رفتن به محتوای اصلی

شکنجه بر ما همچنان ادامه دارد

شکنجه بر ما همچنان ادامه دارد

البته بعضی وقت ها شنيده بودم که رژيم، خانواده زندانيان سياسی را هم اذيت ميکند. اما بقول معروف، (شنيدن کجا و ديدن کجا) و اذيت کردن کجا و انسان را از هستی و زندگی ساقط کردن کجا. آن هم انسان هايی کاملن بی گناه را که تنها جرم آنها، «نسبت فاميلی» داشتن با يک «زندانی سياسی» است! 

و اين درست، سرگذشت پر از شکنجه و عذاب و درد من و افراد فاميلم در دوسال و چهار ماه گذشته بوده. يعنی از همان روز دستگيری پدرم، محمد رضا پورشجری «سيامک مهر» تا امروز، حتی در همين يک ماه و چند روزی که به خارج گريخته ام و مثلن هم در دنيای آزاد زندگی ميکنم. آنهم پدری که بزرگترين گناه نابخشودنی او در زندگی اين است که چرا در وبلاگ شخصی خودش، به «ابراز عقيده» پرداخته. 

همان پدری که ديگر نمی دانم در چه وضعی است و اصلن چند وقت ديگر خواهد توانست اين همه درد و عذاب را تحمل کند. زيرا او را هم در داخل زندان آنقدر شکنجه کرده و آزار داده اند که برای راحت شدن از شر اين شرايط زندگی بدتر از مرگ، چند بار با شيشه عينک خود و وسايل برنده ديگر دست به خودکشی زده. بعد از فرار من از ايران هم، نميدانم چه بلايی بر سرش آورده اند که ديگر بکلی ارتباط تلقنی اش را هم با بيرون قطع کرده اند که خبر آن به بيرون از زندان درز نکند. 

غذاب آورتر از همهء اين که، پس از فرار من از ايران، افراد فاميل و مخصوصن «مادرم» را آنچنان از راه تلفن آزار داده و ميدهند که او در همين مدت کوتاه هم بشدت به بيماری پريشانی و افسردگی مبتلا شده. بطوری که اعصابش بکلی بهم ريخته و مرتب هم با کابوس و ترس دست بگريبان است. آنهم مادری که اصلن در زمان کودکی من از پدرم جدا شده و ديگر هم هيچ تماس و ارتباطی با او نداشته و ندارد. 

و اين مسئله ای است که بدون هيچ شکی، ماموران رژيم هم آنرا خيلی خيلی خوب ميدانند. زيرا آن موجودات ديوسيرت و ديوانه از عقده های روانی، آنچنان ترسی از زندانيان سياسی خود داشته و بقدری در مورد آنها حساسيت بخرج ميدهند که حتا در باره شخصی ترين مسائل زندگی آنان در موقع کودکی و نوع معاشرت های آنها هم تحقيق ميکنند. 

به چند تن ديگر از افراد فاميل درجه يک پدرم هم مرتب تلفن زده و از آنها نشانی و شماره تلفن و وضعيت زندگی مرا ميخواهند. خودشان را هم «همبنديان» پدرم در زندان معرفی ميکنند. در حاليکه در آخرين ملاقات کوتاهی که پدرم با فاميل خود داشته، به آنها گفته است که نه همبندی داشته که بتازگی از زندان آزاد شده باشد و نه اصلن تا حالا نام و شماره تلفن فاميل خود را برای کسی از همبندان خود افشا کرده است تا آنها بتوانند تماسی با خانواده ما داشته باشند. 

از ديد من اين آزار و اذيت و توطئه و دروغگويی ها، هيچ هدفی ندارد جز به سکوت واداشتن من. به همين خاطر بود که من، در شروع اين مقاله، در اولين نوشته و همچنين چند مصاحبه ای که تا کنون در خارج داشتم، نوشتم و گفتم که شکنجه های رژيم بر روح و روان من تمام نشده و آن رنج ها و درد های خردکننده دو سال و اندی، در همين خارج و مثلن دنيای آزاد هم همچنان ادامه دارد

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

داریوش حاجبی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید