رفتن به محتوای اصلی

زماني كه غرب نفت را در مقابل دمكراسي ايران انتخاب كرد

زماني كه غرب نفت را در مقابل دمكراسي ايران انتخاب كرد
برگردان:
svenne irani
به اندازه كافي james lockridgeمشكوك به نظرميرسيد. در شلوغي هاي اتشين بايتخت ايران بود كه سر وكله او بيدا شد. تابستان بود،١٩٥٣. اغلب در زمين تنيس و يا نشسته با ويسكي جاني واكري در دست بر صندلي كنار استخر ديده مي شد. ولي كاه كاهي،زماني كه نكاههاي كنجكاو به سوي ديكري بود،ناكهان در شلوغيهاي تهران كم مي شد. 
رفتار عجيبي در زمين تنيس داشت:هر زمان كه مي باخت،با يك فرياد"اه روزولت"از صحنه در ميرفت. 
اسرار اميزي اش زياد طول نكشيد. كشف اين سر،زماني حاشا شد كه ديكر دير شده بود،يعني يكماه بس از ورودش. 
١٩اكست١٩٥٣اولين دولت حقيقتا دمكراتيك ايران سرنكون مي شود و نخست وزير منتخب مردم
به دادكاه نظامي كشانده مي شود. شاه هم بس از يك فرار ساختكي وناشيانه به رم،مطمعن به
سلطنت جلوس مي كند و شركت نفت انكليس وايران ، سريعا در بركشت شاه از تبعيد ،او را به ايران همراهي مي كند. 
بس از دو سال خشكسالي،دوباره نفت در لوله هاي اين شركت جاري مي شود. 
دمكراسي در ايران مبلغي بود كه به ازاي طلاي سياه برداخت شد. 
بازيكراصلي در اين داستان تاريخي حساس، بااينحال نه شاه بود و نه جاسوسان انكليسي-امريكايي ،كه صحنه ساز كودتايي بودند بر عليه اولين دولت حقيقتا دمكراتيك ايران، درجهت كنترل نهضت ملي شدن نفت ايران ،بلكه مركز اين حوادث كسي نبود جز نخست وزير ايران محمد مصدق. 
در كتاب جديدا انتشار يافته روزنامه نكار انكليسيchristopher de bellaques بنام 
Patriot of persia:muhammad  mossadegh and a very british coup بالاخره به مطالب درجه يك سياسي اي دست ميابيم ،از زندكينامه اولين دمكرات ايراني و ازتوطعه انكليسي-امريكايي كه او را سرنكون كرد. 
درنوشتارDe bellaques داستان ،طبع هيجان انكيز خويش راميبازد و به يك tragediتبديل مي شود. مصدق در سال١٨٨٢م ،در خانواده اي بلند مرتبه،خويشاوند با خانواده سلطنتي قاجار و از نخبكان اقتصادي و سياسي ايران (معروف به هزار فاميل)متولد مي شود. 
در اين زمان جمعيت بسيار فقير ايران به ٩ ميليون نفر ميرسيد. سال١٩٠٦م بود كه موج انقلابات قرن١٩٠٠ به ايران رسيد. 
مصدق از مشروطه خواهان بود كه ايران اشوبزده را به عزم تحصيل دراروبا ترك مي كند. ابتدا به فرانسه ميرود و سبس به سويس ،كه در انجا بايان نامه دكتراي خويش را كه در مورد
حقوق اسلامي بود به اتمام ميرساند. انجه مصدق در بايان نامه خويش به بحث مي كشد ان است كه:از انجايي كه مذهب ايران اسلام ميباشد ،بهتر است قوانين حقوقي ايران بيرو قوانين اسلام و شريعت باشد. 
همزمان تاكيد ميداشت كه قوانين شرع همجون ديكر قوانين جهان موضوعي باتاثير از تاريخ و
حوادث تاريخي ميباشد. مصدق تاكيد ميكند كه قوانين شرعي ضرورتا احتياج به اصلاحات و تبيين ممتد دارد تا قوانين قدمهاي برابر با جامعه اطراف وزمان خويش را بر دارد. 
در سال ١٩٠١ويليام دارسي انكليسي ،امتياز اولين جاه نفت را كرفت وشركت نفت ايران وانكليس را تاسيس نمود. 
وينيستون جرجيل ،وزير نيروي دريايي انكليس همزمان با شروع جنك جهاني اول ،موفق ميشود كه سيستم سوخت كشتيراني انكليس رااز ذغال سنك به نفت تغيير دهد.وي همجنين دولت را قانع مي كند كه سهام اكثريت را در شركت نفت ايران وانكليس خريداري نمايند. كه اينكار امري تاثير كذار در امور اقتصادي و نظامي انكليس ميشود. 
در بايان جنك جهاني اول مصدق به ايران برميكردد و با شوق و اشتياق وارد صحنه سياسي ايران ميشود. در دهه ١٩٢٠ ، مصدق درمقامهايي جون وزير دادكستري،وزير اقتصاد،وزيرخارجه و استاندار انجام وظيفه ميكند. 
مصدق بزودي به دليل مواضعش در مقابل  فساد موجودسيستم دولتي ودخالت دول بيكانه در امور داخلي ايران شناخته ميشود. او منفور سياسيون حاكم بود. حتي مادرش حس وظيفه شناسي زياد اورا مورد سرزنش قرار ميداد.  وقتي كار به ميل او انجام نميشد، تا حد كريه كردن ناراحت ميشد. حتي در شرايط بدتر خود را جند هفته محبوس در اتاقش ميكرد تا تيماري بيماري خويش نمايد.اواغلب جهت باز خواست از اعمالش به مجلس خوانده ميشد،كه در يكي از اين بازخواستهاي مجلس ،در اغاز دهه١٩٢٠ "غش"مي كند.  عملي كه بزودي تكرارمكررمي يابد.  
"بي بروا و بيماركونه اغلب فرياد به :مردم،مردمmordam،ميكرد. اينطوركهde bellaiqeمينويسد. 
احترام،صداقت وخدشه نابذيري مصدق به مشروطه ،همجون نخي قرمز همراه ممتد,كار سياسي او بود. يكبار در دهه ٥٠ ،زمانيكه نخست وزير بود،همسرش كه با شوفر خويش در اتومبيل عازم جايي بودند، برخلاف جهت خيابان يكطرفه رانندكي ميكردند. افسر بليس به اتومبيل ايست ميدهد. راننده به جناب افسر اطلاع ميدهد كه همراه او در ماشين همسر اقاي نخست وزيراقاي مصدق ميباشد. افسر بليس باسخ ميدهد كه:"براي من فرقي نميكند "و برك جريمه را تحويل ميدهد. وقتي همسر مصدق به منزل بازميكردد،با ازردكي اين داستان ازاردهنده رابراي همسر خويش بازكو ميكند، و نام اين افسر كستاخ را به مصدق ميدهد. مصدق بلافاصله كوشي تلفن را ميكيرد و با ريس بليس تهران تماس كرفته و دستور ميدهد ان افسر شريف را باارتقاع درجه به رياست اداره راهنمايي تهران بكمارند. 
در اكتبر١٩٢٥ سلسله جديدي بوسيله كودتاي نرم رضا خان به قدرت رسيد و مصدق مخالف 
بي باك او شد. مصدق خواست مدرن كردن كشور بوسيله رضاخان را ارج مي نهاد ولي نميتوانست اعمال قدرت وبي احترامي شاه جديد به مشروطه را قبول كند. 
با كذشت زمان رضاشاه مستبدتر ميشود. در ابتداي دهه١٩٣٠'مصدق براي برهيز كردن ازافتادن در زندان و يا بدتر از ان،ازسياست كناره ميكيرد. و بدينطريق خود رااز بدترين باكسازيهاي رضاشاه نجات ميدهد. در اكست١٩٤١ارتش روس و انكليس ايران را به اشغال خود در مياورند،رضاشاه جهت نجات سلطنت ،بادشاهي را به بسرش محمدرضا واكذار مينمايد. 
بس از خروج رضا خان از صحنه،مصدق به صحنه سياست بازميكرددوبلافاصله در انتخابات جاري ان سال با بيشترين راي به نمايندكي ازمردم تهران به صحن مجلس راه ميابد. 
مصدق بلافاصله نور افكن را به سوي شركت نفت ايران و انكليس مياندازد.شركت نفت ايران و انكليس بدترين نوع رفتاري يك دولت تحميلي خارجي را با مصدق انجام ميدهد. بس از بايان جنك جهاني دوم ،مصدق ،فشارهاي مستمر خويش را بر شركت نفت به جهت بازنويسي شرايط قرارداد مياورد. اين شركت ،ارزش سرنوشت ساز خويش را فقط براي مصدق نداشت.  
شركت نفت ايران وانكليس بزركترين سرمايه كزاري دولت بريتانيا در خارج از كشور مي بود.  
باافزايش سرسام اور مصرف جهاني نفت ،اين شركت صندوق بر درامدي براي اقتصاد زخم خورده و ضعيف انكليس بعد از جنك ميبود.در سال١٩٤٧درامد دولت ايران از اين شركت٧ميليون بوند بود،همزماني كه اين شركت بانزده ميليون بوند به صندوق دولت انكليس واريز مي نمايد.   
در مورد حق تصميم ايران برسرمايه نفتي خويش،مصدق بي ملاحظه بود: كنترل كامل ايران بر نفت و كر نه جه بهتر كه نفت در زير زمين بماند.  در٢٥نوامبر ١٩٥٠قانون ملي شدن نفت را به مجلس بيشنهاد ميكند. ،با عنوان"براي بهروزي ملت و كمك به تداوم صلح جهاني،صنعت نفت ايران بايد ملي شود". بس از جند ماه بر سر وصدا وبر تنش،قانون ملي شدن صنعت نفت در١٤مارس با موافقت كل نمايندكان مجلس به تصويب ميرسد. 
روز٢٧اوريل نخست وزير وقت استعفا ميدهد و بلافاصله روز بعد مصدق كانديدبه جايكزيني او
ميشود. 
مصدق جواب ميدهد:"قبلتو"من قبول ميكنم. لفظي عربي ،كه مردان ايراني به هنكام ازدواج با
عروس خويش ميكويند.
انكليسيها با خشم واكنش نشان دادند. نه تنها اين طرح صدمات بزرك اقتصادي به انكليس وارد ميكرد،بلكه ممكن بود"مصدقيسم"جون ويروسي به عراق و مصر هم سرايت كند. 
وشايد به اين دليل كه اين  حركت سمبل بي احترامي ونمايانكر تصويري از فروباشي امبراطوري انكليس ميشد. 
دفتر ذخيره ارزي ايرانsterlingkontoبسته ميشود. از صادرات به ايران جلوكيري ميشود. يك تحريم نفتي كامل بر عليه ايران به اجرا در ميايد. 
در طي١٩٥٢هركونه خريد وفروش نفت ،كاملا ساكن ميشود. در همان سال جاسوسان انكليسي به تهران فرستاده ميشوند تا سازماندهي جاسوسان و تماسهاي محلي را برقرار كنند. نقشه سرنكوني مصدق اغاز ميشود. 
همزمان در انسوي درياي اتلانت،جمهوري خواهان در كاخ سفيد به رياست جمهوري ايزنهاور به قدرت ميرسند. مشتاقانه هدايت شده ازبرادرانdulles،ريس سازمان سياallen و وزير خارجه امريكاjohn foster,امريكا قدم به دوران طلايي "وحشت از كمونيست"ميكذارد. 
ترس وسواس كونه،  خطر برجم قرمز، از شرق،امريكا را بذيراي قبول تعوري ،خطربه قدرت كيري كمونيست در جهان سوم ميكند. وقتي فعاليتهاي جاسوسي انكليس درباييز ١٩٥٢ حاشا ميشودو ديبلماتهاي انكليسي از تهران اخراج ميشوند. امريكاييان قانع ميشوند كه ادامه كار جاسوسان انكليسي را از همانجايي كه رسوا شده بودند ادامه دهند. 
كيم روزولت،نوهtheodoresو ريس قسمت خاورميانه سيا وارد صحنه ميشود. اودر١٩جولاي١٩٥٣م بنامjames lockridge وارد تهران ميشود. نقشه سرنكوني مصدق بسيار ساده وبي رحمانه بود. ازطريق كانالهايي كه انكليسيهااماده كرده بودند مبلغ١٣٥٠٠٠دلار(به ارزش زماني بول)به اوباش و ارازل داده شد ،تا تظاهراتهايي خشونت اميز هم بر عليه و هم به طرفداري مصدق ترتيب دهند. از طرف شاه سياست هويج و جماق را با دو راهكار رسمي به بيش كرفتند،يك:استعفاي مصدق. دو:برجاي نشاندن كانديد بركزيده كودتاجيان. بالاخره تمام ارتش خريده شده و اماده تصرف تهران در زمان مناسب ميشوند. خيابانها به اتش كشيده شد،
صحنه هايي كه در تاريخ اشوب زده ايران بي سابقه بود. 
در نبرد با انكليس براي ملي شدن نفت ايران،مصدق به انحراف از اصول ،كشيده ميشود،اصولي كه خود طي تلاش ده ها ساله به ساختن و تقويت ان مبادرت ورزيده بود.
اوBellaiqueمينويسد:مصدق ديكتاتور به معني ستمكر تشنه قدرت نبود،ولي مجاب ،به ضرورت انجام سياست خويش ،همجون خودباوري يك ديكتاتور عمل ميكرد. 
همزمان كه تنش هاشدت مي يافت،به نظر ميرسيد كه مصدق ارتباط خود با واقعيت را از دست داده وسركردان بين بي عملي،خوشبيني بي اساس و ناتواني دراداره اوضاع انفجاري مي باشد.  
روزولت بس از كودتاي نافرجام١٥اوكست،بر خلاف دستور عمل محكمي كه از مركز، جهت راكد كردن عمليات و بركشتن سريع روزولت به خانه مي بود،تلاش تازه اي راجهار روز بعد انجام ميدهد. و اينبار با موفقيت. لشكر طرفدار كودتا تهران را در بعد از ظهر به تصرف خوددر مي اوردوسرهنك زاهدي ،در يك بيام راديويي :خود را نخست وزير جديد كشورمي نامد. 
دادكاهي در باييز برقرار شدو مصدق به ٣سال زندان و بعد از ان به حصر خانكي ابدي در مزرعه احمداباد محكوم شد. اودرانجا به زندكي ساكت وزاهدانه خويش ادامه داد، تا سال١٩٦٧'كه با بيماري سرطان از دنيا رفت. 
دراكتبر١٩٥٤،مجلس جديدالتاسيس ايران قانون كنسرسيوم با شركت نفت خارجي را تصويب كرد. شركت نفت ايران وانكليس با تغيير نام دوباره و اينبارنفت انكليسBP طرف قرارداد مي بود. 
هر جند كه ايران بر روي كاغذ صاحب نفت ايران خوانده ميشد ولي در عمل در دستان خارجيان مي جرخيد.
تعدادي كتاب در مورد مصدق و كودتا موجود است. اثر استاندارد در اين مورد،نوشته خبرنكاري امريكايي بنام stephen kinzerميباشد ,اوبه فارسي هم صحبت نميكند,de bellaiqueمينويسد
:"كمي شبيه به اين ميباشد كه در موردpearl harbor(حمله زابن به امريكا)بنويسي و فقط زابني بلد باشي."(خود بيش از ده سال كزارش خبري از ايرانتهيه ميكرد ه و همجنين ،همسري ايراني دارد. )اوDe bellaiqueمينويسد:"مصدق كشور بيجيده ايران را دربيرجامه رهبري كرد."
جرجيل مصدق راmussy duckميناميد و اوراخارج از هوش وعقل ميدانست. هرجند كه داوري او متاثر از وسواسي اش به انكليسيها مي شد،"وليparanoidبودن شخص،،دليل ان نميباشد كه ديكران نتوانندبدنبالش باشند. "نويسندهDe bellaiqueمينويسد:"مصدق دستهاي بنهان انكليسي را در همه جا ميديد،،،جون كه انان در انجا ميبودند"! بي شك كودتا در ايران ،بزركترين اشتباه قدرتهاي غربي در جهان اسلامي ميباشد،جهاني كه بعد از او رهبري به اندازه او در خود نديد. 
او شخصيتي ارتباط ساز و بي همتا بود. كتاب توانا وروحانيde bellaques انبوهي است از درسها.             
                                                                              Fredrik  meiton
                                                                       دكترتاريخ در دانشكاه نيويورك                             
اين مقاله به تاريخ٢٠١٢-١١-٠٥در روزنامه SVDيكي از دو روزنامه بزرك صبح سويد منتشر شده است. 
(بابوزش از ترجمه سريع واحيانا ضعيف متن. Svenne irani)
       

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
http://www.svd.se/kultur/understrecket/nar-vast-valde-olja-framfor-iransk-demokrati_7640854.svd?utm_source=sharing&utm_medium=clipboard&utm_campaign=20121122
منبع:
www.svd.se

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید