارتشی درست کرده بود. هر جامعه کوچکی را میبینید یک توپ و تفنگی دارد، در کجای آثار بهائی صحبت از این شده که جائی را بگیرند و ادوات جنگی آن کشور را در اختیار داشته باشند و… این تهمت هایی است که به جامعه بهائی زده میشود و همین باعث ایجاد تنفر میشود که بگویند بهائی ها جاسوس هستند، بهائی ها دارند نظم نظام ملی ایران را مختل میکنند. اینها صرفاً یک ادعاست و هیچ سندی هم برای آن وجود ندارد. اینکه بگوییم چون اینها در اسرائیل هستند، به این معناست که صهیونیست هستند و چون اینها اهداف صهیونیستهاست، پس بهائیان هم این اهداف را دارند. واقعا ً این منطق نه ارزشی دارد و نه میتواند چیزی را اثبات کند تنها کاری که میکند ایجاد نفرت و تفرقه بین شهروندان ایرانی از گروه های مختلف است.
مجری:
بسیار بسیار ممنونم. به نظر من باب گفتگو را بهخاطر اینکه فکر کنیم شخصی دارد نفرت پراکنی میکند، نبندیم. آقای ارشاد میگویند در زمینه آئین بهائی مطالعه دارم و اسناد دارم. از شما یک خواهش دارم که نگویید نفرت پراکنی میشود، چون اگر قصد نفرت پراکنی بود، طبیعتاً آقای ارشاد نمیآمدند با شما صحبت کنند و همان کار خودشان را که روشنگری بود ادامه میدادند.
آقای ثابتان:
ممنون از شما. من بههیچ وجه صحبتم این نبوده که جلو آزادی بیان جناب ارشاد گرفته شود. صحبت من این است که امروز بحث ما، حقوق شهروندی بهائی هست. هدف اتاق این است که ببینیم اگر بهائیان از قوانین کشور تخطی کردند و قوانین را شکستند، محاکمه شوند. جامعه بهائی خواستار این نیست که تافته جدا بافتهای باشم و از حقوق برتری برخوردار شوم. صحبت در اینجاست که حقوق بهائیان از بین میرود و تضییع میشود. اگر این به دلایلی است که جناب ارشاد مطرح میکنند، پس مقامات جمهوری اسلامی موظف هستند این مسائل بهطور رسمی در یادداشت های دادگاه، در رأی دادگاه و موقع محاکمه اینها را مطرح کنند و وکیل مدافع بتواند از اینها دفاع کند؛ نه اینکه این مسائل در حوزه اجتماعی در سطح وسیع مطرح شود و در ایران به کسی اجازه داده نشود از این مسائل دفاع کنند. جامعه بهائی چندین نامه به مراجع محترم جمهوری اسلامی نوشتند و تقاضا کردند که جامعه بهائی بتوانند از خودشان دفاع کنند. من سیر مختصری عرض میکنم. به جناب آیهالله دری نجف آبادی در سال ۱۳۷۷ نامه نوشتند. به آیهالله لاریجانی نوشتند، ولی به بهائیان اصلاً اجازه داده نمی شود که در رابطه با همین مسائلی که آقای ارشاد مطرح میکنند، در فضای عمومی مطرح شود.
مجری:
متشکرم، آقای ارشاد اگر برایتان مقدور باشد مصادیق را مستنداً بفرمایید. برای فرمایشاتی که دارید، مدرک ارائه دهید و اگر شبههای هست مطرح بفرمایید. آقای ثابتان حضور دارند و پاسخ میفرمایند.
آقای ارشاد:
تمام سخنان من مستند بود و جناب آقای ثابتان بزرگوار اصلاً مستندات من را نقض نکردند و بلکه تأیید کردند. مطرح کردند که کلاس اخلاق مؤسسه روحی که دورهاش در ایران از سال ۲۰۰۱ با ورود آقای فرزام کمال آبادی به ایران بوده؛ در حال اجراست. خود ایشان صراحتاً مطرح کردند و در پیامی که از جانب بیتالعدل متنش هست ببینید از این مستند تر پیام …
مجری:
یعنی شما میفرمایید چون یک شخصی از بهائیان یا بزرگان بهائی چنین مطلبی را میفرمایند، طبیعتاً نظام جمهوری اسلامی با اتکا به این اسناد حقوق شهروندی بهائیان را ضایع کرده؟ شما میفرمایید به این دلیل بوده؟
آقای ارشاد:
دلیل اول محکومیت بهائیت این است که بهائیت تعریف دارد. کسی که یک سری اعتقادات دارد، بهائی تلقی نمیشود. هرکس در این سیستم ثبت نام کرده و ثبتنامش از یک فیلتر اطلاعاتی که دیدید، بگذرد، آن شرایط را دارد میتواند در تشکیلات بهائی ورود پیدا کند. من سند دادم. سند من سخنان آقای شوقی بود.
مجری: یعنی شما میفرمایید شخصی که به پانزده سالگی میرسد و انتخاب میکند در آئین بهائیت باشد، دلی هم باشد عین مسلمان که جایی ثبت نمیشود شما میفرمایید مثلا در بهائیت یک دفتری هست و اسامی ثبت میشود شما این را یک سازمان تصور میکنید.
آقای ارشاد:
اصلاً مشکل من سازمان نیست. من یک پکیج را مطرح کردم. سازمانی است که متعهد شده به اجرای فرامین رأس خودش. فرمان سازمانی است، نه توصیه فردی که بگوید نمازت را بخوان. یعنی مرکزی که در اسرائیل است و کشور من با او در تعارض است و سازمانی است که شهروندان کشور دیگر عضو آن سازمان میشوند و متعهد میشوند اهداف آن سازمان را پی بگیرند. اهداف آن سازمان در کشور من برقراری حکومت بر مبنای احکام اقدس است. برنامه بیست ساله عملیاتی را دارند اجرا میکنند. بر مبنای همین در پیام دسامبر امسال، اول اردیبهشت، بحث حکومت را در دو جای پیام آورده؛ یک جا به مرحله گذر از مجهولیت اشاره کرده و جای دیگر باید عهود عصر تکوین را که در ۲۰۰۱ شروع شده بود، انجام دهند. ما با سازمان داشتن مشکل نداریم. ما با سازمانی مشکل داریم که در جهت براندازی است.
جناب آقای ثابتان گرامی، این متنی که من تقدیم میکنم از آقای علی نخجوانی است. شش کلام در وجوه گوناگون نظم بهائی را توضیح دادهاست. همین الان میتوانید متن را از کانال گنجینه نور دانلود کنید و مطالعه بفرمایید. ص ۳ و۴ چکیده توقیع را مطرح میکند. حضرت ولی امرالله در توقیع ۱۱۰ بدیع مراحل سبعهای را که قبل از آنکه صلح اعظم بتواند استقرار یابد، توضیح میدهد. یعنی صلح اصغر را توضیح میدهد نه کشورهای مختلف با عقاید مختلف بلکه حکومت های بهائی با منافع ملل مختلف جغرافیائی را پشت سر خواهد گذاشت؛ بر میشمرد بعضی کشورها ممکن است از بعضی مراحل جهشی عبور کنند .آقای نخجوانی بزرگوار میگوید تاکنون مرحله چهارم بالاترین مرحله بوده و میگوید نرسیدیم شما میفرمایید کجا؟ از آقای علی نخجوانی بپرسید میگوید ما مراحل را در کلیه کشورها تلاش کردیم اما تا الان از چهارمین مرحله بالاتر نرفتیم و میگوید که امر بهائی توانسته در کشوری به آن برسد یعنی پروتکل هفت گانه را ما اقدام کردیم و این سخنان حاکی از این بود که تا سال ۲۰۱۳ تشکیلات بهایی فراتر از مرحله دوم پیش نرفته است و بیتالعدل در برنامه بیست ساله خواستند این مراحل را بگذرانند:
۱- مجهولیت
۲- مظلومیت
۳- انفصال
۴- استقلال
۵- رسمیت
۶- حکومت بهائی (که تلفیقی است از نظام مدنی و نظم اداری بهائی در کشوری خاص اگر اکثریت بهائی باشند که این مهم است.)
بحث روحی را توضیح ندادید. یکی از عناصر اخلاقی، ادب است. چهار عنصر دیگر، باور اوست. یعنی وقتی شما کلاس اطفال میگذارید و بچهای را به کلاس اخلاق دعوت میکنید، به پدر و مادرش میگویید ما میخواهیم عقاید بچه شما را عوض کنیم؟ یا فقط میگویید میخواهیم اخلاقش را درست کنیم، تعادل اخلاقی در اینها ایجاد کنیم. این از هزار اقدام نظامی بالاتر است. شما با طرح اطفال زیر ۱۸ سال به حقوق آنها تجاوز کردهاید. طیف گستردهای از اطفال را بدون اینکه خودشان بدانند، در سراسر دنیا طی برنامه بیست ساله تبلیغ کردهاید تا توسعه منابع انسانی حاصل شود و برای گرفتن حکومت آماده شود.
آقای ثابتان:
ایشان مرتباً در مورد سند صحبت میکنند ولی من هنوز سندی در رابطه با آنچه عرض کردم ندیدم. برای همین است که ایشان میفرمایند جامعه بهائی یک فرمان سازمانی دارد و مرکز آن در اسرائیل است. من عرض کردم جامعه بهائی مثل یک سازمان است و مرکزی در اسرائیل دارد. ایشان میفرمایند چون این مرکز در اسرائیل هست، پس دارند اهداف کشوری را که با کشور من دشمن است ادامه میدهند. من از جناب ارشاد سند میخواهم، نه اینکه پیام های بیتالعدل را یا چیزی که خودم میدانم را بفرمایند. در کجای نظامات بهائی اهداف کشور اسرائیل در رابطه با مسائل اتمی ایران را حمایت یا از آن تعریف کرده؟ یا به بهائی ها گفته باید از این اهداف تبعیت کنید؟ ایشان فقط و فقط به خاطر اینکه مراکز بهائی در اسرائیل هستند، پیش فرض میگیرند که پس بهائی ها دارند آن صهیونیست ها را حمایت میکنند. من هم میگویم مسلمان هایی که در مسجدالاقصی هستند هم، دارند اهداف صهیونیست ها را اجرا میکنند.
میفرمایند برنامه بیست ساله عملیاتی دارند؛ بله، جامعه بهائی برنامه پنج ساله دارد، سازمان ملل هم برنامه پنج ساله دارد، در ایران هم برنامههایی برای توسعه دارد. سؤال این است که برنامههای عملیاتی این سازمان به چه هدفی است؟ اگر ایشان میگویند برنامه عملیاتی براندازی و اختلال نظام ایران هست، باید سند ارائه دهند نه اینکه بگویند چون فقط برنامه هست. بعد میگویند نظم جهانی بهائی ایجاد کنند، خوب هدف سازمان ملل هم همین است. سازمان ملل هم میخواهد کشورها را دور هم جمع کند و صلح جهانی ایجاد کند. آیا جناب ارشاد و دوستان دیگری که هستند با صلح جهانی مخالف هستند؟ آیا فکر میکنند جامعه بهائی هدفش جنگ جهانی است یا صلح جهانی؟ اگر ایشان معتقدند ما صلح جهانی نمیخواهیم یک بحث جداگانه و فلسفی است و در اتاق های دیگر مطرح میشود. ولی این اتهام را نزنند که چون جامعه بهائی خواستار نظم جهانی و صلح اعظم است، اینها هدف دیگری دارند و میخواهند حکومت بهائی درست کنند. و حکومت بهائی را من به تعبیری که جناب ارشاد میگیرند، اصلاً نمیپذیرم. حتی فرض کنیم بهائیان میخواهند حکومت بهائی داشته باشند، اگر حکومت بهائی بد است، آیا حکومت اسلامی خوب است؟ مگر هدف جمهوری اسلامی این نیست که بتوانند اسلام را در جهان اشاعه بدهند آیا از دیدگاه شما این کار بدی است؟ اگر این هست پس چرا میگویید حکومت بهائی بد است. ولی من میگویم این یک بحث متفاوت است.
میفرمایند عقاید بچهها را عوض میکنند و این تجاوز به حقوق بچههاست. آیا پدر و مادرها از این بچههایی که بهزعم جنابعالی حقوقشان تضییع میشود اطلاع دارند؟ آیا من قیم بچهها هستم یا پدر و مادرشان؟ هیچ کدام از مدارکی که گفته شده، از آن حقوق تجاوز شده صحبت نکرده؛ پس جناب ارشاد عزیز باید بفرمایید به کدام حقوق تجاوز شده؟ میفرمایند عقیده بچهها را عوض میکنند، مگر پشت سر اینها تفنگ گذاشتند یا به آنها شیرینی دادند که عقیده آنها را عوض کنند؟
در مورد اینکه مثلاً میگویند در رابطه با یک نژاد دیگری تبعیض نداشته باشند، همه با هم برابر هستید. اگر در رابطه با توسعه اقتصادی و اجتماعی است، میگویند سعی کنیم همه با هم این کشورها را از فقر نجات دهیم. اگر این بچه بگوید من نمیخواهم نجات بدم، او را راهنمایی میکنند و آن بچه تغییر عقیده میدهد، آیا این تغییر عقیده به نظر شما بد است؟ کدام عقیدهای را تغییر دادند که باعث شده در ایران اختلال ایجاد شود؟ اینها سند لازم دارد. اینکه شما بگویید گفتند صلح جهانی و حکومت بهائی و… اینها به نظر من سند نیست. سندی ارائه بدید که نشان بدهد به چه صورت بهائی ها با کلاس های روحی، با کلاس های جوانان اختلال اجتماعی، اختلال اقتصادی، رواج فساد، رواج هروئین، رواج فحشا و … را کردند. این همه به بهائی ها تهمت زده میشود که اینها فحشا را رواج میدهند، اقتصاد کشور را، نرخ طلا را عوض کردند. من به عنوان اقتصاددان تعجب میکنم که چطور ممکن است یک جامعه صدوپنجاه هزار نفری در ایران – با اینکه از تمام حقوق خود محروم هستند- اقتصاد ایران را عوض میکنند.
قسمت سوم
آقای ارشاد:
همه عزیزان شاهد بودند که جناب آقای ثابتان بزرگواری کردند پذیرفتند که بهائیت سازمان است و باور شخصی نیست. اصلاً این ادعای بنده و عوارض سازمان بودن که باور شخصی نیست، را نقد نکردند. منشأ حقوقی بسیاری از مسائل سازمانی است که از طریق عصبه انتصابی و نه عصبه انتخابی با رأس خودش در ارتباط است.
آقای فرهاد ثابتان بزرگوار، این متن پیام بیتالعدل است ۹ نوامبر ۲۰۰۶ :
هیئت مجلله یاران ایران با تشکر از گزارش مورخه ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۶ آن عزیزان و بعد از بررسی احتیاجات جامعه ممتحن ممتاز ایران، بیتالعدل اعظم الهی با کمال سرور و بهجت هفت نفر رئیس دولتی که صاحب قوه مقننه و مجرئیه و قضائیه هست انتصاب می کند. (انتصاب از اسرائیل برای بهائیان ایران) این از هزار هروئین و هزار قتل عام و هزار کار فجیع، فجیع تر است. این یعنی حکومت در حکومت. اسامی را نام میبرد؛ جناب بهروز توکلی، جناب وحید تیز فهم، خانم مهوش ثابت، جناب جمالالدین خانجانی، جناب رضائی، خانم فریبا کمال آبادی و جناب عفیف نعیمی و بعد میگوید بیتالعدل اعظم از این فرصت استفاده نموده و از خدمات باهر هفت نفر هیئت یاران در سال ۲۰۰۶ تقدیر نموده و در عین حال متذکر می گردد که قبل از این تاریخ نیز بیت العدل در ایران محفل ملی داشت که یکی از مسئولین آن چنگیز فنائیان بود و مجموعه عصبه انتصابی که یکی از آنها افسر بلند پایه اطلاعاتی بیرون مرزهای ایران موسوم به جبار ایدلخانی بود و شورای منطقه ای که در ایران داشتند و شورای کلاستری که در ایران هستند و مسئولین هر کلاستر که از خارج مرزها هدایت میشود و این را در محاکم بین المللی استارتش را شما زدید. امیدوارم در قوه قضائیه حاضر شوم تا پیشنهاد خود مبنی بر پیگیری در نهادهای قضایی بین المللی جهت دخالت جامعه جهانی در نقض حاکمیت ملی ایران را مطرح نمایم و در خدمت عزیزان باشم.
نهادهایی شامل مرکز نهاد حقوق بشر قوه قضاییه و وزارت امور خارجه که میبایست از «بی آی سی» بابت دخالت در امور ایران شکایت کنند. امیدوارم بهزودی شما شاهد خواهید بود که از «بی آی سی» طرح شکایت کنند. در واقع ما شاکی هستیم نه متهم. بی آی سی متهم است که با برنامه بیست سالهی سیستم طرح روحی، در ایران دخالت کرده است. همین نامهای که الان خواندم، اعتراف کرده که این سیستم مدیریت شده و اینها را به عصبه انتخابی سپرده که با آقای ایدلخانی هم شما مشورت کنید. اینها همه مربوط به ایران است. اینها همه جرم است و بالاتر از اینهایی که میگویید نقض حاکمیت ملی است. میگوید برادر عزیز روحانی جناب آقای سیاوش خانجانی، جناب سیاوش خانجانی چه ارتباطی با ایران دارد؟ ایشان که در ایران نیست، ایشان چه مسئولیتی در قبال ایران دارد؟ میگوید مطالب ذیل را با هیئت یاران ایران در میان نهید عطف به رقیمه ۳ دسامبر ۲۰۰۶ آن عزیزان در خصوص مشورت با جناب جبار ایدلخانی؛ در سال ۲۰۰۶ برای ایران رئیس دولت تعیین کردند، رئیس دولتی که براساس پیام های بیتالعدل و سخنان آقای شوقی که من براتون میخوانم، سه قوه مقننه و مجریه و قضائیه دارد. سیستم اطلاعاتی دارد که آقای ایمان مطلق اعتراف کرده که من در ایران بودم متنش هست که عضو صیانت یعنی وزارت اطلاعات و بازجوی سیستم بوده، اعتراف کرده که احکام جزائی برای اعضای خودمان صادر میکنیم در دولت خودمان در ایران و بعد میگوید مشورت هیئت یاران با جناب ایدلخانی در کلیه امور بلا مانع است. طرح بیست ساله برای براندازی ریخته شدهاست.
آقای فرهاد ثابتان بزرگوار، پیام بیتالعدل ۲۰۲۱، صفحه ۹ آن را نگاه کنید. بسیاری از این فرمانها، فرمانهای مجرمانه است. عملاً تمام پروندههایی که در ایران هست، مربوط به برگزاری کلاس های روحی است که برای برنامه بیست ساله است. مواردی بوده که طرف مسئول شورای منطقهای بوده و او را گرفتند. مسئول شورای منطقهای در ایران برنامه گذاشته برای شهرهای خاصی و آموزش میدهد که در کلاسترها چگونه عمل کنید تا پیام بیتالعدل را برای دوازده ماه آینده چگونه پیش ببریم. این فرمانی را که میخوانم، فرمان مجرمانه است و نقض حاکمیت ملی ایران. میگوید بسیاری از احبای الهی با روش حضرت ولی امرالله که اعصار امرالله را تقسیم بندی نمودند یعنی هفت مرحله عصرتکوین که از سال ۲۰۰۱ آغازشد.
شما میگویید یک نمونه نشان دهید؛ فیلم مربوط به مهدیآباد شیراز را به شما نشان دادم. طرح اطفال در سیستم شما هست. طرح نوجوانان هست. حلقههای کلاس های روحی هست و در این سیستم میخواهید قتل عام فرهنگی بکنید و به بهانهی اخلاق، چهار عنصر دیگر فرهنگی را عوض کنید. مستند میگویم، این فرمان برای دوازده ماه آینده است. «در ایران عصر تکوین در سال ۲۰۰۱ آغازشد. آنچه کمتر شناخته شده است اشاره خاص هیکل مبارک به عهدهایی مرتبط با نقشه ملکوتی مندمج در آنهاست.»
شما نقشه ملکوتی را که آقای شاپور راسخ توضیح داده یعنی شانزده لوحی را که محور طی عصر تکوین آقای شوقی را دارد توضیح میدهد. نقشه ملکوتی را در ۱۹۱۶ جناب عبدالبهاء خطاب به محفل ملی بهائیان امریکا نوشته و منبع و مشروعیت براندازی طی عصر تکوین در کلیه کشورها است. نقشه ملکوتی حضرت عبدالبهاء به مدت دو دهه تا ۱۹۳۷ معلق ماند.
آقای شوقی دو تا برنامه هفت ساله و یک برنامه ده ساله؛ ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳ دادند که در توقیع ۱۱۰ مرحله ششم، گرفتن حکومت است. بعد میگوید منتج به افزایش امرالله در سراسر جهان شده، یعنی توسعه منابع انسانی طی عصر تکوین. دو جا به عصر تکوین اشاره کرده و یک جا اشاره به مرحله اول که طی مجهولیت باشد. شما در سالگرد دویستمین سال میلاد یعنی سال ۲۰۱۷ و سال ۲۰۱۹ که مراسم مربوط به بهاءالله و مراسم مربوط به باب را جشن گرفتید و فیلم گیت را ساختید و در جاهایی که میشد، پخش کردید. متن دقیقاً میگوید این حرکت و نتایج مشارکت مدعوین واقعه چنان شکوهمند بود که در بسیاری از مناطق، امرالله را در سطح ملی از مرحله مجهولیت بیرون آورد. دقیقاً به پروتکل هفت گانه شوقی اشاره میکند که از مرحله مجهولیت بیرون آمدیم و میرویم در مظلومیت و طی مراحل بعد که مرحله ششم گرفتن حکومت است. اینها همه اقرار به اجرای این است.
در ایران شما کلاستر بندی کردید، شورای منطقهای دارید، شورای کلاستر دارید و اینها با خارج مرزها ارتباط دارند و عموم اینهایی را که گرفتند، افرادی بودند که در این سیستم کار میکردند و این افراد، حاکمیت ایران را نقض کردند. و در کلیه آرای قضایی اشاره کردند و سند است. در تمام اینها گفته عضویت در این سیستمی که میخواهد براندازی کند.
مجری:
من سؤال دارم. اینکه حضرت عالی فرمودید ارتباط مستقیم با رأس از هروئین بدتر است. من هم فکر میکنم هروئین چیز بدی است، ولی اینکه ارتباط با رأس بده را میخواهم دلیلش را بدانم.
آقای ارشاد:
بد این است که شما میخواهید یک حکومت را بگیرید. در خود امریکا مثال میزنم. ماهیت تشکیلات بهائی حزب است و هدفش گرفتن حکومت. اما خودش را در سیستم دین و “ان جی او” در آورده و با همین سیستم دارد کار میکند. در کل کشورهای اروپایی آیا تحرکات مالی باید شامل مالیات بشود یا نه؟ همه جا اینها را بهعنوان یک “ان جی او” میشناسند. آیا اینکه شما در پی گرفتن حکومت باشید که هستید، و با ابزار نامشروع برنامهریزی میکنید – که سند دادم- در واقع توسعه منابع انسانی برای خودتان ایجاد میکنید و فرار مالیاتی که جرم هست را دارید.
فرهنگ و نگرش بچهها را میگیرید و فرهنگ خودتان را به اینها القا میکنید. در پیام ۲۰۱۱ میگوید عناصر فرهنگی را از بین ببرید. نمیگوید وحدت در کثرت و کثرت در وحدت میگوید وحدت بر مبنای آموزههای اقدس. اینها را سرخ پوست های امریکا و گوساله پرستهای هندو میدانند. شما میگویید همه در کنار هم بیایید در این معبد و هر کس دعای خودش را بخواند. این دو گانگی را توضیح بدهند ممنون میشوم.
جناب آقای ثابتان بفرمایید.
