رفتن به محتوای اصلی

در چگونگی رعایت حقوق انسانها
28.06.2023 - 09:58

   

در باب وظایف حکومت :   

همزمان با خیز موفق خانم های اندیشمند وطنمان  برای تصاحب حقوق اجتماعی انهم در حد برداشتن روسری های خود،البته بعنوان تسخیر خاکریز اول  با این همه عکس العمل در تمامی حد واندازه رژیم الوده به جهل و فساد ،که خوشبختانه بر صفر ا فزود باید گفت:
حقوق جامعه بر امده از نظام منظم طبیعت و خدادادی است.. …بر همین مبنا به این مهم اشاره میشود که اصطلاح حقوق طبیعی در سه معنی به کارمیرود:

 _قانون حاکم بر طبیعت و جهان هستی _ قانون عقل و نظم عقلانی که بر سلوک و رفتار انسان‌ها باید حاکم باشند و مجموع حقوق و آزادی‌ها که ملازم طبیعت و سرشت انسان است و فرد به حکم انسان بودن از آن برخوردار می‌باشد.

به عبارت دیگر حقوق طبیعی مجموع حقوقی است که در همه زمان‌ها و مکان‌ها قابل اجرا بوده و شامل همه‌ مردم از هر نژاد و رنگ و جنس می‌باشد و غیرقابل انتقال، که مشمول مرور زمان نمی‌شود و استحکام آن تا بدان پایه است که هیچ قانونگذار و شارعی نمی‌تواند آن را تغییر دهد یا آن را از مردم سلب کند زیرا که این حقوق از طبیعت و سرشت آدمی سرچشمه می‌گیرد و در ذات و فطرت انسان‌هاست.

فرق حقوق طبیعی با حقوق موضوعه آن است که حقوق موضوعه، واضع معینی دارد و در جامعه به رسمیت شناخته می‌شود و دارای ضامن اجراست، حال آنکه حقوق طبیعی، مجموعه حقوقی است که ما آن را وضع نکرده‌ایم بلکه ما آن را به یاری عقل در می‌یابیم و به آن عمل می‌کنیم و ضامن اجرای آن افکار عمومی جامعه می‌باشد. «این قانون مثل معدنی می‌ماند که در طبیعت موجود است تنها باید آن را کشف کرد، اینکه ما به کشف معدنی موفق شویم یا نشویم تأثیری در واقعیت و موجودیت آن نمی‌کند، قانون طبیعی نیز چنین است بشر در پرتو عقل در می‌یابد که :جهان نظامی سنجیده دارد…»

حقوق طبیعی مجموع اصول و قوانینی است که فطرت‌، آنها را در عقل و منطق انسان قرار داده است و قانونگذار باید کوشش کند که این اصول را کشف، و اداره امور و قوانین بشری (حقوق موضوعه) را بر پایه آن قرار دهد از این قبیل است حقوق فردی، وفای به عهد، الزام به اجرای قرارداد، ضمان، رد امانت، عطف به ما سبق نشدن‌قانون، تناسب مجازات با جرم، توجه کامل به حقوق رنان در تمامی امور جامعه پا بپای مردان.. . و حتی قوانین مربوط به چگو نگی اداره امور جامعه بر امده ازعلم مدیریت.

اصول و احکام حقوق طبیعی همه بر اصل عدالت، انصاف و احترام ارزش شخصیت انسان و خیر جامعه قرار دارند، و برخی، حتی حق مالکیت شخصی و مقاومت در برابر ستم را نیز جزء حقوق طبیعی می‌شمارند.

طرفداران حقوق طبیعی معتقدند که قدرت حکومت و فرمانروایان نامحدود نیست و زمامداران مکلفند قوانین طبیعی را رعایت نمایند.

حقوق طبیعی در سده شانزدهم، هنگام جنگ‌های صلیبی نضج یافت، و بعد در طول سده هفدهم و هیجدهم با انتشار آثار گروسیوس هلندی (Grotius)، هابز (Hobbes)، جان لاک (Locke)، فیلسوف مشهور انگلیسی و ژان‌ ژاک روسو (Rousseau) دانشمند و متفکر فرانسوی به نقطه اوج رسید و الهام بخش نویسندگان اعلامیه‌های حقوق در انگلستان و آمریکا و فرانسه گردید.

طرفداران حقوق طبیعی از لحاظ آنکه این نظریه را به عنوان حربه‌ای علیه زور و دفاع از مظلومین به کار می‌بردند و به برتری این حقوق استناد می‌کردند، موجب ترویج آزادی‌خواهی در اروپا و سایر نقاط جهان شدند و در تاریخ تحول و تکامل این اندیشه، نقش بزرگی ایفا کردند.

بررسی تحولات حقوق طبیعی نشان می‌دهد این نظریه، نخست، جسته و گریخته در میان ملل و اقوام به صورت اخلاق اجتماعی رواج داشته و جزء معتقدات مردم بوده و بعد با ظهور ادیان، با افکار دینی و مذهبی در می‌آمیزد، و سپس در عصر رنسانس و رفورم‌های مذهبی در اروپا، با فرونشستن تعصبات مذهبی در برابر عقاید غیرمذهبی رنگ می‌بازد و جنبه‌ علمی به خود می‌گیرد و این بار بر پایه عقل از آن بحث و گفتگو می‌شود، ولی هرگز از تکاپو باز نمی‌ایستد و همواره در اشکال مختلف در خدمت بشر بوده است.

حقوق طبیعی با اینکه کماکان به عنوان یک حقوق نظری، فاقد ضمانت اجرا و تکنیک حقوقی مورد بحث قرار دارد اما جزء اخلاق اجتماعی محسوب و برای خود طرفدارانی دارد.

اندیشه سیاسی غرب اکثراً متأثر از حقوق طبیعی بوده و هنوز هم این نظریه، الهام‌بخش حقوق موضوعه میباشد، ملاحظات عدالت‌خواهی، حمایت از حقوق فردی، تساوی حقوق زن و مرد تاکید بر الزامی بودن ان از هر نظر، همواره مورد استناد قانونگذاران قرار دارد.

باید گفت که تفکر مقدم بودن آزادی، بر جامعه که انرا ملازم فطرت انسان میدانند و باید محترم شمرده شود، موضوع تفکر مردم سده هفدهم و هیجدهم اروپا و پایه ایدئولوژی سیاسی غرب را تشکیل می‌دهد.

باور مردم در این دوره‌ها این بوده که جامعه سیاسی، وسیله ای برای اداره راهبرد زندگی اجتماعی آنها و قدرتی که بر افراد اعمال می‌شود نتیجه قرارداد و توافق ضمنی افراد جامعه است که حالت طبیعی را ترک و به مدنیت رو آوردند و چون منشاء و سرچشمه قدرت سیاسی، خود مردم‌اند، دولت باید حقوق آنها را محترم بشمرد، و از قدرت خود در این مسیراستفاده کند.

انتخابات آزاد برای تعین انانکه قوانین را بر حسب ضرورتها پس از مطالعه و بررسیهای لازم تصویب مینمایند و بتشخیص احاد جامعه و بدون رابطه وجنسیت، به مجالس قانونگداری وارد میشوند موضوع روز جامعه بوده و برآمده از حقوق طبیعی.. .. واین مرور براین اساس و ضرورت میباشد.

و بالاخره بی مناسبت بنظر نمیرسد که اشاره شود: گروهی از متفکران و فلاسفه انزمان مانند: هابز، لاک، و روسو هر کدام درباره حالت طبیعی و قرارداد اجتماعی و زندگی اجتماعی اظهارنظر می‌کنند و آراء و عقایدی درباره این مفاهیم ابراز می‌دارند. در نظر این متفکرین، جامعه سیاسی همان جامعه مدنی و جامعه مدنی ترجمه اصطلاح Civil Society است و آن در مقابل جامعه طبیعی (حالت طبیعی) بکار میبرند ودر آثار فلاسفه سیاسی انزمان این اصطلاح به مفهوم جامعه‌ای است که در آن، تمامی شهروندان اعم از زن و مرد، آزادانه برای تشکیل یک جامعه قانونمند به توافق می‌رسند.

جامعه مدنی یعنی: افراد، در تعیین سرنوشت سیاسی خود آزادانه و برای تأمین امنیت و عدالت دور هم گرد می‌آیند، و جامعه را بر پایه قراردادی که به طور صریح و یا ضمنی میان خود منعقد می‌کنند، قرار می‌دهند.

جامعه مدنی یعنی جامعه‌ای آزاد که اساس آن بر وفاق و رضایت همگانی است. از نظر مدافعان حقوق طبیعی، قرارداد اجتماعی یک فرضیه علمی و منطقی است که نارسایی‌ها جامعه را برملا می‌کرد و می‌توانست مقدمه اصلاح جامعه باشد. از این رو افراد این احساس را پیدا می‌کردند که دور هم جمع شوند و برای جامعه خود طرحی نو بریزند. در نظر آنها وفاق همه افراد بدون تو جه به رنگ، دین، نژاد، جنس و… برای انعقاد یک پیمان بنیادی ـ که امروز از آن به نام قانون اساسی نام برده می‌شود ـ کلید حل تمام مشکلات زندگی اجتماعی تلقی می‌شود و هدف آنها از طرح این نظریه‌ها آن بود که قدرت حکومت و زمامداران را محدود کنند و آن را بر یک مبنای عقلانی، منطقی و قانونی منطبق با ضرورت زمان قرار دهند......

**نه انکه انهم در این زمان با تهدید وتحدید حرمت خانم ها « بعنوان نمونه بارز اشتباهات حکومت در مورد نحوه پوشش »یعنی حداقل حقوق مردمان  با تصویب به اصطلاح قوانین مغایر منافع ملی و مصالح جامعه - ان کنند که افسری در مازندران به شکستن گردن ها و همین امروز در راهروهای دانشگاههابا هجوم فیزیکی کادر حفاظت ،که مفهوم حفاظت و حراست را انهم در بر خورد با فرهیخته ترین قشر جامعه نیاموخته ...بینجامد - که «فاعتبرو یا اولی الابصار »

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ضیاء مصباح
برگرفته از:
مطالعات و مشاهدات

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

یاشار تورک اوغلو

عنوان مقاله
حقوق انسانه

تنها راه برون رفت ازهر نوع دیکتاتوری ،وتنها راه برقراری حقوق انسانها،وتنها راه داشتن اتحاد واقعی ،وتنها راه ایجاد رقابت سازندگی در داخل ،وتنها راه تضمین مردم سالاری ...برقراری مدیریت فدرالیستی میباشد.مثل آمریکا کانادا آلمان روسیه هند سویس بلژیک ودهها کشور دیگر.وفدرالیسم تضمین کننده اتحاد واقعی،تضمین کننده مردم سالاری وتضمین کننده عدالت نسبی و برابری میباشد

جمعه, 30.06.2023 - 06:43 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.