رفتن به محتوای اصلی

" بر خالی دهان های پُر فریاد "برای گرامیداشت روز کارگران

" بر خالی دهان های پُر فریاد "برای گرامیداشت روز کارگران

 

 

برای گرامیداشت روز گارگران

 و همه ی آنان که از طریق فروش کار فکری خویش امرار معاش می کنند!

" بر خالی دهان های پُر فریاد"

بادام خدابود

که تله نهادند

برخالی دهان های ِپُر فریاد امروز

و این، تردستی ِکُله سیاه ِلجوج و عبوسی بود ـ که

پی پیروزی بر دانائی

شعور را با دین شکست داد

و سر ِسران پُر ادعا را بخاک کوبید

وآنگاه: خیل واماندگان، جاخوردند

و یکسر بدو پیوستند.

او در نبرد، با نیرنگ بُرد، تا زنده بود کُشت، بعد اُفتاد و مُرد

پس از او: انسان بر قلاده کید ِاو اسیر ماند

و هیولای "شیعه" پا گرفت و شروع به بلعیدن کرد.

بر هستی نان آوران تاخت و باختِ مردمِ کار، با نام خلافت آغازید

از آنزمان تاکنون انسان رنج سهم

در روز تا شب بیگار

نه دست پُر مددی بر کام می برد

و نه دادرسی بر این بیداد می یابد!

زیرا در حکومت راستان، بیکاری و خشونتِ فقر و شلاقِ نداری، حکمت الهی دارند

و فلسفه ی گرسنگی، تنها آزمایشِ کوچکِ خدائی ست

و محنتِ انسان در درگاه او هیچگاه بی پناه نیست.

لیکن نان، رزق خدا و نبودش، تنبیه او و عاید بردبارانش بهشتِ برین فرداست

پس معاشِ محروم، اعتماد به روز معاد و در پیش اوست!

و بدین سان شد که:

 نان آوران خود گرسنه ماندند.

و خوشبینی بر سر بد بختان فروریخت

زمان ماسید و کپک زد

و روحِ پاکان، سوار زر و زور شد

چنان که چند دهه ی اولیا، برهمگان هزاره رفت

دیریست در آن بالا: بر اریکه ی رهبانیت

از مناجات پاکدامن نان

مدام، بوی بریان فریاد ـ

دودِ کباب ِوجدان می آید.

و گلوی ِبی یاورِ گرسنه

همچنان بر دندان خون آلود فقیه مانده است.

و این پائین: زعامتِ شب برای بیکاران، دعا توصلِ نان می خواند.

و در میان انصار هم، مظلوم خـواری مُد شده است!

و در مسابقه ی انتخابات: پوست و استخوان ِانسان تکیده بدست درنده ترین ها سپرده می شود

تا برائی برنده، از قساوت ِشمر و کشتار هفتاد و دو تن کربلا بالاتر گیرد

و حالا: سران ِسیر ِسینه سپر سّید  

لقمه را از دهان ایتام ِ لشگر قدس هم می دزدند.

امانی نیست از  طمع و ظلم شان

گر یکی ـ نه به اعتراض که پژواکی از درد سردهد

دودمانش سر تاسر خاکسترش کنند!

ناموس اش به سیخ کشند

زیرا اینجا: تجاوز ِبه اسیر، بخشی از قضاست!

+++

تا کی و کجای ِتحمل ِ ظلم

و سجده بر این سفره ی ِ مکر و فساد؟

و چشم امید به آستانِ آسمان بی رحمت؟

تیغِ زهرآگین، بر آن سادگی که زیر دندانِ پلشتان شد ـ

قومی که برابری انسان دشمن اش بود  و

ستمِ و شلاق بی رحمی اش

بنیاد و بندِ نافِ کوه می برید!

در این خرابه ِ زار ِ ننگِ آسمانی

این تنها: زحمتکشانِ گرسنه ـ

حمال ِشوکت ِنمایندگانِ خدا بودند

و در سور و عزایشان ِمی گریستند و می مردند

و اینانِ نرم دست و پا:

گندم نکاشته  ـ نانخورانِ مفت و سیر شدند

در سرد و گرم، بی هیزمِ رنج

مامن گرم و دلنشین داشتند

و برای کشتگر، وعظ ِ چرب و چله ِبهشت

و خوشبختی آخرت را می سرودند

تا بدانسان نردبان "گنج"ِ آسمانگیر روحانیت  بی هیچگونه رنجی ساخته شد.

 

بهنام چنگائی  7 اردیبهشت 1392

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید