نویسنده مطلب، که کمر بر
نظرات رسیده
نظر رسیده از منصور ک.
نویسنده مطلب، که کمر بر نابودی حزب چپ بسته و بیشتر نیروی خود را به جای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی، برای مبارزه با حزب چپ به کار میبرد، نه تنها ادعاهای خود را مستند نمیکند، بلکه در مواردی، آنچه را
آنچه را که هست، وارونه جلوه میدهد.
نگاهی به ادعاهای ایشان بیندازیم:
آقای وطن آبادی مینویسد: "واکاوی زوایای تاریک حزب چپ... نیز امری حتمی و ضرور ست" و خواننده را در عطش کشف این "زوایای تاریک" نگه میدارد و تا آخر نیز نمیگوید که این زوایای تاریک کدامند؟ آیا واقعی هستند یا زاییده ذهن ضد حزب چپ ایشان؟
نویسنده در ادامه، سازمان فدائیان خلق – اکثریت را "نامیرا" و حزب چپ را آلوده به "ویروس میرایی" مینمایاند.
پوشیده نیست که سازمان اکثریت زمانی، یکی از بزرگترین سازمانهای چپ خاورمیانه بود و امروز یکی از کوچکترین این سازمانهاست. سازمان اکثریت در طول 41 سال موجودیت خود، ده هزار عضو و کادر و صدها هزار هوادار خود را از دست داده است و اکنون برخی از اعضای باقی مانده آن و ازجمله آقای وطن آبادی، تلاش میکنند حزب چپ را - که سازمان اکثریت در ایجاد آن نقشی اساسی داشت – ازهم بپاشانند و از بین ببرند.
نویسنده از حزب چپ انتظار دارد که در این 3 سالی که از عمرش میگذرد، سایر گروههای چپ را زیر چتر خود میگرفت و چون این کار را نکرده است، عملش "ضدوحدت" است! عجیب نیست؟ کسی این حرف را میزند که سازمان 41 سالهاش تا حال نتوانسته است حتی با یک جریان چپ زیر یک چتر برود و تنها باری که خواست وحدت کند، با تاسیس حزب چپ اعلام کرد که اصلا از اول هم خواستار وحدت نبوده است!
نویسنده ادامه میدهد: "متاسفانه در حزب چپ... تصنیفی با هارمونی مشخص تنظیم نشده تا اعضا و هواداران، هر یک به سهم خویش، هماهنگ بنوازند نه اینکه هر کس ساز خود را بزند"
واقعا آدم از تعجب شاخ درمیاورد! این را عضو سازمان اکثریت مینویسد! سازمانی که یک ساز "هارمونی مشخص" آن با سلطنتطلبان مینوازد و ساز دیگرش با اصلاحطلبان حکومتی و ساز دیگرش تصنیف "شکوفایی جمهوری اسلامی" را در شیپور میدمد!
آقای وطن آبادی میپرسد: "آیا الان همه چپ های دمکرات زیر پرچم حزب چپ... متحد شده اند؟ آیا این حزب توانست جمهوری خواهان را تحت لوای بلوک اتحاد جمهوری خواهی درآورد و...؟"
باید پاسخ داد که: نه! حزب چپ 3 ساله نتوانست این کار را بکند. این سازمان اکثریت 41 ساله است که همه چپ های دمکرات را زیر پرچم خود درآورده است و بلوک اتحاد جمهوری خواهی را با موفقیت تحسینبرانگیزی ایجاد کرده است!
ایشان به سازمان اکثریت میبالند که "قادر است با اقشارهای مختلف جامعه پیوند ارگانیک و تنگاتنگ برقرار کند، پیوندی که بر بستر آن بر آحاد جامعه تاثیر بگذارد"!
آیا کسی تا به حال در جایی دیده و یا شنیده است که سازمان اکثریت در اعتراضات و تظاهرات سالهای اخیر در ایران تاثیری داشته باشد؟ آیا ایشان میتوانند این ادعای خود را مستند کنند یا همه اینها، تنها خواب و خیالی خوش است و ساخته و پرداخته ذهن خلاق نویسنده؟ ایشان حتی نمیتوانند موردی را مستند کنند که سازمان اکثریت در خارج از کشور توانسته باشد یک تظاهرات 500 نفری برگزار کند.
نویسنده مطلب، در بخش دوم به مقایسه حزب چپ ایران با حزب چپ آلمان میپردازد. ایشان مینویسند: "حزب چپ آلمان حاصل ادغام « حزب سوسیالیسم دموکراتیک » و « حزب کار و عدالت اجتماعی » است و ادامه میدهد که: "بعید به نظر می رسد که در روند گذار آن دو حزب آلمانی به حزب چپ آلمان موضوع دوعضویتی عنوان شده باشد؛ حال آنکه در روند تشکیل حزب چپ... کماکان بر موضوع دوعضویتی اصرار می شود و میل به کنار گذاشته آن نیست".
اقای وطن آبادی در اینجا واقعیت را وارونه میکند. از نوشته ایشان چنین برمیآید که حزب چپ، موضوع دوعضویتی را به میان کشیده و نمیخواهد آن را کنار بگذارد!
نگاهی به گزارش کنگره بنیانپگذاری حزب چپ و کنگرهی بعدی آن و نتایج همهپرسی در درون این حزب و همچنین نگاهی به کنگرههای سازمان اکثریت پس از تاسیس حزب چپ نشان میدهد که این نه حزب چپ، بلکه سازمان اکثریت بوده است که موضوع دوعضویتی را به میان کشید و ابتدا یک سال برای وحدت کامل زمان خواست و سپس آن را چند بار تمدید کرد. این تحمیلی بود به حزب چپ از سوی سازمان اکثریت، موضوعی که حزب چپ هنوز هم نتوانسته است خود را از شر آن خلاص کند!
این حزب در یک همهپرسی از اعضای خود که قابل اجرا هم بود، عضویت همزمان در حزب و سازمان اکثریت با کنشگری سیاسی را رد کرد ولی سازمان اکثریت در مقابل آن مقاومت کرد و هنوز که هنوز است، مصوبه این همهپرسی به اجرا درنیامده است.
ادامه....
نگاهی به ادعاهای ایشان بیندازیم:
آقای وطن آبادی مینویسد: "واکاوی زوایای تاریک حزب چپ... نیز امری حتمی و ضرور ست" و خواننده را در عطش کشف این "زوایای تاریک" نگه میدارد و تا آخر نیز نمیگوید که این زوایای تاریک کدامند؟ آیا واقعی هستند یا زاییده ذهن ضد حزب چپ ایشان؟
نویسنده در ادامه، سازمان فدائیان خلق – اکثریت را "نامیرا" و حزب چپ را آلوده به "ویروس میرایی" مینمایاند.
پوشیده نیست که سازمان اکثریت زمانی، یکی از بزرگترین سازمانهای چپ خاورمیانه بود و امروز یکی از کوچکترین این سازمانهاست. سازمان اکثریت در طول 41 سال موجودیت خود، ده هزار عضو و کادر و صدها هزار هوادار خود را از دست داده است و اکنون برخی از اعضای باقی مانده آن و ازجمله آقای وطن آبادی، تلاش میکنند حزب چپ را - که سازمان اکثریت در ایجاد آن نقشی اساسی داشت – ازهم بپاشانند و از بین ببرند.
نویسنده از حزب چپ انتظار دارد که در این 3 سالی که از عمرش میگذرد، سایر گروههای چپ را زیر چتر خود میگرفت و چون این کار را نکرده است، عملش "ضدوحدت" است! عجیب نیست؟ کسی این حرف را میزند که سازمان 41 سالهاش تا حال نتوانسته است حتی با یک جریان چپ زیر یک چتر برود و تنها باری که خواست وحدت کند، با تاسیس حزب چپ اعلام کرد که اصلا از اول هم خواستار وحدت نبوده است!
نویسنده ادامه میدهد: "متاسفانه در حزب چپ... تصنیفی با هارمونی مشخص تنظیم نشده تا اعضا و هواداران، هر یک به سهم خویش، هماهنگ بنوازند نه اینکه هر کس ساز خود را بزند"
واقعا آدم از تعجب شاخ درمیاورد! این را عضو سازمان اکثریت مینویسد! سازمانی که یک ساز "هارمونی مشخص" آن با سلطنتطلبان مینوازد و ساز دیگرش با اصلاحطلبان حکومتی و ساز دیگرش تصنیف "شکوفایی جمهوری اسلامی" را در شیپور میدمد!
آقای وطن آبادی میپرسد: "آیا الان همه چپ های دمکرات زیر پرچم حزب چپ... متحد شده اند؟ آیا این حزب توانست جمهوری خواهان را تحت لوای بلوک اتحاد جمهوری خواهی درآورد و...؟"
باید پاسخ داد که: نه! حزب چپ 3 ساله نتوانست این کار را بکند. این سازمان اکثریت 41 ساله است که همه چپ های دمکرات را زیر پرچم خود درآورده است و بلوک اتحاد جمهوری خواهی را با موفقیت تحسینبرانگیزی ایجاد کرده است!
ایشان به سازمان اکثریت میبالند که "قادر است با اقشارهای مختلف جامعه پیوند ارگانیک و تنگاتنگ برقرار کند، پیوندی که بر بستر آن بر آحاد جامعه تاثیر بگذارد"!
آیا کسی تا به حال در جایی دیده و یا شنیده است که سازمان اکثریت در اعتراضات و تظاهرات سالهای اخیر در ایران تاثیری داشته باشد؟ آیا ایشان میتوانند این ادعای خود را مستند کنند یا همه اینها، تنها خواب و خیالی خوش است و ساخته و پرداخته ذهن خلاق نویسنده؟ ایشان حتی نمیتوانند موردی را مستند کنند که سازمان اکثریت در خارج از کشور توانسته باشد یک تظاهرات 500 نفری برگزار کند.
نویسنده مطلب، در بخش دوم به مقایسه حزب چپ ایران با حزب چپ آلمان میپردازد. ایشان مینویسند: "حزب چپ آلمان حاصل ادغام « حزب سوسیالیسم دموکراتیک » و « حزب کار و عدالت اجتماعی » است و ادامه میدهد که: "بعید به نظر می رسد که در روند گذار آن دو حزب آلمانی به حزب چپ آلمان موضوع دوعضویتی عنوان شده باشد؛ حال آنکه در روند تشکیل حزب چپ... کماکان بر موضوع دوعضویتی اصرار می شود و میل به کنار گذاشته آن نیست".
اقای وطن آبادی در اینجا واقعیت را وارونه میکند. از نوشته ایشان چنین برمیآید که حزب چپ، موضوع دوعضویتی را به میان کشیده و نمیخواهد آن را کنار بگذارد!
نگاهی به گزارش کنگره بنیانپگذاری حزب چپ و کنگرهی بعدی آن و نتایج همهپرسی در درون این حزب و همچنین نگاهی به کنگرههای سازمان اکثریت پس از تاسیس حزب چپ نشان میدهد که این نه حزب چپ، بلکه سازمان اکثریت بوده است که موضوع دوعضویتی را به میان کشید و ابتدا یک سال برای وحدت کامل زمان خواست و سپس آن را چند بار تمدید کرد. این تحمیلی بود به حزب چپ از سوی سازمان اکثریت، موضوعی که حزب چپ هنوز هم نتوانسته است خود را از شر آن خلاص کند!
این حزب در یک همهپرسی از اعضای خود که قابل اجرا هم بود، عضویت همزمان در حزب و سازمان اکثریت با کنشگری سیاسی را رد کرد ولی سازمان اکثریت در مقابل آن مقاومت کرد و هنوز که هنوز است، مصوبه این همهپرسی به اجرا درنیامده است.
ادامه....