Skip to main content

● ادبیات

شادی سابُجی
سروده ای از شادی سابجی
رضا مقصدی
ستاره آمد وُبامن، یگانه گشت وُ نشست
وشعر ِتازه ی جان ِمرا به کُرد سپُرد.
وکُرد با من گفت:
آ. ائلیار
1-دریای کاس پی، 2-رود آراز( آراس)، 3-آذربایجان( آذ-ار-بای-جان)،
هر سه نام خود را از قوم کاسی( کاش، کاش کا kaş-ka، کاس، آس، آذ) گرفته اند...
کتایون آذرلی

کتاب "دگرباشان جنسی" اثر، نویسنده و پژوهش گر، "اسد سیف" است. اثری که هم در محافلِ "غیرِ دگرباشان جنسی" و هم در تطابق با محدودیت ها و موانع "دگر باشان جنسی"، در خارج از کشور، بحث ها و توجه هات بسیاری را به خود جلب کرد. این اثر تلنگری بود بر حاکمیت سکوت و طرد و نادیده انگاشتن" دگر باشان جنسی".
این کتاب در خارج از کشور انتشار یافته است. حال امرِ محال را در نظر بگیرید که این اثر در ایرانِ امروزی
بهنام چنگائی
در همبستگی با جنبش جدائی دین از دولت، دادخواهی نوع انسانی و برابریجوئی مردم کار و زحمت و بویژه مسلمانان فریبخورده ی ایران، عراق، منطقه و جهان، و پشتیبانی از خواست و خیزش های این ملت ها، و آرزوی رهائی مردمان ملا و بلازده عراقی که اینک آنها هم علیه فسادها و چپاول های دکانداران دینی بپاخاسته اند!
هایده ترابی
گربه آزاده/ خودش تعیین می کنه/خودش تبیین می کنه
آ. ائلیار
!Qayanın döşü\Güllər \Gecənin ulduzları
سینه ی صخره- گلها- ستارگان شب!
سعید یوسف
خوئی جان عزیز، به پیر و پیغمبر قسم، یا به هر چیزی که عزیز می داری، و به جان عزیز خودت، که ما هیچ خطی بهتر از عربی نداشتیم و آن پیشینیان ما هم، حالا هر کوفت و مرگ زده ای که بودند، نرفتند خطی بدتر و دشوارتر را جانشین خط خودشان کنند. خط خودشان؟! اصلا خود بیان «خط خودشان» آدم را به خنده می اندازد. کدام خط خودشان؟ در زمان هخامنشیان که آن بیسوادها ظاهرا دست به دامن عیلامی ها شدند تا با اقتباس از خط سومری-اکدی، خطی درست شود فقط برای سنگ نبشته های شاهانه شان که آن هم هیچ رواج و دوامی نیافت...

ضیاء مصباح
بطول 14 قرن بر خلاف منشور کورش بزرگ که مبنای حقوق بشر قرار گرفت زنان ایرانمام را از حقوق اولیه محروم نموده است...
تِی‌جو ناکامورا
هايکوهای تی‌جو را که سرشار از زنانگی و مادرانگی‌اند، آينه تمام نمای ژاپن قبل از جنگ، در طول جنگ و پس از جنگ می‌دانند. هايکو که در اصل مقوله‌ای مردانه تلقی می‌شد، پس از جنگ، با ظهور چند بانوی هايکوسرای برجسته از انحصار مردان درآمد. نقش تی‌جو در آن ميان بسيار پررنگ بود.
هایده ترابی
نامه دارد به نشانیِ امروز \ جنبِ ایستگاهِ انکار\
کویِ آبیِ آسمان \ روزنِ بیداران...
سعید یوسف
نمادِ عشق به مردم، صدای نسلِ جوان،
به حکمِ خیره سرانی بدان رذیلی رفت...
آ. ائلیار
آنها\ فریاد ما را
ممنوع کردند\
وخاکستر تو را ...
هایده ترابی
حرف‮ ‬زشت‮ ‬نزن\موسیو‮ ‬ادیبِ‮ ‬محله‮ ‬است\
کفشی‮ ‬به‮ ‬ریگ\ گشتی‮ ‬به‮ ‬ارشاد\
هزار‮ ‬کاف‮ ‬به‮ ‬تنبان‮ ‬دارد...
ابوالفضل محققی


شهر بغض کرده و غمگین است .
دختری با آتش زنه ای بردست
در آرزوی "آزادی" خود را به آتش می کشد.
زنی تب دار
در سلول کوچک خود
باعکس دو کودکش بر دست
می چرخد
حق خود ،
حق من وحق ترا
آ. ائلیار
می رنجم تا تو نرنجی
شادم ازین رنج...
ابوالفضل محققی

میدان اصلی شهر،میدانگاهی بزرگ با درختان عظیم چنار و جوی های پر آب به زلالی اشگ چشم روان در پای درختان .
ده ها تخت چوبی آبی رنگ نهاده شده در میدان که درسایه روشن آفتاب قبل از ظهر حالتی تنبل و خواب آلود دارند. سایه روشن هائی که ترا به چرتی خلسه وار
رضا مقصدی
جانیانِ جمهوری اسلامی ایران دردهه ی 60 (به ویژه تابستان67) زندان های سیاسی خود رابه کشتار گاهِ انسان های آزاده وُ آرزومند ، بدل کرده بودند.از این روی ، داغ ننگی ماندگار بر صورت وُ سیرت ِ چرکین خود گذاشتند.هرچند پیش از این وُپس از آن نیز کارنامه ی سیاهِ شان با خون ورق می خوردُ می خورَد. دردا ، چرخه ی این مرگ آفرینان ، همچنان از چرخش ِ سیاه اش باز نایستاده است. غمهای شهریور" بازتابی کوچک ، از جنایتی بزرگ است.
ابوالفضل محققی
خجند امروز تنها شهر تاریخی معتبری است که برای تاجیکستان باقی مانده است
.سمرقند وبخارا ی فارس زبان در از بکستان قرار دارند وتاجیک ها تاریخ خود را از طریق این شهر و کمال خجندی توضیح می
ابوالفضل محققی
هواپیما فرود می آید در مسافتی دورتر از خجند در نزدیکی شهر چکالو فسک "
شهر مخفی ،شهرممنوعه که اینک چون شهر ارواح
کتایون آذرلی

کورترین بینایان صلا دادند که شما ظهور کردید
هم از آسمان آمدید و هم از زمین
هایده ترابی
قاضیِ درویش: (به ترس و حزم و اندیشه)

جادو نامیرا باشد. جادو در لحظه ای رخ دگرگون کند و پیامش متکثر شود. گاه از دهان مگسی بیرون آید، گاه از حنجرۀ چکاوکی، یا از شیپوری بر بام. گاه به خطی بر دیواره و سقفی نزول کند. او هست. ما بگریزیم. گریزپایانِ ابدی را نه قراری است و نه صلحی. جادو را پروائی نیست. جاروئی است که خانه روبد و به آسمانها در آید...
اعضای باقیمانده هیأت تحریریه له‌تان مدرن تأکید کردند که وضعیت کنونی جهان از چندین جنبه، شبیه وضعیت دنیا پیش از جنگ جهانی اول است: یک دوره طولانی از رفاه در غرب، به همراه افزایش نابرابری‌ها، و گسترش اقدامات نظامی از طریق استعمار، که در نهایت منجر به «فوران مرگ» در سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ شد.
آ. ائلیار
زندگی من را جور دیگری نوشته اند. نه روی برف و یخ، بلکه روی سنگ و آهن ، که کودک دیگری باشم...
Mənim Yaşayışımı başqa‭ ‬yazılar.‭ ‬
...Qar,‭ ‬buz üstündə yox,‭ ‬daş-dəmir‭ ‬üstündə ki,‭ ‬başqa bir uşaq olum
وزارت ارشاد جمهوری اسلامی برای سانسور مطالب ناسازگار با ایدئولوژی رژیم صفحه ای بیش از ۳۰۰ تومان از بودجه ی عمومی کشور به سانسورگران «خصوصی» پرداخت می نماید
هایده ترابی

نامش‮ ‬همین‮ ‬است/
اگر‮ ‬بد‮ ‬است‮ ‬چرا‮ ‬گویند؟/
اگر‮ ‬خوب‮ ‬است‮ ‬چرا‮ ‬نگویم؟
ابوالفضل محققی
پارک لنین در مرکز شهر دوشنیه با درختان چنار و اقاقی که سر برآ سمان میسایند در یک ظهر گرم تابستان .
فضائی خاک آلود،با سایه روشن هائی جادوئی و فواره های بی رمقی که در یک حوض سبز خزه بسته می ریزند با کودکانی چند در آن که استخوان های بدنشان را می توان به راحتی شمرد.
از بلند گو های نصب شده در درون پارک که هنوز با سماجت از درختان پارک آویزانند ترانه های شاد وگاه اخبار پخش می شود.
" شبنم گل ناز بیا به بالینم آی سبزه نگار بیا بیالینم
منوچهر برومند می‌گوید: در سال 1341 ادیب برومند منتخب شورای جبهه ملی دوم نشد؛ در حالی كه شادروان تختى منتخب كنگره شد و به عضویت شورا درآمد. اديب برومند از اين موضوع بسيار ناراحت شده، قصيده‌اى با عنوان «فضاحت ملى» سروده بود که آن را، ضمن غرغر كردن‌ها و گلايه‌هاى ‌ناشی از انتخاب نشدنش، براى دوستان هم‌مسلك مى‌خواند.
سعید یوسف
به پشت، افتاده ست
و گاه دستی و گه پائی
تکان دهد به عبث این مگس
و گوئی از من می‌خواهد
نگاه ازو برگیرم ...
آ. ائلیار
...Bax! / Gör necə yatıb/ Uşaq böyük/ Gecənin qurquşumunda

بنگر! \ که چگونه بزرگ و کوچک \ برسرب شب خفته اند...
کتایون آذرلی
کتایون آذرلی هنرمند و نویسنده ای است پر کار و شناخته شد. او از چهارسالگی به عنوان دُبلر در رادیو و تلویزیون مشهد شروع به کار کرد و اجراهای چشمگیری را در این برنامه ها بوجود آورد. بعدها به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پا گذاشت و با آن که کودکی خردسال بود در کنار عباس کیارستمی و سیمین قدیری به نقش آفرینی پرداخت و جزء رقص
هایده ترابی
گفتمت ضحاک هیولا نبود
ضحاک سَرورِ درختِ زندگی بود: نین- گیش-زیدا
از زهر دو مار بر دوش
نوشدارو می ساخت
و به جدال بیماری می رفت
آ. ائلیار
وقتی شاخه سخن قطع شد، زبان حاکم هم بند آمد...
آ. ائلیار
کسی که بتواند به زبان مادری خود بنویسد، ولی به بهانه هایی ننویسد، زحمت نکشد، و بدتر از اینها " پادو" و چماق تبعیضگران هم بشود، باید به مرگ فکری-هنری او گریست...
منیر طه
وقتي كه پير احمدآبادي
عصاي آهنين برداشت
كفش آهنين پوشيد،
من هم به همراهش به راه افتادم و رفتم