رفتن به محتوای اصلی

تاريخچه آيين لباس آسيای مرکزی (پوشش سر وشنل رودوشی زنانه)

تاريخچه آيين لباس آسيای مرکزی (پوشش سر وشنل رودوشی زنانه)
ترجمه و تلخیص:
رحيم کاکايی

 پوشش خلعت مانند که جزو پوشش سر زنان خلق های مختلف آسيای مرکزی است تاريخ طولانی وپيچيده ای دارد.اين پوشاک طی تمامی دوران موجوديت خود پوشاک مراسم وآيين ها بود.اين‌اهميتِ بالا پوش ها و شنل ها تا اندازه ای تا امروز نيز ازميان نرفته است.

گذشته از اين، پوشيدن رداها وبالا پوشها که اندام زنان را می پوشاند، با دستورالعمل قرآن نيز مرتبط است.در بسياری مراسم وآيين ها بويژه درعروسی های سنتی، اکنون نيزشنل رودوشی وبالاپوش ها استفاده ميشوند.تاريخچه شنل رودوشی وبالاپوشها ی زنان ( آنها را بطورمشروط پوشش سر ويا کلاه زنانه سنتی بناميم ) برای پژوهش نه تنها باورهای مذهبی، بلکه تاريخ اتنيکی وفرهنگی آن مناطق آسيای ميانه که درآنها اين بالا پوش ها ديده ميشوند، قابل توجه است.

توصيف انواع جداگانه شنل رودوشی وکلاه زنانه سنتی چه در فرهنگ اتنيکی پيش از انقلاب اکتبر(1) وچه در آثار مردم شناسان شوروی (2) مشاهده ميشوند.درباره بالاپوش ها بسياری مطالب هنوزمنتشرنشده اند.(3)

از تاليفات ويژه ای که درآنها به موضوع پيدايش وتاريخ برخی انواع ردا ها وبالاپوش ها اشاره ميشوند ميتوان آثار اُ.آ.سوخارووا،« تاريخ لباس مردم سمرقند»(4)، گ.آ.پوگاچنکووا« تاريخ پرنج»(5) وآ.س.موروزوا« کلاه زنانه سنتی ترکمن» را نام برد. (6)

مطالب مردم شناسی معاصر وداده های ادبی حکايت ازآن دارند که در قرن نوزده رداها، بالاپوش‌ها وشنل های رودوشی ضمن ازدست ندادن پيوند های خود با مراسم وآيين ها، حکم پوشاک زنانه روزانه برای خيابان را گرفت ودربين ازبکها، قره قالپاق ها ، ترکمن ها وتاجيکها متداول شد.ويژگی که امکان تفکيک به ردا ها،بالاپوش ها وشنل های رودوشی درشکل خاص پوشاک های زنانه راميداد اين است که از آنجا که آنها پيشتر به عنوان هر خلعتی دارای آستين بودند، به عنوان يک قاعده ارزش سودمندی خود را ازدست دادند.

بالاپوش‌ها وشنل های رودوشی جای خاصی را درزناشويی وبعدها برای مراسم عروسی ( مثلا، دردوران« اجتناب يا روگرفتن عروس » از قوم وخويشان شوهر جوان) تخصيص داد.ازروز عروسی ودرتمام عمر خود زن نميتوانست بيرون از خانه بدون انداختن آن برروی کلاه سنتی زنانه خويش ظاهر شود. رداها وشنل های رودوشی ازتفا‌وت های سنی نيزبرخورداربود‌ند (درزمينه رنگ ونقش پارچه،گلدوزی وزيورآلات).

اين بالاپوش ها به مجموعه پوشاک زنان ازدواج کرده تعلق داشتند، با وجود اين تا قرن نوزده بين برخی خلق ها آنها را دختران جوان نيز برتن ميکردند.فرايند گام به گام ازميان رفتن بالاپوش ها وشنل های رودوشی از پوشاک زنان آسيای مرکزی معاصر، بدنبال تبديل آنها از پوشاک های روزانه به پوشاک جشن درآغاز وسپس منحصرا به پوشاک مراسم عروسی (هم سرعروس ها را می پوشانند وهم دعوت شدگان به عروسی آنرا میپوشند) ومراسم سوگواری مورد استفاده واقع شد (گاهی جسد مرده ها را میپوشانند؛ وهنگام آمدن به مجلس يادبود ودرزمان عزا آن را می پوشند) (7).

دربرخی مناطق اين رداها وبالاپوشها بکلی منسوخ ودرديگرمناطق لازمه وهويت آيين مندی خانوادگی شدند.بکارگيری بالاپوش ها وشنل های رودوشی بعنوان پوشاک روزانه خيابانی اکنون تقريبا ديده نميشود.مردم شناسان به پاره ای از گونه ها ومدل های بالاپوش ها وشنل های رودوشی اشاره کرده اند.اين گونه ها ومدل ها را ميتوان به اين ترتيب طبقه بندی کرد:

1- بالاپوش‌ها وشنل‌های رودوشی (دراکثريت خود بلند وزينت شده به گلدوزی ها وپولک های نقره ای هستند) با آستين هايی که کاملا خاصيت وشکل ابتدايی خود را ازدست داده وبه بخشی تزينيی تبديل شدند.آنها صرفا بعنوان لباس و پوشش سر بکارگرفته ميشوند.(8)

اين بالاپوش ها که کاملترين شکل را داشتند ، درابتدا درزمينه پيدايش و درتکامل گذشته خود ، ظاهرا از مراحلی که به نکات بعدی طبقه بندی ما اشاره ميشوند، برخورداربودند.اين نوع بالاپوش که معروفيت وسيعی پيدا کرده بود،مربوط به پرنج [مترادف برقع.مترجم] (9) زنان آسيای مرکزی است که متمايزازسايربالاپوش ها است و از تورمويی سياه درست شده وچهره زنان را ازنگاه بيگانگان پنهان میکرد.

به اين گروه « چيرپی » ترکمن تکه ،«پورنجک »که درمجموعه پوشاک زنان یموت ها، آتا ها، مورچالی ها ، ساريق ها وبرخی ديگرمانند يلک – ترکمن – نوخورلی ها قيد شده که بشد‌ت ازانواع سنی« ژگده » قره قلپاق ها، و ازبک های قسمت سفلای آمودريا (17) و غيره متمايزند [ ژگده پوشاک شنل مانند دارای حجاب .مترجم ]( تصوير 1 و2).

                                   .                    

                 تصوير1.زن درلباس پرنچ.ازجلو.تاجيکستان                 تصوير2.زن درلباس پرنچ.ازپشت.تاجيکستان

2- بالاپوش‌ها و خلعت ها درحاليکه کارکرد پوشش سر را انجام ميدادند، شکل مرسوم خلعت را حفظ کردند.مثلا ، ياغتاق زنان ازبک های کارلوچک مناطق غربی ولايت کاشکا دريا ازبکستان شوروی(پيشين .مترجم)  وجنوب تاجيکستان ( قارلوق های توخچيون، ورزوب، رگار، کاسسان) (18).

اينگونه بالاپوش‌ها وشنل های رودوشی درزنان گروه بارلاس، تورک، چاغاتای، تاجيک ها وعرب هايی که درکاشکا دريا ساکن هستند، نيزرواج دارند. بالاپوش‌های «سرگيرک» بين زنان برخی گروه تاجيک های مناطق کاشکا دريا وبالاپوش« پشزونجا» و« پيشوند » درهمان ناحيه جزء اين نوع بالاپوش‌ها هستند (چارقدها و روپوش‌های بزرگی که نقش رداها را انجام ميدهند را چنين می نامند) ،که نه تنها آنها را از پارچه های دلخواه درشکل راه راه آن بلکه ازچيت های رنگی نيز می دوختند.(19)

3- بالاپوش‌هايی که درآنِ واحد کا‌رکرد پوشش شانه وسرراانجام ميدهند.اين گروه به آنکه بطرزخاصی آشکارا حکايت از پيدايش بالاپوش‌های خلعت مانند با پوشش شانه می کند جالب است واين امرفرايند مطالب مردم نگاری معاصر را نشان ميدهد.تا اينجا خلعت هايی ديده ميشوند که بين يک گروه مردم نگاری تنها بعنوان پوشش سر وبين گروه ديگر هم بعنوان پوشش سر وهم بعنوان پوشش شانه بکاربرده ميشوند.