آقای ثابتان:
خیلی ممنونیم از شما اولاً من هیچ وقت نگفتم دین بهائی باور شخصی نیست. گفتم میدانیم که دین بهائی یک دین سازمان یافته است. هیچ اشکالی هم در این نیست. در این سازمان اشکالی هست اشکالش را بفرمایید جناب ارشاد. صحبتهایی میکنند – مشورت میکنند، رئیس دولت واژههایی که اصلاً در ادبیات بهائی نیست. میگویند این شخص که با رأس خودش ارتباط دارد، از هروئین هم بدتر است. من میخواهم ببینم یک مسلمان که با یک آیهالله ارتباط داشته باشد، از هروئین بدتر است؟ اگر ارتباط بد است، سند بیاورید. مرتب میفرمایید فرمان، سازمانی بهائی تشکیلات دارد آیا شما میفرمایید چون سازمان دارد، بد است؟ آیا سازمان بهائی یک سازمان تروریستی است؟ مستند بفرمایید. می گویید اینها میخواهند به حکومت جهانی برسند و مسائلی که من اصلاً باور ندارم و این فقط ادعای شماست و در اینجا هم بحث ما آن نیست و من نمیخواهم این بحث را ادامه بدهم. اینکه شما میگویید جامعه بهائی با رأس خودش در ارتباط هست و این در ایران جرم است را در قوانین جرم شناسی ایران بنویسند. یعنی از این جرم چه ضرری به جامعه ایران میرسد و البته این ارتباط هم بین ایران و اسرائیل جود ندارد.
جناب وحید عزیز، جناب ارشاد دارند از یک سری نامههای بیتالعدل و مراجع و اسنادی که هست استفاده میکنند و آنها را بر میگردانند به واژههایی که خیلی خیلی بار منفی دارد؛ یعنی در هیچ کدام از این نامهها صحبت از قوه مقننه و مجریه و وزارت اطلاعات و بازجویی نیست و ایشان میگویند چون فلانی با … حرف زده، پس بازجویی و وزارت اطلاعات در بهائی ها هست و مطرح میکنند بهائی ها با هم مشورت میکنند و این یک نوع سازمان جاسوسی است که اطلاعات را از اینجا به آنجا میکند. ایشان هیچ وقت نگفتند این اطلاعات چیست؟ تأکید ایشان بر این است که ما نقشه پنج ساله و هفت ساله و… فلان داریم برای اینکه به یک حکومت جهانی برسیم. من که اول عرض کردم هدف جامعه بهائی صلح جهانی است اگر ایشان با این مسئله مشکل دارند هدف سازمان ملل هم همین طور است. چرا ایشان از سازمان ملل انتقاد نمیکنند که شما چرا میخواهید حکومت جهانی ایجاد کنید؟ اصلاً صحبت ما در اینجا این است که حقوق بهائیان دارد در ایران بدون دلیل تضییع میشود. هیچوقت گفته نشده کدام فرد بهائی براندازی کرده؟ براندازی تعریف دارد. صرف اینکه ایشان میفرمایند جامعه بهائی میخواهد براندازی کند، درست نیست. بفرمایید در چه جایی و چه نوع براندازی بودهاست و کجا جامعه بهائی از قوانین هر کشوری که در آنجا هست، تخطی کرده؟ اصلاً ما از آینده صحبت نمیکنیم؛ چون آیندهای را که ایشان ترسیم میکنند، من بهعنوان یک بهائی نمیشناسم. ایشان برای خودشان تصوراتی ایجاد کردند و میخواهند به مردم القا کنند جامعه بهائی میخواهد حکومت شما را بگیرد. وقتی این حکومت جهانی ایجاد شد، میخواهد خون همه را در شیشه کند، یا …
بحث ما بحث دیگری است. اگر صحبت بر سر این است که در ایران سازمان دهی جامعه بهائی منشاء اختلال در امنیت ملی است، این باید مسجل شود و بگویند اینها سازمان دادند و رفتند هفتتیر برداشتند، حتی اگر براندازی نرم هست. باید یک جا در تمام این اسنادی که آقای ارشاد ارائه دادند لغت براندازی آمده باشد. اینکه بگویند دور هم جمع شدند که براندازی کنند، این یک اتهام بیاساس است که تا وقتی سندش مشخص نشده، هیچ مرجع قانونی و هیچ ایرانی نباید این را بپذیرد و اگر این طور باشد فقط و فقط ایجاد نفرت میکند.
مجری:
جناب آقای ثابتان، صحبت شما این است که وقتی در این نامههای بهائی و در واقع بیتالعدل صراحتاً اعلام نشده، اینها تحلیل هایی است که آقای ارشاد میفرمایند و باید اثبات شود؛ یعنی بگویند قصد ما براندازی است شما میفرمایید ما در این آیین چنین قصدی را نداریم و اصلاً در این وادیها نیستیم و این اتهاماتی که به آئین بهائیت وارد میکنید را رد میکنیم. آقای ارشاد هم میفرمایند از کلمات و روح نامه تحلیلی دارند. روح نامه این را به ما میرساند که بیتالعدل دنبال این است که یک حکومتی را داشته باشد. در واقع بیتالعدل میخواهد یک سازمان پیشرفتهتری باشد مثل اینکه قوه قضائیه و قوه مقننه و قوه مجریه داشته باشد، گروه های مختلف داشته باشد، وزیر داشته باشد. آقای ارشاد تحلیل خودشان را ارائه میدهند که چرا حکومت نسبت به بهائیت ایستاده؛ یعنی نه به آن شکلی که دوستان میگفتند که قبرستان های بهائی ها در حال تخریب هست و… اگر مقدور باشد آقای ارشاد، بحث را مصداقی جلو ببریم فکر میکنم نتیجه خواهد داد.
آقای ارشاد:
عزیزان اسناد بنده را دیدند و توضیحات آقای ثابتان را شنیدند و ما نمیخواهیم همدیگر را قانع کنیم شما نظراتتان را میگویید و بنده هم میگویم. بحث بر سر این نیست که دنبال حکومت هستند، بحث بر سر این است که همین الان حکومتند و همین الان محافل ملی، حکومت و حاکمان بهائی در هر کشوری از جمله ایران هستند. سال ۲۰۰۶ از خارج از مرزها رئیس دولت را این هفت نفر تعیین کردند. آقای هوشنگ محمودی در کتاب نظم اداری صفحه ۳۴ بحث وظایف و اختیارات حقوقی محافل را توضیح میدهد. میگوید با توجه به آثار مبارکه ولی امرالله، محفل روحانی دارای قوای سهگانه تقنینیه، قضائیه و اجرائیه است. این مخالف نظامات فعلی سیاسی جهان است. همین الان محفل ملی امریکا در واقع حکومتی است که این سه قوا را دارد. ایشان را با حکومت آقای ترامپ یا حکومت آقای بایدن مقایسه میکند و میگوید این درست مخالف نظامات سیاسی فعلی است؛ دقیقاً خود را با نظامات فعلی مقایسه میکند و هریک از اختیارات تقنینیه و قضائیه و اجرائیه به عهده تشکیلاتی کاملاً جداگانه است و آن تشکیلات بههیچ وجه حق مداخله در کار یکدیگر ندارند و هریک کاملاً مستقلالرای میباشند. طبق نظامات بهائی، این سه اختیار به محفل روحانی داده شده است. یعنی ایشان برخودش میبالد که ما در واقع به تجمیع قوا قائلیم و در جزوه مؤسسه مشاورین قارهای که بیتالعدل دو دهه اخیر منتشر کردهاست، میگوید بیش از سی سال از تأسیس هیئت های مشاورین قارهای در سال ۱۹۶۸ میگذرد و در ادامه به این نقطه میرسد که اینها تحت هدایت معهد اعلی است. بعد میگوید این براساس توضیحات حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرالله است. این اختیارات توسط شوراهای منطقهای که زیر نظر معاونت ترویج و تحکیم و این هم زیر نظر هیئت مشاورین قارهای است. تمام این کارها، امنیتی هستند. وظیفه ذاتی اینها کار اطلاعاتی هست و اگر خواستید سندش را بعداً میدهم.
مجری:
آقای ارشاد، پله پله باهم برویم. شما میفرمایید این کلماتی که بهکار برده شده؛ مثلاً مسائل قضائی به محفل روحانی داده شده، این کلمات بار حقوقی دارد و این نشاندهنده یک سازمان قضائی است.
آقای ارشاد:
بله، آقای ایمان مطلق اعتراف میکند که عضو کمیته صیانت است و کارش این است که پدر آقای سروش را توجیه کند. صیانت همان وزارت اطلاعات و بازجوی این سیستم است و در ایران تحت ظل خانم کمال آبادی داشتند فعالیت میکردند. او اعتراف میکند که ما سیستم قضائی داریم، ضابط قضائی داریم که همه اینها در سیستم صیانت هست و یکی از بازجوهای بهائی اعتراف کرده و متنش هم هست. من در خدمتم و متشکرم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید