Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اسلم:
1- سفارش شما را درباره "ح"و"ه" حتما خواهم رسانید
2- ما که تا حالا جز از شما فارسی نشنیدایم حالا نوبت شما است (بند 3 )
3- حالا که دوباره باید از اشنام دیدن کنم شما هم لطف بکن قسمت اول از این مقاله که لینک ان را گذاشتم را به بلوچی ترجمه کن تا نشان اش بدهم (این بار همان دو پاراگراف اول را چون نمیخواهم بری از اینتر نت دوباره کپی پیست کنی که من نوشتم
من باید دقیقا بدانم شما چی نوشتی و نوشته مشخص باشد(اصلا میخوام بزنم در برد دانشگاه ) :
لینک:
http://iranglobal.info/node/55160

3داستان هانی خیلی مشهور هست حتی در اینتر نت این بار هم چیزی اثبات نشد تنها دری به تخته ای خورد و شما توانستی ان را در اینترنت پیدا کنی(فولکلر
3- پاسخ شما را درباره تورک ها زمانی میدهم که به بلوچی انچه را که گفتم نوشته باشی اینجوری شما هم خودات را اثبات کردی من که تا به حال از شما بلوچی نشنیدم

نوشته شده توسط: Anonymous

من هم هیچ وقت نمی فهمم که جناب ع.ب. تورک اوغلی چه می گوید ومنظورش چیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا شما که میتوانی ترجمه کنی نمیتوانی جواب من را بنویسی این داستان در اینترنت بود یک محاوره برای شما گفتم کس دیگه ای نوشت
ترجمه شما جز دو جمله اول هم اشتباه بود چون این جملات دقیقا همان جملات وب نیستند د ولی از شما دقیقا جملات وب اند باضافه اینکه در ادامه کاملا توضیح دادام چه صوتی ای دادی جملاتی هم از محاوره بلوچی گذاشتم که ترجمه کن
همچنان کامنتی را که گفته بودان به بلوچی بنویس ننوشتی
نهرویی یا نارویی هر دو یک اسم اند
http://facenama.com/view/post:107104547
لینک وبلاگی که از اش دقیقا کپی پیست کردی ولی تنها یک اشتباه کردی که داستان در نوشته دانشجوی من اینجوری نیت جملات اش باضافه یک اشتباه وحشتناک دیگه که در ادامه نوشتم
http://polokanebaloches

حالااین را که محاوره است هست بنویس

نوشته شده توسط: Anonymous

جنابعالی مشغول میل کردن ساندیس خود باشید. من نیز به نوبۀ خود به نیروهای خون آشام جمهوری اسلامی نفرین می کنم.
درود به تمامی نیروهای مارکسیستی ومجاهدین
مرگ بر رژیم جنایتکار وچپاولگر جمهوری اسلامی
نابود باد بقایای سلطنت طلبان شاه اللهی
نابود باد توطئه های تجزیه طلبان پان ترک وپان کرد وپان عرب

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مارکسیست-شوونیست، خود را مارکسیست میداند و لی از طرف دیگر ناسیونالیست است. یعنی مارکسیست ایرانگراست.
دموکرات-شونیست :از طرفی خود را ایرانگرا و ایران خواه میداند و از سوی دیگر ادعای دموکرات بودن میکند. یعنی دموکرات ایران پرست است. چون پرستش برایش مشکل برانگیز است اسم خود را ایران دوست میگذارد. بدون اینکه درکی از دوست داشتن داشته باشد. چون برای دوست داشتن قالب درست میکند و هرچه در قالب اش نمیگنجد «ضد ایران» نامیده میشود.
در حقیقت هر دو ناسیونالیست اند . یکی ادعای درک مارکس را دارد-دیگری ادعای دموکراتیسم.
اشکال اینجاست که دموکراتیسم و اندیشه ی مارکس با شونیسم متضاد است. اینان متاسفانه توان دیدن تضاد خود را ندارند.

و از این رو نیز علی رغم ادعای رفع تبعیض در کنار تبعیضگران قرار میگیرند و حتی حاضراند تبعیض دیدگان را « فاشیست قومی » نامیده و برای نجات آذربایجان - اشغال آذربایجان- همچون شاه و قوام قتل عام کنند. و خود را « دموکرات و مارکسیست» اصیل بنامند. که ایده و اعمالشان هیچ ربطی به اندیشه ی مارکس و دموکراتیسم ندارد.
جریان اندیشه ی اینان را پیگیریم:
Entfremdung یا Alienation به فارسی بیگانگی ، و همینطور Selbstentfremdun از خود بیگانگی؛
به عنوان فنومن ، وقتی برای انسان پیش میاید که او « چیزی جسمی یا روحی یا رابطه ای» خلق میکند که « بر او تسلط پیدا میکند و شخص با آن بیگانه و غریبه میشود » . در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، روحی-فرهنگی؛ و...
مانند کالا در اقتصاد، مذهب در عرصه شعور، دولت و قانون در سیاست، تبعیض و جنگ و بحران در زندگی اجتماعی...

پدیده ی « تسلط»، تسلط برخود و بردیگری، نکته ی گرهی این مقوله است. که « آزادی مثبت» انسان را جهت « بهزیستی» مانع و نفی میکند.

تبعیض ( که بازتاب نابرابری و قوانین و تابوهاست) ، در زندگی اجتماعی-سیاسی -فرهنگی، مثل دیگر چیزها ، آن فنومنی ست که هم بیگانگی میافریند و هم از خود بیگانگی.
تبعیضگر و تبعیض دیده را دچار « بیگانگی و از خود بیگانگی» در زندگی اجتماعی-سیاسی-فرهنگی میکند.

در حقیقت نوعی « اسارت» است.
مارکس با مقوله ی بیگانگی-از خود بیگانگی رهایی از این اسارت را پیشنهاد میکند.
در عرصه ی اجتماعی-سیاسی، و شعور اجتماعی« اجبار» به چیزی که مانع آزادی مثبت انسان شود ، و برایش مقولات « تابویی» تولید کند متضمن بیگانگی ست.

ایجاد بیگانگی و ازخود بیگانگی در عرصه ی اجتماعی -سیاسی:

« ایران گرایی» ، که ایرانپرستی را ایجاد میکند و شخص عملا زیر پوشش « ایراندوستی» «پرستش» خود را پنهان می نماید ، ایده ایست تابویی که بر او مسلط میشود و با اعمال آن در مورد دیگری تولید بیگانگی و از خود بیگانگی میکند.
تبعیض دیده با ایران احساس بیگانگی میکند. دقیقا به همین خاطر است.
« او ایران خواه است- او ایرانخواه نیست.»
« تمامیت ارضی مقدس است- او تجزیه طلب است»
ووو یعنی مقولات ایده لوژی ناسیونالیسم فارسی. که مثل نقل و نبات پخش میکنند.
اینها و هزاران اندیشه ی تابو وار دیگر، شعور سخنگو را در اسارت خود میگیرد.

در جملات ترکی که فرد تحصیل کرده میگوید تنها فعلها ترکی ست. باقی کلمات عربی-فارسی ست.
شخص قادر نیست فکر زبان خود را با کلمات زبانش بیان کند. بیسواد و باسواد سخن یکدیگر را نمی فهمند. این یعنی Selbstentfremdung از خود بیگانگی. یعنی تولید بیگانگی از سوی فرد و ارگانی که فارسی را اجباری کرده و زبان دیگری را ممنوع نموده است. یعنی « پدیده ی Alienation »
این پروسه بازتاب « تبعیض» موجود در جامعه است. که اسارت ماهیت انسان را موجب میشود.
مارکس خواهان رهایی انسان از این اسارت است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای توکلی گرامی ومسئول محترم کامنتها، لطف کنید اگر فرصت کردید نگاهی به کامنتهای قوچعلی ومنصور حکمت!!!! بیاندازید و اگر افتخار دادید که جوابی هم بدهید کمال تشکر را دارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی شما امروز پی بردید که از نوشته ترک اوغلی چیزی نفهمیدید ولی من دو سال میشود که چیزی از نوشته این جناب نمی فهمم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-خداتورا نگه دارد.من مثل اینکه بزبان زوری فارسی نوشتم .اگرتورکی بود،میگفتم این توکلی مازندرانی (چه اتینیکی)نمی دانم شایدحق داشته است ،آنرانفهمد.
1-من عرض کردم دراین موقعیت بهترین شکل حکومتی همان سیستم فدرالی یاولایتی ایالتی است.
2-نوشتم بااینکه حدودصدسال اززمان این سیستم گذشته بازهم این سیستم بهترین شکل درجلوگیری ازنسل کشی فرهنگی توسط فارس ها خواهدبود.3-نوشتم که کوردها های زیاده خواه وچپول اگربازیاده خواهی خاک دردیگرنقاط اگرمزاحمت ایجادنکنند.
4-نوشتم استقلال طلبی را باید همه محترم بشمارندولی نه به توسط خشونت بلکه بوسیله رفراندوم ویاهمه پرسی.
5-نوشتم تمام رهبران سیاسی وائدولوگ های احزاب بایدبه حق وحقوق ملت ها بادیدبرابرومساوی نگاه کرده وبرآن احترام گذارند،تاازهرج ومرج سیاسی جلوگیری شود.6-نوشتم حاکمان دیکتاتورطرفدارهرج ومرج بوده تابتوانندبهانه ایی برای سرکوب پیداکنند.7-کشورهای

استعماری خواهان خشونت وهرج ومرج همچون دولتیان هستند.تابتوانند یک سیستم توتالیتر وسرکوبگردیگررابرای 40یا50 سال دیگرحاکم کنند.8-این عهدوپیمان وقرارداد طبق پیشنهاد4 سال پیش باید توسط سازمان ملل ویاتوسط نهادهای بین المللی موردتاییدقرارگیرد.تاباردیگرهمچون انقلاب مشروطه ویا انقلاب 57 توسط فارس هاباهمدستی وقرادادهای استعماری باکشورهای بیگانه به یغما نرود
نوشته شده توسط: Anonymous

جمله آخرت درست است، نفرین بر هر نوع دیکتاتوری. البته تو طرفدار جمهوری اسلامی هستی، پس نفرین بر دیکتاتوری ولایت فقیه و نفرین بر خامنه ای.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام.خدمت بزرگواران،مبارزه مدنی همیشه بهترین نوع مبارزه بوده،وپیروزی حتمی،دیگر دوران مبارزات چریکی بپایان رسیده،جز افراط وخون خون ریزی وبدبختی برای مردم حاصلی ندارد،وهمیشه مبارزین بعد پیروزی دست به انتقام میزنند،وخود تبدیل به دیکتاتور میشوند،ولی در مبارزه مدنی عموم مردم بدور از خشونت درگیر مبارزه میشوند،وهمه مردم در جریان امور قرار میگیرند،وانتقامی در کار نیست،ومبارزه مدنی ارام ارام وپخته شده پیش میرود،نه انقلابی،ومبارزه مدنی کمترین هزینه را دارد،وهزاران مزایای دیگر،الان مردم اذربایجان برای حق حقوق خودمبارزه مدنی را پیگیری میکنند،وچقدر هم ارام ولی بسیار پخته بطوریکه تک تک سی میلیون تورک ازری از مردم ایران در جریان امور هستند،ومردم تورک ازری،بدون هیچ گونه اییدولوژیگی،فقط خواستار مدیریت سیاسی واقتصادی فرهنگی سرحدات خودشان هستند،واکثریت قاطع مردم خواستار اتحاد با بقیه ملل بوده،وهمیشه فارسها

کردها لرها گیلکها کرجیها روسها وارامنه وتورکهای ترکیه راهمسایگان ابدی خود میدانند،یاشاسین ازربایجان فدرال،یاشاسین اتحاد با همسایگان
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام،تمام نیروهای چپی در فکر این بودند،که مدل حکومت شوروی،کوبای،چینی یوگسلاویای را در ایران پیاده کنند،یعنی دیکتاتوری وکشتار بیش از اندازه،وسرکوب هر گونه اندیشه وبیان،یعنی خفه کردن استعدادهای افراد جامعه،واگر به رسمیت یافتن زبان مردم واقوام را در شوروی داشتیم،ورفاه جزیی برای طبقه پایین بود،ولی به چه قیمتی،کشتار چپها میلیونی بوده،وبه مردم یا با ما ،یا تیر باران،اینه که قاطع مردم از نیروهای چپی خاطره خوبی ندارند،ومن هم به نوبه خودم نفرین بر نیروهای خون اشام چپ میکنم،واز طرفی نیروهای چپ بعد از بدست گرفتن قدرت باز هم دست به کشتار میزنند، شما تصور کنید مجاهدین ادم کش قدرت را به دست بگیرند،ایا به کشتار میلیونی حاظر خواهند شد،من حدس میزنم حدود سه ملیون را تیر باران کنند،وده میلیون نفر را شکنجه،نفرین بر هر نوع دیکتاتوری

نوشته شده توسط: Anonymous

ریش هر قدر بلند تر شد, شیادی هم بهمان اندازه بیشتر می شود. درچواب این نوشته در سایت محسن رضائی:
آقای رضائی , پس شمارا چرا محروم نمیکنند که با تیمهای ورزش اسرئیلی ها 37 سال است در میادین بین المللی حاضر به مقابله نیستید.

نوشته شده توسط: Anonymous

تو یک پان تورک تجزیه طلب هستی. اما بدان که آرزوی تجزیه ایران را به گور میبری...

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

من که نفهمیدم ع.ب.تورک اوغلی چه نوشت؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای بهمن موحدی(بامدادان گرامی،
تا آنجایی که من آقای ائلیار را می‌شناسم (آشنایی دیرینه) ایشان هم مانند من و شما و میلیونها انسان دیگر ایران را دوست دارد ولی به شیوه خودش. ایران را دوست دارد ولی آن را مقدس نمی‌داند. اساسا ائلیار هیچ چیز یا کسی را مقدس نمی‌داند. شیوه او در ایران‌دوستی با شیوه من و شما متفاوت است. ممکن است آنچه را که شما به نفع ایران می‌دانید، ایشان به ضرر ایران ارزیابی کنند.
خود من هم فکر می‌کنم استفاده از شیوه‌های تحریک‌کننده و حساسیت بیش از اندازه و دفاع ناشیانه از ایران، به باتلاق ناسیونالیسم کور ایرانی سقوط می‌کند و موجب تحریک ناسیونالیست‌های افراطی دیگر و نیرو گرفتن آنها می‌شود. تصور می‌کنم عملکرد برخی از دوستان "ایران‌دوست" در همین سایت، این مساله را تایید می‌کند. عملکردی که یکی از عوامل پدید آمدن تشنج در همین سایت و اشاعه فرهنگ کینه و نفرت بوده است. تفاوت ایران‌دوستی من با برخی از دوستان هم در استفاده از همین شیوه‌هاست. به نظر من، آقای ائلیار هم گاهی از آنطرف می‌افتد و به افراطی دیگر تن می‌دهد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-شعرخوبی است ولی نه برای کسی که خودیک مرتجع ازنوع دیگراست.داعش البغدای ویا اقبالی فرقی باهم ندارند.رضا شاه توسط پان ایرانیست ها ی عمال انگلیس اولین بنان گذاران داعش های دیکتاتوری پان فارسی ایرانی ومنطقه ایی بودند.یکی به وسیله دیکتاتوری زوری فرهنگی ازنوع پان فارسیستی یکی به وسیله شمشیرالبغدادی ویاخمینی ایسم .
فرق شان تنهادرنوع وروش است.
شیوه استالینی .هیتلری هم ازشیوه های دیگرنو اندیشان تبریزی وموحدی بامدادن است.

نوشته شده توسط: Anonymous

بر بنیان گذار جمهورری اسلامی خمینی دجال و پیروان ا و مدددهندگان او و همراهان او به ایران لعنت نفرت باد .

نوشته شده توسط: Anonymous

مرگ بر حمید اشرف و مرگ بر اشرف دهقانی. مرگ بر چریک و مجاهد و فدایی

نوشته شده توسط: Anonymous

تروریست افغانی آریایی هوادار داعش از همان سرچشمه بنیاد گرایی تغذیه میشد که دیگر بنیادگرایان اسلامی ,کوروشی و آریایی . نتیجه شستوشوی مغزی ایدولوژیکی جز این نیست .

نوشته شده توسط: Anonymous

بما مردم هشدار داده بودند که .. چو منبر با تخت برابر شود/ همه نام بوبکر عمر شود .پرچم ما را عوض کردند و عنکبوتی نماد مردم شد . نام مردم ایران بجای منوچهر و داراب و پری چهر و گلرخ عباس و عبدالله و سیف الله و رقیه رابعه بتول وکبرا شده است .در هر شهری و دهی عربی را بنام امام و امازداده به خورد مردم داده اند . پاد گان نظامی که باید نامی ایرانی داشته باشد نام عربی دارد . شهری بنام حکمتانه نام همدان گرفه است و استانی مانند خوزستان را عربستان مینامند و جعل و دزدی سند تاریخی میکنند. نظام بی وطن اسلامی اخوندی ایران را ارام ارام عربی میکند. ثروت ملی غارت اخوند و تروریست عرب و دزدها ی پنهان واشکار میشود واین توحش اسلامی همچنان ادامه ادامه دارد و اینک صدای منحوسی دیگر .....

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای تبریزی عزیز،

سپاس از برخورد مسئولانه و اصلاح گرانه شما

تندرست، شاد و سربلند بمانید

با مهر و احترام

اقبال

نوشته شده توسط: Anonymous

.... عرب را بجايى رسيده است كار
كه نام عرب بر ايران كند آرزو تفو بر تو اى چرخ گردون تفو

نوشته شده توسط: Anonymous

چپ ایران غیر از بدبختی، چیزی برای ایران نداشته است. از مجاهدین بگیر تا توده ای و فدایی و چریک و... چپها وقتی به قدرت برسند، ماهیت واقعی خود را نمایان میسازند. مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر چپ. زنده باد آزادی

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-اکنون بهترین روش برای برون رفت ازنسل کشی فرهنگی توسط پان ایرانیست های شئونیسم فارسی بااینکه بیش ازصدسال گذشته فدرالیسم ویاولایتی میباشد.
فریب اصلاح طلبان وچپ های متوهم نخورید.لابی گروتبلیغاتچی وپلکانی برای تروریست هاوحامیان استعماری آنهاهم نبایدشد.
هرچندکه استقلال طلبی حق هرملتی باروش های مدنی ورفراند وم است .تمام ائدولوگ ورهبران سیاسی بایداین رادرک کنند.زیاده خواهی همچون کوردهای تندرو درخاک هم بایدممنوع شود.
ولاهیچ کس به حق وحقوقش نخواهدرسید.دیکتاتورها واستعمارگران این راخواسته تایک سیستم دیگرکه خواست هیچ کس نیست سرکارآورد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من یادم می آیدخانم اشرف دهقان به محوطه ساختمان فداییان درخیابان میکده آمد،آنجادرفراخوانی که ازبچه های سازمان کرد،این بود.
گفت اگرازهمین امروزدرمقابل این آخوندهاکوتاه نیایید،شایدکاری بتوانیم بکنیم،والاملاها همه شماهارایکی یکی نابودخواهدکرد.
تشخیص اودرست بود،درست همانی شد،که پیش بینی کرده بود.
من درآن زمان دیدی نسبت به حکومت های حاکم ودست نشانده منطقه نداشتم.ومیدانم که اکثرسیاسیون وحتی فداییان نیزهیچ شناختی به سیستم های حکومتی نداشته وتنهابخاطررفع دیکتاتوری وجنایت وبی عدالتی مبارزه میکردند.
حتی رویاهای سوسیالیستی آنهاوماهم تنهاحبابی تخیلی بیش نبوده است.
اکنون دراین فکرم کاش بچه های تورک ایران وآزربایجان سرلوحه مبارزه خودرازبان مادری ورفع دیکتاتوری ازکشورقرار می دادند وتنهابرای نجات ملت خودازنسل کشی فرهنگی ازدست استبداداتینیک حاکم می کردند.
اکنون فکرکنم برهمه روشن شده است

که سرنوشت حکومت های منطقه بخصوص کشورهای نفتی بلاخص ایران به کشورهای استعماری وابسته است.دراین استبدادگری هم سیاسیون حاکم ایران دست دردست استعمارگران دارند.
اکنون برهمه واضح است هیچ ملتی نبایدبه دیگران امیدبسته وداشته های خودرانادیده گیرد.اگرپیغمبرولنین ومارکس هم درموردخودباختگی وخودفروشی وباطناب دیگران به چاه رفتن چیزی گفته باشد.غلط اندرغلط است.
امثال این متوهمان وعوامفریبان دیگرنمی توانندمارافریب داده ازماپلکانی دوباره برای سازش بااستعمارگران درچپاول گری وآسیملاسیون کردن فرزندانمان کنند.
افرادی که فکرمیکنند،ازماچماقی برای ازبین برداشتن حاکم مستبدکنونی درست کنند،سخت دراشتباه اند.مافرقی بین آنها وحاکم کنونی نمی بینیم.امثال اقبالی .کرمی.موحدی.ایستا.حارثی.جمال.استخانلو.ووو...هیچ فرقی بارفسنجانی.روحانی.محمدخاتمی. زیباکلام.خمینی.رضاشاه.خلخالی .هویدا.حدادعادل.محمودافشار.خامنه ایی.ووونداشته وندارند.همه شان زیراازیک قماش بوده ودرورغگو ومستبدی بیش نیستند.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اقبال اقبالی، با سپاس از شما برای گنجاندن این چام در تارنمای ایران گلوبال، چون این چام را آقای مهدی یعقوبی سروده است از این روی شایسته است در ادیتور ایران گلوبال در بخش نام نویسنده بنویسید (مهدی یعقوبی) این هم لینک این چام در تارنگار آقای مهدی یعقوبی است

http://khorafe.blogspot.com/2011/06/blog-post_6163.html

نوشته شده توسط: Anonymous

به جناب آقای اژدر بهنام
این بود جناب ائلیار ایران دوست شما! ایشان حتی با زبان فارسی هم دشمنی دارند. در ضمن ایشان بهتر است تفکرات وتعصبات قومی وطایفه ای خود را با آموزه های رهایی بخش مارکس گره نزنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مرگ بر رژیم کثیف آخوندی

fatemeh.valavi@grk.co.ir

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

زبان فارسی و آذربایجان

در آذربایجان آینده، اگر زبان «رابط دولتی» با بیرون آذربایجان، انگلیسی «انتخاب» شود ، نیازی به زبان فارسی نداریم.

زبان فارسی میتواند مسئله خصوصی باشد. فرد آزاد است در یادگرفتن و صحبت کردن ، نوشتن و انتشار. کلاسهای خصوصی هم میتوانند تدریس کنند . ولی در کل تحت پوشش دولت نخواهد بود.

اگر زبان رابط دولتی با خارج آذربایجان فارسی انتخاب شود همان برخوردی خواهد شد که با زبان انگلیسی یا فرانسه میشود.
یعنی یک واحد زبان آموزی خواهیم داشت.

نوشته شده توسط: دیرنج مین ائللی

تاریخ قانون مهم نیست مهم خود قانون واعتباران است. کرواسی بعد از 900 سال با استناد به همین قانون از یوگوسلاوی جدا شد.امروزه استقلال طلبان اسکاتلند, باسک, فلاندرلند, کاتالان وغیره با استناد به همین قانون می خواهند خود را از شرآقابالا سر خلاص کنند.
استالین دراوکرائین 10.5 ملیون دهقان را از گرسنگی کشت و روسیه پوتین تمام تلاش خود را بکار می برد که این نسل کشی در سازمان ملل مطرح و تصویب نشود چراکه محکومیت پای روسیه نوشته می شود. غرامت جنایات هولناک آلمان نازی را حکومتهای بعدی پرداختند. اشغال آزربایجان چه توسط شاه و چه بوسیله دیگر حکومتها صورت گرفته باشد, حکومتهای فعلی و آینده قانونا مسئولند.
با احترام , من بین جمهوری اسلامی و مخالفانی که منشور حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت را نمی پذیرند فرقی قائل نیستم ومعتقدم که باید دربرابر همگیشان مقاومت کرد وگرنه باز جای شاه و شیخ عوض خواهد شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

معنی خفاجیه چیست ؟ اگر معنی خفاش میدهد ، بهتر است زیبا شود . نام اندیمشک قبلا صالح آباد بود . نام شوشتر قبلا تستر بود . هزاران نام در زمان شاه و شیخ تغییر کردند ، بندرت کسی اعتراض کرد . اکنون اینگونه اعتراضات فقط به تحریک عناصر پان عربیک تجزیه طلب مامور کشورهای عربی از جمله عربستان صعودی و مرتجعین پولدار حوضه خلیج فارس است . کله پاچه گنجشک ، دردی را حل نمیکند . برو فکر نان باش که خربزه آب است . بهتر است نیرویشان را صرف تمیز کردن آب و نیاز دهقانان و غیره کنند . اینها نیازهای روشنفکری وابستگان به اجنبی و کشورهای سنی وهابی است .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دیرنج عزیز،
آدم انتظار دارد ازکسی که به مارکس تکیه میکند حداقل درکی از مقولات اساسی او داشته باشد.
وقتی مارکس با مقوله ی «از خود بیگانی» به قیود دست و پای انسان اشاره میکند و آزاد شدنش را میخواهد مارکسیست-شونینیست ما تبعیض دیده تولید کرده و کشتارگاه میسازد.ادعا هم دارد که مارکس را میفهمد. طرفدار فلان و بهمان است.
حالا کاری ندارم که چه چیز مارکس درست و نادرست بود. ولی انتظار هست که تکیه کننده نظر اورا بداند. اما متاسفانه بله حق با شماست مارکسیستهای جهان سومی قدرت درک مارکس را ندارند چون در جامعه ی دیگری بزرگ شده اند و شناختی از محیط ندارند. گرچه خیلی هاشان اروپا دیده اند ولی جامعه شناسی اروپایی شان صفر است.
بله سوسیال دموکراتها در تاریخ اروپا توانستند تئوریها را با واقعیات جامعه تکمیل کرده و به دستاوردهای خوبی برسند. گرچه کافی نیست ولی مثل جهان سومی ها سلاخخانه وجهنم درست نکردند.

نوشته شده توسط: دیرنج مین ائللی

نگفتم هنوز هم ممنوع است در یک برحه ای درمدارس دولتی وادارات کبک ممنوع بود که البته با مخالفت های حکومت فدرال مواجه شد. فرانسویها ازاینکه انگلیسی بتدریج جای زبان مادرییشان را میگیرد نگرانند. نهایتا با رای دادگاه فدرال مجبور به لغو قانون ممنوعیت شدند( البته با چندین سال تاخیر). کشمکش هنوز هم ادامه دارد. من معتقدم فارسی در مدارس و ادارات دولتی, ممنوع گردد نه درمدارس خصوصی و فضای عمومی مانند کوچه و خیابان. البته با تصویب مجلس ملی دولت مستقل ازربایجان جنوبی. باید نتایج مخرب سیاست های آسیمیلاسیون رضاشاهی و کهریزکی از زبان و فرهنگ مردم زدوده شود. در حال حاضر تنها افعال زبان محاوره ای مردم ترکیست و کلمات فارسی جای کلمات ترکی را گرفته اند. من بسیاری از کلمات مادر بزرگم را نمی فهمیدم و نسل فعلی زبان امثال مارا نمی فهمد. حفاظت زبان و فرهنگ خود در برابر تهاجم زبان بیگانه حق دموکراتیک هر ملتیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

"همنشین بهار" برای اینکه به چهرۀ اسلامش خدشه وارد نشود، در بارۀ "تیمبکتو" تنها به گفتن "مرتجعین" بسنده کرده و نوشت:

"تیمبوکتو در سال ۲۰۱۲ به تصرف مرتجعین درآمد و آرامگاه‌های تاریخی در این شهر را که نشان از قرون وسطی داشتند ویران کردند."
و این درحالی است که همه می دانند تروریست های اسلامی که از جمله مرتجع نیز هستند "تیمبکتو" را ویران نمودند. اما به نفع "همنشین بهار" نیست که از تروریست های اسلامی نام ببرد.

نوشته شده توسط: دیرنج مین ائللی

آقای ائلیار عزیز, مارکس نماینده بخش عصبی و تندرو جنبش 100 ساله سوسیال دموکراسی اروپای غربی بود. اواز پیشرفت لاکپشتی در وضعیت طبقات پائین رنج می برد و بهمین جهت تئوریهای مطرح شده توسط او جهشی-انقلابی بود. لکن لنین و استالین نه به جامعه غربی تعلق داشتند که تجربه ابژکتیو و عینی از مسائل جامعه صنعتی داشته باشند و نه محصول ارگانیک مبارزات مداوم جوامع نو ظهور شهری بودند. آنها ایده های ذهنی و رومانتیک از مبارزات طبقاتی داشتند که با فرهنگ فئودالی خود آمیخته بودند ومی خواستند در جامعه عقب مانده روسیه, تئوری گذار سریع به جامعه بی طبقه مارکس را پیاده کنند!! نتیجه این اوانتوریسم سیاسی-انقلابی بر همه معلوم است. سوسیال دموکراسی محصول شرائط سیاسی غرب بوده ودرغرب در یک پروسه سیاسی-اجتماعی تکاملی به بار نشسته است. آزادی و رفاه جهان غرب نتیجه مبارزات و حکومتهای سوسیال دموکراتهاست.

لنین و استالین و پلخانف و باکونین و تروتسکی و مائو و پول پوت و میلشویچ و چائوشسکو و خوجه وغیره قدرت درک سوسیالیسم را نداشتند درست مثل ارانی و کیانوری و طبری و جزنی و حکمت.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه
برای مارکسیت-شونیستها پیشنهاد میکنم : مقوله ی «از خود بیگانگی» مارکس را خوب بشکافید ، خود را از شونیسم ، از مارکس گرایی، رها کنیند، بکوشید برای شناخت پدیده ها از مارکس یاری گیرید ولی در مارکس توفف نکنید. در چنین حالتی هم خود را آزاد میکنید و هم دیگران را. متوجه میشوید که «تابو» سازی هایتان از « ایران» نه تنها شما را به از خودبیگانگی، بل دیگران را به « بیگانگی از ایران»، رسانده است. راه حل رسیدن به « با خود یگانی» ست. و آنهم از راه رفع از خود بیگانگیها حاصل میشود. یعنی از شکستن تابوها. و تأکید بر آزادی در حق انتخاب. فردی و جمعی.
تبعیض دیده را بندهای شما، تابوهای شما به « بیگانگی از ایران» رسانده ، درک این مسئله مشکل است؟
رهایی انسان تبعیض دیده از همه ی قیود منفی شرط رسیدن او به آزادی ست. یعنی به « با خود یگانگی».

انسانیکه «با خود یگانگی » داشته باشد بهتر میتواند با دیگری «یگانگی» بسازد، تا انسانیکه دچار « بیگانگی از خیلی چیزهاست».
از جمله از ایران. ایرانی که عملا « کشتارگاه خلقهاست» ، مردمان حق دارند آنرا « بیگانه» با خود بدانند.

راه حل اینه که « حفظ ایران داوطلبانه است و نه به اجبار» .
شونیستها میگویند این یعنی « تجزیه و نابودی ایران»! اتفاقا عکس قضیه درست است این یعنی
«حفظ ایران با علاقه و آزادی». و قدم اول تولید عشق به همزیستی ست.
گام دوم اینه که « در داخل ایران همه ی حقوق و آزادیها و برابری هایت با دیگران تامین است و قدرت از آن همه است».
با این شرایط زندگی مشترک داوطلبانه صورت میگیرد و داوطلب می بیند چه چیزی گیرش میاید. و انتخاب میکند.
رسیدن به این درک فرهنگ لازم دارد. و ضروریست آن را کسب کنیم.
ما دو راه داریم : راه چک ها و لاواکی ها - یا راه یوگسلاوی.
راه یوگسلاوی دریای خون است که به زیان همه تمام میشود. مثل سوریه.
ولی راه چک ها و لاواکی ها به سود همگان است.
حفظ ایران تنها داوطلبانه ممکن است. و با تامین شدن خواسته ی مردمان مختلف .
لازم است از رویاهای ناسیونالیستی ، ایران پرستی، بیدار شد و واقعیتها را دید.

نقض شدن حقوق اساسی ملتها در ایران - مشروعیت حق جدایی آنهاست. مگر اینکه این حقوق تمام و کمال اجرا شود و مردمان داوطلبانه انتخاب کنند که زندگی مشترک داشته باشند.

اگر مردمان میخواهند ایران به چند کشور تبدیل شود - بگذار بشود. اگر نمی خواهند بگذار با علاقه تصمیم بگیرند .
احترام آزادی یعنی این. اجبار زورگویی ست. و عدم آزادی. وضد اندیشه آزادیخواهانه ی مارکس اندیشمند.



نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دیرنج مینلی چرا اطلاعات غلط میدهید؟ از کجا آورده اید که در کبک کانادا تدریس و کاربرد زبان انگلیسی ممنوع است؟ در کبک زبان انگلیسی نه تنها ممنوع نیست بلکه در ادارات و دادگاه ها انگلیسی هم مثل فرانسوی اعتبار دارد و این در قانون اساسی کبک هم آمده. شما به استناد این دروغی که بافته اید میگویید زبان فارسی هم باید در آذربایجان ممنوع شود. از الان که کاره ای نیستید دارید خیالبافی دیکتاتوری و بگیروببند میکنید!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

اقبال عزیز،
امیدوارم این کار را هرچه زودتر انجام دهید. من صمیمانه منتظر اقدامات مثبت شما و همکاران سایت هستم.
پیروز و تندرست باشید.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

ااژدر عزیز؛
نوشتید که "پیشنهاد عملی مشخصی ارائه" نداده ام.
من جهت گیری نظری ام را بیان کردم. در صورتیکه آمادگی باشد، می توان پیشنهادات عملی را در جمع همکاران سایت بررسی نمود و سپس نتایج را اعلام کرد.
شاد و تندرست باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب دیرنج تاریخ را نمیتوانید جعل کنید. شما به همان اقای زهتابی دلخوش باشید تا فشار خونتان بالا نرود.لازم نیست حسادت و کینه ورزی تکراری به کورش بزرگ و تاریخ ایران را تکرار کنید.جمهوری اسلامی ۳۸ سال است کار شما را میکند.چرا در باره غارتگران اقتصادی که همزبانتان هم زیاد هستند نمینوسی.ماه محرم دسته اذریها معروف است در ایران.قمه زنی که جای خود دارد .به عقلای قوم ترک مثل اقای یونس شاملی هم پند و اندرز بدهید که نگوید ما شیعه هستیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم اشر ف دهقانی با سلام. بنظر من تجریه بزرگترین درس ادمی است . باید به نتیجه کار نگاه کرد و با گذشته نمیتوان زندگی کرد. من از همه درد ها و اندوههای و رنجهای شما بی نهایت متاسف هستم . ما بدون انکه چاهی کنده باشیم منار دزدیدیم. من نه تنها به شما بلکه به همه کسانیکه که مجبور به فرار از وطن شدند پیشنهاد میکنم مخفیانه و با حفظ همه ایمان حزبی و یا سازمانی به ایران بروند و نتیجه یک انقلاب را از نزدیک مشاهده کنند. از اینکه هزاران ایرانی عضو سازمانها و احزاب ایرانی گشته و یا اعدام شدند بی نهایت افسرده غمگین و نگران خاطر هستم . من فکر میکنم اگر درایت دیگری میبود شاید ما کمتر دچار اسیب میشیدم . از اینکه انسانها با هر مرام و ایمانی

گشته شدند و میشوند باید نگران بود و هر گز نباید اجازه داد که مرگ داور نهائی باشد . من هر گز قصد دفاع از نظام سابق را ندارم و میدانم که نظام سابق نه ایمان داشت و نه برنامه . نظام سابق با یک انتخابات ازاد میتوانست از این فاجعه جلوگیری کند وان نظام و شخص شاه یک انتخاب ازاد یعنی حق مشروع ملت ایران مندرج در قانون اساسی را از مردم ایران دریغ کردند و شد انچه نباشد بشود . 14 سال نخست وزیری اقای هویدا نشان داد که نظام سابق نه مدیر لایق و مدبر که عده ای بله قربان گو میخواهد . هویدا یکی از مقصران اصلی این فاجعه است که هرگز زبان اعتراض به ذلت خود و مخالفت با خود سری های شاه نکرد . هویدا حدا قل میتوانست استعفا دهد و زنگ خطر را به صدا دراورد و او این کار را نکرد.
از ارتجاع گذشته و حال انتظاری نیست انتظار بیشتر از دلسوزان و روشنفکران کشور است . پایدار باشید .
نوشته شده توسط: Anonymous

خطاب به عبدالربه زاهدانی! تو به من جواب ندادی، که یک فرد تورک با چه هدف و انگیزه ایی باید خودش را بلوچ جا بزنه؟! ما بلوچ ها طایفه "نارویی " داریم و نه "نهرویی " نام بلوچی "جُمًا (جومما )" درست است نه جما _جمال عربی. ترجمه متنیک که به زبان بلوچی برایت نوشتن :هانی کاسه آب را برداشت و به آن مرد داد. مرد تشنه زمانیکه صورت زیبای هانی را دید به یکباره عاشق و گیج شد ، و مانند دیوانه‌ها آب را سر کشید. زمانیکه آن مرد به خانه رسید، لشکر و فوج او حال حاکم خویش را خوشایند ندیدند. و هیچ کس علت تغییر حالت او را نمی توانست بفهمد. تا اینکه چاکر (نام آن مرد ) توسط پرس و جوی زنی جادوگر بنام سازین کم کم حالش خوب شد، و راز خودش را با او در میان گذاشت. هانی نمیدانست که این مرد میر چاکر سردار بزرگ است. .............

کسی که این متن را برایت نوشته بهش بگو در زبان بلوچی بجای حرف "ح" حرف "ه" استعمال میشود.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

از دیدگاه مارکس و نه مارکسیستی، انسان حق انتخاب دارد. نه تنها فرد بل جمع و جمع ملیونی و ملینونها نیز حق انتخاب دارند. مارک معتقد به آزادی بود. آزادی نه تنها از قیود طبقاتی بل از قیود « از خود بیگانگی» نیز. یعنی آزادی مورد نظر مارکس در مورد نکته ی دوم این است که نیاز انسان است که از «هر آنچه» که او را از خود بیگانه میکند رها شود. در چنین صورتی ست که میتواند به آزادی برسد. مارکس موافق این آزادی بود. اینجا « حق انتخاب فرد و جمع» جزء آزادی ست. بدون حق انتخاب انسان در اسارت است. و مارکس مخالف این اسارت بود. بنابرین مسئله از نظر مارکس بسیار ساده است. بدون حق انتخاب نه آزادی از قیود طبقاتی معنی دارد و نه از قیود از خود بیگانگی . اساس حق تعیین سرنوشت رعایت حق انتخاب فردی و جمعی ست. بر این اساس زندگی مشترک فرد یا جمع بر پایه ی حق انتخاب « داوطلبانه» است. و اعمال زور و اجبار خلاف آزادی ست.

و خلاف نظر مارکس.
از نظر مارکس آزادی فرد یا جمع جزیی از آزادی همگان است. اینجا منظور، آن آزادی ست که در خدمت بهزیستی انسان است. که آزادی مثبت نیز نامیده میشود.
لازم است فرد از هر آنچه که بر دست و پای او بند میزند رها شود. ندیده گرفتن « حق انتخاب، لاجرم حق تعیین سرنوشت، برای آزادی کامل ، از همه ی بندها» یعنی عدم درک آزادی از دید مارکس. و متضاد بودن با آزادی.
پلاخانوف و لنین کودک سیاسی بودند که نتوانستند مفهوم آزادی از دید مارکس را درک کنند و آنرا با شونیسم روسی مخلوط کردند.
وگرنه همان در انقلاب 1917 اعلام میکردند که « زندگی مشترک خلقها و ملتها داوطلبانه است» . تا هم آزادی حق انتخاب حفظ میشد و هم آزادی حق تعیین سرنوشت. دهه ها بعد تلاشی ملتهای در اسارت روسیه نشان داد که لنین و پلاخانوف و استالین در مسئله درک آزادی از دید مارکس هنوز براستی کودک بودند.

من به موضوع « عملی شدن یا نشدن -عملی بودن یا نبودن » آزادی از دید مارکس نمی پردازم که مسئله ی دیگریست.
از نظر تئوری مارکس و نه مارکسیستها « آزادی وقتی معنی دارد که انسان با میل آزاذ خود چیزی را انتخاب کند».
اینکه این کار در کدام شرایط امکان دارد یا ندارد مسئله ی دیگری ست.
نبابرین در بند نگهداشتن انسان ، با نام ، چهار چوب ارضی، مرزها، یا غیره... خلاف آزادی مورد نظر مارکس است.
اینکه مارکسیستها چه کرده و گفته اند و خلاف این« آزادی از قید و بندها »رفتار نموده اند ربطی به مارکس اندیشمند ندارد.
از سوی دیگر مارکس مخالف این بود که شخص خرد خود را رها کند و مقلد او باشد. مارکسیست بودن معنی ندارد. و خلاف اندیشه ی مارکس است. یک نوع جزب اللهی گریست. ایجاد قید و بند منفی برپای خود یا دیگران بر اساس اعتقادات شخصی یعنی سلب آزادی خود و دیگران . و متضاد است با اندیشه ی مارکس . مارکس مخالف «آیه»-گرایی بود. چه این آیه از کتاب مقدس باشد و چه از خود مارکس.
نوشته شده توسط: Anonymous

تا زمانی که با رژیم جمهوری اسلامی برخورد نشود، بحران تروریسم در اروپا وآمریکا ریشه کن نخواهد شد زیرا آخوندهای حاکم بر ایران وداعش دو روی یک سکه هستند. مسئولیت جان باختن این دگرباشان جنسی غیر مستقیم به گردن آخوندهای حاکم بر ایران می باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام،فارس زبان عزیز همسایگان ابدی،من طول این همه سال ع،با توجه به علاقمند بودن به مسایل اجتمایی،اینطور فهمیدام شماها بیش از اندازه از کلمه فدرال ،فدرالیسمی،وحشت دارید،حتی خیلی بیشتر از کلمه تجزیه،چونکه میدانید این نوع سیستم در بین بقیه ملل خواهان قاطعی دارد،وتمام حوکومتهای تشکیل شده در قرن اخیر همه نوعی فدرالی بوده،وهیچکدام استقلال یا بقول فارسه تجزیه طلبی نبوده،حکومت محلی کردستان اذربایجان خوزستان گیلان ...همه فدرالی بوده،وچون سرکوب شدند،تا حالا هم ادامه داشته وادامه هم خواهد داشت،والبته غیر از اذ بایجان،در همه انها در کردستان خوزستان گیلان وحالا در بلوچستان ،همیشه مبارزات انها همراه با اسلحه بوده،ولی در اذربایجان مبارزات مسلحانه خیلی کم،وتا قبل از به حکومت رسیدن رضا پالانی،تا تاریخ بوده حکومتها بصورت ایالتی یا فدرالی اداره میشده،وتما اذربایجان ،یا کردستان یا خراسان یا بلوچستان یامناطق

دیگر همه وهمه دارای والی بودند،فقط برای حکومت غالب خراج دهی داشتند،ودر زمان قاجار به صورت سر حدات وایالتی مدیریت میشدند،وشما فارس زبانها اگر داشته هایتان بیشتر میبود،یعنی اگر بقیه از شماها میخوردند،تا حال صد بار بقیه را ول وخودتان را از بقیه یا بقیه را از خودتان جدا میکردید،وخودتان خوب میدانید،فدرالی شدن یعنی اواره شدن شماها در سرزمین بی اب علف،وکویر سوزان بدون اب وبدون گشاورزی دامی وبدون نفت گاز وبدون طبیعت کوهستان ودشت....والن چه شما بخواهید ونخواهید،زیباترین کلمه برای پنجاه پنج میلیون ،ترک کرد عرب بلوچ ترکمن قشقایی،گیلک مازنی ،کلمه فدرال است،وشما هیچ وقت نخواهید خواست ولی تسلیم خواهی شد،وای کاش این خواسته واتحاد ملی فدرالی بدون خشونت همراه شود،یاشاسین اتحاد ملل ایران ویاشاسین سیاست ومدیریت فدرالی،ونفرین برخشونت
نوشته شده توسط: Anonymous

تا زمانی که جمهوری اسلامی بر ایران حاکم باشد همین آش وهمین کاسه است وتروریزم وبنیادگرایی اسلامی ادامه خواهد داشت
تروریزم وبنیاد گرایی اسلامی با قدرت گرفتن آخوندها بر ایران متولد شد وبا سرنگونی این رژیم نیز خواهد مرد، سر افعی تروریزم وبنیاد گرایی اسلامی را باید در بیت خامنه ای در تهران کوبید و روزی خواهد رسید که خلق شریف وقهرمان ایران سر این افعی را (رژیم جمهوری اسلامی) به طاق خواهند کوبید.

نوشته شده توسط: Anonymous

قطعنامۀ سازمان ملل که به عنوان حق تعیین سرنوشت ملل معروف شد برای کشورهای مستعمره وملل دربند بود، در 14 دسامبر 1960 مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای را با عنوان اعلامیۀ اعطای استقلال به کشورهای مستعمراتی به منظور اعطای استقلال به این کشورها تصویب کرد ویا قبل تر از آن زمانی که جنگ جهانی اول به پایان رسید بحث اینکه با مللی(کشورهایی) که زیر سلطه استعمارگران بودند چه باید کرد، از جمله در آمریکا با دکترین مدون ویلسون وجود داشت ودنبال میشد بنا به این دکترین ملل دربند نه تنها می بایست آزاد می شدند بلکه کشوری که آن ملت را به خود الحاق کرده بود باید کمک مالی معینی به آن کشور می کرد. پس بنابراین حق تعیین سرنوشت ملل برای کشورهای الحاق شده به رسمیت شناخته می شود وبه هیچ شکلی از اشکال این قانون به ایران مربوط نمی شود وصدق نمی کند نه ازدیدگاه حقوقی وسازمان ملل ونه از دیدگاه رهایی بخش و مارکسیستی

وبر خلاف نظر شما اقدام عملی جدایی خواهان برای تجزیۀ ایران نه تنها قانونی نیست بلکه اقدامی غیر قانونی محسوب می شود وباید با آن برخورد شود. ودیگر اینکه آیا به نظر شما خنده دار نیست که بتوان ادعا کرد دولت استعمارگر وامپریالیستی فارس مناطقی مثل آذربایجان، کردستان، خوزستان، بلوچستان وترکمن صحرا را به زور به کشور ایران الحاق کرده است!!!! این مناطق جزیی تاریخی از سرزمین ایران هستند.
جناب ائللی، شما می گویید ایران کشوری اشغالگر است وصلاحیت حاکمیت بر استان آذربایجان را ندارد! دلیل شما هم این است که رژیم پهلوی در سال 1325 به استان آذربایجان لشکر کشید وفرقه دموکرات را نابود کرد، این دلیل شما به هیچ وجه منطقی نیست وغیرقابل قبول است، اینکه رژیم پهلوی به جنگ فرقه دموکرات رفت ویا اینکه در زمان حال رژیم جمهوری اسلامی اجازه تحصیل به زبان مادری در آذربایجان را نمی دهد دلیل نمی شود حق حاکمیت ایران بر آذربایجان نقض شود، گناه حکومت های شاه وشیخ را نباید به پای ایران وخلق ایرانی نوشت.
ودیگر اینکه تعریف من از انترناسیونالیسم پرولتری برداشت شخصی نیست، لنین هم به حفظ مرزها میان ملل تا زمانی که شرایط برپایی کمونیسم جهانی ودر پی آن انترناسیونالیسم پرولتری فراهم شود اعتقاد داشت. پلخانف هم می گفت جوامع برای رسیدن به کمونیسم وانترناسیونالیسم پرولتری بسیار نارس هستند وباید بسیار روی آنها کار کرد وگام به گام آنها را به کمونیسم وانترناسیونالیسم پرولتری نزدیک کرد.
من هم امیدوارم شما دست از این تعصبات قومی بردارید وبه صف مبارزین بپیوندید و همراه با دیگر هموطنان علیه رژیم جنایتکار وچپاولگر جمهوری اسلامی مبارزه کنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

در آتزمان به موازات این حوادث ، در ادبیات شکسپیر چه گذشت و چه مطرح شد ؟

زمان شکسپیر زمان تحولات و بحرانهای تاریخساز جامعه آنزمان اروپاست . جهانبینی مذهبی مسیحی به دلیل آغاز عصر نوزایی ، عناصر مادی و منطقی بخود میگیرد و پا به پای جهانبینی مادی در جستجوی خروج از بحران عصر خود است . نمایشنامه رومئو و ژولیا را ادب شناسان از بزرگترین تراژدی های عشقی-انسانی ادبیات جهانی میدانند .
در نمایشنامه های تاریخی او میتوان گذر از دوران فئودالیسم و تعصبات مذهبی به دوران آغاز سرمایه داری و آگاهیهای عصر نوزایی را مشاهده کرد . شکسپیر خود در دوران کودکی اش شاهد حذف و نابودی تصاویر و مجسمه های انسانی به علت تعصبات و عقاید مذهبی کلیسا بود . در عصر او اروپا بدلیل اختلافات مذهبی به دو دسته تقسیم شده بود ؛ کاتولیکها زیر نفوذ اسپانیا و پروتستانها زیر نفوذ انگلیس ، که بازار گرمی داشتند .
در سال 1599 میلادی شورای سلطنت کشور انگلیس مطرح نمودن موضوعات تاریخی را روی صحنه تئاتر به علت جریحه دارشدن غرور ملی طبقه اشراف ممنوع نمود ؛ موضوعی که شکسپیر توانایی خاصی در مطرح کردن آنها در درون تماشاخانه ها از خود نشان داده بود . به این دلیل او مجبور شد اغلب به موضوعات تاریخی و خارجی عهد باستان دولت رم و یونان بپردازد . اهل خرد و انتقاد میدانستند منظور از بی عدالتی شهر رم خشونت دربار سلطنت و کلیسای پروتستان انگلیس است .
در سال 1642 میلادی دولت انگلیس بنام تقوا و پرهیزکاری دستور به تعطیل تئاترها و نمایشنامه ها داد و شهرداران و زمامداران شهرها و ایالتها مسئول اجرای این دیکتاتوری تقوا و پرهیزکاری شدند . در حالیکه برای روحانیون مسیحی نمایشنامه و تئاتر باعث گناه شهرها میشد، برای مقامات امنیتی و درباری، ترس از اعتراضات غیرمنتظره هزاران تماشاچی مشکل عمده بود .
آثار اولیه تئاتری شکسپیر آینه انعکاس اختلافات مذهبی ، سیاسی ، فکری و اقتصادی دوران رنسانس وگذر از قرون وسطی به عصرنوگرایی است . هر بحث مذهبی آبستن حوادث ناگوار عناصر سیاسی مبشد . در نمایشنامه توفان ،او از نوعی کمون اولیه و سوسیالیسم تخیلی صحبت میکند ، اگرچه وی خود شخصا به علت فرهنگ حاکم آنزمان طرفدار نوعی حکومت مشروطه ملی و مترقی خاص کشور انگلیس بود .
هاملت که تمام کشور دانمارک برایش بصورت زندانی بزرگ درآمده ، باید خودرا به دیوانگی بزند تا بتواند از بی عدالتی های حاکم درجامعه انتقاد کند . در نمایشنامه شاه لیر مکانیسم جنگ قدرت و تضاد منافع شخصی ، مرگ و مبارزه مطرح میشوند . آنچه بطورمشخص درباره آثار او میتوان گفت اینست که غیر از 6 امضاء و 3 نوشته مشکوک، دستخط دیگری از شکسپیر برجای نمانده .
محققین ، دوره خلاقیت آثار او را به 4 مرحله تقسیم میکنند - مرحله اول خلق آثار او از نظر تکنیکی خام ولی شامل هر سه نوع فن ادبی یعنی کمدی و تراژدی و آثار تاریخی است . مرحله دوم آفرینش آثار او نشاندهده روحیه اجتماعی خوشبینانه ملی و بشاشیت عصر نوگرایی و آغاز سرمایه داری انگلیس نسبت به دوره فئودالیسم است . در آثار دیگر او انتقاد از حکومت سلطنتی و یادی از خاطرات رمانتیک زندگی روستایی دیده میشود .
مرحله سوم آثار او شامل تراژدی و کمدیهای تلخ و گزنده اجتماعی است که تاریکی شبح گونه و کابوسهای جامعه قرون وسطایی را نشان میدهند . در تراژدیهای اتللو ، مکبث ، و شاه لیر یک نیهلیسم نومیدانه دیده میشود که حتی از هرج و مرج و حضور نیروهای عبوس جامعه سخن میگوید . در اغلب نمایشنامه های او زورگویی و منفعت طلبی ، قدرت نمایی ، حرص و خودفریبی ، تهمت و افترا زنی و توطئه چینی و دلزدگی اجتماعی ، شک و بی هدفی ، قتل و شکنجه و مردم آزاری در جامعه مطرح میشوند .
مرحله چهارم خلق آقار شکسپیر شامل نمایشنامه های داستانی - افسانه ای است که خبر ار جامعه ایده آل آرمانشهری اروپایی میدهد ؛جامعه مدنی که بعدها با کمک استثمار مستعمرههای قارههای دیگر تنها
نوشته شده توسط: Anonymous

مسوولین طبق اسلام ناب محمدی حکم داده اند و رافت اصیل اسلامی را نیز لحاظ کرده اند و انها را در آتش نسوزانده اند.در ثانی شما کاسه داغتر از آش نشوید اینها کارگرانی ساده بودند بسیجی و سپاهی و ملا که نبودند .

نوشته شده توسط: Anonymous

دیکتاتوری تقوا و پرهیزکاری کلیسا

william shakespesre 1564-1616

شکسپیر،شاعرونمایشنامه نویس انگلیسی ، بین سالهای 1616-1564 میلادی در نزدیکی لندن در شهر کوچکی زندگی نمود . پدرش دباغ و چرمدوز بود که بعدها بدلیل باسواد بودن جزو انجمن شهر شد . او نه تنها شاعربرجسته ملی انگلیس بلکه ادیبی است جهانی در حد دانته ، گوته ، و سروانتس . وی هنرمندی است چون یک بندباز توانا در سیرک تاریخ ؛ که بین نیروهای حاکم آنزمان چون شاه و خان و کشیش و نوگرا موضع گیری نمود ؛ یکی را نقد کرد ، دیگری را تحسین و تشویق .
شکسپیر در طول فعالیت ادبی خود حدود 154 شعر بلند عاشقانه و عارفانه با کیفیت جهانی بجای گذاشت . 36 نمایشنامه او نقطه اوج آغاز عصر رنسانس انگلیس را نشان میدهند . معروفترین نمایشنامه های او - هاملت ، مکبث ، اتللو ، توفان ، شاه لیر، و رومئو و ژولیا هستند که هنوز بعد از 4 قرن هفته ای