همينطوربين ازبک های کونگرات وازبک های باتاش وبرخی گروه بارلاس های مناطق کاشکا دريا «جلياق» زنانه کلاهی سنتی برای پوشش سر شد.( 20) (تصوير3).بالاپوش« يليک » بين ازبک های منطقه نمنگان وجود دارد.(21)

 

تصوير3.باتاش ازبک دربالاپوش جلياک ازروبرو ، بغل وپشت

همچنين بين ازبک های لوکای درمنطقه کوليابسک « جلياق » زنانه درحکم هم سرپوش سنتی وهم پوشاک شانه است.(22) نمونه مشابه را ميتوان با پوشاک تحت نام «کورته» آورد.دربرخی جاهای کاشکا دريا زنان آنرا هنگام خروج ازخانه روی سرمی‌انداختند – مثلا، قارلوق های ايپاق، چاغاتان کچی واخشيروا.(23) درازبک های دورمن ازبکستان وتاجيکستان «کورته» که نقطه مقابل «مونيساک» که لباس جشن است، بالاپوش روزمره بود.(24) در ترکمن های نوخورلی «کورته» درآن واحد کارکرد پوشاک سر وشانه ورودوشی را انجام ميداد.(25)

در 20 – 25 سال اخير(تاريخ نگا‌رش اين مقاله توسط ان.پ.ل.باچوا سال است1965.مترجم) درمناطق مرکزی ترکمنستان فرايند تبديل «کورته» از پوشاک شانه به پوشاک سرديده شده است. به اين ترتيب دراينجا بالا پوشی زير نام «کورته» ظاهرشد، که پوششی مانند «چيرپی» و«پورِنجِک» است وگلدوزی های موجود درآن بيشتر نقش ونگار گياهی است.مورساک ( نام پوشاک زنانه.مترجم) ازبکی اهميتی ويژه ای ازنقطه نظر خاستگاه وتاريخ بالاپوش دارد.

پوشاک زنانه رودوشی بسيار قديمی شناخته شده درازبکستان تحت نام مورساک ، مونيساک، مينساک و کالتاچا اکنون بکلی منسوخ شده وتنها گاهی هنگام مراسم تدفين استفاده ميشود. برای مثال مورساک ازبک های تاشکند ومراحل اساسی تاريخ آن بررسی ميشود.

درابتدا مورساک متعلقات حتمی لباس عروس ها بود.برای نخستين بار آنرا در روزعروسی وضمن انداختن آن روی سر هنگام رفتن عروس به خانه شوهرمی پوشيدند. مورساک را بعنوان بالاپوش عروس ها در موقع روگرفتن خود ، بکارمی بردند. درنيمه نخست قرن نوزده درتاشکند مورساک برای زنان ازدواج کرده بعنوان لباس رويی بيرون، درعين حالی که برروی سرانداختن آن غالب شده بود، بکار رفت.د‌يرترمورساک بعنوان جزيی ازپوشش سنتی سر زنان ضمن تداوم بکاربردن شدن آن بمثابه پوشاک رويی شانه  وحفظ اهميت آيينی آن درمراسم عروسی ، پوشش پرنج را ازميدان بدر کرد.

درپايان سده نوزده مورساک متعلقات تنها مراسم سوگواری شد وتا سالهای 1920 اين کارکرد خود راازدست داد.(27)مونيساک ازبک های تاشکند به احتمال قوی اين چنين مسير تحولی را طی کرده است.(28) دردوران کنونی بالاپوش تحت نام مونيساک (مينساک) درازبک های دورمن که درمناطق جنوبی ازبکستان وتاجيکستان ودرواحه های خوارزم ساکن هستند، ( جزو مجموعه لباس های جشن است)(29) وبين گروه های ترکمن جوز، تورِک بارلاس ها ، قارلوق های ايپاق ( 30) مناطق کاشکا دريا وجود دارد.

درازبک های اويشون واحه های خوارزم بالاپوش «ميساق» بعنوان پوشاک رويی شانه بکارگرفته ميشود.(31) به نظرما داده های ارائه شده به نحو قانع کننده‌ای خاستگاه وپيدايش پوشاک سر خلعت مانند از پوشاک رودوشی را نشان ميدهد. دراين باره رسم متداول انداختن هرگونه خلعت،غالبا بچگانه بين ازبک ها، ترکمن ها وتاجيک ها هنگام خروج از خانه حاکی از اين مسئله است.اکثريت اصطلاحاتی که تحت آنها بالاپوش‌ها شناخته شدند، با کهن ترين انواع پوشاک خلق‌های آسيای مرکزی ارتباط پيدا می کنند،مثلا ياغتاق بطورعمده درفرغانه متداول هستند،هرچند درديگر جاها ومناطق ديده ميشود.اين اصطلاح دراصل واژه تاجيکی يا‌ک (يک) است.(33)

طبق داده های مردم نگاری بجز بالاپوش های تحت نام ياغتاق- آکتای بطورگسترده پوشاک ها و خلعت های روی تن مردانه وکودکانه که بدون آستر واز کتان سفيد نخی می دوختند، شناخته شده اند.چنين خلعتی پيش از پيدايش فرم های کنونی پيراهن – کورتای ياگتاگی، وجود داشتند.اصطلاح ژگده همچنين با پوشاک مردانه خلعت مانند و بدون دگمه ارتباط پيدا می کند.عنوان بالاپوش سر ويا کلاه – ژگده بين قره قالپاق ها وازبک های واحه خوارزم متداول شد ودرزمان حال درآنجا شباهت هايی درعناوين ديگراشکال پوشاک ها ديده نميشود.اما ژگده بين گروه های جنوبی قيرقيزها درمجموعه پوشاک های مردانه وجود دارد.

اين پيراهن‌های جلوباز بدون دگمه را درحال حاضرکه فقط پيرمردان آنرا می پوشند، ، یک سنت تأیید شده توسط این واقعیت است که اصطلاح ژگده به نام یکی از بخش های کفن مرد در یک مجموعه مدرن لباس های مراسم کفن و دفن خوانده ميشود.(34)

درگروه شمالی قيرقيزها پوشاک جلوباز بدون دگمه، «آچيق کوينک» ناميده ميشود. عنوان« آچيق کوينک» عنوان اصلی است وژگده تنها عنوان ملازم ووابسته است.(35 )اصطلاح ژگده درفرم« ژيده» است وژگده ( مناطق غربی کازاخستان)،« ژلده – ژلدن» برای کازاخ ها بخوبی آشنا است  وبازهم در ارتباط با پوشاک روی تن مردانه است که از پارچه های رنگ سفيد دوخته ميشود ووسيعا درقرن هيجدهم و آغاز قرن نوزدهم گسترش يافتند؛ درقرن بيستم تنها دربرخی مناطق آنهم بين پيرمردان حفظ شد.(36) «کويلک» (پيراهن) جانشين اين شکل پوشاک از اواسط قرن نوزده درميان قزاق ها شد.

« ژيده » همانند قيرقيزها لباس مراسم تد‌فين قزاق ها شد.(37) اصطلاح ژگده درشکل « چگده»، « چتده» بين برخی گروه ازبک های دشت قبچاق که درزمان حال درمناطق جنوبی تاجيکستان زندگی می کنند، ديده ميشود.بنابراين بين دورمن های قشلاق تاری- کاش شورای روستای اسن بايف، پيراهن« کويلاق » متقدم برخلعت چگده که به يقه آن نوعی جلو بند ويا سينه بند می دوختند بود.(38)

خلعت سبک تابستانی چگده، با حاشيه رنگی سجاف شده  ونواری به رنگ آبی وسياه ويا قهوه ای بين لوکايی های جنوب تاجيکستان ثبت شده است.قبل از ظهورپيراهن ها دراين منطقه تنها چگده پوشيده ميشد.ديرتردرآن مواردی که زير چگده پيراهن نمی پوشيدند، آنرا به بالاتنه لباس ضميمه می کردند.

اصطلاح چگده بين لوکای شناخته شده است وتطبيقی است با خلعت کودکانه.(39) درديگر مناطق اصطلاح ژگده ثبت نشده است. ظاهرا پيدايش آنرا بايد با واژه ياگتاک - يگده – يگده- ژگده مرتبط کرد.يعنی اصطلاح ژگده را ميتوان بمثابه شکل ترکی شده ی ياگتاک تلقی کرد.وجود ژگده بين قره قالپاق ها ، ازبک های کنونی مجرای سفلی آمودريا ، بين کازاخ ها وگروه های جنوبی قيرقيز ها وهمچنين بين گروه های جداگانه ازبک های دشت قبچاق که اکنون درجنوب تاجيکستان زندگی می کنند، معلول احتمالا نه تنها تاثير متقابل فرهنگی بلکه اشتراکات زبانی اين خلق ها نيزاست.از قديم احتمالا پوشش جلوبازمردانه روی تن (40) که با نام « جلياک» مربوط ميشود ، پوشش سر ويا کلاهی است که درمحدوده های مناطق کاشکا دريا رايج بوده است.

ازنمونه هايی که آورده شد ميتواند اين تصوروگمان پيش بيايد که بالاپوش خلعت مانند زنانه سر( کلاه زنانه خلعت مانند) تکامل يافته مستقيم اشکال باستانی لبا‌س های خلعت مانند مردانه است.اما به نظرما مسئله چنين نيست.اين لباس ظاهرا از لباس رودوشی زنانه بوجودآمده ودارای يک نام با لباس مردانه است.چنين يکسانی نام ها وحتی دوخت وبرش مردانه وزنانه لباس ها برای اشکال باستانی تر لباس خودويژه است.(41) نمونه هايی از مناطق حوضه کاشکادريا جاييکه به خلعت های مردانه، زنانه وکودکانه زيريک نام « جلياک» مشهور است، اين گمان را مورد تاييد قرارميدهد.

شايان توجه است که برای اين مناطق « جلياک» زنانه لوکايی که درآنِ واحد کارکرد لباس وپوشش سروشانه را انجام ميدهد، شناخته شده است.باز يک مشاهده گويای درستی گمان ما است.درآن مواردی که بالاپوش سر ويا کلاه سنتی زنانه،عنوانی که مصادف است با لباس خلعت مانند مردانه ، بمثابه لباس رودوشی مرسوم نيست و خلعت زنانه زير اين نام درمجموعه پوشاک مردم مورد نظر ديده نميشود.مثلا خلعت زنانه زير نام« ژگده » نه بين قره قالپاق ها  ونه بين ازبک ها وجود دارد.

منظره ديگری از پوشش«جلياک». بالاپوش «جلياک» که دربرخی گروه مردم نگاری مناطق کاشکا دريا ثبت شده است ، به استثناء ازبک های گروه سارای ، تکامل بعدی نيافت ودرمناطقی همزمان برای پوشش شانه بکاربرده ميشد.دراين مناطق خلعت زنانه «جلياک»بسيار گسترش يافت.درارتباط بااين موضوع به نظر ما مورد شک وشبه قراردادن نتيجه گيری‌های اُ.آ.سوخاروا درباره پيدايش« پرنج» از خلعت رسمی مردانه ( فرجی عربی) که درشکل مخصوص لباس زنانه بيرون ازخانه ديرتراز قرن شانزدهم متمايز شده است امکان پذير است.(42)چه پرنج درشکل امروزی آن که پديده ای ديرتراست،موجب شک وترديد نميشود.

اما اين حکم ونکته که «جلياک»از خلعت اصلی ورسمی مردانه، بنا به آنچه که دربالا گفته شد،رسيده است، بسيار قابل بحث است.بويژه اينکه منابع کتبی حق اظهارنظرِ وجود پوشش های رودوشی زنانه زير نام فرجی را بماميدهند.همين طور برای دوران اواخر قرون وسطی ( قرن های شانزدهم وهفدهم) گزارشی دال براينکه درکنستاتينوپل (استانبول کنونی- مترجم) بين ترک های عثمانی فرجی (فرنجی) را زنان می پوشيدند، وجود دارد.(43)

درخاطرات واصفی ( نويسنده آسيای مرکزی قرن پانزدهم – آغاز قرن شانزدهم) اصطلاح فرجی برای نام پوشاک های رودوشی هم مردانه وهم زنانه بکار برده ميشود.(44) درحال حاضر پوشاک رودوشی مردانه وزنانه پوششی شناخته شده است، نامی که هم آوا وهماهنگ واژه فرجی است.اين پِرِجه زنانه ومردانه بين اويغورهای سميرنج است (45) – خلعتی گشاد با آستين های دراز؛ درمجموعه مردانه ولباس رويی بيرون است.اصطلاح فرجی هم آوا ومناسب «پورِنجِک» ترکمنی است.

با وجوداينکه واژه «پورِنجِک» به آسانی قابل توضيح است وازفعل بورينمِک [ پوشيده شدن، خود را پوشاندن] ( براساس گفته بوداغف) است (46) ، به نظر ما حدس وگمان گ.پ.واسيلوا بی اساس نيست دائر براينکه اصطلاح های « پورِنجِک» و«پرنج» اصل ونسب مشترک دارند.(47) وبدين ترتيب نام پورِنجِک درپيوست به پوشش خلعت مانند بين ترکمن ها تحت تاثيرازنام لباس های فرجی ( فرنجی) است.

واقعيت اين است که در همه گروه‌های ترکمن که بين آنها بالاپوش پورِنجِک (بورِنجِک) وجود دارد ،غالبا ازپارچه ابريشمی زرد وقرمزاست (دربرخی گروه ترکمنها ازماهوت است) وبطورمجلل به گلدوزی های خود ويژه وپولک‌های‌  نقره‌ای‌ تزيين شده وبه دامن آن ريشه های کوتاه نيزدوخته ميشود.(48) خلعت رودوشی ازابريشم يک رنگ بين ترکمن ها نه درزمان کنونی ونه درگذشته ثبت نشده است.

ازسوی ديگر آ.س.موروزوا پورِنجِک کنونی را به لباسی که بسيار ديرين است پيوند داده است،اما به پژوهش پوشاکی که پيش نمونه ويا نمونه ابتدايی مستقيم پورِنجِک بوده نپرداخته است.به نظر ما ميرسد که چنين پيش نمونه ويا شکل ابتدايی ميتواند درقرون وسطی شرق بخوبی شناخته شده باشد، خلعتی خوش دوخت وزيبا شبيه شنل ودوخته شده از پارچه‌های ابريشمی روشن که درآوانويسی عربی فرجی (فرنجی) ناميده شده است.

«پرنج» آسيای مرکزی که بما رسيده وعنوان اين پوشش است ظاهرا ازاين خلعت رسمی بسط يافته است.مناطقی که جهت دوخت پرنج از پارچه‌های رنگ روشن (50) با ريشه های کوتاه ابريشمی ثبت شده اند، بما امکان ميدهد فکرکنيم که پوشاکی تحت اين نام همواره لباسی خاکستری وبدون فرم نبوده است.نمونه ای از «پرنج» که درمنابع قرن نهم (51) به آن اشاره ميشود نشان ميدهد که بالاپوش خلعت مانند سر(کلاه يا پوشش سر.مترجم) با انواع لباسهايی که دارای تاريخ طولانی‌اند مرتبط هستند.

اين بالاپوش و ردای مورد نظر،بعنوان نوع خاصی از لباس های زنانه روزمره برای کوچه وخيابان به نظر ميرسد که بين همه مردم آسيای مرکزی بدون شک بطورهمزمان پديد نيآمده است.کهن ترين تاريخ پديد آمدن آنها احتمالا منسوب به قرون شانزدهم وهفدهم است.نزديکترين بلحاظ زمانی برای منبع مطالب مردم نگاری معاصر ازنظر تاريخ لباس های آسيای مرکزی – داده های مينياتوری آسيای ميانه و فارسی قرن شانزدهم است (52)که آنهم خبری از لباس های خلعت مانندی که برسر انداخته ميشود نميدهند.

دراينجا گزينه های زيادی برای لباس های رودوشی با آستين های تاشو(53) که پيش ازهرچيزياد آوربالاپوش‌ها است ديده ميشود.قياس آن را در مطالب مردم نگاری معاصرپيدا می کنيم: درخلعت های قبايل ترکمن نوخورلی (54)، دربرخی فرم های پوشاک زنانه ودخترانه يموت ها(55)،آستين هايی که درسطح آرنج ها بريدگی دارند، مانند خلعت های مردانه ازبکهای خوارزم (56) وهمچنين درخلعتهای‌عروسی بين برخی گروه های کازاخ ها  در مانغيشلاق.(57)

نخستين گزارش کتبی درباره رسم انداختن خلعت وردا برروی سر هنگام خروج از خانه به قرن هيجدهم مربوط است وبه ای.گلاديشو و د.و.موراوين تعلق دارند و گزارش ميدهند که ازبک های دهانه آمودريا هنگام بيرون رفتن از خانه روی سر خود چاپان می انداختند.(58) درمنابع نيمه دوم قرن هيجدهم به خلعت های زنان منطقه بخارا اشاره ميشود که روی سررا با توری ساخته شده ازموی دم اسب می پوشاندند، (59)- اين مسئله شاهدی است بر پديداری وپيدايش «پرنج» و«چاچ وان ( چشم بند)».اينکه چه فرايندی سبب پديداری چنين لباس به ظاهر عجيب وغريب به عنوان بالاپوش خلعت مانند سر شده؟ اين امر به نظر ما چنين است.

رسم انداختن کوتاه مدت خلعت برروی سر که آن را درارتباط با نوعی مراسم وآيين می پوشاند،میتواند بسيارزودتر از زمان احتمالی ومفروض شده ی پيدايش بالاپوش خلعت مانند سر، مخصوص برای استفاده روزمره، وجود داشته است. مشخص شده که در مراسم عروسی کشورهای آسیای مرکزی، و سپس مراسم قبل از ظهورنخستين فرزند لزوما با چنین لحظه ای همراه است.

درعين حال انداختن خلعت زنانه برروی سر يا نوع ديگر بالاپوش ها (بيشترازهمه فرم چارقد وشال دارند)(60) درموارد معين توام با بستن چهره بوده است. بويژه بطوربارز اين مسئله بين خلق هايی که بستن چهره درزندگی روزانه رسم نبود وبالاپوشهای ويژه خلعت مانند سربرای کاربرد روزانه  وجود نداشت، جلوه ميکرد.

 

تصوير4.لباس عروس ها.سمرقند

درموقع عروسی پوشاندن عروس پس از مراسم عقد نکاح مسلمانی وبويژه هنگام رفتن به خانه شوهر (به عنوان مثال، در آن زمان، در زندگی یک خانواده که به تازگی ایجاد شده بسیار مهم است) و برای مصون داشتن خود از عمل نيرو های زيان آوروشرير بايسته بود.

به این ترتیب،بين قرقیزهاهنگام رفتن عروس به خانه شوهر،عروس جوان را با کلاه مخصوص به نام شبکولو می پوشانند وهمزمان چهره عروس را بوسيله روپوش يا حجاب بنام «بورک بنچبک» می بندند.(61) بين قيرقيزهای پامير حجاب « چومکوت» وکلاه زنانه «کالاک» ( قالاق) خوانده ميشد.(62) بين گروه های جنوبی قيرقيزها حتی پرده صورت وجودارد که احتمالا از تاجيک ها ومراسم « تماشای چهره» اقتباس شده ، که مادرشوهر برای بردن عروس جوان به خانه شوهر ونشان دادن چهره او به حضار پرده برميدارد.(63)

 

بين کازاخ ها «سا‌وکله» وجود داشت وچهره را با پرده مخصوصی بنام« ژِلِک» می پوشاندند(64) ،عنوانی که با نام خلعت بين برخی خلق های ترک آسيای مرکزی مشابه است. کازاخ ها باز يک لباس عروسی ديگری که در جنوب وشرق کازاخستان عروسها آنرا برسر می انداختند، داشتند ودرديگر مناطق- رودوشی(65)وجود داشت که  جزو مجموعه پوشاک عروس های جوان بود.رسم پوشاندن چهره درزمان عروسی بين جمشيدها وهزاره‌ها شناخته شده است.(66)

پوشاندن چهره در زمان مراسم عروسی بوسيله بالاپوش ويا چارقد درميان مردم کشاورز آسيای مرکزی نيز وجود داشته است.بين تاجيک هايی که درکوهستان ها زندگی می کنند، برای پوشاندن چهره پرده های ويژه صورت عروسی موجود بوده.(67)

اين امر که بالاپوش ها ( درشکل چارقد)  و پوشاندن خود با آن در روز عروسی نه تنها بين مردم آسيای مرکزی بلکه بين مردم مناطق ولگا ، بويژه باشقيرها ، چوواشيايی ها وماری ها وجود دارد، دارای اهميت ويژه است.(68) بالاپوش يا شنل رودوشی درترکيب  با سرپوش ويا کلاه ويژه عروس ها است که برای نخستين باردرروز عروسی پوشيده ميشود،همانگونه که قبلا گفته شد آنرا پس ازعروسی برسرمی گذارند.بين کازاخ ها مثلا اين مسئله تا بدنيا آمدن نخستين فرزند ادامه داشت وپس از آن زن به گروه بعدی سنی وارد ميشود وکلاه زنان متاهل رابرسرمی گذارد( بجای سا‌وکل وژِلِک ، کيمشک ودستارجانشين شد).(69)

نکته شايان توجه اين است که زن جوان درنخستين سا‌ل ازدواج خود اين بالاپوش را هم درخانه حمل ميکند وهم چهره خود را درحضوربزرگ سالان خانواده شوهر می پوشاند.توصيف بسيار مفصل اين رسم دراثر يادشده  م.آ.بيکجانوا وجود دارد.او می نويسد که پس از عروسی، عروس می بايست درخانه بماند وضمن انجام همه کارهای خانه مورساک را هم برسرخود می انداخت.

عروس جوان مورساک را حتی درحال غذا خوردن درنمی آورد وخود را از خويشا‌وندان مردِ شوهر بويژه پدرشوهر می پوشاند وازبرادرشوهرها که برحسب عادت تا بدنيا آمدن نخستين فرزند اجتناب ميکرد ويا رو می گرفت.با گذشت زمان مدت اجتناب يا روگرفتن کاهش يافت ودرسال های دهه هشتاد قرن نوزده به چندين هفته تقليل يافت.(70)

درگروه های جنوبی قيرقيزها عروس در نخستين روزهای اقامت خود درخانه شوهربه پوشاندن چهره خود بوسيله پرده ای درحضور پدرشوهر، برادران بزرگتر شوهر وهمه مردهای بيگانه ای که بلحاظ سنی بزرگترازاو هستند ادامه ميدهد.بعدا عروس جوان با اين پرده هنگام ظاهرشدن درمکان های عمومی درزمان برده شدن به خانه شوهر، درجشن ها ومجالس يادبود وهمچنين پس از يک سال دردوران بازديد از خانه پدری صورت خود را می پوشاند.اين مسئله پس از بدنيا آمدن فرزند دوم يا سوم پايان می گرفت.(71)

بين ترکمن های آتا که در منطقه دارغان آتا درواحه های خوارزم زندگی ميکنند تا به امروز رسم پوشاندن چهره با خلعت ( بالاپوش ويژه ای بين آنها نيست) درماه اول اقامت درخانه شوهرحفظ شده است.(72) بين ترکمن های سواحل منطقه کاسپين، آنطورکه گ.پ.واسيليوا بما گزارش ميدهد، آنها پورنچک را بهمراه خاساو که در يک مرحله خاص کلاه ويا سرپوش عروس ها بود،می پوشيد‌ند.

سرچشمه های رسم پوشيدن بالاپوش خلعت مانند روی کلاه ويا پوشش سر توسط زنان را بايد ، به نظرما، دررسم پوشاندن چهره وهمه اندام جستجو کرد.اين رسم بين همه مردم آسيای مرکزی گسترش يافته بود؛ آنطورکه ن.آ.کيسلياکف اشاره ميکند، اين مسئله با رسم بطور وسيع شناخته شده اجتناب ويا روگرفتن (73) و با باورهای کهن حفاظت اززنان جوان ازعمل نيروهای شيطانی ومخرب مربوط است.

گرايش به‌ مصون داشتن خود مثلا دررسم انداختن انواع بالاپوش ها درزمان کوچ بنحوبارز برجسته ميشود.ازبک های دشت قبچاق درچنين دورانی پرنج روی سرمی انداختند ( بدون چاچ وان – چشم بند)، هرچند که آن فقط درزمان عروسی استفاده ميشد.(74) آنطورکه گفته شد در گروه جنوبی قيرقيز ها هنگام کوچ زنان جوان پرده برچهره خود می زدند.(75) رسم پوشاندن چهره واندام زنان جوان بوسيله خلعت درزمان مراسم عروسی ودردوره بعدی تا بدنيا آمدن نخستين فرزند بتدريج جای خود را به رسم پوشيدن روزمره بالاپوش ويژه سر داد.

پس ميتوان پيدايش بالاپوش های خلعت مانند سر که درمجموعه لباس های زنان متاهل برخی مردم آسيای مرکزی است تصور کرد.تصادفی نيست که با اضمحلال کاربرد روزانه بالاپوش ها وتبديل آنها به پوشيدن لباس آيينی ، پيوند آنها با موارد پيدايشان تداوم دارد.رسم پوشاندن سر بوسيله بالاپوش ويژه ويا بوسيله خلعت در لحظات خاص زندگی – بسيار کهن است و درگذشته بطوروسيع متداول بوده است.

دراين راستا ميخواهم به يک حجاری و نقوش برجسته کهن فارسی که قدمت آن به زمان هخامنشيان ميرسد يعنی به تصوير زنانی که روی اسب درحال حرکت هستند اشاره کنم. روی سر اين زنان روپوش ها ويا چادرهای بلند آويخته اند( خلعت وردا را بخاطرمياورد) وبطور کامل اندام را پوشانده است.(76) عرق گيرِزينِ نقش دار ازپازيريک قرن پنج پيش ازميلاد ( پازيريک دردوره تاريخی برابر عصر آهن است.مترجم) با تصوير زنان درمحراب جالب توجه است.دريکی از آنها بالاپوش نسبتا دراز دارای حاشيه های گلدوزی شده است.(77)

اسلام رسم وسنت باستانی پوشش لباس بلند و گشاد يا ديگربالاپوش ها وپوشاندن چهره را به نفع خود با سوره های قرآن درمورد زنان مرتبط ساخت .(78) پيدايش پرنچ وچشم بند در آسيای مرکزی اساس ارتباط با تصورات مذهبی ای است که درحکم واکنشی برای همه کوشش های ترقی خواهانه است ،که بويژه پس از مرگ اولوغ بگ تشديد يافت. بحران در سده هيجده که آنرا گ.آ.لوکاچنکوا با پيدايش پرنچ ارتباط ميدهد ،احتمالا به اين موضوع ربطی ندارد.رفته رفته رنگهای روشن ودرخشان پرنچ جای خود را به رنگ های تيره ودلگير خاکستری مانند داد وبرروی صورت بجای‌استفاده ازحريرروشن شفاف، سنت پوشيدنی که قدمت آن درمنطقه آسيای مرکزی به دوران تيمور برمی گردد، تورمويی سياه ظاهر ميشود.(80)

در چنين تفسيری از موضوع ،گسترش وسيع «پرنچ» بين مردم شهر، جاييکه واکنش اسلام بطور نيرومند ظاهرشد ، تقريبا فقدان کامل «پرنچ» بين مردمان روستا مفهوم ميشود.درقشلاق ها «پرنچ» را معمولا زنان خانواده های مرفه داشتند.(81) رسم واداشتن دختران به پوشاندن سر با بالاپوش های خلعت مانند، در سده نوزدهم  و آغاز سده بيست بين مردم فرغانه (82) دربخارا(83)، بين ازبک های خوارزم (84)، دربين مردم مناطق کوهستانی تاجيکستان رايج شدند وديگرجاها ظاهرا بايد آنرا با استقرار اسلام مرتبط ساخت.

        

تصوير5.اندام مجسمه های گلين آناهيتا درشنل رودوشی. طراحی

( از کتاب و.آ.مشکريس.مجسمه های گلين موزه سمرقند.)

 

معلوم کردن اينکه چرا مد‌ل بالاپوش سر(کلاه. مترجم) به منزله خلعت بود ودرمرحله معين تاريخی بالاپوشهای سر برش ودوخت ديگری بخودگرفت، ما را به حوزه منابع باستان شناسی می کشاند و پيوند ژنتيکی بالاپوش های معاصر را با پوشاک دوران های پيشين مردم آسيای مرکزی نشان ميدهد.شکل بيرونی بالاپوش و ردا های مردم آسيای مرکزی بسيار متفاوت هستند.دربين انبوهی ازانواع فرم های تکميل يافته آنها واصالت گلدوزی ها«چيرپی» و«پورنچک» ترکمنی،«آق ژگده» قره قالپاقی وهمچنين «پرنچ» متمايزهستند.

به لحاظ منطقه ای آنها به اين ترتيب تقسيم ميشوند: بالاپوش« ژگده» به منطقه واحه های خوارزم؛ «چيرپی» تکه به منطقه آخال مربوط ميشوند.«پورنچک» اصولا به مناطق کاسپين وواحه های خوارزم، جاييکه ترکمن های يموت ساکن هستند، محدود ميشود.پرنچ غالبا درمراکز شهرهای قديمی ميانرودان آسيای مرکزی اشاعه يافت.

همه اين مناطق تمدن قديمی خوارزميان، سغديان ومرغيانه است [ مرغيانه (درفارسی باستان مارگوش ) يکی از تمدن های عصر مفرغ است که درمناطق شرقی ترکمنستان، جنوب ازبکستان، شمال افغانستان وغرب تاجيکستان دردوران هخامنشی بوده است.مترجم ]. درعمليات باستان شناسی دراين مناطق مجسمه های گلين وسراميکی که مربوط به دوران نظام برده داری است کشف شدند.

درترکمنستان آنها به تصوير الهه مادر(رب النوع باروری.مترجم) مربوط ميشوند وبه نظرگ.آ.پوگاچنکوا با الهه نظم وقانون زرتشت ( با الهه زرتشت) خوشبختی وحاصل خيزی آشی – رتری(86)؛ درمنطقه سغد‌يان - با تصوير الهه باروری ، آب ونباتات آناهيتای اوستايی [الهه باران](87) آسيای مرکزی؛ درمنطقه خوارزم – با کيش الهه شراب وپرحاصلی که به نام الهه مين ( الهه حاصل خيزی،برکت ورب النوع شراب درعصرباستان.مترجم )است يکی شمرده ميشود.(88)

يکی از ويژگی های مشخصه اين نوع پوشاک زنانه وفور زيورآلات بکاربرده شده برروی شانه های خلعت ها يا شنل ها است. نحوه پوشیدن بالاپوش دراین نوع ازلباسها هم درمطالب پيشين تروهم درمطالب اخير مورد تاييد قرارمی گيرد: پیکره‌های کوچک مردان ازطلا و نقره متعلق به دوران هخامنشی (89) ، نقش ونگارهای شهرهای کريشا  (90) وهوچو(91)( درترکستان شرقی- منطقه اويغورها) اواسط قرن هشتم پيش از ميلاد، مينياتورهای آسيای مرکزی وايران قرون پانزده وشانزده (92) که درآنها براحتی آستين های آويزان پيدا هستند.

 

ازآنجا که اين بالاپوش ها بخش جدانشدنی لباس مجسمه های کوچک گلين وسراميکی هستند والهه زن را توصيف می کنند، دليلی است برای باورکردن پوشاک آيينی آنها. رسم پوشيدن رداها وبالاپوش‌های مجلل توسط زنان بمثابه لباس رودوشی توسط آثارمتعاقب آن که با کيش معينی ارتباط دارند وبلحاظ تاريخی جانشين مجسمه های گلين وسراميکی شده‌اند مورد تاييد قرارمی گيرد. نقاشی بياد ماندنی بالاليق تپه(93- شکل 6) که متعلق به قرن ششم پيش‌ازميلاد وپنچ کنت(94) ( قرون هفتم وهشتم پيش ازميلاد) ودوره مشابه آن یک ديس نقره ای است که تصويری از صحنه های « عروسی و جشن عروسی شاه»(95) درآن کشيده شده است.

 

تصوير 6.زن دربالاپوش.نقاشی

اين رشته که توسط مينياتورهای يادشده ی آسيای مرکزی وايرانی به پايان می انجامد درآنها معين کردن ارتباط با کيش ويا فرقه ای ميسرنيست.داده های مردم نگاری بعدی بالاپوش هايی را درشکل پوشش سرارائه ميدهد.تصوير صحنه های د‌‌‌‌يس نقره ای « عروسی و جشن عروسی شاه »(تصوير7) امکان صحبت درباره بالاپوشهای رودوشی بمثابه پوشاکی که کارکرد لباس آيينی مرتبط با کيش باروری وحاصلخيزی ولباس‌عروس را بما ميدهد.

با توجه به باورهای مذهبی هند باستان (که نقاط مشترک زیادی با باورهای مذهبی باستانی آسیای مرکزی دارند) که براساس آن عروس تجسم الهه باروری وحاصلخيزی برروی زمين است وزمين همتای اوبوده، این وضعیت قابل فهم است.(96) عملکرد اين خطوط آيينی بالاپوش ها تا کنون نيز منسوخ نشده است.چيرپی، پورنچک ، ژگده (ژغده) يا معادلهای آنها دردوران کنونی جزء حتمی لباس‌عروسها هست ودرمراسم وجشنهای‌عروسی نقش‌ مهمی را بازی می کنند.همچنين شکل بيرونی اين بالاپوش ها مثلا چيرپی که سرتاسرآن پوشيده ازگلدوزی است و موتيف های آن – گل ها ونشانه های خورشيدی – يادآور وابستگی آنها به کيش حاصلخيزی وباروری است.

 Image removed.

تصوير7. عروسی و جشن عروسی شاه روی ديس نقره ای.نقاشی

دراين رابطه اين امر نشان ميدهد که سرپوش (کلاه) باستانی تکه – بوريک که روی آن چيرپی انداخته میشد بی اندازه شبيه به پوشش سر(کلاه) مجسمه کوچک پارتی ها از نساء قرون اول و سوم پيش از ميلاد است (97) که با تمثال الهه – مادر آسيای مرکزی يکی شمرده ميشود.

ارتباط باکيش باروری، آنطورکه اين ازپژوهش موروزوا پيدا است، حکايت از شکل بيرونی وديگر بالاپوش های ترکمن ها – پورنچک دارد وپورنچک آنطورکه مشخص شده، جزيی کهن از پوشش سر (کلاه- مترجم) زنان ترکمن های يموت است که متشکل «از پوشش سر– هاساب (به لحاظ فرم پوشش سر دِمِتِر الهه باروری وکشاورزی جهان هلنی را بخاطر می آورد.دمتر به معنی « زمين مادر» دراساطير يونان باستان است.مترجم) وبالاپوش – پورنچک وپرده صورت برای پوشش دهان و پش - کورده است.همه اینها باگلدوزی چند رنگ پوشش داده شده، که شامل شاخه ها و گلها و خارهای تلطیف شده درختچه سولاناسه (بادمجانيان- مترجم)است وانگار به عنوان نمادی از حلقه تاج گل های طبيعی است.(98)ارتباط مسلم وآشکار با اشکال پوشاک های کهن وباستانی را ميتوان درآق – ژگده قره پالپاقی که پوشيده از گلدوزی است و گاهی اوقات حتی يادآور شاخه ها وجوانه های تلطيف شده است تحقيق کرد.

اهميت اين گلدوزی ها درحال حاضر فراموش شده است وآگاهان وگزارشگران نمی توانند معنای نقش ونگارهای گلدوزی را روشن کنند.آنچه دربالا گفته شد حاکی از ارتباط ژنتيکی بالاپوش های مدرن کنونی با اشکال لباس های مردم باستانی آسيای مرکزی واهميت آيينی آنها است.درعين حال هريک از انواع ارائه شده ی بالاپوش ها با مناطق تاريخی معين وبد‌ين ترتيب با مردم معين روزگارباستان مرتبط ميشود.

اين تفکروانديشه درباره روابط تاریخی سرپوش ها وخلعت ها مدرن وکنونی با بالاپوش رودوشی آناهيتای ( الهه مادر والهه باروری وعشق) آسيای مرکزی جديد نيست. گ.آ.پوگاچنکوا دراثرخود درباره پرنچ های آسيای مرکزی، همزمان نظر اُ.آ.سوخارووا درباره منشاء ديرتر اين شکل لباس ها را رد می کند.به عقيده ما نظر گ.آ.پوگاچنکووا و اُ.آ.سوخارووا درباره پيدايش ومنشاء پرنچ را نميتوان مقابل هم قرارداد.

گ.آ.پوگاچنکووا به ريشه های تاريخی شکل لباس مورد نظر اشاره می کند وپيش بينی های او احتمالا درست است. اُ.آ.سوخاروا تنها لحظه ی معين درتاريخ پرنچ ها - زمان پيدايش پوشش های سر ردا مانند را، درحاليکه به ارتباط های ژنتيکی پرنچ ها با مکان قد‌يمی شکل لباس ها اشاره می کند، بررسی میکند.ازاين رو ملامت اُ.آ.سوخارووا از طرف گ.آ.پوگاچنکووا بی اساس به نظر ميرسد.

در ردیابی انکشاف بعدی بالاپوش ها، بازتاب سرنوشت تاريخی مردم آن مناطقی که پيدايش اين بالاپوش ها  به آن مربوط ميشوند، را می يابيم.برای نمونه به ژگده خوارزم میپردازيم. قره قالپاق ها وتاحدی ازبک های نيمه کوچ نشين که درمناطق شمالی واحه های خوارزم ساکن شدند، نام ودرک جديدی از اين بالاپوش رابه آن دادند، سنتی که به گذشته های دور ميرود وبا مردم باستانی واحه ها وباورهای مذهبی آنان پيوند دارد.

بتدريج اهميت اين بالاپوش به عنوان لبا‌س مراسم درارتباط با کيش باروری تقریبا ازدست ميرود ( تنها آثار دريافت شده از باقی مانده های دوران قديم درقالب گلدوزی حفظ شده است) وهمچنين اهميت مرتبط با نهاد جامعه ابتدايی جای نخست را می گيرد.با اين کيفيت امروزه ما اين بالاپوش ها را به شکل بالاپوش های سر می بينيم.چنين سرنوشت مشابهی را بالاپوش های ديگر، مانند چيرپی، پورِنچِک وپرنچ که پيشتر با کيش های باستانی مرتبط بودند، بخود گرفتند.

 

تصوير8.چيرپی ترکمن تکه

بنا براين بنظر ميرسد که مسير تکامل لباس های آيينی آناهيتا تا بالاپوشهای سر دوران معاصر درنواحی تمدن های کهن مناطق آسيای مرکزی ، نمونه ای از پيوستگی ووراثت تاريخی فرهنگ ملت ها است.درعصر واکنش مسلمانان يکی از انواع چنين بالاپوش هايی - پرنچ - ويژگی های نوين مرتبط با جزم انديشی از اسلام را بدست آورد، اما کارکرد پيشين خود که همانا پيوند با مراسم وآيين زناشويی است را، ازدست نداده است.

کارکرد پيشين اين لباس ها بويژه بطورواضح درنواحی روستايی ، جاييکه پرنچ، همانطورکه قبلا گفته شد – پديده کميابی که آنرا بدون چاچ وان (چشم بند)می پوشند، ودرموقع عروسی ازدارنده آن عاريه می گيرند ، زيراعروس هنگام برده شدن به خانه شوهرودرديگر موارد عروسی بايد پوشيده درپرنچ باشد.(100) بالاپوش های خلعت مانند دشت قبچاق با منشاء ازبکی آن و بالاپوش برخی ديگر گروه های مردم آسيای مرکزی از چنين تاريخ پيچيده ای برخوردارنيستند وظاهرا نسبتا ديرهنگام پا به عرصه وجود گذاشته است.

فقدان اين مورد بين آنها ، البته با چند مورد استثناء مانند انواع پيشرفته اين پوشاک ها ، وجود شکل انتقالی از رودوشی به پوشش سر ، تفاوت درنام بالاپوش ها درگروه های مختلف ازبک (جلياق، ژگده، مونيساک) وغيره، بی ثباتی نام های بالاپوش مشترک تبار،که در گروه های مختلف منطقه ای زندگی می کنند ( مثلا بين کونگرات های خوارزم- ژگده وبين کاشکا دريايی ها – جلياق)، گواهی براين امر است [ کونگرات قبيله ای است که منشاء مغولی دارد ودردشت قبچاق ازبکستان سکونت دارند. مترجم]. با اين حال بالاپوش ها دربين آنها بيشتر از ديگر گروه های مردم آسيای مرکزی درحال حاضر استفاده ميشوند.

اين امر به نظرما دال بر سخت جانی بقايای آن تصورات کهن وباستانی که باعث به وجود آمدن این نوع لباس که درگذشته اشکال دیگری داشت، دربين مردمان آسيای مرکزی بوده است. دراين باره چارقد وروسری های بزرگ وگشاد روی گرده (روشانه ای) که به معادل معنايی بالاپوش ها وخلعت ها بکاربرده ميشوند، گواهی ميدهند که به گونه ای گسترده ، به ويژه در بين  گروه مورد نظر ازبک ها آنطورکه مشهود است توزیع شده اند. (101)

در پایان، می خواهم توجه رابه آن فاکتی جلب کنم که رسوم وسنت که خود اغلب اوقات یک عادت به ظاهر بی ضرروناچیز است و در دوران کنونی نيزمشاهده ميشود ،معنا ومفهوم عميقی را درخود پنهان دارد.برای نمونه، رسم پوشاندن سرعروسها بوسيله بالاپوش ويژه درزمان مراسم عروسی.اين مفهوم که بوسيله مذهب وموازين حقوقی وقانونی مشروط شده است، کاملا با مراسم عروسی غير مذهبی معاصر ناسازگار است.

 

پی نويس ها

1- نگاه. و.ناليوکين و م.ناليوکينا.طرح کلی اززندگی زنان بومی مستقر درفر‌غانه.کازان.1886،ص.96.پ.خوروشخين،مجموعه مقالات مربوط به نواحی ترکستان سال 1896.ص. 113

 

2- نگاه.ت.آ.چانکو.قره قالپاق های واحه خوارزم.تاليف هيئت اعزامی خوارزم.ج.يک.سال 1952.ص.556؛ گ.پ.واسيليووا، ترکمن های نخورلی « مجموعه مردم شناسی آسيای مرکزی ،بخش يک، « اثار انستيتوی مردم شناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهيرشوروی سوسياليستی»، سری نو،ج.21.سال 1954.ص.161-165؛ب.خ.کارميشوا، ازبک های لوکايتسی جنوب تاجيکستان، استالين اباد، 1954.ص،146.س.پ.روسياکينا، لباس ملی تاجيک های منطقه گارمس تاجيکستان شوروی، « مجموعه مردم شناسی آسيای مرکزی» جلد دوم.« آثار انستيتوی مردم شناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهيرشوروی سوسياليستی».سری نو.جلد 7-11 .سال 1959.ص، 192- 194؛ « فرهنگ وشيوه زندگی دهقانان کالخوزهای تاجيک»، « آثار استيتوی مردم شناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی» سری نو.جلد 24.سال 1954.ص،142- 144( فصل « زندگی خانوادگی وخانگی » مولف ا.م.پشروا)؛م.آ.بيکجانوا، مورساک – لباس رويی کهن ازبک های شهرتاشکند ، « خاطرات ميخاييل استپانويچ آندريوا.مجموعه مقالات درزمينه تاريخ وزبان شناسی مردمان آسيای مرکزی»،«آثار انستيتوی تاريخ، باستان شناسی ومردم شناسی فرهنگستان علوم تاجيکستان شوروی سوسياليستی» ( دردنباله: « مجموعه خاطرات م.س.آندريوا»)جلد 120، استالين اباد.1960.ص،50؛« مردم آسيای مرکزی وکازاخستان»، سری « مردمان جهان.مقالات مردم شناسی» ش.يک.سال 1962-1963.بخش «گليم» و..   

3- فرصت را غنيمت شمرده قدردانی عميق خود را از کارکنان انستيتو مردم شناسی فرهنگستان اتحاد جماهيرشوروی سوسياليستی ب.خ. کارميشووا، گ.پ. واسيلوا، اِ.ای.ماخووا، ان.گ.بروزنه و آ.ان.ژيلينا بيان کنم که لطف کردند مرابا مطالب صحرا آشنا کردند.

4- ب.آ.سوخاروا.درباره تاريخ لباس مردم سمرقند،« بولتن فرهنگستان علوم اربکستان شوروی سوسياليستی.شماره 11-12 .ص 38 – 40.

5- گ.آ.پوگاچنکوا، تاريخ«پرنچ»[ پرنچ: متراده برقع.اصطلاحی از فرجی زبان فارسی است .مترجم]،« مردم شناسی شوروی» 1952.شماره 30.ص.191 – 192.

6- آ.س.موروزووا، کلاه رنانه سنتی ترکمن ها،« تاليفات انستيتوی تاريخ،باستان شناسی ومردم شناسی فرهنگستان علوم ترکمنستان شوروی سوسياليستی»،جلد7.سری مردم شناسی.عشق اباد 1963.ص.98 – 113.

7- مطالبی از صحرا.ب.خ.کارميشوا.درباره ازبک های کاشکا دريا.1956-1950 ، آرشيو انستيتوی تاريخ فرهنگستان علوم تاجيکستان شوروی سوسياليستی؛ مطالبی از صحرا.ب.خ.کارميشوا 1958 – 1957 ، آرشيو انستيتوی مردم شناسی فرهنگستان علوم اتحاد جماهيرشوروی سوسياليستی، هيئت اعزامی مردم شناسی اسيای مرکزی؛ مطالبی از صحرا.آ.ن.ژيلينا ، درباره ازبک های تاشکند، آرشيو انستيتوی تاريخ فرهنگستان علوم ازبکستان شوروی سوسياليستی؛ مطالبی ازصحرا مولف ترکمن های آتا .آ يی اِ.ف.هيئت اعزامی خوارزم؛ نگاه، همچنين به مطالب مردبحث درنمونه 2.

8- تکامل بعدی چنين بالاپوش هايی که ظاهرا به ناپديد شدن آستين انجاميده است.بمانند حسی از دست رفته از اقلام پوشاک است وحدود 20 سال پيش بين زنان برخی شهرهای ازبکستان  پديد آمد ( شهرسبز، سمرقند) بالاپوش های بدون آستين (« پرده») بجای پرنچ تاييد اين پيش فرض است.

9- شرح پرنچ ها.نگاه. پ.خوروشخين.اشاره به اثر،ص.113؛ و.ناليوکين و م.ناليوکينا.اشاره به اث.ص.96؛ « مردم آسيای مرکزی وکازاخستان» جلد يک.

10- شرح .نگاه.: گ.پ.واسيلوا، اشاره به اثر.ص.163، « مردم آسيای مرکزی وکازاخستان» دو،ص.93.

11- هما‌نجا.

12- مطالبی از صحرا.مولف.سال 1960.

13- د.م.عوض اف، ترکمن های مورچالیف تاليفات يوتاکه جلد نهم.عشق آباد 1959.ص.232.

14- عوض برديف، مطالبی درزمينه مردم شناسی ترکمن های ساريق واحه پندی، « آثار انستيتوی تاريخ، باستان شناسی فرهنگستان علوم ترکمنستان شوروی سوسياليستی» سری نردن شناسی.جلد ششم.عشق اباد 1962.ص.136- 138.

15- شرح مگاه.گ.پ.واسيلوا.اشاره به اثر.ص 163 – 164.

16- شرح.نگاه.ت.آ.چانکو.اشاره به اثر.ص.556.مطالبی از صحرا.مولف 1960.

17- شرح.نگاه. ک.ل.زاديخينا، ازبک های مصب آمودريا.جلد يک.سال 1952.ص.378.

18- اين پوشش تک لايه ردا که با نوارباريکی آستين ها به آن محکم شده اند.نگاه.مطالبی از صحزا.ب.خ.کارميشوا.سال 1954.

19- مطالبی از صحرا. ب.خ.کارميشوا.سال 1954.

20- مطالبی از صحرا. ب.خ.کارميشوا.سال 1958.

21- تگاه.ن.آ.بيکجانوا، خانواده در کالخوزهای ازبکستان.تاشکند 1959.ص.30.

22- مطالبی از صحرا ب.خ.کارميشوا .سال 1958.

23- هما‌نجا.

24- مطالبی از صحرا .ن.گ.بوروزنی.سال های 1961 – 1962.

25- گ.پ.واسيلوا.اشاره به اثر.ص.163؛ « مردمان آسيا وکازاخستان»

26- ش.آنا قليچ اف، زندگی سوسياليستی وفرهنگ ترکمن های کارگر ترکمنستان شوروی ( پژوهش تاريخی – مردم شناسی)، دست نويس رساله دکترا.

27- م.آ.بيکجانوا.مورساک – لباس رويی کهن ازبکها.تاشکند.ص.50 – 53.

28- نگاه.اُ.آ.سوخاروا.اشاره به اثر.ص.39.

29- مطالبی از صحرا. ن.گ.بوروزنی.سالهای 1961 – 1962.

30- مطالبی از صحرا. ب.خ.کارميشوا.سالهای 1954 – 1956.

31- مطالبی از صحرا.ن.گ.بوروزنی سالهای 1961 – 1962.

32- به استثنای اصطلاح چيرپی که ريشه شناسی آن روشن نيست.

33- فرهنگ ومعيشت دهقانان کالخوز های تاجيکستان.ص.135.

34- نگاه.ک.ای.آنتيپينا، ويژگی های فرهنگ مادی وهنرتجربی جنوب قيرقيزستان. فرونزه.1962،ص.219.

35- گزارش شفاهی ا.ای.ماخووی

36- ای.و.ساخاروا، ر.د.خوجايوا.لباس ملی کازاخ.آلما آتا 1964.ص.25.

37- هما‌نجا.

38- مطالبی از صحرا. ب.خ.کارميشوا.سالهای 1953 – 1954.

39- هما‌نجا.

40- هما‌نجا.

41- عنوان برابر ويکسانی برای لباس های مردانه وزنانه ديده ميشود ودرزمان معاصر؛ مثلا، کويلک ترکمن درحکم پيراهن مردانه وهم زنانه است.

42- اُ.آ.س.خاروا.اشاره به اثر.ص.40.

R. P. D о z у, Dictonnaire detaille des noms des vetements chez les Arabes, Amsterdam.43

.1845سال 334 ص

  44- نگاه.آ.ن.بولديروا.مقالاتی از زندگی جامعه هرات درحدود قرن های پانزده وشانزده، « آثار بخش خاوری ارميتاژ دولتی » جلد ششم.1947.ص.356.

45- مگاه.ای.و.ساخاروا.فرهنگ مادی اويغورهای اتحادشوروی، مجموعه مردم شناسی آسيای مرکزی ».بخش دو.سال  1959.ص.269 – 273.

46- ل.ز.بوداغف،فرهنگ قياسی گويش ترکی – تاتاری.جلد يک.1871- 1869، ص.277.

47- گ.پ.واسيلوا.اشاره به اثر.درزمان کنونی.گ.پ.واسيلوا برآن باور است که تصور اشتباهی است.

48- گ.پ.واسيلوا، اشاره به اثر.ص.163.نگاه به آ.س. موروزوا.اشاره به اثر.ص.98 – 113.مطالبی از صحرا .مولف سال 1960.

49- مگاه.آ.س.موروزوا.اشاره به اثر.ص.102 – 103.

50- مطالبی از صحرا. ب.خ.کارميشوا، سالهای 1957 – 1958.س.پ.روسياکينا، اشاره به اثر.ص.193.

51- نگاه. ر.پ.دوبی.اشاره به اثر.ص.327 – 334.

52- نگاه.گ.آ.پوگاچنکو.درباره تاريخ لباس آسيای ميانه وايران قرن پانزدهم ونيمه اول قرن شانزدهم.درمورد مينياتورموردنظر، « دانشگاه دولتی آسيای مرکزی بنام لنين».تاشکند 1956.

53- نگاه.همانجا.ص.97،92،105،108.

54- نگاه.گ.پ.واسيلوا.اشاره به اثر.ص.162.

55- نگاه.مطالبی از صحرا.گ.پ.واسيلوا.

56- گزارش شفاهی گ.پ.سنساروا.

57- ای.و.ساخاروا، ر.د.خوجايوا، اشاره به اثر.ص.93.

58- ای.گلاديشف و [د.و.] مورا- آيينف مسافرت از اُرسک به خيوه وبرعکس درسالهای 1740 – 41، گلاديشف افس کامل ونقشه بردارموراوين.ص.68 - 72.

59- ف.يفرموف ستوان يا‌ر فعلی، نه سال سياحت وماجرا دربخارا، خيوه،ايران وهندوستان وبازگشت ازآنجا ازطريق انگليس به روسيه را در سان پتربورگ درسال 1784 نوشت، «روسيه قديم» جلد 39.1893.ص.135 – 136.

60-  اين چنين بالاپوش ها بعنوان لباس روزمره بين ازبک ها ی نيمه کوچ درگذشته رواج پيدا کردند.نگاه.مطالبی ازصحرا.ب.خ.کارميشوا.سال 1958.

61- گزارش س.م.آبرامزون درباره اين ارائه اثر: ان.آ.کيسلياکف .پرده های صورت عروسی های تاجيک ها، « مجموعه م آ اِ »، پانزده .1953.ص.3.

62- س.م.ابرامزون.رسوم عروسی قيرقيزهای پامير، « مجموعه خاطرات م.س.آندريوا»، 1960.ص.36.

63- گ.ای.آنتی پينا، اشاره به اثر.ص.256.

64- ای.و.ساخاروا، ر.د.خوجايوا، اشاره به اثر.ص.112،114.

65- ای.و.ساخاروا، ر.د.خوجايوا، اشاره به اثر.ص.93.

66- اِ.گ.گافربرگ، انواع عقد نکاح ومراسم عروسی ها بين جمشيد ها وهزاره ها،« مردم شناسی معاصر»،1936.شماره يک.ص.97.

67- نگاه .ان.آ.کيسلياکف.اشاره به اثر.

68- س.آ.آويجانسکايا، ان.و.بيک بولاتف،ر.گ.کوزيف.هنرتزيينی – تجربی باشقير.اوفا.1964.ص.209.

69- ای.و.ساخاروا، ر.د.خوجايوا، اشاره به اثر.ص.153،155،156.

70- م.آ.بيکجانوا، مورساک – لباس رويی کهن ازبک ها.شهرتاشکند.ص.50 – 51.

71- ک.ای.آنتی پينا، اشاره به اثر.ص.256.

72- گ.پ.واسيلوا، نتايج کار گروه ترکمن طی سال 1948.جلد يک.ص.445.

73- ان.آ.کيسلياکف.اشاره به اثر.

74- نگاه .مطالبی ازصحرا.ب.خ.کارميشوا، سالهای 1957 – 1958.

75- ک.ای.آنتی پينا، اشاره به اثر.ص.173 ، 256.

76- اِ.هرتسفلد، در دروازه آسيا.برلين 1920.فهرست دوازده.

77- « هنرکهن آلتايی» 1958.فهرست 61.

78- نگاه.« قرآن» ترجمه گ.سابلوکووا.غازان 1917.ص.795 – 797.

79- نگاه.گ.آ.پوگاچنکوا.درباره تاريخ « پرنچ ها»،ص.195.

80- ريو گونزالس و کلاويخو.دفتر يادداشت خاطرات سياحت تا دربارتيمور درسمرقند درسالهای 1403 – 1404، ترجمه ای.ای.سرزنوسکی 1881.ص.293.

81- و.ناليوکين و م.ناليوکينا، اشاره به اثر.ص.96، ب.خ.کارميشوا.گروه مردم شناسی « تورک» مرکب از ازبک ها،« مردم شناسی معاصر»، 1960ريا، شماره يک.ص.21؛ مطالبی ازصحرا. ب.خ.کارميشوا.سال 1958.

82- مگاه. و.ناليوکين و م.ناليوکينا، اشاره به اثر.ص.192

83- س.آی نی، خاطرات.سال 1960.ص.345.

84- ک.ل.زاديخينا، ازبک های مصب آمودريا.ص.378.

85- س.پ.ر.سيايکينا.اشاره به اثر.ص.192.

86- گ.آ.پوگاچنکوا، الهه زن مرغيانه، « باستان شناسی معاصر» بيست ويکم – سی ام.ص.138.

87- نگاه. و.آ.مشکريس، مجسمه های گلين.موزه سمرقند1962 ص.23.

88- س.پ.تولستوف، کار گروه اعزامی خوارزم.سالهای1949 – 1953.جلد دو.ص.188.

89- نگاه.بازديد ازهنرايران « چاپ آ.پوب.لندن – نيويورک.جلد چهارم.ص.108.

90- آ.فون لی کوک، اطلس تصاوير برای هنر وتاريخ فرهنگ اسيای ميانه، برلين 1925.ص.45.

91- آ.فون لی کوک، خوچو، برلين 1913.فهرست 72.

92- نگاه.گ.آ.پوگاچنکوا، درباره تاريخ لباس آسيای ميانه وايران قرن پانزدهم ونيمه نخست قرن شانزدهم.مطابق داده های مينياتور.

93- ل.آ.آلباوم.بالاليق – تپه، تاشکند 1960،تصوير های 100،102،104،116،118 و 120.

94- « هيکل تراشی ونقاشی پنچ کنت قديم .1959.فهرست نهم.

95- ک.و.ترِوِر.مجسمه های هنر يونانی – باختر، 1940.فهرست 18 – 20. ک.و.ترِوِر اين ديس را متعلق به پيش از ميلاد ميداند(ص87) آلبوم ( « بالاليق – تپه »، ص.177 – 178).قرن ششم پيش ازميلاد را ما تاريخ قطعی تاييد می کنيم.

96- نگاه.ک.و. ترور.اشاره به اثر.ص.76.

97- گ.آ.پوگاچنکوا، پ.يا.يلکوويچ ، مقالاتی درزمينه تاريخ هنر ترکمنستان، عشق آباد.1956.ص.30.

98- نگاه.آ.س.موروزوا.اشاره به اثر.ص.98 – 113.

99- گ.آ.پوگاچنکوا، درباره تاريخ « پرنچ ها»، ص.192.

100- مطالبی از صحرا.ب.خ.کارميشوا.سالهای 1953 – 1954.

101- مطالبی ازصحرا.ب.خ.کارميشوا.سال 1958.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید