رفتن به محتوای اصلی

برای شما می نویسم، برای شما نمی‌نویسم!

برای شما می نویسم، برای شما نمی‌نویسم!

 یک نویسنده و یک نوشته، عده‌ای را خوشحال می‌کند و عده‌ای آنقدر از آنها(نوشته و نویسنده) بيزارند  که شاید ازديدن و شنيدن آنها حال‌شان خراب شود.

 عده‌ای آنقدر برایت هورا کشيده و کف می‌زنند که فکر می‌کنی‌ بزرگ‌ ترین نویسنده عالم شده‌ای و عده‌ای آنقدر ناسزا ولعنت نثارت می‌کنند که می‌خواهی همان‌دم نویسندگی را رها کنی‌ تا آنچه که نوشته‌ای آخرین نوشته‌ات باشد!

 و اینچنین است که اگر نویسنده «مستقل» نباشد، میان جهنم و بهشت و دنیایی‌ شبیه برزخ، گرفتار می‌آيد و راه گریزی نمی‌یابد.

 نویسنده‌ای که برای تشویق و هورا بنویسد، اگر یک روز برایش هورايي کشيده نشود نمی‌تواند بنویسد و آنکه برای ناراحت کردن دیگران بنویسد اگر یک روز کسی‌ از دستش ناراحت نشد، آن‌ روز آخرین روز کاری وی خواهد بود، اما نویسنده‌اي  که برای هیچکدام از آنها ننوشته و استقلال خویش را با تایید و تکذیب دیگران از دست ندهد، همیشه خواهد نوشت حتی اگر بر فرض محال  تمام دنیا دوستش داشته باشند یا از وی متنفر باشند.

 نویسنده‌ای که برای هیچ کس نمی‌نویسد در واقع برای همه می‌نویسد، عده‌ای می‌پسندند و عده‌ای نمي‌پسندند، چه آنها که نمی‌پسندنش مطالبش را می‌خوانند و چه آنها که می‌پسندند.

 با این همه، این نویسنده است که  در بدو آغاز نوشته خویش مخاطب اصلی‌ خود را انتخاب و با وی سخن می‌گوید گر چه همه، سخنش را می‌شنوند، هم در و هم دیوار. گاه با دیوار سخن می‌گوید تا در بشنود و گاه با در که دیوار بشنود و گاه با هردو و گاه با هیچکدام، بلکه تنها با خویش سخن می‌گوید گر چه باز، همه می‌شنوند او با خود چه می‌گوید.

 و من در این مقال با خود سخن می‌گویم با کسی‌ نیستم، از خود می‌پرسم تو برای چه کسی‌ می‌نویسی و برای چه کسی‌ نمی‌نویسی؟

 این سؤالی است که می‌خواهم خود به آن پاسخ دهم.

 تو گویی آنها که برای‌شان می‌نویسم و آنها که برای آنها نمی‌نویسم هر دو اینک کنار من نشسته‌اند و  منتظر و کنجکاو پاسخ من به «خود من‌»اند.

 من برای شما نمی‌نویسم  که در وسط زمستان سرد، از فرط گرما عرق کرده‌اید‌ و پنجره‌ها را گشوده؟

 من برای شما مينويسم؛ شما زلزله زدگان آذربایجان که اکنون در میان چادری سرد،  که نه دری برای بستن دارد و نه دری برای گشودن، ميان ماندن و رفتن از آن فضاي تنگ و سرد و تاريک نمي‌دانيد  کدام را انتخاب کنيد؟ داخل چادر، سرد و تنگ و تاريک است  و بيرون چادر «سردتر» و تو در هردو، احساس خفقان داري.

 برای شما نمی‌نویسم که برای وزیر و وکیل شدن هر کسی‌ که مقابل خود می‌بینید را از دم تیغ کین می‌گذرانید حتی اگر آنها دشمنت نباشند و دوست تو به حساب آیند. برای شما نمی‌نویسم که  بدون توجه به جنس دشمن و دوست همه را به رگبار بسته‌اید‌، درست شبیه سربازی که‌در هنگامه نبردی سهمگین و قبل از آنکه نبرد پایان یافته باشد، پشت به دشمن کرده  درجستجوي  غنأئم جنگی  هم‌رزمان خویش را به گلوله می‌بندد تا سهمی بیشتر نصیبش شود.

 من برای شما می‌نویسم که سینه خود را سنگر هم‌رزم خویش می‌کنید تا از گزند تیرهای دشمن در امان بماند.

 برای شما نمی‌نویسم که می‌خواهید هم‌واره فقط خوبی‌‌هایتان را بنویسم، بلکه برای  آنهايي می‌نویسم که می‌خواهند هم خوبی‌ها و هم بدی‌های شما  را بدانند.

 برای شما نمی‌نویسم که می‌خواهید برایتان بنویسم، برای شما می‌نویسم که کسی‌ برای‌تان نمی‌نویسد.

 

انتشار از: امین موحدی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید