
زلزله در آذربایجان کار خودش را کرد و هزاران تن را به فلاکت نشاند. رژیم جمهوری اسلامی به پایکوبی برخاست و صدا و سیمایش "خنده بازار" به نمایش گذاشت. "رهبر معظم" که با تاخیر مجبور به ابراز تسلیت شد، باز با تاخیر بیشتر به آذربایجان رفت و در جمع روستاییان به سخنرانی پرداخت و رهنمود داد که این بلای آسمانی مبارک است و زلزله زدگان باید آنرا به "سکوی پرش" خود تبدیل کنند. خوشبختانه یا بدبختانه، "رهبر معظم" این سخنان را به زبانی بر لب آورد که بیشتر روستاییان ورزقان و اهر آنرا نمیفهمند. "رهبر معظم" که میتوانست این سخنرانی را به زبان ترکی ایراد کند، ترجیح داد به زبانی دیگر سخن گوید.
رئیس جمهور رژیم اسلامی به جای سفر به مناطق زلزلهزده، یک روز پیش از موعود به عربستان شتافت و تا به امروز در مورد زلزله و کشته و زخمی و بیخانمان شدگان لب از لب نگشود ولی امروز (جمعه سوم شهریور) با تاخیری دو هفتهای به ناگاه و بطور سرزده وارد روستای زغنآباد شهرستان ورزقان شد.
به دنبال زلزله، کار امداد رسانی از سوی دولت مرکزی با تاخیر شروع شد و به سرعت، پایان عملیات جستجو نیز اعلام گشت. کمکهای خارجی ابتدا پس زده شد و سپس در اثر فشارهای وارده، پذیرای آن گشتند. آش به قدری شور بود که حتا نمایندگانِ از صافی گذشتهی رژیم نیز نتوانستند سکوت اختیار کنند.
با همه اینها، امدادگران دولتی به جای یاریرسانی بیشائبه به زلزله زدگان، به برگزاری مراسم ترحیم پرداختند و برای 300 و چند نفر جان بیارزش روستاییان، 16 هزار مجلس ترحیم برگزار کردند!
رژیم اسلامی که شب و روز به فکر زلزله زدگان بود نه تنها 1100 بسته اسباب بازی بین کودکان بیش از 400 روستای آسیبدیده توزیع کرد (کمتر از 3 بسته برای هر روستا) بلکه حتا به اعزام "هنرمندان و ورزشکاران به مناطق زلزله زده برای ایجاد نشاط و پویایی در مناطق آسیب دیده" هم اقدام کرد.
حتا سپاه پاسداران نیز بیکار ننشست و برای به دست گرفتن قرارداد پروژه بازسازی مناطق زلزله زده دندان نیز کرد.
با مشاهده کمک رسانی ناچیز از سوی رژیم، مردم به کمک زلزلهزدگان شتافتند و این درست آن چیزی بود که رژیم نمیخواست. کمکرسانی مردم به آسیبدیدگان، امری نیست که بتوان آنرا تحمل کرد. این کار "اقدام علیه امنیت کشور" است. یک کار سیاسی است به نفع بیگانگان! وقتی امروز و در چنین شرایطی که فقط 300 و اندی نفر کشته شدهاند و تنها چند هزار نفر بیخانمان گشتهاند، چنین کمکرسانیهایی با "اتحاد" مردم مناطق دیگرِ استان و کشور بخواهد صورت پذیرد، فردا دیگر نمیتوان جلو این قافله را گرفت.
کمکرسانیهای مردمی به روستاییان آسیبدیده ممنوع شد. حتا برگزاری مراسم ترحیم از سوی مردم قدغن شد و تعدادی هم در همین رابطه دستگیر شدند. حسابهایی که برای جمعآوری کمک افتتاح شده بودند، مسدود گشته و موجودی آنها مصادره شد. ولی مساله به همینجا پایان نپذیرفت. مساله زلزله آذربایجان یک امر "سیاسی" است و باید جلو آنرا گرفت. اصلا این زلزله از اول هم سیاسی بوده و به احتمال قوی توطئه ضدانقلاب و عناصر خازجی! آخر مگر میشود که زمین ورزقان بلرزد و تمام آذربایجان و ایران و خارجنشینان را بتکاند؟ پس باید دنبال علت اصلی و عوامل بیگانه و جاسوسانی گشت که این زلزله را بوجود آورده و توسعه دادهاند.
و بالاخره رژیم اسلامی اعلام میکند که:
"پس از وقوع زلزله آذربایجان شرقی یک تشکیلات مخفی برای ارسال گزارش و فروش خبر با عنوان شاهد عینی از شبکههای ضد انقلاب از جمله بیبی سی و VOA عازم این استان میشوند تا با شایعه پراکنی، فروش خبرهای دروغین و تبلیغ بهائیت اقدام به جمع آوری پولهای هنگفت کنند.
در بین آنان بهاییها، منافقین، عناصری از کمونیستها و برخی از افراد وابسته به جبهه موسوم به ملی به چشم میخورد که تا بتوانند با ارسال خبرهای دروغین و جعلی از زلزله آذربایجان و نحوه امداد رسانی به آنان را طور دیگری جلوه دهند.." (جوان آنلاین)
چه اتحاد جالبی! جاسوسان BBC و VOA و بهائیان و منافقین و کمونیستها و افراد وابسته به جبهه ملی! راستی که جای سلطنتطلبان و عناصر رژیم پیشین در این اتحا خالیست!
به راستی که همه مسائل آذربایجان سیاسی و امنیتی هستند! دریاچه اورمیه میخشکد و به یک امر سیاسی و امنیتی تبدیل میشود. فوتبالش سیاسی و امنیتی است! زلزله اردبیل که رژیم با تمام قوا کوشید تا سربسته و مخفی برگزار کند، سیاسی و امنیتی بود! زلزله ورزقانش سیاسی و امنیتی است! کمکرسانیهایش سیاسی و امنیتی هستند! مجلس ترحیمش سیاسی و امنیتی است! خندهاش سیاسی و امنیتی است! گریهاش سیاسی و امنیتی است! زبانش، فرهنگش، آداب و رسومش، نشست و برخاستش، جوکاش، قصهاش، نویسند و شاعرش و... همه و همه سیاسی و امنیتی هستند. این سرزمین عجایب همیشه سیاسی و امنیتی بوده است. این سرزمین عجایب پای اصلی انقلاب مشروطه و انقلاب 57 و ایجاد دولت محلی و... و همه خیزشهای مردمی و ضد استبدادی بوده است و تنها در "جنبش سبز" بود که خود را کنار کشید و یکی از عواملی شد که جنبش را با رکود مواجه ساخت!
حالا که طبیعت آذربایجان را لرزانده و این لرزه تمام ایران را تکان داده، ایکاش که سخنان "رهبر معظم" را آویزه گوش میکردیم و این زلزله را "سکوی پرش"ی میساختیم برای ایجاد زلزلهای بس مهیب برای رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی! هنوز هم دیر نشده و راه به سوی "سکوی پرش" باز است!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید