نوشته این آقای جداری نشان میدهد که ایشان اصلا معنی شووینیسم را نمیداند. این آقا آنقدر بی اطلاع است که مینویسد: " یکی از مشخصات اصلی یک ملت واحد همانا دارا بودن زبان واحد می باشد" ! یعنی این آقای جداری اصلا معنی ملت را هم نمیداند. من از این آقا میپرسم به نظر شما مردم کانادا و بلژیک و سویس و... ملت نیستند؟ این کشورها همه چندزبانی هستند ولی هرکدام یک ملت هستند . این آقا با این فکر باطل وجود ملت سویس را نفی میکند! من برای ایران گلوبال متدسفم که نوشته هر آدم بی اطلاعی را که حتی در سطح دبیرستان هم آگاهی سیاسی و تاریخی ندارد منتشر میکند.
سائین بهزاد کریمی, قبل از همه دستهایتان درد نکند که واقعا خیلی زحمت کشیده و همچون مقاله قرص و با محتوائی نوشته اید که نمونه اش در این سایت خیلی کمتر دیده میشود زیرا اکثرشان یا از کسروی نامه است ویا ایران قبل از اسلام اله بوده و بله. وجا دارد از آقای کیانوش توکلی هم کمی قدر دانی کنیم ک خبرهای آذربایجان را در مواقع حساس پوشش میدهد و چه خوب گفته اند: قدر نعمت نعمتت افزون کند- کفر نعمت از کفت بیرون کند. فرصت را غنیمت شمرده میخواهم به واقعیتهائی هم اشاره کنم.
با اینکه بعضی قشرهای مشخص با بایکوت خبری در رسانه هایشان ویا کوچکتر جلوه دادن رویدادهای ترکها به معنی دیکر آذربایجانیها در شهرهای آذربایجان میخواهند از اهمیت آن بکاهند اما, با علم بر اینکه تمامی مخالفین جمهوری اسلامی ایران اعم از سبزها, ساطنت طلبها, جمهوری خواه ها,جبهه ملی, مجاهدین خلق, تمامی چپها یکجا ووووو قادر نیستند پنجاه نفر در تهران به تظاهرات بکشند, چنین کاری برای خلق ترک آذربایجان نه تنها یک پیروزی تاریخی محسوب میشود, بلکه نشان میدهد که در تمامی رخداد ها و معادلات سیاسی آینده ترکها از فاکتورهای محوری در ایران بحساب خواهند آمد.
سائین بهزادی اینکه مینویسید:"در عین حال اما الزاماً نباید از هر سمتگیری متخذه در چنین حرکات اعتراضی دفاع کرد و در دام تنگ نظری ها افتاد" . دوست محترم , به استثناء خیلی کم از شعار ها ,در مجموع نحوه اعتراضات و شعار ها واقعا مدنی بوده و شما بهتر ازمن میدانید , چنین تجمعاتی همشه از قانون مختص به خود پی روی میکند و در درجه اول کنترل کامل شعار و شعار دهندگان غیر ممکن است, وغلبه بر احساسات هم مشکل است, یعنی کافی است یک نفر داد بکشد مرگ بر فلانی , اقلا صد نفر هم با او داد خواهد کشید. بنا براین لطفا مته روی خشخاش نگذاریم وچیزهای کوچک را زیاد بزرگ نکنیم. من فکر میکنم در درون حرکت آذربایجان باندازه کافی افراد فرهیخته و با فرهنگ داریم که به حرکت از هر لحاظ خط معقول و مدنی بدهند. انقدر ها هم بی درو پیکر نیست.
اگر هویت خواهی و علاقه به محدوده وطن اجدادی و زادگاه خود در نظر بعضی از دوستان پان محسوب میشود, پس سراسر دنیا پان است.
بقول گرالد آ کوهن (یکی از نقد کنندگان مشهور تاریخ تئوری مارکس) : مارکس درواقع از ملت و ناسیونالیزم تحلیل درستی نداشته که تئوریهایش در عمل شکست خورد. حالا بیچاره جوان آذربایجانی حق ندارد یک کلمه دفاع از هویت ووطن خود صحبت کند که مبادا بگویند: جلو پان ترک ها را بگیرید. مخلص شما آقای بهزادی
مقاله بی محتوایی است. انتظار دارد همه مردم عوض اینکه به فسادهای چندهزار میلیاردی آخوندها و پاسدارهای جنایتکار اعتراض و شورش کنند بیایند برای یک نمایش تلویزیونی سیج شوند. واقعا چقدر درک آدم باید پایین باشد که دزدها و شکنجه گرهای جمهوری اسلامی را ول کند و بچسبد به چندتا هنرپیشه و کارگردان تلویزیون که چرا اینجوری جوک گفتید. این پانترک ها که خودشان توی دم و دستگاه رژیم مشغول خدمتگداری به آخوندها هستند اینطوری میخواهند انرژی مردم آذربایجان را به بیراهه ببرند.
این حرف بسیار درستی است که این مادران و آقای ملکی میگویند. این رژیم کثیف فقط زبان زور سرش میشود. معلوم است که زمانیکه سلاح به طرف مردم میگیرد و آدم میکشد مردم هم حق دارند با سلاح جوابش را بدهند.
برخورد و موضع گیری سازمان در قبال سیاستهای تفرقه افکنانه رژیم جمهوری اسلامی و همینطور خارج گرداندن صدا و سیما از سیطره بیت ولی فقیه و ایجاد رسانه های آزاد و مستقل امر درست و قابل پذیرشی است ، اما همگرایی با یک جنبش اعتراضی بدون موضع گیری در قبال مضمون و اهداف آن و عدم تفکیک حقوق فرهنگی - ملی هر یک از شهروندان کشورمان در همه عرصه ها و منجمله آموزش به زبان مادری از افکار تجزیه طلبانه و دیگر ملیت ستیزی ( فارس ستیزی ) ، و اینکه گویا مقصر همه تبعیضات ملی و فرهنگی و اقتصادی فارسها بوده و هستند و نه حکومتهای غالب، امر غیر منصفانه ای است که عملا نتیجه ای جز دامن زدن و تشدید آگاهانه اختلافات و منازعات میان ملیتهای ساکن ایران که با چاشنی دامن زدنهای جناحهایی از حکومت و دول خارجی همراه است نداشته و ندارد. متاسفانه رفقا در تدوین و ارائه این بیانیه به اعتقاد من بیشتر دچار احساسات مقطعی و موجی و لحظه ای
شده و همگرا شدن آنان با این جنبش اعتراضی ترک زبانهای برخی شهرهای کشورمان بدون مرزبندی و جدا سازی سره از ناسره و عدم موضعگیری در قبال شعارهای ضد فارس و انحرافی، برخورد واقع بینانه ای با این وقایع نداشته و فاقد برخورد مسئولانه متکی بر آسیب شناسی این معضل عمده جامعه بعنوان یک سازمان سراسری بوده اند. علاوه بر آن ، اینگونه موضعگیری عملا و حتی با مصوبات کنگره های اخیر سازمان هم پیرامون برخورد با افکار افراطی تجزیه طلبانه و تلاش برای حفظ تمامیت ارضی کشور و حل مسائل ملیتها در چارچوب ایران که در اسناد سازمان آمده اند منافات دارد.
2 خبر از کوردستان یکی از جنوب کوردستان یا همان هویت بی مسما و زشت کوردستان عراق ،، ،، آزاد سازی شنگال کلید خوردە و نیروهای مسلح کورد همین امروز و فردا آزاد سازی تمام شنگال را از دست داعش آزاد خواهند کرد ،،
خبری دیگر از شمال کوردستان یا همان اسم بی مسما و زشت و نامعقول کوردستان تورکیە ،، شهر سلیوان توسط ارتش اشغالگر تورکیە از زمین و هوا محاصرە شدە و بشدت ارتش جنایتکار تورکیە خانەهای مردم را زیر آتش توپ خانەی خود گرفتە عکسهای زیر کە در فیس بوک انتشار یافتە عکسهای از همین شهر محاصرە شدە از طرف تورکهاست ،، این عکسها متعلق بە سوریە و عراق جنگ زدە نیست متعلق بە اصطلاح تورکیە هست https://www.facebook.com/297459630456872/photos/pcb.485705941632239/485…
برخورد و موضع گیری سازمان در قبال سیاستهای تفرقه افکنانه رژیم جمهوری اسلامی و همینطور خارج گرداندن صدا و سیما از سیطره بیت ولی فقیه و ایجاد رسانه های آزاد و مستقل امر درست و قابل پذیرشی است ، اما همگرایی با یک جنبش اعتراضی بدون موضع گیری در قبال مضمون و اهداف آن و عدم تفکیک حقوق فرهنگی - ملی هر یک از شهروندان کشورمان در همه عرصه ها و منجمله آموزش به زبان مادری از افکار تجزیه طلبانه و دیگر ملیت ستیزی ( فارس ستیزی ) ، و اینکه گویا مقصر همه تبعیضات ملی و فرهنگی و اقتصادی فارسها بوده و هستند و نه حکومتهای غالب، امر غیر منصفانه ای است که عملا نتیجه ای جز دامن زدن و تشدید آگاهانه اختلافات و منازعات میان ملیتهای ساکن ایران که با چاشنی دامن زدنهای جناحهایی از حکومت و دول خارجی همراه است نداشته و ندارد. متاسفانه رفقا در تدوین و ارائه این بیانیه به اعتقاد من بیشتر دچار احساسات مقطعی و موجی و لحظه ای
شده و همگرا شدن آنان با این جنبش اعتراضی ترک زبانهای برخی شهرهای کشورمان بدون مرزبندی و جدا سازی سره از ناسره و عدم موضعگیری در قبال شعارهای ضد فارس و انحرافی، برخورد واقع بینانه ای با این وقایع نداشته و فاقد برخورد مسئولانه متکی بر آسیب شناسی این معضل عمده جامعه بعنوان یک سازمان سراسری بوده اند. علاوه بر آن ، اینگونه موضعگیری عملا و حتی با مصوبات کنگره های اخیر سازمان هم پیرامون برخورد با افکار افراطی تجزیه طلبانه و تلاش برای حفظ تمامیت ارضی کشور و حل مسائل ملیتها در چارچوب ایران که در اسناد سازمان آمده اند منافات دارد.
آقای کریمی خدا سایۀ کم رنگتان را از سرما آذربایجانیها کم نکند ، عده ، درمورد حقوق انسانها به زبان بازاری صحبت کردن فاجعه است . این چانه زنیها یعنی چه !
سیاستی که بار اخلاق نداشته باشد ،همان میشود که جمهوری اسلامی عمل می کند.
لازمۀ همزیستی مصالمت آمیز در ایران آینده ، مراعات حقوق انسانهاست وبرسمیت شناخته شدن تمامی پتانسیلها با هویت حقیقی خود . ترحم ، صدقه یعنی چه !
آقای روحانی شما که میدونید دارودسته رجوی هرکاری می کنن جلوی اسکان اسرای لیبرتی در کشورهای امنتر رو بگیرن چرا بعنوان یه وکیل آگاه مثلاً همراه آقای متین دفتری (البته شما یه عذرخواهی به خانم و آقای متین دفتری بدهکارین)، درخواستی برای بازاسکان اونها با تاکید بر جدای از گردانندگان تشکیلات رجوی (با تاکید بر جدای از گردانندگان تشکیلات رجوی) به مراکز مربوطه بین المللی نمی فرستید؟!
چرا چنین درخواستی رو در عرصه عمومی نمیذارین تا بقیه هم اونرو امضا کنند؟! واسه اثبات برادریمون همن بس که من از معدود کسانی هستم که از سال 2003 مداماً خواستار نوشتن چنین نامه ای بودم وهشدار میدادم بر و بچه های اسیر پادگان اشرف و اسارتگاه لیبرتی یادتون نره .....
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!
با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت برای مسئول کامنتها ،، هر چند میدانم کارتون سخت است و زحمت ولی خوب مسئولیتی هست کە قبول کردی ، و یک گلایەی کوچک ،، کامنتها اینقدر دیر انتشار میابد در صفحە کە نگو ، و زمانی هم کە انتشار میابد دیگە تازگی و لطف خود را از دست میدهد بعلاوە تعداد زیادی کامنت رو هم انباشە میشە و همە با هم انتشار میابند و آن موقع کامنت کە کسی میفرستد از بس تعداد کامنتها هم زمان انتشار و پخش میشوند کە آدم عس میکند کامنتش بە تە اخر صفعە میرسد
استاد بزرگ در تمام دنیا مرسوم است که یک زبان رسمی دارند و یک زبان بین المللی و به هردو زبان احترام قا علند زبان فارسی زبان مشترک بین اقوام یا بقول شما بین ملل ایران است این هم از پیدایش سرزمینی بنام ایر ان و این زبان زبان شعرا و دانشمندان نویسندگان بوده و خدمات شایانی به دانش و تمدن بشری کرده ایا سزاواره که این قدر باین زبان زیبا توهین کنید ایا در کشوری با این همه تنوع زبانی اگر همه اقوام به زبانهای خودشان صحبت کنند چگونه با همدیگر ارتباط برقرار کنند این شدنی نیست مگر تمام اقوام از هم جدا شوند ناراحت نباش این کار توسط امپریالیست ها و سهیوو نیست ها در حال انجام است.
لطفا فراموش نکنیم در سطح منطقهای نیز، جامعه فارسی تنها جامعهای است که یک زن سکّاندار دولت نشده در حالیکه در ترکیه " تانسو چیلر "، در پاکستان " بی نظیر بوتو " ، در هند " ایندیرا گاندی " و در بنگلادش " شیخ هاسینا " بر مسند قدرت تکیه زده اند، همچنین در ترکیه، اولین خلبان جت جنگنده زن دنیایی شرق "Sabiha Gokcen" به دنیا آمده، در کّل نفرت و دشمنی جامعه فارسی با دنیایی ترک، ابعاد بسیاری دارد که اگر فرصت شد به آنها خواهم پرداخت.
با تشکر ازحمایت خیلی از احزاب و سازمانهای سراسری از حرکت مردمی ملت بزرگ ترک و با تشکر از احساس همدردی افراد آزاد منش ، شخصیتهای مترقی از حرکت ملت آذربایجان .
جای سوال به نوشتۀ و نظر آقای کریمی با بسیار آبا و اما، گویا حمایت صدقه ای خود را به ملت بزرگ آذربایجان با شرطهای خنده دار و خیلی ارزان را به یادداشت تاریخ می سپارد.
در عین حال خوشحالی آقای ناصر کرمی از کار نژاد پرستان جمهوری اسلامی ، همکاری نژاد پرستان آریای تبار را برای ما آشکار می نماید، یعنی ناصر کرمیها از خوشحالی به پوستشان نمی گنجند. بگذار تاریخ به چهرۀ نژادپرستان بخندد.
فاشیزم ، بنیاد گرائی ، راسیزم ، نژاد پرستی ، خود محور بینی ملی ، عرق ملی تا حد الترا ناسیونالیزم ، خاک پرستی جنون آمیز، ، کیش شخصیت، ، تمام این کلمات بار سیاسی و عملی دارند و هر گروه یا دولت یا جمعی برای بە کرسی نشاندن توهمات ملت خود بزرگ بینانە بە این شیوها متوسل شود در نهایت منجر بە بربریت ، انسان کشی و جنوساید و آوارگی طرف مقابل می انجامد و بنا بە تمام معیارهای بشری و کنواسیونهای سازمان ملل و حقوق بشر مورد باز خواست و باید مورد باز خواست قرار گیرد ، بدون هیچ اما و اگر و هیچ ملاحظەای توهین صدا و سیمای ایران بە تورکان آذربایجان محکوم است و باید بە شدت با چنین توهینهای کە در یک مدیای ملی یک کشور انجام میگیرد مقابلە کرد
اگر چنین شیوی راسیستی فاشیستی از طرف تمامی انسانهای شرافتمند جواب نگیرد چە بسا در آیندە فاشیزم و راسیزم با اقدام عملی دست بە جنوساید و کوچ اجباری مردمانی دیگر بزند ،آنچە کە در اینجا قابل بیان است متأسفانە تورکان آذری بنا بر اساس همان بنیاد گرائی اسلامی شیعە چندین بار همراه شیعە گرائی حکومت ایران کە تورکان آن را حکومت پان فارس مینامند ملت کورد را مجبور بە آوارگی جنوساید و کشتار قرار دادند ،
این شیو چە در دوران نادر قلی ، و صفویان با جنگها و کوچ اجباری ملت کورد انجامیدە ، مقاومت مردم کورد در برابر تورکان صفوی در اورمیە پر از قهرمانی ملت کورد و همینطور کشتار ملت کورد توسط تورکان میباشد قلعە ی دم دم یکی از تراژدیهائی است کە ملت کورد توسط تورکان در این قلعە قتل و عام شدند و هنوزم بعد از گذشت نزدیک بە 300 سال حماسە ان بربریت تورکان در کشتار ملت کورد و حکایت آن توسط خوش صداهای کورد در قالب فلکلور ، بە نام حیران ، و بند و لاوک با صدای حزین خواندە میشود ، كە چگونە سپاهیان شا عباس بعد از چندین ماه محاصرەی قلعە ناتوان از تصرف آن میشوند ولی در آخر سپاهیان شاه عباس با پیدا کردن تنها چشمەی آب قلعە با سم تمام ساکنین آن را میکشند داستان ( خان لپ زرین ) تنها یک نمونە از آن است ،
لپ مطلب تورکان آذری خود یکی از گروها و ملیتهائی هستند کە بە شدت تحت تأثیر فاشیزم و خود شیفتگی قرار دارند اگر امکان قدرت یابی داشتە باشند بدون هیچ اما و اگری بە جنوساید و کشتار همسایگان خود دست خواهند زد خاطرەی ملت کورد پر از صفحاتی است کە تورکان بە مناسبت بە کشتار و جنوساید ملت کورد دست زدەاند در تاریخ محاصر نیز تورکان آذری همراه فاشیزم بنیاد گرای شیعەی اسلامی در نقدە ، در ماکو، سلماس، اورمیە، از هیچ جنایتی بر علیە ملت کورد فرو گزاری نکردند ،
هنوز یک هفتە از تحقیر نژاد پرستانە پان اتراک در مورد شلوار کردی در این سایت نگذشتە کە سردمداران نویسندەی آن دبارە ژست دمکرات منشی و مقابلە با نژاد پرستی پان فارس را بە رخ میکشند ، پان اتراک ، اخبار را بە نفع خود دست چین میکنند و هیچ گونە اخباری را کە چهرەی فاشیزم پان تورک را در تظاهرات اخیر نشان میدهد نشان نمیدهند ،
چرا پان اتراک از شعارهائی کە در زنجان و تبریز و اردبیل بخصوص زنجان دادە شدە کە تهران را بە خاک و خون میکشیم نمیگویند ؟؟ چرا پان اتراک از شعارهای نژاد پرستانەای وە توهین بە ملت کورد در اورمیە چیزی نمیگویند ؟؟
چرا پان اتراک فیلمهائی را کە تظاهرات کنندگان دستهای خود را بە علامت بوزقورت و نژاد پرستی تورک بلند میکنند چیزی نمیگویند ؟؟ چرا پان اتراک از شعار نژاد پرستانە فارس سگ چیزی نمیگویند ،،
لطفأ ژست دمو کرات ت منشانە ممنوع ما بهتر از خود شما شماها پان اتراک را میشناسیم شماها آزمایش خود را در قارنا ، قلاتان ، سری کانی . دارلک ، سما برا دوست ، نقدە ، همراه تانکهای فاشیزم اسلامی شیعە دادەاید شما پان اتراک هما نهائی هستید کە چند روز پیش در همین سایت بە لباس کوردی ، دستار ، عمامە و شال بە طرز بی سابقەای نژاد پرستانە گیر دادە بودید ؟ شما ها نە حق دارید و نە میتوانید در صف انسانهای آزادیخواه باشید
اولین فمینیست جهان اسلام ,فاطمه زرینتاج برغانی (قره العین) از ترکان قزوین بود که در روستای بدشت در جلسه ای مردانه در سال 1839 حجاب خود را برداشته و بر علیه حاکمیت شریعت سخنرانی کرد و بهمین خاطر هم تکفیر و اعدام شد. از دیگر زنان دلیر ما درجنبش تنباکو در تبریز زینب پاشای سردسته زنان مسلح ضد استعمار تبریز بود. تا همین 100 سال اخیر, مناطق فارس نشین مذهبی ترین مناطق ایران بودند و حتی در جنبش مشروطیت اکثرا مشروعه چی بودند و پیروان آیت الله نوری و تازه مشروطه چی هاهم تماما مشروطه چی نبودند و رهبرانشان ایت الله طباطبائی و آیت الله بهبهانی بودند. این دو آیت الله بودند که حق وتوی مصوبات مجلس توسط 5 آیت الله را در قانون اساسی گنجاندند که 70 سال بعد به جمهوری اسلامی منجر شد. در همان زمان هر سه رهبر آزربایجانیها ستارخان , باقر خان و حیدر عمواوغلو سکولار بودند.
بجرات میتوان ادعا کرد که ایران ورود افکار مدرن را مدیون ماست و ما در همه زمینه ها پیشگام بوده ایم. اولین فمینیست, اولین دموکرات, اولین کمونیست, اولین لیبرال, اولین مسلمان دموکرات و ... همه و همه ترک آزربایجان بودند. در حال حاضر نیز حرکت ملی ما پیشرو ترین حرکت مردمیست و قابل مقایسه با ارتجاع سبز و سیاه و شاهی مناطق فارس نشین نیست.
ممکن در بعصی تظاهرات تعداد شیر زنان ایران کم باشد ولی مبارزه انها با این رزیم طولانی است و نشان داده اند که حتا در مبارزه از مردان هم شجا عتر هستند واقعا زنان ایران مایه افتخار ند.
(دنباله) ..... می گوید: ( ..... ایران کشوری کثیرالمله است ..... ) بسیار خوب ایران چندبومی یا آن چنان که شما می گوئید کثیرالمله هست و من هم نمی گویم که نیست! من هم می پذیرم که در ایران بوم های گوناگون زندگی می کنند و مانند پان نامه نویسان آریاپرست ایران را سرزمین اهورائی آریائی ها نمی نامم و نمی دانم! پیش از این نیز در پاسخ به آریاپرستان در نوشتاری در لینک زیر سخنانی را نوشته و ایران را چندبومی دانسته ام http://iranglobal.info/node/19054 اما آیا چندبومی بودن یک کشور باید دستاویزی باشد برای دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب؟ آن هم با بهانه تراشی های گوناگون ناسیونالیستی که زبان مادری نیز یکی از آنهاست؟ آمریکا هم کثیرالمله هست اما آیا پنجاه استان فدرال آمریکا از دیوارکشی به گرداگرد پنجاه نژاد و یا گویشوران به پنجاه زبان برپا شده اند؟ چین نیز مانند آمریکا کثیرالمله .....
..... هست و در چین ده ها زبان گویشور دارند که گاه شماره گویشوران این زبان ها به ده ها میلیون تن می رسد اما ساختار فدرال چین هرگز با دیوارکشی های نژادی و زبانی برپا نشده است! در فیلیپین بیش از صد زبان گویشور دارند اما فدرالیسم در فیلیپین با دیوارکشی های نژادی و زبانی پیوندی ندارد! کثیرالمله بودن یک سرزمین نمی تواند دستاویزی برای تکه پاره کردن یک سرزمین با دیوارکشی های ناسیونالیستی میان مردم آن باشد و فدرالیسم هنگامی می تواند دموکراتیک باشد که با زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم درنیامیزد http://iranglobal.info/node/16877 ********** دوست گرامی، حسن جداری، من نمی گویم یاد دادن و یاد گرفتن زبان بد است اما این که ما هزاران بدبختی و تیره روزی را که ترکان ایرانی گرفتار آن هستند رها کنیم و بیست و چهار ساعته از زبان بچسبیم و در این میان رژیم آخوندی هم از فرصت سود برده و همه کاسه کوزه ها را بر سر زبان فارسی بشکند بد است! چرا شما و کسانی مانند شما از تورم تازنده و گرانی های جهشی و کمبود کالا و کمبود دارو و بازار سیاه و هزاران بدبختی دیگر که ترکان ایرانی گرفتار آنها هستند چیزی نمی گوئید و نمی نویسید؟ چرا از زندان ها و شکنجه گاه های رژیم در شهرهای ترک نشین که گردانندگان آنها نیز ترک های هوادار رژیم هستند چیزی نمی نویسید؟ چرا از کشتار هزاران تن از ترک ها در دهه شصت در زندان های رژیم به دست دژخیمان ترک که برای رژیم آخوندی کار می کردند چیزی نمی نویسید؟ چرا از ده برابر شدن بهای نان در بیست و چهار ساعت چیزی نمی نویسید؟ چرا از خفه شدن و له شدن و سرکوب زنان ترک با حجاب سیاهی و تباهی رژیم آخوندی چیزی نمی نویسید؟ چرا از تجاوز جنسی به دختران ترک در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم آخوندی چیزی نمی نویسید؟ آن پدری که دژخیمان رژیم به دخترش تجاوز می کنند و سپس تیربارانش می کنند به چه دردش می خورد که به زبان مادری سخن بگوید یا نگوید؟ چرا سفت و سخت از زبان مادری چسبیده اید و همه تیره روزی ها را رها کرده اید؟ آیا با کردارهای کسانی مانند شما در این میان به جز رژیم آخوندی مگر سودبر دیگری نیز در کار خواهد بود؟ سخن کوتاه، با گفتن و نوشتن درباره زبان مادری و ستم ملی و کثیرالمله بودن و ..... از سوی ناسیونالیست ها و پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی ستمدیدگان ایرانی از ستم نخواهند رهید و با پیروی از ناسیونالیست ها مردم به جای رسیدن به دموکراسی به هیتلرکراسی و صدام کراسی خواهند رسید http://iranglobal.info/node/42737
دوست گرامی ما حسن جداری می گوید: ( ..... تبریزی ..... که ماسک مارکسیسم بر چهره زده ..... ابتدائی ترین مسائل را در زمینه موضع گیری کمونیست ها در مورد مقوله ملی و ستم ملی در یک کشور چند ملیتی بلد نیست! ..... ) دوست گرامی، چرا بلد نیستم؟ نخست آن که واژه های ملی، ملت، ملل، ملیت چندین معنای گوناگون و وارونه باهم دارند که در نوشتاری در این لینک در این باره بررسی شده است http://iranglobal.info/node/17981 اما اگر ما (ستم ملی) را برابر با (ستم ناسیونالیستی) بدانیم در همه جهان سوسیالیست ها، کمونیست ها، مارکسیست ها و چپ گراها نه تنها خواستار ریشه کن شدن ستم ناسیونالیستی هستند بلکه خواستار ریشه کن شدن ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و مرزپرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی در سرتاسر جهان هستند! چون سوسیالیست ها باورمند به تک میهنی (اینترناسیونالیسم) ...
..... هستند و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی در میان سوسیالیست ها جائی ندارند! و اما بپردازم به ستم ناسیونالیستی و این که ستم ناسیونالیستی در کجای جهان دیده شده است؟ ستم ناسیونالیستی هنگامی در یک سرزمین دیده می شود که در آن سرزمین یک رژیم ناسیونالیست بر سر کار باشد و بدون بر سر کار بودن یک رژیم ناسیونالیست در یک سرزمین سخن گفتن از ستم ناسیونالیستی در آن سرزمین بیهوده است! نمونه ای از سرزمین هائی که در آنها ستم ناسیونالیستی دیده می شد کشور آفریقای جنوبی هنگام فرمانروائی رژیم نژادپرست در آن سرزمین و یا کشور رودزیای پیشین بود که در این کشورها سیاهپوستان دچار نابرابری نژادپرستانه برخاسته از پندارهای ناسیونالیستی و ستم ناسیونالیستی بودند! رژیم هائی مانند رژیم شوونیست ناپلئون بناپارت در فرانسه، رژیم پان ژرمن کایزر ویلهلم دوم در آلمان، رژیم فاشیست بنیتو موسولینی در ایتالیا، رژیم نازی آدولف هیتلر در آلمان، رژیم پان عرب صدام حسین در عراق، رژیم پان سرب اسلوبودان میلوشوویچ در یوگوسلاوی و ..... هنگامی که بر سر کار بودند مردم را نیز گرفتار ستم ناسیونالیستی کرده بودند چون رژیم هائی ناسیونالیست بودند! اما در ایران چیزی به نام ستم ملی یا ستم ناسیونالیستی یافت نمی شود! چرا؟ چون رژیم ایران یک رژیم ناسیونالیست نیست و یک رژیم باورداشتی (ایدئولوژیک) است و ایدئولوژی آن نیز تشیع است! و این چنین نیست که هر رژیمی که کارنامه ننگینی دارد حتما باید ناسیونالیست باشد! رژیم فرانکو در اسپانیا، رژیم تروخیلو در دومینیکن، رژیم پینوشه در شیلی، رژیم مارکوس در فیلیپین، رژیم طالبان در افغانستان و ..... هیچکدام ناسیونالیست نبودند اما کردارهای ننگین آنها از یادها نخواهند رفت و رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه در ایران نیز که ددمنشی ها و گندکاری های آن روی تاریخ را سیاه کرده اند یک رژیم ناسیونالیست نیست! از این روی سخن گفتن از ستم ملی یا ستم ناسیونالیستی در سرزمینی به نام ایران بی جاست و با فلسفه بافی و داستان سرائی و دلیل تراشی نیز نمی توان رژیمی را که ناسیونالیست نیست ناسیونالیست نامید و سپس به سود پان های رنگارنگ ناسیونالیستی سخن گفت! همچنان که رژیم سرنگون شده طالبان در افغانستان را با بهانه تراشی و داستان پردازی های ناسیونالیستی نمی توان رژیم فاشیست فارس افغانستان و یا رژیم شوونیست ترک افغانستان نامید و همچنان که رژیم طالبان در افغانستان یک رژیم ناسیونالیست نبود رژیم آخوندی در ایران نیز با دلیل تراشی و فلسفه بافی یک رژیم ناسیونالیست نمی شود! سخن کوتاه، به جز پان نامه های کسانی مانند ناسیونالیست های پان آریا و پان ترک و شعر و شعارهای ناسیونالیستی در هیچ کجای ایران چیزی به نام ستم ملی یا ستم ناسیونالیستی یافت نمی شود! ********** دوست گرامی ما حسن جداری می گوید: ( ..... در ایران چند ملیتی در حدود یک قرن است که زبان فارسی زبان رسمی اعلام گردیده و در مدارس ملت های غیر فارس این زبان به جای زبان بومی زبان تدریس تعیین شده است! ..... ) یعنی از سال ۱۲۹٤ یا یک قرن پیش دبستان های کسانی که فارس زبان نیستند با زبان فارسی کار می کنند! پس پیش از سال ۱۲۹٤ هزاران دبستان با زبان های بومی و زبان های ترکی و کردی و عربی و گیلکی و بلوچی و لری و ..... کار می کردند و از صد سال پیش یعنی از سال ۱۲۹٤ این دبستان ها ناچار شدند با زبان فارسی کار کنند! اما آیا این چنین است که آقای حسن جداری می گوید؟ همه می دانند که زبان دری که به نادرست زبان فارسی نامیده می شود هزار سال است که زبان کاربردی همه ایرانیان است و کاربرد آن به صد سال پیش بازنمی گردد و این سخن که کاربرد زبان فارسی از صد سال پیش آغاز شده است دروغی است که مرغ پخته را هم در تنور می خنداند! ********** دوست گرامی ما حسن جداری .....
بله ، سرکوب های حکومت در جنبش سبز، کاریکاتور، دریاچه، نیز می تواند علت دیگری باشد که ترکیب جمعیت را بیشتر مردانه کند. در کنار جو «پولیسی-نظامی» حاضر و عدم رغبت به دادن هزینه ی بیشتر.
خانمها و آقایان دقت کنید که خواست اصلی و محوری اعتراضات ملت ترک آذربایجان در چند روز عبارت است از وضع قانونی از طرف مجلس رژیم است که طی آن توهین به ملل غیر فارس ممنوع و جرم محسوب شود لازم به یاد آوری است که در کشورهای عضو شورای اورپا تحقیر و توهین ملل جرم محسوب میشود
سخن آقای توکلی درست است که ترکیب جمعیت در برخی تظاهرات بیشتر مردانه بود.
و ایده ال همان نصف نصف است.
عدم توازن نسبی، ضعفی بود ناشی از شرایط موجود . و نه ضعف افراد.
نصف -نصف در اروپا هم ممکن نیست. چه رسد به ایران. که وضعیت «پولیسی-نظامی» حاکم بود. و عملا «زد و خورد».
در چنین شرایطی طبیعی ست که زنان خیلی کمتر شرکت کنند. و دلیل آن هم نه « عدم موافقت با اعتراض» بل جو پلیسی-نظامی و حفظ زنان از خطر می تواند باشد.
منطقی ست که آدم بخواهد در چنین شرایطی کمتر هزینه بدهد.
این حساب کتابها می تواند در ترکیب جمعیت تعیین کننده باشد.
اگر تظاهرات آزاد و رسمی بود-مثل اروپا ، و پلیس حافظ جان مردم آنوقت روشن میشد که چی به چی ست.
نظام جمهوری اسلامی با کوشش شبانه روزی سازمانهاو احزاب چپ در ایران حاکم شد و اکنون جنایات این نظام اسلامی را به مردم پارس زبان نسبت دادن دور از انصاف است. مردم مسلمان و چپها در ایران اساسن دین اسلام و تشیع و نظام فکری چپی را بیش از کشور خود دوست دارند و زبان پارسی در حقیقت یک وسیله ارتباطی است و گناهی متوجه زبان و یا مردم پارس زبان نیست. جدا از یک و یا دو سازمان ملی همه سازمانهای سیاسی در ایران یا چپی هستند و یا دینی و سازمانی که فقط حرف ایران را بزند وجود ندارد. روح حاکم براین سازمانها مانند مجاهدین تا نهضت ازادی و غیره همه روح اسلامی است ونه ملی .روح حاکم بر سازمانها ی چپی مانند توده وفدائی غیره روح چپی و اساسن ضد ایرانی . با این کارنامه زشت ایران ستیزی چر ا گناه متوجه زبان و مردم پارس زبان میشود؟ مردم از همه جای کشور نه به
دیدار فرودسی بلکه به پا پوسی یک عرب اشغالگر میروند . مردم اذری زبان نه به دیدن ایوان مدائن بلکه به زیارت کودتاچی کربلا میروند.
با شهامت و افتختار باید گفت دوران رضا شاه و محمد رضاشاه با همه نواقص بهترین دوران تاریخ ایران است و این دوران با امدن بی وطنی بنام خمینی بسته شد . گناه متوجه جریان چپ است که با دادن شعار های ضد ملی راه را برای فاشیسم اسلامی وتجزیه طلبی هموار کرد.
جناب آقای بهزاد کریمی،.... شما سوسیالیستها، کمونیست ها، و روشنفکران، و پیشتازان، و پیشوایان قوم تُرک آذری، وقتی هم تباران شما به تاریخ، به زبان، و به نمادهای ملّی ایرانیان، به جغرافیای ایران توهین و تجاوز میکنند، خود را پنهان میکنید و از روزنه ها سَرَک میکشید و برای قومگرایان افراطی هم تبار خویش گاه دست هم میزیند، و در واقع در خط جبههء اوّل آنها قرار دارید امّا در جایگاه و در پایگاه دیگری، ولی با کوچکترین شوخی و سخن بی منظور نسبت به قوم خویش را بر نمی تابید و دست به قلم می برید، و برای ایرانیان کلاس درس دمکراسی باز میکنید. چه خوب هست که خود شما به اصول و مبانی دمکراسی پای بند باشید و در ثانی این درس دمکراسی و احترام به ارزشهای پلورالیستی خود را به هم تباران خود یاد دهید.
آقای کریمی گرامی دیدگاه شما نسبت به مسائل قومی و ملّی در ایران را بارها گفته اید و نوشته اید که:
1- ملّتها یعنی ناسونالیسم پیروز
2- ناسیونالیسمِ قومیِ در حال خیزش
3- ناسیونالیسمِ قومیِ هنوز بیدار نشده
که شما مورد اوّل ( ناسیونالیسم پیروز) را ارتجاعی و مورد دوّم و سوّم را انقلابی دانسته و میدانید.
شما هنوز باور ندارید که در ایران طبق پروسهءِ سرمایه داری، "ملّت دولت" و یا ملّتی بنام ایرانیان از همان آغاز انقلاب مشروطه شکل گرفته است، که مخرج مشترک این ملّت از همهء اقوام و از طبقات مختلف، قومی و نژادی، و جغرافیایی ایران شکل گرفته است. شما و امثال شما چرخ دوران تکاملی را به عقب باز میگردانید، چرا که شما منافع قومی خود را فقط در عصر قرون وسطی و در دوران فئودالیتهءِ قومی جستجو میکیند.
شما بطور شفاف و روشن شکل گیری ملّت در ایران را انکار میکنید، در نتیجه، به جنبش و در واقع به بحران، ناسیونالیسم قومی در حال خیزش و به ناسیونالیسم قومیِ کور هنوز بیدار نشده دامن زده و میزنید،
شما و امثال شما نیروی محرکهء جنبشهای کور قومی و غیر دمکراتیک در ایران بوده و هستید و دوران گذار را چه در دیدگاه مارکسیستی و سوسیالیسم، چه در جهان بینی سرمایه داری، و چه در لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی سد کرده و میکنید ، لطفأ دیگر از دمکراسی و از تئوریهای دمکراسی و از ساختارهای مدرن حکومت داری و از حقوق بشر و از فرهنگ پلورالیستی مدرن صحبتی به میان نیاورید.
به بی منطقی ....تجزیه طلبان آذری اهمیتی ندهید ، اینها چون دچار تنفر راسیستی هستند از زمین و آسمان ایران و ایرانی فقط فرصت طلبانه ایراد میگیرند . من در طول عمرم ، بی منطق تر از این 3-2 نفر آذری ندیده ام . اینها هر خواسته دمکرایک آذری ها ؛ در چهارچوب تمامیت ارضی ایران ، را با شکست روبرو خواهند کرد . مردم آذری باید همچون گذشته اینها را از صف مبارزات مردمی ایران بیرون بیندازند یا وادار به سکوت و ادامه اقامت در غرب و امریکا بنمایند . پنجاه در صد لباس شخصی ها و نیروهای سرکوب در ایران طب گزارش سازمان گرگهای خاکستری ترکیه ، از میان آذری های ترک استخدام شده اند . در ویدیوهای بازجویی در اینترنت ، رقم بیشماری از شکنجه گران ، لهجه ترکی آذری دارند . خودفروشی آذری های فالانژ داعشی ،از عوامل سرکوب مردم و ادامه حکومت شیعه صفوی است . مظلوم نمایی تجزیه طلبان فقط برای آدرس غط دادن به جنبش سراسری است .
جناب ناظر گرامی / دیکتاتور واقعی کسانی هستند؛ در مقابل یک پرسش دهها اتهام به آدم می زنند و یکی از ان دیکتاتور ها جنابعالی هستید؛ اینجا به محض شروع تظامرات مردم آذربایجان ،به مسئول فنی پیشنها د دادم که ستون اختصاصی در سایت ایجاد کنند و مقالات و اخبار را در یک جا جمع نمایند. داشتم، فیلم های تظاهرات را نگاه می کردم برایم عجیب بود که چرا حتی یک زن در بین انبوه تظاهر کنندگان جوان نیست ؛ واضح است که یک دلیل اش ترس از چماقداران رژیم باشد و به دنبال دلایل دیگر بودم و خیلی ساده از دوست و همکارم، ایلیار سئوال کردم . آخه ، جناب ناظر، کدام سایت فارسی زبانی باندازه ایران گلوبال این خبر را پوشش داد؟ و اگر ریگی در کفش داشتم ؛ طوری برنامه ریزی می کردم که اخبار تظاهرات چندان برجسته نشود. این فقط یک مقایسه بود در حالی که در تظاهرات جنبش سبز تعداد زنان شرکت کننده، بی نظر بود ؛ می دانیم
چه بلاهایی بر سر دختران در جنبش سبز آوردند و شاید با چنین تجربه ای ؛ زنان ترک ترجیح دادند که در ان شرکت نکنند ویا دلایل دیگر می تونه داشته باشد. این فقط یک سئول بود و انسان دمکرات کسی است که در مقابل پرسش بر افروخته نمی شود و سعی می کند به آن پرسش با حوصله پاسخ گوید؛ نه اینکه بدنبال تئوری توطئه و یا انگیزه پرسشگر.... بگردد
« مگر من مرده بودم که تو به جنگ رفته ای؟»
زنان آذربایجان، و مبارزه علیه ستم:
در فولکلور و تاریخ آذربایجان نقش زنان در مبارزه علیه ستم اگر بیشتر نباشد ، همتراز مردان است.
در داستان حماسی کوراغلو که مبارزه ای سخت علیه فئودالهای ستمگر است ، بنا به نوشته ی صمد بهرنگی در مقالات خود، این «نگار » ، یار کوراوغلوست که در نبود او رهبری قیام جنلی بئل را بعهده دارد. و عملا بدون نگار نقش کوراوغلو کارایی لازم را ندارد.
در داستان «قاچاق نبی و هاجر» - که باز مبارزه علیه خانهاست - این هاجر، یار نبی ست که نقش کمتر از او در مبارزه ندارد و آزاد گر نبی از زندان و رهبری مبارزان با هاجر است.
در انقلاب مشروطیت گویند دختری لباس مردانه به تن کرده با نیروی استبداد میجنگد، وقتی زخمی میشود خبر به ستارخان میدهند که او خانم است. ستار پیش دختر آمده میگوید « مگر من مرده بودم که تو به جنگ رفته ای؟»
در جنبش فرقه ی دموکرات و بعد ها در جنیش فدایی، زنان همیشه در کنار مردان اند و نقش تعیین کننده در مبارزه دارند.
و این نقش برابر آنها در مبارزه، در همه ی داستانها و نوشته های ادبی من بازتاب یافته است.
از آغاز جنبش رفع ستم ملی در آذربایجان نقش زنان در عرصه قلم و همینطور در حرکات مدنی کمتر از مردان نبوده است و زنان و دختر ان حق طلب بسیاری پابه پای مردان به مبارزه ادامه داده اند.
اما رسم فرهنگی ست سخن ستارخان که «نخست مردان از خطر استقبال میکنند. و در نبود مردان است که زنان با شایستگی یی که دارند جای آنان را به راحتی پر میکنند».
ضرب المثل آذربایجانی ست که میگوید :« اصلانین ارککی -دیشی اولماز». شیر زن و مرد ندارد.
در جنبش محیط زیست دریاچه و اعتراض به توهینها زنان نقش کمتری از مردان نداشته اند. اما استقبال از خطر -در درجه ی اول- را همیشه مردان به عهده گرفته اند. با این سخن که «مگر من مرده ام که تو به جنگ رفته ای؟»
علت این مسئله تنها « عشق» است. که میخواهد یار و دوست خود را از خطر حفظ کند. وگرنه در فرهنگ آذربایجان زنان نه تنها مقام برابر با مردان دارند بلکه در شرایطی رهبری آنها را نیز به عهده دارند.
ترک زبان نامیدن انسان ترک انکارهویت یک جمعیت چند ملیونی است. حال این ذات محترم از چه هویتی دم می زند معلوم نیست. تا زمانی که سهم آزربایجان و ملت ترک در یک قانون اساسی مدرن و دموکراتیک با چفت و بست های مناسب تعیین نشده سخن گفتن از "ایران ما" جوابی جز پوزخند از آزربایجان نخواهد گرفت. ایران در آن روز متولد خواهد شد. در حال حاضر "ایران آنها "در حال غارت داشته های مادی و معنوی آزربایجان است. نسل جدید آزربایجان یعنی نسل ما احتیاجی به ایران فارس و متحجر حس نمی کند. ایران متهجر و عقب مانده است چون به صورت فارسی تعریف شده و اداره می شود. فرهنگ فارسی متاسفانه یا خوشبختانه نتوانست با پشوانه دار بودن چهارمین منابع نفتی دنیا
فرهنگ ترکی را در خود حل کند و از بین ببرد. از این رو تهجر تنها ابزار باقیمانده است برای حفظ حاکمیت بر دیگران.این لحاف چهل تکه اگر بنا بر مدنیت و دنیای مدرن اداره میشد خیلی وقت پیش تجزیه شده بود. بنابرین جامعه فارس اگر به دنبال فرارازتهجر است باید به روند استقلال آزربایجان کمک نماید.
گفته های این آقا انسان را به یاد استالین می اندازد. زمانیکه شوونیسم روسی را به جای مارکسیسم درممالک شرق و کشورهای فقیر قالب میکردند، چنین حرفهای دو پهلو و رنگ شده را بخوردشان میدادند. اکنون سوسیالیسم واقعا موجود خدا بیامرز روسی، خیلی وقت است که به دیار باقی شتافته است و پیروانشان هنوز که هنوز است شوونیسم روسی را در قالب الفاظ مماشات و موعظه های آخوندی، برای اصلاح رژیم دیکتاتور اسلامی، مثال تبعیت مردم شیعه از توضیح المسائل آخوند خمینی معدوم تبلیغ میکنند. همین شیعه های باصطلاح چپی که بعد از 37 سال که از اصلاح رژیم آخوندی باز مانند، کسانیکه مثل حضرت احمدی نژاد رئیس جمهورسابق پرافتخارشان، مردم را در برابر رژیم جنایتکاربه صبر و شکیبائی، و گفتگوی فرهنگ و تمدنها، و اداره جهان دعوت میکردند، دوبار دری به تخته خورده و دو مرتبه با تئوریهای آبکی و من در آوری به نصیحت و
آقای توکلی! شما بجای حمایت از جنبش ضد راسیستی ملت آذربایجان علیه رژیم جنایتکار اسلامی فارس، از مسئله اصلی منحرف شده، بطور خنده آوری بند کرده ای به اینکه، چرا در این تظاهرات تعداد مردان نسبت به زنان بیشتر بود؟ باید بمحضر مبارکت عرض شود، حرفهایت انسان را به یاد پانفارسها میافکند! آقای محترم، در شرایطی که جامعه فارس بجای حمایت از تظاهرات مردم آذربایجان، در یک سکوت مرگبار فرو رفته است، این حرفها بیانگر آن نیست که حقوق مردم آزربایجان برای جامعه فارس به اندازه پشیزی ارزش ندارد؟ اگر روشنفکران فارس راست میگویند، آنانی که دم از حقوق بشر میزنند. چرا از تظاهرات ضد راسیستی مردم آزربایجان حمایت نمی کنند؟ میترسند منافعشان به خطر ببفتد؟ چرا سکوت کرده اند؟؟ منتظر چی هستند؟
آقای کیانوش حق با شماست تعداد خانمهای شرکت کننده کمتر از مردان است ولی در اعتراض دانشگاهها تعداد شرکت کنندگان خانمها چشم گیر بود برای نمونه میتوانید به این عکس مراجعه کنید http://oyrenci-sesi.info/yeni/21627
من نمیدانم کی این آقای تبریری شکم سیر و بد دهن را مامور کنترل کمونیستها و دیگر گروهها در آزربایجان نموده که انیقدر بخود حق دخالت در همه چیز میدهد. فرض کنیم امروز چند نفر جمع میشوند و خود را یک گروه اعلام مینمایند بنظر جنابعالی باید از سرهنگ زاده ها و خانزاده های شکم سیر اجازه بگیرند تا بتوانند مثلا اطلاعیه ای صادر کنند
اول شما باید از همردیفانتان سووال بفرمایید کنار فاشیزمند یا مردم. جنابعالی همین بهتر که سجده به آریا پرستی را ادامه دهید تا بیشتر خود را خراب نفرمایید.
سلام.دردیروزاول وقت ساعت 6صبح یک متنی درسایت کارآنلاین به این متن جناب سلطانی نوشتم .متاسفانه ازدرج متن من مثل اکثرمواقع خودداری کردند.سازمان فداییان بنظرمن دریک بحران سیاسی بتمام معنی گرفتارشده است .این سازمان دراین مدت کوتاه به وضوح خط فکری غلط ومیشودگفت انحراف درافکارانسانگرایی خودرا مکررنشان داده است .این انحراف راباید درحاکمیت افرادی ضعیف ویا نتیجه تفکرافراد حاکم براین سازمان دید.من فکرمیکنم همانطورکه تفکرنژادی پان اسلاویسیم درحزب کمونیست شوروی غالب شده بوددرایران نیز صاحبان تفکرپان فارسیسم درلفافه پان ایرانیسیم سیطره خودبرسازمان فداییان را نشان میدهد.درطی چندسال اخیر از شروع مبارزات مردم آزربایجان تحط لوای تراختور این سازمان هم راه نیروهای ضدجنبش های مدنی برعلیه تراختور وبعدبرعلیه خشکانده شدن دریاچه ارومیه نشان داده است.درچندروزاخیردربرابر تصرف عین العرب (کوبانی).درجریان موضع گیری
برعلیه بشاراسد.درجریان بمب گذاری درشهرکردنشین ترکیه ودرجریان نمایش فیتیله واعتراض مردم دقیقا درموضع گیری ها وجود
غاصبان سیاسی هیت سیاسی درفرماندهی این سازمان دیده میشود.ماتورکان آزربایجان وایران تشکیل دهندگان این سازمان هم اکنون هیچ توقعی ازاین سازمان نداشته وفرزندان طرفدارسازمان بصورت جمعی وفردی درکنارمردم وملت خودتاپای جان قرارداریم وآنهاییکه هنوز امیدی به این هییت سیاسی داشته ونمی توانند اززحمات خود ورهبران قبلی دل کنندباید ازخواب بیذارشوند ودردام این افرادقرارنگیرند.امیداست که ماهمانطورکه ازاولین کسان جنبش رهایی ملت آزاربایجان ودیگرملل بودم بتوانیم رسالت خودرابنحواحسن انجام دهیم.
با توجه به شرایط «اختناق و زد و خورد» باز تعداد خانمهای شرکت کننده در اعتراض قابل توجه است. فکر میکنم انتظار بیشتر از این نباید داشت. اگر شرایط مثل اروپا دموکراتیک بود چرا. درضمن مردانیکه خود به اعتراض میروند معمولا برای کاهش ضربه و هزینه، سعی میکنند زنان کمتر شرکت کنند. میدانند که با چه هیولایی سروکار دارند. و این هم قابل درک است. نباید با معیارهای جوامع آزاد نگاه کرد.
اگر اشتباه نکنم میتوان گفت بعد از جنبش سبز و اعتراضات دریاچه این بزرگترین اعتراضی ست که در ایران صورت گرفته است.
اما افسوس که نیروهای سیاسی توان درک اهمیت این اعتراض را ندارند. و مثل همیشه زیر سبیلی رد کرده و ندیده میگیرند.
جنبش دموکراسی خواهی بهترین موقعیت را داشت که همبستگی ایجاد کند. اما دید تنگ نظرانه اش چنین اجازه ای نمی دهد.
آن هیچوقت توان درک حرکت های رفع تبعیض را نداشته است.
اقای توکلی شما اول به صف جلادان با وسایل وحشتناک سرکوبشان نگاه بکنید تا متوجه بشوید که چرا تعداد زنان کمتر بود و دوما مردان اذربایجان مثل برخی ها نیستند که زنانشان را بدهند جلوی باتوم و خودشان در فیس بوک بیانیه صادر کنند / اگر به جاهای که باتوم و جلادان حضور ندارند نگاه کنید حتی در برخی تصاویر زنان بیشتر هم هست مثل دانشگاها
ایرانی گرامی، مردم فارسی زبان برابر شوینیسم و راسیسم نیست. شوینیسم و راسیسم اندیشه است. ولی مردم انسان هستند. کسی هم فله ای فارسی زبان ها را صاحب این اندیشه قلمداد نکرده است. و نمی تواند هم بکند. چون چنین چیزی واقعیت ندارد.
مردم فارسی زبان تحت ستم دیکتاتوری، استثمار و اختناق و زندان و شکنجه است و جزء ستمکشان به شمار میروند. و فاقد آزادی.
در همه جا حساب مردم از حساب راسیسم و شونیسم جداست. هیچ مردمی در هیچ کجای جهان فله ای راسیست و شوینیست نیست. از جمله مردم ستمدیده ی فارسی زبان. از اینکه زبان فارسی زبان دولتی ست تقصیری متوجه مردم فارسی زبان نیست.
کسی ستمدیده را ستمکار به حساب نیاورده است.
موضوع احزاب و حکومت و سیاستمدار و روشنفکر با مردم جداست. کسی با مردم کاری ندارد و مردم همیشه مورد احترام بوده و خواهند بود. مردمان همیشه در طول تاریخ سعادت همگان را آرزو کرده اند.
آقای جداری دست تان درد نکند. از اینکه بعنوان یک کمونیست در سراسر مقاله از زبان مادری مردم ملل تحت ستم در ایران بویژه زبا ن ترکی آذری مردم آذربایجان جنوبی دفاع کرده اید بسیار تشکر میکنم. مقاله تان خوب، غنی و مفیدی است اما سوالی در رابطه با پاراگراف آخر داشتم که اشاره فرمودید که اگردر فردای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به شرطی که دراین کشورحکومتی دموکراتیک برقرار شود مردمان غیر فارس اگر در ایران بمانند و از ایران جدا نشوند به زبان مادری تحصیل خواهند کرد و زبانشان به زبان رسمی، اداری، آموزشی تبدیل خواهد شد و ستم ملی بر ملل غیرفارس نابود خواهد. اگر اوضاع
چنین پیش برود من هم با شما موافقم اما سوال این است که اگر بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی دولت و حکومت دموکراتیک حاکم نشود، چه به سر زبان، فرهنگ، اقتصاد و سیاست ملل غیر فارس خواهد آمد؟
آیا بهتر نبود به این جنبه و این حالت را هم در مقاله بررسی میکردید.
ما مطمئن نیستم و اگر با صراحت بگویم من یک درصد هم احتمال نمی دهم که بعد از سرنگونی رژیم اسلامی حکومت دمکراتیک سر کار بیاید. اگر چنین باشد باز هم ملتهای غیر فارس دهها سال ستم ملی را تحمل کنند؟
چرا ملل غیر فارس ریسک بکنند؟ چرا ملل تحت ستم با این همه تجربه تلخ به حکومت آینده خوش بین باشند؟
ایا بهتر نیست که در جریان نابودی و سرنگونی رژیم اسلامی ملل غیر فارس بیدرنگ و بدون هیچ شک و تردیدی و بدون وقت کشی اعلام استقلال ملی بکنند و تا ابد از شر زبان ملت ستمگر و حاکم فارس و از شر زنجیرهای ارسارت و بردگی ملی نجات یابند؟
به نظر من جدایی و استقلال ملل تحت ستم از ایران به نفع ملل تحت ستم، به نفع ملت فارس، به نفع دمکراسی، به نفع طبقه کارگر و در جهت پیشروی جنبش کارگری و سوسیالیستی است
با تشکر از شما و زحمتهایی که برای نوشتن این مقاله خوب و زیبا متحمل شده اید
با سلام
اگر نیروهای چپ ما بیماری کیش شخصیت و خود محوری نداشتند و از همان اول پیروزی قیام بهمن ماه ۵۷ به ندای افرادی مانند شکر الله پاکنژاد که تشکیل یک جبهه دمکراتیک ملی را در برابر هجوم روز افزون خمینی پیشنهاد میکردند توجه مینمودند و حول محور دمکراسی و آزادی اجتماعی اقدام به فراگیر نمودن مبارزه جبهه ای میکردند, روزگار ما این نبود. ولی افسوس و صد افسوس که به قول زنده یاد فریون مشیری در شعر پر معنای گرگ
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
اگر حرف بعضی از حاضرین در این سایت را قبول کنیم حدود چهل میلیون ترک در ایران زندگی میکنند.اما جمعیت حاضر در تجمع 18 ابان در تمام شهرها روی هم به 5000 نفر نمیرسید.بنابر این یا اکثر مردم اذربایجان این برنامه را توهین تلقی نکرده اند یا فریب تجزیه طلبان سودجو را نخورده اند....تجمع حدود صد نفری در زنجان را با مراسم عزاداری چند هفته پیشدر این شهر مقایسه کنید.
سائین آ.ائلیار, اگر در برنامه فتیله صدا و سیما , صاحب هتل را از ترکها و دونفر مسافر را از فارسها انتخاب میکردند, فارس هارا ول کنید, آیا این چپیها اینطور ساکت میماندند؟ ببینید دوست عزیز, شعار انسان, انسان اینها یک قیریش هم ارزش ندارد
آقای توکلی بنظر شما اگر تظاهراتی با جو امنیتی سنگین تبریز و دیگر شهرها در قائمشهر صورت می گرفت آیا 50-50 مرد و زن شرکت می کردند؟ حتی در تظاهرات خشونت بار اروپای غربی -که دهها بار از خشونت فارسیون-اسلامیون کمتر است -نیز مردها اکثریت بالائی را تشکیل می دهند. اگر روزی مردم بتوانند جو پلیسی را بشکنند شما شاهد زنان بی شماری در تظاهرات خواهید بود. نکته دوم اینکه تنها زنان طبقه متوسط از اعتماد به نفس لازمه برخوردار بوده و امکان استفاده از فرصت ها برای ابراز وجود را دارند و درصد بالای طبقه متوسط ایران ساکن تهرانند.
تلاش بخش هایی از نظام جمهوری اسلامی برای عادی سازی رابطه با امریکا و بیرون آمدن از حوزه نفوذ روسیه سبب شده است که روسیه و غرب هر کدام به دلایلی در تلاش باشند که جمهوری اسلامی به حاکمیت خود ادامه دهد. روسیه به امید ادامه نفوذ و سلطه خود، امریکا و غرب به امید بیرون اوردن ایران از حوزه نفوذ روسیه. سران جمهوری اسلام تاکنون به بهترین شیوه توانسته اند این بالانس را ایجاد کرد و حفظ نمایند.
روشن نیست (کمونیست های انقلابی آذربایجان) تا کنون کجا بودند که ناگهان و در بیست و چهار ساعت از راه رسیدند؟! هنگام مرگ افشین اسانلوی ترک تبار و ترک نژاد و ترک زبان نامی از (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست http://iranglobal.info/node/20881 و هنگام مرگ کارگر زندانی، شاهرخ زمانی ترک تبار و ترک نژاد و ترک زبان نیز نامی از این (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست http://iranglobal.info/node/50286 هنگامی که الناز بابازاده دختر ترک را مزدوران رژیم برای دشمنی این دختر با آخوندیسم ربودند و او را پس از تجاوز کشتند نامی از (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست http://iranglobal.info/node/28665 هنگامی که در تبریز کارگران زیر بار هزاران بدبختی و تیره روزی له می شوند نامی از (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست http://iranglobal.info/node/40774 هنگامی که بهای نان در بیست و چهار ساعت .....
..... ده برابر می شود نیز نامی از (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست و ..... ********* کسی که این پان نامه را نوشته و سپس نام نویسنده را (کمونیست های انقلابی آذربایجان) گذاشته است یا یک ناسیونالیست چپ نماست و یا اگر به این پان نامه نویس بسیار خوشبین باشیم یک چپ پوپولیست ناسیونالیزه شده است! سخن کوتاه، با این کلک های خنده دار به سر کسی کلاه نمی رود! ما در آذربایجان گروهی به نام (کمونیست های انقلابی آذربایجان) که یک شبه مانند قارچ از زمین روئیده باشد و همان سخنانی را که ناسیونالیست ها در پان نامه هایشان می نویسند طوطی وار بازگو کرده و بازتاب دهد را نداریم!
من هرگونه توهین و تحقیر نسبت به مردم ایران از قومیت و زبان محکوم میکنم.
ولی خیلی درناک است که فکلمه فاشیسم را مخلوط با شوونیسم فارس مسکنند در حالی مامردم عادی فارسی زبانها نقشی در این اقدامات رژیم نداریم. متاسفانه فارسی زبانها ایران که از یک تیره و تبار با آذریها هستند مثل باقی مردم ایران مورد ظلم و اجحاف قرار میگرند ولی چون فارسی زبان هستند نه تنها کسی از اقوام ایرانی از آنها حمایتی نمیکنند بلکه ظلم و فساد رژیم بینادگرا اسلامی-شیعی را به گردن مردم فارسی زبان می اندازند. این ظلم مضاعفی است که بر مردم فارسی زبان وارد میشود. همه اش هم بهانه زبان فارسی است که در ایران رسمی اعلام شده! جرم ما همین است که زبان فارسی رسمی است و قرنها زبان ارتباطی مشترک ایرانیان بوده است. فارسی زبانان در ایران تنها مردمی هستند که بخاطر زبان رسما از سوی تجزیه طلبان و علنا مورد توهین و افترا قرار میگرند
آقای بهزاد کریمی خیلی خیلی می بخشید که در دو جا اسم شما را بهزادی نوشتم. از مسئولین محترم خواهش میکنم اگر ممکن است ادیتش کنند
نوشته این آقای جداری نشان میدهد که ایشان اصلا معنی شووینیسم را نمیداند. این آقا آنقدر بی اطلاع است که مینویسد: " یکی از مشخصات اصلی یک ملت واحد همانا دارا بودن زبان واحد می باشد" ! یعنی این آقای جداری اصلا معنی ملت را هم نمیداند. من از این آقا میپرسم به نظر شما مردم کانادا و بلژیک و سویس و... ملت نیستند؟ این کشورها همه چندزبانی هستند ولی هرکدام یک ملت هستند . این آقا با این فکر باطل وجود ملت سویس را نفی میکند! من برای ایران گلوبال متدسفم که نوشته هر آدم بی اطلاعی را که حتی در سطح دبیرستان هم آگاهی سیاسی و تاریخی ندارد منتشر میکند.
سائین بهزاد کریمی, قبل از همه دستهایتان درد نکند که واقعا خیلی زحمت کشیده و همچون مقاله قرص و با محتوائی نوشته اید که نمونه اش در این سایت خیلی کمتر دیده میشود زیرا اکثرشان یا از کسروی نامه است ویا ایران قبل از اسلام اله بوده و بله. وجا دارد از آقای کیانوش توکلی هم کمی قدر دانی کنیم ک خبرهای آذربایجان را در مواقع حساس پوشش میدهد و چه خوب گفته اند: قدر نعمت نعمتت افزون کند- کفر نعمت از کفت بیرون کند. فرصت را غنیمت شمرده میخواهم به واقعیتهائی هم اشاره کنم.
با اینکه بعضی قشرهای مشخص با بایکوت خبری در رسانه هایشان ویا کوچکتر جلوه دادن رویدادهای ترکها به معنی دیکر آذربایجانیها در شهرهای آذربایجان میخواهند از اهمیت آن بکاهند اما, با علم بر اینکه تمامی مخالفین جمهوری اسلامی ایران اعم از سبزها, ساطنت طلبها, جمهوری خواه ها,جبهه ملی, مجاهدین خلق, تمامی چپها یکجا ووووو قادر نیستند پنجاه نفر در تهران به تظاهرات بکشند, چنین کاری برای خلق ترک آذربایجان نه تنها یک پیروزی تاریخی محسوب میشود, بلکه نشان میدهد که در تمامی رخداد ها و معادلات سیاسی آینده ترکها از فاکتورهای محوری در ایران بحساب خواهند آمد.سائین بهزادی اینکه مینویسید:"در عین حال اما الزاماً نباید از هر سمتگیری متخذه در چنین حرکات اعتراضی دفاع کرد و در دام تنگ نظری ها افتاد" . دوست محترم , به استثناء خیلی کم از شعار ها ,در مجموع نحوه اعتراضات و شعار ها واقعا مدنی بوده و شما بهتر ازمن میدانید , چنین تجمعاتی همشه از قانون مختص به خود پی روی میکند و در درجه اول کنترل کامل شعار و شعار دهندگان غیر ممکن است, وغلبه بر احساسات هم مشکل است, یعنی کافی است یک نفر داد بکشد مرگ بر فلانی , اقلا صد نفر هم با او داد خواهد کشید. بنا براین لطفا مته روی خشخاش نگذاریم وچیزهای کوچک را زیاد بزرگ نکنیم. من فکر میکنم در درون حرکت آذربایجان باندازه کافی افراد فرهیخته و با فرهنگ داریم که به حرکت از هر لحاظ خط معقول و مدنی بدهند. انقدر ها هم بی درو پیکر نیست.
اگر هویت خواهی و علاقه به محدوده وطن اجدادی و زادگاه خود در نظر بعضی از دوستان پان محسوب میشود, پس سراسر دنیا پان است.
بقول گرالد آ کوهن (یکی از نقد کنندگان مشهور تاریخ تئوری مارکس) : مارکس درواقع از ملت و ناسیونالیزم تحلیل درستی نداشته که تئوریهایش در عمل شکست خورد. حالا بیچاره جوان آذربایجانی حق ندارد یک کلمه دفاع از هویت ووطن خود صحبت کند که مبادا بگویند: جلو پان ترک ها را بگیرید. مخلص شما آقای بهزادی
مقاله بی محتوایی است. انتظار دارد همه مردم عوض اینکه به فسادهای چندهزار میلیاردی آخوندها و پاسدارهای جنایتکار اعتراض و شورش کنند بیایند برای یک نمایش تلویزیونی سیج شوند. واقعا چقدر درک آدم باید پایین باشد که دزدها و شکنجه گرهای جمهوری اسلامی را ول کند و بچسبد به چندتا هنرپیشه و کارگردان تلویزیون که چرا اینجوری جوک گفتید. این پانترک ها که خودشان توی دم و دستگاه رژیم مشغول خدمتگداری به آخوندها هستند اینطوری میخواهند انرژی مردم آذربایجان را به بیراهه ببرند.
این حرف بسیار درستی است که این مادران و آقای ملکی میگویند. این رژیم کثیف فقط زبان زور سرش میشود. معلوم است که زمانیکه سلاح به طرف مردم میگیرد و آدم میکشد مردم هم حق دارند با سلاح جوابش را بدهند.
برخورد و موضع گیری سازمان در قبال سیاستهای تفرقه افکنانه رژیم جمهوری اسلامی و همینطور خارج گرداندن صدا و سیما از سیطره بیت ولی فقیه و ایجاد رسانه های آزاد و مستقل امر درست و قابل پذیرشی است ، اما همگرایی با یک جنبش اعتراضی بدون موضع گیری در قبال مضمون و اهداف آن و عدم تفکیک حقوق فرهنگی - ملی هر یک از شهروندان کشورمان در همه عرصه ها و منجمله آموزش به زبان مادری از افکار تجزیه طلبانه و دیگر ملیت ستیزی ( فارس ستیزی ) ، و اینکه گویا مقصر همه تبعیضات ملی و فرهنگی و اقتصادی فارسها بوده و هستند و نه حکومتهای غالب، امر غیر منصفانه ای است که عملا نتیجه ای جز دامن زدن و تشدید آگاهانه اختلافات و منازعات میان ملیتهای ساکن ایران که با چاشنی دامن زدنهای جناحهایی از حکومت و دول خارجی همراه است نداشته و ندارد. متاسفانه رفقا در تدوین و ارائه این بیانیه به اعتقاد من بیشتر دچار احساسات مقطعی و موجی و لحظه ای
شده و همگرا شدن آنان با این جنبش اعتراضی ترک زبانهای برخی شهرهای کشورمان بدون مرزبندی و جدا سازی سره از ناسره و عدم موضعگیری در قبال شعارهای ضد فارس و انحرافی، برخورد واقع بینانه ای با این وقایع نداشته و فاقد برخورد مسئولانه متکی بر آسیب شناسی این معضل عمده جامعه بعنوان یک سازمان سراسری بوده اند. علاوه بر آن ، اینگونه موضعگیری عملا و حتی با مصوبات کنگره های اخیر سازمان هم پیرامون برخورد با افکار افراطی تجزیه طلبانه و تلاش برای حفظ تمامیت ارضی کشور و حل مسائل ملیتها در چارچوب ایران که در اسناد سازمان آمده اند منافات دارد.2 خبر از کوردستان یکی از جنوب کوردستان یا همان هویت بی مسما و زشت کوردستان عراق ،، ،، آزاد سازی شنگال کلید خوردە و نیروهای مسلح کورد همین امروز و فردا آزاد سازی تمام شنگال را از دست داعش آزاد خواهند کرد ،،
خبری دیگر از شمال کوردستان یا همان اسم بی مسما و زشت و نامعقول کوردستان تورکیە ،، شهر سلیوان توسط ارتش اشغالگر تورکیە از زمین و هوا محاصرە شدە و بشدت ارتش جنایتکار تورکیە خانەهای مردم را زیر آتش توپ خانەی خود گرفتە عکسهای زیر کە در فیس بوک انتشار یافتە عکسهای از همین شهر محاصرە شدە از طرف تورکهاست ،، این عکسها متعلق بە سوریە و عراق جنگ زدە نیست متعلق بە اصطلاح تورکیە هست
https://www.facebook.com/297459630456872/photos/pcb.485705941632239/485703498299150/?type=3&theaterhttps://www.facebook.com/297459630456872/photos/pcb.485705941632239/485…
https://www.facebook.com/297459630456872/photos/pcb.485705941632239/485703584965808/?type=3&theater
برخورد و موضع گیری سازمان در قبال سیاستهای تفرقه افکنانه رژیم جمهوری اسلامی و همینطور خارج گرداندن صدا و سیما از سیطره بیت ولی فقیه و ایجاد رسانه های آزاد و مستقل امر درست و قابل پذیرشی است ، اما همگرایی با یک جنبش اعتراضی بدون موضع گیری در قبال مضمون و اهداف آن و عدم تفکیک حقوق فرهنگی - ملی هر یک از شهروندان کشورمان در همه عرصه ها و منجمله آموزش به زبان مادری از افکار تجزیه طلبانه و دیگر ملیت ستیزی ( فارس ستیزی ) ، و اینکه گویا مقصر همه تبعیضات ملی و فرهنگی و اقتصادی فارسها بوده و هستند و نه حکومتهای غالب، امر غیر منصفانه ای است که عملا نتیجه ای جز دامن زدن و تشدید آگاهانه اختلافات و منازعات میان ملیتهای ساکن ایران که با چاشنی دامن زدنهای جناحهایی از حکومت و دول خارجی همراه است نداشته و ندارد. متاسفانه رفقا در تدوین و ارائه این بیانیه به اعتقاد من بیشتر دچار احساسات مقطعی و موجی و لحظه ای
شده و همگرا شدن آنان با این جنبش اعتراضی ترک زبانهای برخی شهرهای کشورمان بدون مرزبندی و جدا سازی سره از ناسره و عدم موضعگیری در قبال شعارهای ضد فارس و انحرافی، برخورد واقع بینانه ای با این وقایع نداشته و فاقد برخورد مسئولانه متکی بر آسیب شناسی این معضل عمده جامعه بعنوان یک سازمان سراسری بوده اند. علاوه بر آن ، اینگونه موضعگیری عملا و حتی با مصوبات کنگره های اخیر سازمان هم پیرامون برخورد با افکار افراطی تجزیه طلبانه و تلاش برای حفظ تمامیت ارضی کشور و حل مسائل ملیتها در چارچوب ایران که در اسناد سازمان آمده اند منافات دارد.آقای کریمی خدا سایۀ کم رنگتان را از سرما آذربایجانیها کم نکند ، عده ، درمورد حقوق انسانها به زبان بازاری صحبت کردن فاجعه است . این چانه زنیها یعنی چه !
سیاستی که بار اخلاق نداشته باشد ،همان میشود که جمهوری اسلامی عمل می کند.
لازمۀ همزیستی مصالمت آمیز در ایران آینده ، مراعات حقوق انسانهاست وبرسمیت شناخته شدن تمامی پتانسیلها با هویت حقیقی خود . ترحم ، صدقه یعنی چه !
آقای روحانی شما که میدونید دارودسته رجوی هرکاری می کنن جلوی اسکان اسرای لیبرتی در کشورهای امنتر رو بگیرن چرا بعنوان یه وکیل آگاه مثلاً همراه آقای متین دفتری (البته شما یه عذرخواهی به خانم و آقای متین دفتری بدهکارین)، درخواستی برای بازاسکان اونها با تاکید بر جدای از گردانندگان تشکیلات رجوی (با تاکید بر جدای از گردانندگان تشکیلات رجوی) به مراکز مربوطه بین المللی نمی فرستید؟!
چرا چنین درخواستی رو در عرصه عمومی نمیذارین تا بقیه هم اونرو امضا کنند؟! واسه اثبات برادریمون همن بس که من از معدود کسانی هستم که از سال 2003 مداماً خواستار نوشتن چنین نامه ای بودم وهشدار میدادم بر و بچه های اسیر پادگان اشرف و اسارتگاه لیبرتی یادتون نره .....
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!
با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت برای مسئول کامنتها ،، هر چند میدانم کارتون سخت است و زحمت ولی خوب مسئولیتی هست کە قبول کردی ، و یک گلایەی کوچک ،، کامنتها اینقدر دیر انتشار میابد در صفحە کە نگو ، و زمانی هم کە انتشار میابد دیگە تازگی و لطف خود را از دست میدهد بعلاوە تعداد زیادی کامنت رو هم انباشە میشە و همە با هم انتشار میابند و آن موقع کامنت کە کسی میفرستد از بس تعداد کامنتها هم زمان انتشار و پخش میشوند کە آدم عس میکند کامنتش بە تە اخر صفعە میرسد
استاد بزرگ در تمام دنیا مرسوم است که یک زبان رسمی دارند و یک زبان بین المللی و به هردو زبان احترام قا علند زبان فارسی زبان مشترک بین اقوام یا بقول شما بین ملل ایران است این هم از پیدایش سرزمینی بنام ایر ان و این زبان زبان شعرا و دانشمندان نویسندگان بوده و خدمات شایانی به دانش و تمدن بشری کرده ایا سزاواره که این قدر باین زبان زیبا توهین کنید ایا در کشوری با این همه تنوع زبانی اگر همه اقوام به زبانهای خودشان صحبت کنند چگونه با همدیگر ارتباط برقرار کنند این شدنی نیست مگر تمام اقوام از هم جدا شوند ناراحت نباش این کار توسط امپریالیست ها و سهیوو نیست ها در حال انجام است.
لطفا فراموش نکنیم در سطح منطقهای نیز، جامعه فارسی تنها جامعهای است که یک زن سکّاندار دولت نشده در حالیکه در ترکیه " تانسو چیلر "، در پاکستان " بی نظیر بوتو " ، در هند " ایندیرا گاندی " و در بنگلادش " شیخ هاسینا " بر مسند قدرت تکیه زده اند، همچنین در ترکیه، اولین خلبان جت جنگنده زن دنیایی شرق "Sabiha Gokcen" به دنیا آمده، در کّل نفرت و دشمنی جامعه فارسی با دنیایی ترک، ابعاد بسیاری دارد که اگر فرصت شد به آنها خواهم پرداخت.
با تشکر ازحمایت خیلی از احزاب و سازمانهای سراسری از حرکت مردمی ملت بزرگ ترک و با تشکر از احساس همدردی افراد آزاد منش ، شخصیتهای مترقی از حرکت ملت آذربایجان .
جای سوال به نوشتۀ و نظر آقای کریمی با بسیار آبا و اما، گویا حمایت صدقه ای خود را به ملت بزرگ آذربایجان با شرطهای خنده دار و خیلی ارزان را به یادداشت تاریخ می سپارد.
در عین حال خوشحالی آقای ناصر کرمی از کار نژاد پرستان جمهوری اسلامی ، همکاری نژاد پرستان آریای تبار را برای ما آشکار می نماید، یعنی ناصر کرمیها از خوشحالی به پوستشان نمی گنجند. بگذار تاریخ به چهرۀ نژادپرستان بخندد.
فاشیزم ، بنیاد گرائی ، راسیزم ، نژاد پرستی ، خود محور بینی ملی ، عرق ملی تا حد الترا ناسیونالیزم ، خاک پرستی جنون آمیز، ، کیش شخصیت، ، تمام این کلمات بار سیاسی و عملی دارند و هر گروه یا دولت یا جمعی برای بە کرسی نشاندن توهمات ملت خود بزرگ بینانە بە این شیوها متوسل شود در نهایت منجر بە بربریت ، انسان کشی و جنوساید و آوارگی طرف مقابل می انجامد و بنا بە تمام معیارهای بشری و کنواسیونهای سازمان ملل و حقوق بشر مورد باز خواست و باید مورد باز خواست قرار گیرد ، بدون هیچ اما و اگر و هیچ ملاحظەای توهین صدا و سیمای ایران بە تورکان آذربایجان محکوم است و باید بە شدت با چنین توهینهای کە در یک مدیای ملی یک کشور انجام میگیرد مقابلە کرد
اگر چنین شیوی راسیستی فاشیستی از طرف تمامی انسانهای شرافتمند جواب نگیرد چە بسا در آیندە فاشیزم و راسیزم با اقدام عملی دست بە جنوساید و کوچ اجباری مردمانی دیگر بزند ،آنچە کە در اینجا قابل بیان است متأسفانە تورکان آذری بنا بر اساس همان بنیاد گرائی اسلامی شیعە چندین بار همراه شیعە گرائی حکومت ایران کە تورکان آن را حکومت پان فارس مینامند ملت کورد را مجبور بە آوارگی جنوساید و کشتار قرار دادند ،این شیو چە در دوران نادر قلی ، و صفویان با جنگها و کوچ اجباری ملت کورد انجامیدە ، مقاومت مردم کورد در برابر تورکان صفوی در اورمیە پر از قهرمانی ملت کورد و همینطور کشتار ملت کورد توسط تورکان میباشد قلعە ی دم دم یکی از تراژدیهائی است کە ملت کورد توسط تورکان در این قلعە قتل و عام شدند و هنوزم بعد از گذشت نزدیک بە 300 سال حماسە ان بربریت تورکان در کشتار ملت کورد و حکایت آن توسط خوش صداهای کورد در قالب فلکلور ، بە نام حیران ، و بند و لاوک با صدای حزین خواندە میشود ، كە چگونە سپاهیان شا عباس بعد از چندین ماه محاصرەی قلعە ناتوان از تصرف آن میشوند ولی در آخر سپاهیان شاه عباس با پیدا کردن تنها چشمەی آب قلعە با سم تمام ساکنین آن را میکشند داستان ( خان لپ زرین ) تنها یک نمونە از آن است ،
لپ مطلب تورکان آذری خود یکی از گروها و ملیتهائی هستند کە بە شدت تحت تأثیر فاشیزم و خود شیفتگی قرار دارند اگر امکان قدرت یابی داشتە باشند بدون هیچ اما و اگری بە جنوساید و کشتار همسایگان خود دست خواهند زد خاطرەی ملت کورد پر از صفحاتی است کە تورکان بە مناسبت بە کشتار و جنوساید ملت کورد دست زدەاند در تاریخ محاصر نیز تورکان آذری همراه فاشیزم بنیاد گرای شیعەی اسلامی در نقدە ، در ماکو، سلماس، اورمیە، از هیچ جنایتی بر علیە ملت کورد فرو گزاری نکردند ،
هنوز یک هفتە از تحقیر نژاد پرستانە پان اتراک در مورد شلوار کردی در این سایت نگذشتە کە سردمداران نویسندەی آن دبارە ژست دمکرات منشی و مقابلە با نژاد پرستی پان فارس را بە رخ میکشند ، پان اتراک ، اخبار را بە نفع خود دست چین میکنند و هیچ گونە اخباری را کە چهرەی فاشیزم پان تورک را در تظاهرات اخیر نشان میدهد نشان نمیدهند ،
چرا پان اتراک از شعارهائی کە در زنجان و تبریز و اردبیل بخصوص زنجان دادە شدە کە تهران را بە خاک و خون میکشیم نمیگویند ؟؟ چرا پان اتراک از شعارهای نژاد پرستانەای وە توهین بە ملت کورد در اورمیە چیزی نمیگویند ؟؟
چرا پان اتراک فیلمهائی را کە تظاهرات کنندگان دستهای خود را بە علامت بوزقورت و نژاد پرستی تورک بلند میکنند چیزی نمیگویند ؟؟ چرا پان اتراک از شعار نژاد پرستانە فارس سگ چیزی نمیگویند ،،
لطفأ ژست دمو کرات ت منشانە ممنوع ما بهتر از خود شما شماها پان اتراک را میشناسیم شماها آزمایش خود را در قارنا ، قلاتان ، سری کانی . دارلک ، سما برا دوست ، نقدە ، همراه تانکهای فاشیزم اسلامی شیعە دادەاید شما پان اتراک هما نهائی هستید کە چند روز پیش در همین سایت بە لباس کوردی ، دستار ، عمامە و شال بە طرز بی سابقەای نژاد پرستانە گیر دادە بودید ؟ شما ها نە حق دارید و نە میتوانید در صف انسانهای آزادیخواه باشید
اولین فمینیست جهان اسلام ,فاطمه زرینتاج برغانی (قره العین) از ترکان قزوین بود که در روستای بدشت در جلسه ای مردانه در سال 1839 حجاب خود را برداشته و بر علیه حاکمیت شریعت سخنرانی کرد و بهمین خاطر هم تکفیر و اعدام شد. از دیگر زنان دلیر ما درجنبش تنباکو در تبریز زینب پاشای سردسته زنان مسلح ضد استعمار تبریز بود. تا همین 100 سال اخیر, مناطق فارس نشین مذهبی ترین مناطق ایران بودند و حتی در جنبش مشروطیت اکثرا مشروعه چی بودند و پیروان آیت الله نوری و تازه مشروطه چی هاهم تماما مشروطه چی نبودند و رهبرانشان ایت الله طباطبائی و آیت الله بهبهانی بودند. این دو آیت الله بودند که حق وتوی مصوبات مجلس توسط 5 آیت الله را در قانون اساسی گنجاندند که 70 سال بعد به جمهوری اسلامی منجر شد. در همان زمان هر سه رهبر آزربایجانیها ستارخان , باقر خان و حیدر عمواوغلو سکولار بودند.
بجرات میتوان ادعا کرد که ایران ورود افکار مدرن را مدیون ماست و ما در همه زمینه ها پیشگام بوده ایم. اولین فمینیست, اولین دموکرات, اولین کمونیست, اولین لیبرال, اولین مسلمان دموکرات و ... همه و همه ترک آزربایجان بودند. در حال حاضر نیز حرکت ملی ما پیشرو ترین حرکت مردمیست و قابل مقایسه با ارتجاع سبز و سیاه و شاهی مناطق فارس نشین نیست.ممکن در بعصی تظاهرات تعداد شیر زنان ایران کم باشد ولی مبارزه انها با این رزیم طولانی است و نشان داده اند که حتا در مبارزه از مردان هم شجا عتر هستند واقعا زنان ایران مایه افتخار ند.
(دنباله) ..... می گوید: ( ..... ایران کشوری کثیرالمله است ..... ) بسیار خوب ایران چندبومی یا آن چنان که شما می گوئید کثیرالمله هست و من هم نمی گویم که نیست! من هم می پذیرم که در ایران بوم های گوناگون زندگی می کنند و مانند پان نامه نویسان آریاپرست ایران را سرزمین اهورائی آریائی ها نمی نامم و نمی دانم! پیش از این نیز در پاسخ به آریاپرستان در نوشتاری در لینک زیر سخنانی را نوشته و ایران را چندبومی دانسته ام http://iranglobal.info/node/19054 اما آیا چندبومی بودن یک کشور باید دستاویزی باشد برای دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب؟ آن هم با بهانه تراشی های گوناگون ناسیونالیستی که زبان مادری نیز یکی از آنهاست؟ آمریکا هم کثیرالمله هست اما آیا پنجاه استان فدرال آمریکا از دیوارکشی به گرداگرد پنجاه نژاد و یا گویشوران به پنجاه زبان برپا شده اند؟ چین نیز مانند آمریکا کثیرالمله .....
..... هست و در چین ده ها زبان گویشور دارند که گاه شماره گویشوران این زبان ها به ده ها میلیون تن می رسد اما ساختار فدرال چین هرگز با دیوارکشی های نژادی و زبانی برپا نشده است! در فیلیپین بیش از صد زبان گویشور دارند اما فدرالیسم در فیلیپین با دیوارکشی های نژادی و زبانی پیوندی ندارد! کثیرالمله بودن یک سرزمین نمی تواند دستاویزی برای تکه پاره کردن یک سرزمین با دیوارکشی های ناسیونالیستی میان مردم آن باشد و فدرالیسم هنگامی می تواند دموکراتیک باشد که با زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم درنیامیزد http://iranglobal.info/node/16877 ********** دوست گرامی، حسن جداری، من نمی گویم یاد دادن و یاد گرفتن زبان بد است اما این که ما هزاران بدبختی و تیره روزی را که ترکان ایرانی گرفتار آن هستند رها کنیم و بیست و چهار ساعته از زبان بچسبیم و در این میان رژیم آخوندی هم از فرصت سود برده و همه کاسه کوزه ها را بر سر زبان فارسی بشکند بد است! چرا شما و کسانی مانند شما از تورم تازنده و گرانی های جهشی و کمبود کالا و کمبود دارو و بازار سیاه و هزاران بدبختی دیگر که ترکان ایرانی گرفتار آنها هستند چیزی نمی گوئید و نمی نویسید؟ چرا از زندان ها و شکنجه گاه های رژیم در شهرهای ترک نشین که گردانندگان آنها نیز ترک های هوادار رژیم هستند چیزی نمی نویسید؟ چرا از کشتار هزاران تن از ترک ها در دهه شصت در زندان های رژیم به دست دژخیمان ترک که برای رژیم آخوندی کار می کردند چیزی نمی نویسید؟ چرا از ده برابر شدن بهای نان در بیست و چهار ساعت چیزی نمی نویسید؟ چرا از خفه شدن و له شدن و سرکوب زنان ترک با حجاب سیاهی و تباهی رژیم آخوندی چیزی نمی نویسید؟ چرا از تجاوز جنسی به دختران ترک در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم آخوندی چیزی نمی نویسید؟ آن پدری که دژخیمان رژیم به دخترش تجاوز می کنند و سپس تیربارانش می کنند به چه دردش می خورد که به زبان مادری سخن بگوید یا نگوید؟ چرا سفت و سخت از زبان مادری چسبیده اید و همه تیره روزی ها را رها کرده اید؟ آیا با کردارهای کسانی مانند شما در این میان به جز رژیم آخوندی مگر سودبر دیگری نیز در کار خواهد بود؟ سخن کوتاه، با گفتن و نوشتن درباره زبان مادری و ستم ملی و کثیرالمله بودن و ..... از سوی ناسیونالیست ها و پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی ستمدیدگان ایرانی از ستم نخواهند رهید و با پیروی از ناسیونالیست ها مردم به جای رسیدن به دموکراسی به هیتلرکراسی و صدام کراسی خواهند رسید http://iranglobal.info/node/42737دوست گرامی ما حسن جداری می گوید: ( ..... تبریزی ..... که ماسک مارکسیسم بر چهره زده ..... ابتدائی ترین مسائل را در زمینه موضع گیری کمونیست ها در مورد مقوله ملی و ستم ملی در یک کشور چند ملیتی بلد نیست! ..... ) دوست گرامی، چرا بلد نیستم؟ نخست آن که واژه های ملی، ملت، ملل، ملیت چندین معنای گوناگون و وارونه باهم دارند که در نوشتاری در این لینک در این باره بررسی شده است http://iranglobal.info/node/17981 اما اگر ما (ستم ملی) را برابر با (ستم ناسیونالیستی) بدانیم در همه جهان سوسیالیست ها، کمونیست ها، مارکسیست ها و چپ گراها نه تنها خواستار ریشه کن شدن ستم ناسیونالیستی هستند بلکه خواستار ریشه کن شدن ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و مرزپرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی در سرتاسر جهان هستند! چون سوسیالیست ها باورمند به تک میهنی (اینترناسیونالیسم) ...
..... هستند و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی در میان سوسیالیست ها جائی ندارند! و اما بپردازم به ستم ناسیونالیستی و این که ستم ناسیونالیستی در کجای جهان دیده شده است؟ ستم ناسیونالیستی هنگامی در یک سرزمین دیده می شود که در آن سرزمین یک رژیم ناسیونالیست بر سر کار باشد و بدون بر سر کار بودن یک رژیم ناسیونالیست در یک سرزمین سخن گفتن از ستم ناسیونالیستی در آن سرزمین بیهوده است! نمونه ای از سرزمین هائی که در آنها ستم ناسیونالیستی دیده می شد کشور آفریقای جنوبی هنگام فرمانروائی رژیم نژادپرست در آن سرزمین و یا کشور رودزیای پیشین بود که در این کشورها سیاهپوستان دچار نابرابری نژادپرستانه برخاسته از پندارهای ناسیونالیستی و ستم ناسیونالیستی بودند! رژیم هائی مانند رژیم شوونیست ناپلئون بناپارت در فرانسه، رژیم پان ژرمن کایزر ویلهلم دوم در آلمان، رژیم فاشیست بنیتو موسولینی در ایتالیا، رژیم نازی آدولف هیتلر در آلمان، رژیم پان عرب صدام حسین در عراق، رژیم پان سرب اسلوبودان میلوشوویچ در یوگوسلاوی و ..... هنگامی که بر سر کار بودند مردم را نیز گرفتار ستم ناسیونالیستی کرده بودند چون رژیم هائی ناسیونالیست بودند! اما در ایران چیزی به نام ستم ملی یا ستم ناسیونالیستی یافت نمی شود! چرا؟ چون رژیم ایران یک رژیم ناسیونالیست نیست و یک رژیم باورداشتی (ایدئولوژیک) است و ایدئولوژی آن نیز تشیع است! و این چنین نیست که هر رژیمی که کارنامه ننگینی دارد حتما باید ناسیونالیست باشد! رژیم فرانکو در اسپانیا، رژیم تروخیلو در دومینیکن، رژیم پینوشه در شیلی، رژیم مارکوس در فیلیپین، رژیم طالبان در افغانستان و ..... هیچکدام ناسیونالیست نبودند اما کردارهای ننگین آنها از یادها نخواهند رفت و رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه در ایران نیز که ددمنشی ها و گندکاری های آن روی تاریخ را سیاه کرده اند یک رژیم ناسیونالیست نیست! از این روی سخن گفتن از ستم ملی یا ستم ناسیونالیستی در سرزمینی به نام ایران بی جاست و با فلسفه بافی و داستان سرائی و دلیل تراشی نیز نمی توان رژیمی را که ناسیونالیست نیست ناسیونالیست نامید و سپس به سود پان های رنگارنگ ناسیونالیستی سخن گفت! همچنان که رژیم سرنگون شده طالبان در افغانستان را با بهانه تراشی و داستان پردازی های ناسیونالیستی نمی توان رژیم فاشیست فارس افغانستان و یا رژیم شوونیست ترک افغانستان نامید و همچنان که رژیم طالبان در افغانستان یک رژیم ناسیونالیست نبود رژیم آخوندی در ایران نیز با دلیل تراشی و فلسفه بافی یک رژیم ناسیونالیست نمی شود! سخن کوتاه، به جز پان نامه های کسانی مانند ناسیونالیست های پان آریا و پان ترک و شعر و شعارهای ناسیونالیستی در هیچ کجای ایران چیزی به نام ستم ملی یا ستم ناسیونالیستی یافت نمی شود! ********** دوست گرامی ما حسن جداری می گوید: ( ..... در ایران چند ملیتی در حدود یک قرن است که زبان فارسی زبان رسمی اعلام گردیده و در مدارس ملت های غیر فارس این زبان به جای زبان بومی زبان تدریس تعیین شده است! ..... ) یعنی از سال ۱۲۹٤ یا یک قرن پیش دبستان های کسانی که فارس زبان نیستند با زبان فارسی کار می کنند! پس پیش از سال ۱۲۹٤ هزاران دبستان با زبان های بومی و زبان های ترکی و کردی و عربی و گیلکی و بلوچی و لری و ..... کار می کردند و از صد سال پیش یعنی از سال ۱۲۹٤ این دبستان ها ناچار شدند با زبان فارسی کار کنند! اما آیا این چنین است که آقای حسن جداری می گوید؟ همه می دانند که زبان دری که به نادرست زبان فارسی نامیده می شود هزار سال است که زبان کاربردی همه ایرانیان است و کاربرد آن به صد سال پیش بازنمی گردد و این سخن که کاربرد زبان فارسی از صد سال پیش آغاز شده است دروغی است که مرغ پخته را هم در تنور می خنداند! ********** دوست گرامی ما حسن جداری .....جناب توکلی من شخصٱ فارس نیستم، اما اگر من بجای شما بودم، ای کامنت شما را برای مدتی در رنگی، مثلٱ آبی، در بالای آستانه سایت قرار میدادم.
بله ، سرکوب های حکومت در جنبش سبز، کاریکاتور، دریاچه، نیز می تواند علت دیگری باشد که ترکیب جمعیت را بیشتر مردانه کند. در کنار جو «پولیسی-نظامی» حاضر و عدم رغبت به دادن هزینه ی بیشتر.
خانمها و آقایان دقت کنید که خواست اصلی و محوری اعتراضات ملت ترک آذربایجان در چند روز عبارت است از وضع قانونی از طرف مجلس رژیم است که طی آن توهین به ملل غیر فارس ممنوع و جرم محسوب شود لازم به یاد آوری است که در کشورهای عضو شورای اورپا تحقیر و توهین ملل جرم محسوب میشود
سخن آقای توکلی درست است که ترکیب جمعیت در برخی تظاهرات بیشتر مردانه بود.
و ایده ال همان نصف نصف است.
عدم توازن نسبی، ضعفی بود ناشی از شرایط موجود . و نه ضعف افراد.
نصف -نصف در اروپا هم ممکن نیست. چه رسد به ایران. که وضعیت «پولیسی-نظامی» حاکم بود. و عملا «زد و خورد».
در چنین شرایطی طبیعی ست که زنان خیلی کمتر شرکت کنند. و دلیل آن هم نه « عدم موافقت با اعتراض» بل جو پلیسی-نظامی و حفظ زنان از خطر می تواند باشد.
منطقی ست که آدم بخواهد در چنین شرایطی کمتر هزینه بدهد.
این حساب کتابها می تواند در ترکیب جمعیت تعیین کننده باشد.
اگر تظاهرات آزاد و رسمی بود-مثل اروپا ، و پلیس حافظ جان مردم آنوقت روشن میشد که چی به چی ست.
سلام
من نمیدانم چرا جواب من به این آقای تبریز خان چاپ نشد
مسئول گرامی کامنت ها،... در کامنت اوّل جمله ای افتاده است، لطفأ کامنت اوّل را بر دارید،
با سپاس
نظام جمهوری اسلامی با کوشش شبانه روزی سازمانهاو احزاب چپ در ایران حاکم شد و اکنون جنایات این نظام اسلامی را به مردم پارس زبان نسبت دادن دور از انصاف است. مردم مسلمان و چپها در ایران اساسن دین اسلام و تشیع و نظام فکری چپی را بیش از کشور خود دوست دارند و زبان پارسی در حقیقت یک وسیله ارتباطی است و گناهی متوجه زبان و یا مردم پارس زبان نیست. جدا از یک و یا دو سازمان ملی همه سازمانهای سیاسی در ایران یا چپی هستند و یا دینی و سازمانی که فقط حرف ایران را بزند وجود ندارد. روح حاکم براین سازمانها مانند مجاهدین تا نهضت ازادی و غیره همه روح اسلامی است ونه ملی .روح حاکم بر سازمانها ی چپی مانند توده وفدائی غیره روح چپی و اساسن ضد ایرانی . با این کارنامه زشت ایران ستیزی چر ا گناه متوجه زبان و مردم پارس زبان میشود؟ مردم از همه جای کشور نه به
دیدار فرودسی بلکه به پا پوسی یک عرب اشغالگر میروند . مردم اذری زبان نه به دیدن ایوان مدائن بلکه به زیارت کودتاچی کربلا میروند.با شهامت و افتختار باید گفت دوران رضا شاه و محمد رضاشاه با همه نواقص بهترین دوران تاریخ ایران است و این دوران با امدن بی وطنی بنام خمینی بسته شد . گناه متوجه جریان چپ است که با دادن شعار های ضد ملی راه را برای فاشیسم اسلامی وتجزیه طلبی هموار کرد.
جناب آقای بهزاد کریمی،.... شما سوسیالیستها، کمونیست ها، و روشنفکران، و پیشتازان، و پیشوایان قوم تُرک آذری، وقتی هم تباران شما به تاریخ، به زبان، و به نمادهای ملّی ایرانیان، به جغرافیای ایران توهین و تجاوز میکنند، خود را پنهان میکنید و از روزنه ها سَرَک میکشید و برای قومگرایان افراطی هم تبار خویش گاه دست هم میزیند، و در واقع در خط جبههء اوّل آنها قرار دارید امّا در جایگاه و در پایگاه دیگری، ولی با کوچکترین شوخی و سخن بی منظور نسبت به قوم خویش را بر نمی تابید و دست به قلم می برید، و برای ایرانیان کلاس درس دمکراسی باز میکنید. چه خوب هست که خود شما به اصول و مبانی دمکراسی پای بند باشید و در ثانی این درس دمکراسی و احترام به ارزشهای پلورالیستی خود را به هم تباران خود یاد دهید.
آقای کریمی گرامی دیدگاه شما نسبت به مسائل قومی و ملّی در ایران را بارها گفته اید و نوشته اید که:1- ملّتها یعنی ناسونالیسم پیروز
2- ناسیونالیسمِ قومیِ در حال خیزش
3- ناسیونالیسمِ قومیِ هنوز بیدار نشده
که شما مورد اوّل ( ناسیونالیسم پیروز) را ارتجاعی و مورد دوّم و سوّم را انقلابی دانسته و میدانید.
شما هنوز باور ندارید که در ایران طبق پروسهءِ سرمایه داری، "ملّت دولت" و یا ملّتی بنام ایرانیان از همان آغاز انقلاب مشروطه شکل گرفته است، که مخرج مشترک این ملّت از همهء اقوام و از طبقات مختلف، قومی و نژادی، و جغرافیایی ایران شکل گرفته است. شما و امثال شما چرخ دوران تکاملی را به عقب باز میگردانید، چرا که شما منافع قومی خود را فقط در عصر قرون وسطی و در دوران فئودالیتهءِ قومی جستجو میکیند.
شما بطور شفاف و روشن شکل گیری ملّت در ایران را انکار میکنید، در نتیجه، به جنبش و در واقع به بحران، ناسیونالیسم قومی در حال خیزش و به ناسیونالیسم قومیِ کور هنوز بیدار نشده دامن زده و میزنید،
شما و امثال شما نیروی محرکهء جنبشهای کور قومی و غیر دمکراتیک در ایران بوده و هستید و دوران گذار را چه در دیدگاه مارکسیستی و سوسیالیسم، چه در جهان بینی سرمایه داری، و چه در لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی سد کرده و میکنید ، لطفأ دیگر از دمکراسی و از تئوریهای دمکراسی و از ساختارهای مدرن حکومت داری و از حقوق بشر و از فرهنگ پلورالیستی مدرن صحبتی به میان نیاورید.
به بی منطقی ....تجزیه طلبان آذری اهمیتی ندهید ، اینها چون دچار تنفر راسیستی هستند از زمین و آسمان ایران و ایرانی فقط فرصت طلبانه ایراد میگیرند . من در طول عمرم ، بی منطق تر از این 3-2 نفر آذری ندیده ام . اینها هر خواسته دمکرایک آذری ها ؛ در چهارچوب تمامیت ارضی ایران ، را با شکست روبرو خواهند کرد . مردم آذری باید همچون گذشته اینها را از صف مبارزات مردمی ایران بیرون بیندازند یا وادار به سکوت و ادامه اقامت در غرب و امریکا بنمایند . پنجاه در صد لباس شخصی ها و نیروهای سرکوب در ایران طب گزارش سازمان گرگهای خاکستری ترکیه ، از میان آذری های ترک استخدام شده اند . در ویدیوهای بازجویی در اینترنت ، رقم بیشماری از شکنجه گران ، لهجه ترکی آذری دارند . خودفروشی آذری های فالانژ داعشی ،از عوامل سرکوب مردم و ادامه حکومت شیعه صفوی است . مظلوم نمایی تجزیه طلبان فقط برای آدرس غط دادن به جنبش سراسری است .
جناب ناظر گرامی / دیکتاتور واقعی کسانی هستند؛ در مقابل یک پرسش دهها اتهام به آدم می زنند و یکی از ان دیکتاتور ها جنابعالی هستید؛ اینجا به محض شروع تظامرات مردم آذربایجان ،به مسئول فنی پیشنها د دادم که ستون اختصاصی در سایت ایجاد کنند و مقالات و اخبار را در یک جا جمع نمایند. داشتم، فیلم های تظاهرات را نگاه می کردم برایم عجیب بود که چرا حتی یک زن در بین انبوه تظاهر کنندگان جوان نیست ؛ واضح است که یک دلیل اش ترس از چماقداران رژیم باشد و به دنبال دلایل دیگر بودم و خیلی ساده از دوست و همکارم، ایلیار سئوال کردم . آخه ، جناب ناظر، کدام سایت فارسی زبانی باندازه ایران گلوبال این خبر را پوشش داد؟ و اگر ریگی در کفش داشتم ؛ طوری برنامه ریزی می کردم که اخبار تظاهرات چندان برجسته نشود. این فقط یک مقایسه بود در حالی که در تظاهرات جنبش سبز تعداد زنان شرکت کننده، بی نظر بود ؛ می دانیم
چه بلاهایی بر سر دختران در جنبش سبز آوردند و شاید با چنین تجربه ای ؛ زنان ترک ترجیح دادند که در ان شرکت نکنند ویا دلایل دیگر می تونه داشته باشد. این فقط یک سئول بود و انسان دمکرات کسی است که در مقابل پرسش بر افروخته نمی شود و سعی می کند به آن پرسش با حوصله پاسخ گوید؛ نه اینکه بدنبال تئوری توطئه و یا انگیزه پرسشگر.... بگردد« مگر من مرده بودم که تو به جنگ رفته ای؟»
در جنبش فرقه ی دموکرات و بعد ها در جنیش فدایی، زنان همیشه در کنار مردان اند و نقش تعیین کننده در مبارزه دارند.زنان آذربایجان، و مبارزه علیه ستم:
در فولکلور و تاریخ آذربایجان نقش زنان در مبارزه علیه ستم اگر بیشتر نباشد ، همتراز مردان است.
در داستان حماسی کوراغلو که مبارزه ای سخت علیه فئودالهای ستمگر است ، بنا به نوشته ی صمد بهرنگی در مقالات خود، این «نگار » ، یار کوراوغلوست که در نبود او رهبری قیام جنلی بئل را بعهده دارد. و عملا بدون نگار نقش کوراوغلو کارایی لازم را ندارد.
در داستان «قاچاق نبی و هاجر» - که باز مبارزه علیه خانهاست - این هاجر، یار نبی ست که نقش کمتر از او در مبارزه ندارد و آزاد گر نبی از زندان و رهبری مبارزان با هاجر است.
در انقلاب مشروطیت گویند دختری لباس مردانه به تن کرده با نیروی استبداد میجنگد، وقتی زخمی میشود خبر به ستارخان میدهند که او خانم است. ستار پیش دختر آمده میگوید « مگر من مرده بودم که تو به جنگ رفته ای؟»
و این نقش برابر آنها در مبارزه، در همه ی داستانها و نوشته های ادبی من بازتاب یافته است.
از آغاز جنبش رفع ستم ملی در آذربایجان نقش زنان در عرصه قلم و همینطور در حرکات مدنی کمتر از مردان نبوده است و زنان و دختر ان حق طلب بسیاری پابه پای مردان به مبارزه ادامه داده اند.
اما رسم فرهنگی ست سخن ستارخان که «نخست مردان از خطر استقبال میکنند. و در نبود مردان است که زنان با شایستگی یی که دارند جای آنان را به راحتی پر میکنند».
ضرب المثل آذربایجانی ست که میگوید :« اصلانین ارککی -دیشی اولماز». شیر زن و مرد ندارد.
در جنبش محیط زیست دریاچه و اعتراض به توهینها زنان نقش کمتری از مردان نداشته اند. اما استقبال از خطر -در درجه ی اول- را همیشه مردان به عهده گرفته اند. با این سخن که «مگر من مرده ام که تو به جنگ رفته ای؟»
علت این مسئله تنها « عشق» است. که میخواهد یار و دوست خود را از خطر حفظ کند. وگرنه در فرهنگ آذربایجان زنان نه تنها مقام برابر با مردان دارند بلکه در شرایطی رهبری آنها را نیز به عهده دارند.
ترک زبان نامیدن انسان ترک انکارهویت یک جمعیت چند ملیونی است. حال این ذات محترم از چه هویتی دم می زند معلوم نیست. تا زمانی که سهم آزربایجان و ملت ترک در یک قانون اساسی مدرن و دموکراتیک با چفت و بست های مناسب تعیین نشده سخن گفتن از "ایران ما" جوابی جز پوزخند از آزربایجان نخواهد گرفت. ایران در آن روز متولد خواهد شد. در حال حاضر "ایران آنها "در حال غارت داشته های مادی و معنوی آزربایجان است. نسل جدید آزربایجان یعنی نسل ما احتیاجی به ایران فارس و متحجر حس نمی کند. ایران متهجر و عقب مانده است چون به صورت فارسی تعریف شده و اداره می شود. فرهنگ فارسی متاسفانه یا خوشبختانه نتوانست با پشوانه دار بودن چهارمین منابع نفتی دنیا
فرهنگ ترکی را در خود حل کند و از بین ببرد. از این رو تهجر تنها ابزار باقیمانده است برای حفظ حاکمیت بر دیگران.این لحاف چهل تکه اگر بنا بر مدنیت و دنیای مدرن اداره میشد خیلی وقت پیش تجزیه شده بود. بنابرین جامعه فارس اگر به دنبال فرارازتهجر است باید به روند استقلال آزربایجان کمک نماید.گفته های این آقا انسان را به یاد استالین می اندازد. زمانیکه شوونیسم روسی را به جای مارکسیسم درممالک شرق و کشورهای فقیر قالب میکردند، چنین حرفهای دو پهلو و رنگ شده را بخوردشان میدادند. اکنون سوسیالیسم واقعا موجود خدا بیامرز روسی، خیلی وقت است که به دیار باقی شتافته است و پیروانشان هنوز که هنوز است شوونیسم روسی را در قالب الفاظ مماشات و موعظه های آخوندی، برای اصلاح رژیم دیکتاتور اسلامی، مثال تبعیت مردم شیعه از توضیح المسائل آخوند خمینی معدوم تبلیغ میکنند. همین شیعه های باصطلاح چپی که بعد از 37 سال که از اصلاح رژیم آخوندی باز مانند، کسانیکه مثل حضرت احمدی نژاد رئیس جمهورسابق پرافتخارشان، مردم را در برابر رژیم جنایتکاربه صبر و شکیبائی، و گفتگوی فرهنگ و تمدنها، و اداره جهان دعوت میکردند، دوبار دری به تخته خورده و دو مرتبه با تئوریهای آبکی و من در آوری به نصیحت و
موعظه مردم می پردازند. عجب روزگاریه؟!شقاوتی نهادینه در جامعه ایرانی-اسلامی. قلب انسان از شنیدن این اخبار درد میگیرد.
آقای توکلی! شما بجای حمایت از جنبش ضد راسیستی ملت آذربایجان علیه رژیم جنایتکار اسلامی فارس، از مسئله اصلی منحرف شده، بطور خنده آوری بند کرده ای به اینکه، چرا در این تظاهرات تعداد مردان نسبت به زنان بیشتر بود؟ باید بمحضر مبارکت عرض شود، حرفهایت انسان را به یاد پانفارسها میافکند! آقای محترم، در شرایطی که جامعه فارس بجای حمایت از تظاهرات مردم آذربایجان، در یک سکوت مرگبار فرو رفته است، این حرفها بیانگر آن نیست که حقوق مردم آزربایجان برای جامعه فارس به اندازه پشیزی ارزش ندارد؟ اگر روشنفکران فارس راست میگویند، آنانی که دم از حقوق بشر میزنند. چرا از تظاهرات ضد راسیستی مردم آزربایجان حمایت نمی کنند؟ میترسند منافعشان به خطر ببفتد؟ چرا سکوت کرده اند؟؟ منتظر چی هستند؟
آقای کیانوش حق با شماست تعداد خانمهای شرکت کننده کمتر از مردان است ولی در اعتراض دانشگاهها تعداد شرکت کنندگان خانمها چشم گیر بود برای نمونه میتوانید به این عکس مراجعه کنید http://oyrenci-sesi.info/yeni/21627
در تظاهرات ایرانیان و پارسیان در پایتخت ایرانزمین ، تعداد زنان بیشتر است چون کمتر از مردها ، مورد ضرب و شتم و آدم ربایی تروریستی دولتی اسلامی میشوند .
من نمیدانم کی این آقای تبریری شکم سیر و بد دهن را مامور کنترل کمونیستها و دیگر گروهها در آزربایجان نموده که انیقدر بخود حق دخالت در همه چیز میدهد. فرض کنیم امروز چند نفر جمع میشوند و خود را یک گروه اعلام مینمایند بنظر جنابعالی باید از سرهنگ زاده ها و خانزاده های شکم سیر اجازه بگیرند تا بتوانند مثلا اطلاعیه ای صادر کنند
اول شما باید از همردیفانتان سووال بفرمایید کنار فاشیزمند یا مردم. جنابعالی همین بهتر که سجده به آریا پرستی را ادامه دهید تا بیشتر خود را خراب نفرمایید.
سلام.دردیروزاول وقت ساعت 6صبح یک متنی درسایت کارآنلاین به این متن جناب سلطانی نوشتم .متاسفانه ازدرج متن من مثل اکثرمواقع خودداری کردند.سازمان فداییان بنظرمن دریک بحران سیاسی بتمام معنی گرفتارشده است .این سازمان دراین مدت کوتاه به وضوح خط فکری غلط ومیشودگفت انحراف درافکارانسانگرایی خودرا مکررنشان داده است .این انحراف راباید درحاکمیت افرادی ضعیف ویا نتیجه تفکرافراد حاکم براین سازمان دید.من فکرمیکنم همانطورکه تفکرنژادی پان اسلاویسیم درحزب کمونیست شوروی غالب شده بوددرایران نیز صاحبان تفکرپان فارسیسم درلفافه پان ایرانیسیم سیطره خودبرسازمان فداییان را نشان میدهد.درطی چندسال اخیر از شروع مبارزات مردم آزربایجان تحط لوای تراختور این سازمان هم راه نیروهای ضدجنبش های مدنی برعلیه تراختور وبعدبرعلیه خشکانده شدن دریاچه ارومیه نشان داده است.درچندروزاخیردربرابر تصرف عین العرب (کوبانی).درجریان موضع گیری
برعلیه بشاراسد.درجریان بمب گذاری درشهرکردنشین ترکیه ودرجریان نمایش فیتیله واعتراض مردم دقیقا درموضع گیری ها وجودغاصبان سیاسی هیت سیاسی درفرماندهی این سازمان دیده میشود.ماتورکان آزربایجان وایران تشکیل دهندگان این سازمان هم اکنون هیچ توقعی ازاین سازمان نداشته وفرزندان طرفدارسازمان بصورت جمعی وفردی درکنارمردم وملت خودتاپای جان قرارداریم وآنهاییکه هنوز امیدی به این هییت سیاسی داشته ونمی توانند اززحمات خود ورهبران قبلی دل کنندباید ازخواب بیذارشوند ودردام این افرادقرارنگیرند.امیداست که ماهمانطورکه ازاولین کسان جنبش رهایی ملت آزاربایجان ودیگرملل بودم بتوانیم رسالت خودرابنحواحسن انجام دهیم.
با توجه به شرایط «اختناق و زد و خورد» باز تعداد خانمهای شرکت کننده در اعتراض قابل توجه است. فکر میکنم انتظار بیشتر از این نباید داشت. اگر شرایط مثل اروپا دموکراتیک بود چرا. درضمن مردانیکه خود به اعتراض میروند معمولا برای کاهش ضربه و هزینه، سعی میکنند زنان کمتر شرکت کنند. میدانند که با چه هیولایی سروکار دارند. و این هم قابل درک است. نباید با معیارهای جوامع آزاد نگاه کرد.
از این رو نیز پایش در گل مانده است.اگر اشتباه نکنم میتوان گفت بعد از جنبش سبز و اعتراضات دریاچه این بزرگترین اعتراضی ست که در ایران صورت گرفته است.
اما افسوس که نیروهای سیاسی توان درک اهمیت این اعتراض را ندارند. و مثل همیشه زیر سبیلی رد کرده و ندیده میگیرند.
جنبش دموکراسی خواهی بهترین موقعیت را داشت که همبستگی ایجاد کند. اما دید تنگ نظرانه اش چنین اجازه ای نمی دهد.
آن هیچوقت توان درک حرکت های رفع تبعیض را نداشته است.
اقای توکلی شما اول به صف جلادان با وسایل وحشتناک سرکوبشان نگاه بکنید تا متوجه بشوید که چرا تعداد زنان کمتر بود و دوما مردان اذربایجان مثل برخی ها نیستند که زنانشان را بدهند جلوی باتوم و خودشان در فیس بوک بیانیه صادر کنند / اگر به جاهای که باتوم و جلادان حضور ندارند نگاه کنید حتی در برخی تصاویر زنان بیشتر هم هست مثل دانشگاها
ایرانی گرامی، مردم فارسی زبان برابر شوینیسم و راسیسم نیست. شوینیسم و راسیسم اندیشه است. ولی مردم انسان هستند. کسی هم فله ای فارسی زبان ها را صاحب این اندیشه قلمداد نکرده است. و نمی تواند هم بکند. چون چنین چیزی واقعیت ندارد.
مردم فارسی زبان تحت ستم دیکتاتوری، استثمار و اختناق و زندان و شکنجه است و جزء ستمکشان به شمار میروند. و فاقد آزادی.
در همه جا حساب مردم از حساب راسیسم و شونیسم جداست. هیچ مردمی در هیچ کجای جهان فله ای راسیست و شوینیست نیست. از جمله مردم ستمدیده ی فارسی زبان. از اینکه زبان فارسی زبان دولتی ست تقصیری متوجه مردم فارسی زبان نیست.
کسی ستمدیده را ستمکار به حساب نیاورده است.
موضوع احزاب و حکومت و سیاستمدار و روشنفکر با مردم جداست. کسی با مردم کاری ندارد و مردم همیشه مورد احترام بوده و خواهند بود. مردمان همیشه در طول تاریخ سعادت همگان را آرزو کرده اند.
جناب کیانوش توکلی, این یکی از صحنه های دیروزی تظاهرات خیابانی آذربایجانیها است. نبودن تعداد زیاد ازخانمها را
توجیه مکند:
https://www.dropbox.com/s/95axqw0d3eu9rim/tebriz%2018.11.15.JPG?dl=0
جناب ایرج , این هم تظاهرات دیروز در شهر اورمی است.می توانید تعداد تظاهر کنندگان را در کل آذربایجان حدث بزنید:
https://www.youtube.com/watch?v=Ev1POy5Uc2o
آقای جداری دست تان درد نکند. از اینکه بعنوان یک کمونیست در سراسر مقاله از زبان مادری مردم ملل تحت ستم در ایران بویژه زبا ن ترکی آذری مردم آذربایجان جنوبی دفاع کرده اید بسیار تشکر میکنم. مقاله تان خوب، غنی و مفیدی است اما سوالی در رابطه با پاراگراف آخر داشتم که اشاره فرمودید که اگردر فردای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به شرطی که دراین کشورحکومتی دموکراتیک برقرار شود مردمان غیر فارس اگر در ایران بمانند و از ایران جدا نشوند به زبان مادری تحصیل خواهند کرد و زبانشان به زبان رسمی، اداری، آموزشی تبدیل خواهد شد و ستم ملی بر ملل غیرفارس نابود خواهد. اگر اوضاع
چنین پیش برود من هم با شما موافقم اما سوال این است که اگر بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی دولت و حکومت دموکراتیک حاکم نشود، چه به سر زبان، فرهنگ، اقتصاد و سیاست ملل غیر فارس خواهد آمد؟آیا بهتر نبود به این جنبه و این حالت را هم در مقاله بررسی میکردید.
ما مطمئن نیستم و اگر با صراحت بگویم من یک درصد هم احتمال نمی دهم که بعد از سرنگونی رژیم اسلامی حکومت دمکراتیک سر کار بیاید. اگر چنین باشد باز هم ملتهای غیر فارس دهها سال ستم ملی را تحمل کنند؟
چرا ملل غیر فارس ریسک بکنند؟ چرا ملل تحت ستم با این همه تجربه تلخ به حکومت آینده خوش بین باشند؟
ایا بهتر نیست که در جریان نابودی و سرنگونی رژیم اسلامی ملل غیر فارس بیدرنگ و بدون هیچ شک و تردیدی و بدون وقت کشی اعلام استقلال ملی بکنند و تا ابد از شر زبان ملت ستمگر و حاکم فارس و از شر زنجیرهای ارسارت و بردگی ملی نجات یابند؟
به نظر من جدایی و استقلال ملل تحت ستم از ایران به نفع ملل تحت ستم، به نفع ملت فارس، به نفع دمکراسی، به نفع طبقه کارگر و در جهت پیشروی جنبش کارگری و سوسیالیستی است
با تشکر از شما و زحمتهایی که برای نوشتن این مقاله خوب و زیبا متحمل شده اید
اسماعیل
با سلام
اگر نیروهای چپ ما بیماری کیش شخصیت و خود محوری نداشتند و از همان اول پیروزی قیام بهمن ماه ۵۷ به ندای افرادی مانند شکر الله پاکنژاد که تشکیل یک جبهه دمکراتیک ملی را در برابر هجوم روز افزون خمینی پیشنهاد میکردند توجه مینمودند و حول محور دمکراسی و آزادی اجتماعی اقدام به فراگیر نمودن مبارزه جبهه ای میکردند, روزگار ما این نبود. ولی افسوس و صد افسوس که به قول زنده یاد فریون مشیری در شعر پر معنای گرگ
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
اگر حرف بعضی از حاضرین در این سایت را قبول کنیم حدود چهل میلیون ترک در ایران زندگی میکنند.اما جمعیت حاضر در تجمع 18 ابان در تمام شهرها روی هم به 5000 نفر نمیرسید.بنابر این یا اکثر مردم اذربایجان این برنامه را توهین تلقی نکرده اند یا فریب تجزیه طلبان سودجو را نخورده اند....تجمع حدود صد نفری در زنجان را با مراسم عزاداری چند هفته پیشدر این شهر مقایسه کنید.
سائین آ.ائلیار, اگر در برنامه فتیله صدا و سیما , صاحب هتل را از ترکها و دونفر مسافر را از فارسها انتخاب میکردند, فارس هارا ول کنید, آیا این چپیها اینطور ساکت میماندند؟ ببینید دوست عزیز, شعار انسان, انسان اینها یک قیریش هم ارزش ندارد
آقای توکلی بنظر شما اگر تظاهراتی با جو امنیتی سنگین تبریز و دیگر شهرها در قائمشهر صورت می گرفت آیا 50-50 مرد و زن شرکت می کردند؟ حتی در تظاهرات خشونت بار اروپای غربی -که دهها بار از خشونت فارسیون-اسلامیون کمتر است -نیز مردها اکثریت بالائی را تشکیل می دهند. اگر روزی مردم بتوانند جو پلیسی را بشکنند شما شاهد زنان بی شماری در تظاهرات خواهید بود. نکته دوم اینکه تنها زنان طبقه متوسط از اعتماد به نفس لازمه برخوردار بوده و امکان استفاده از فرصت ها برای ابراز وجود را دارند و درصد بالای طبقه متوسط ایران ساکن تهرانند.
تلاش بخش هایی از نظام جمهوری اسلامی برای عادی سازی رابطه با امریکا و بیرون آمدن از حوزه نفوذ روسیه سبب شده است که روسیه و غرب هر کدام به دلایلی در تلاش باشند که جمهوری اسلامی به حاکمیت خود ادامه دهد. روسیه به امید ادامه نفوذ و سلطه خود، امریکا و غرب به امید بیرون اوردن ایران از حوزه نفوذ روسیه. سران جمهوری اسلام تاکنون به بهترین شیوه توانسته اند این بالانس را ایجاد کرد و حفظ نمایند.
روشن نیست (کمونیست های انقلابی آذربایجان) تا کنون کجا بودند که ناگهان و در بیست و چهار ساعت از راه رسیدند؟! هنگام مرگ افشین اسانلوی ترک تبار و ترک نژاد و ترک زبان نامی از (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست http://iranglobal.info/node/20881 و هنگام مرگ کارگر زندانی، شاهرخ زمانی ترک تبار و ترک نژاد و ترک زبان نیز نامی از این (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست http://iranglobal.info/node/50286 هنگامی که الناز بابازاده دختر ترک را مزدوران رژیم برای دشمنی این دختر با آخوندیسم ربودند و او را پس از تجاوز کشتند نامی از (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست http://iranglobal.info/node/28665 هنگامی که در تبریز کارگران زیر بار هزاران بدبختی و تیره روزی له می شوند نامی از (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست http://iranglobal.info/node/40774 هنگامی که بهای نان در بیست و چهار ساعت .....
..... ده برابر می شود نیز نامی از (کمونیست های انقلابی آذربایجان) نیست و ..... ********* کسی که این پان نامه را نوشته و سپس نام نویسنده را (کمونیست های انقلابی آذربایجان) گذاشته است یا یک ناسیونالیست چپ نماست و یا اگر به این پان نامه نویس بسیار خوشبین باشیم یک چپ پوپولیست ناسیونالیزه شده است! سخن کوتاه، با این کلک های خنده دار به سر کسی کلاه نمی رود! ما در آذربایجان گروهی به نام (کمونیست های انقلابی آذربایجان) که یک شبه مانند قارچ از زمین روئیده باشد و همان سخنانی را که ناسیونالیست ها در پان نامه هایشان می نویسند طوطی وار بازگو کرده و بازتاب دهد را نداریم!من هرگونه توهین و تحقیر نسبت به مردم ایران از قومیت و زبان محکوم میکنم.
ولی خیلی درناک است که فکلمه فاشیسم را مخلوط با شوونیسم فارس مسکنند در حالی مامردم عادی فارسی زبانها نقشی در این اقدامات رژیم نداریم. متاسفانه فارسی زبانها ایران که از یک تیره و تبار با آذریها هستند مثل باقی مردم ایران مورد ظلم و اجحاف قرار میگرند ولی چون فارسی زبان هستند نه تنها کسی از اقوام ایرانی از آنها حمایتی نمیکنند بلکه ظلم و فساد رژیم بینادگرا اسلامی-شیعی را به گردن مردم فارسی زبان می اندازند. این ظلم مضاعفی است که بر مردم فارسی زبان وارد میشود. همه اش هم بهانه زبان فارسی است که در ایران رسمی اعلام شده! جرم ما همین است که زبان فارسی رسمی است و قرنها زبان ارتباطی مشترک ایرانیان بوده است. فارسی زبانان در ایران تنها مردمی هستند که بخاطر زبان رسما از سوی تجزیه طلبان و علنا مورد توهین و افترا قرار میگرند