این حقیقتی است که اکثر مردم مصر از دولت بیکفایت آقای مرسی متنفر بودند و از سقوط آن شادمان شدند.
ولی سقوط مرسی حاکی از آینده خوبی برای مصر و دمکراسی در منطقه نیست. ارتش قدم در جای پای جمال عبدالناصر در مصر، حافظ اسد سوریه، صدام حسین عراق و آیت الله خمینی ایران میگذارد که همگی یک ویژگی مشترک داشتند. آنها همه به حامیانشان در خیابانها به عنوان منبع مشروعیتشان ارجاع میدادند و حاکمیت اقتدارگرایانه را تحت نام اراده مردم تداوم بخشیدند. ارتش مصر با مداخله برای ساقط کردن یک رئیس جمهور غیر محبوب یک سنت استبدادی در خاورمیانه را مجدداٌ تأیید کرد: افسران ارتش تصمیم میگیرند کشور چه نیازی دارد و آنها همیشه بهتر میدانند.
بطور سنتی دو نهاد در مصر خود را فراتر از پاسخگویی میدانستهاند: ارتش و قوه قضائیه. هر دو از پاسخگویی به هرگونه قدرت غیر نظامی ممانعت ورزیدهاند.
هر دو ریشه مستحکمی در رژیم سرنگون شده حسنی مبارک دارند؛ هر دو شدیداٌ سکولار، اقتدارگرا و فاسد هستند. ارتش به آمریکا و جهان تضمین داده است که پس از این کودتا دوباره در سیاست دخالت نخواهد کرد. ارتش از همه مصریها خواسته است که متحد شوند، اختلافهایشان را فراموش کنند و به دنبال انتقام نباشند.
به هر حال در عین سردادن شعار پرطمطراق مذکور، ارتش کاملاٌ اصول ابتدائی حاکمیت قانون را به سخره گرفته، اعضاء اخوان المسلمین و حزب سیاسی محمد مرسی را برای فتنه و ترغیب خشونت بازداشت کرده، ولی به راحتی هیچ فرد از افرادی که مسئول به آتش کشاندن دفاتر اخوان یا کشتن هواداران آقای مرسی بودهاند را دستگیر نکرده است.
بسیاری از به اصطلاح لیبرالها، ارتش را به خاطر حفظ آزادیهای فردی ستودهاند، در حالیکه با جسارت یکی از اولین اقدامات ارتش، یعنی بستن تمامی رسانههایی را که ارتش با آن همه عقل بینهایتش خطر برای نظم عمومی میدانست، نادیده گرفتند. این شامل الجزیره شد که دفترش در قاهره بسته، و کارمندانش تهدید و بازداشت شدند، و تجهیزاتش توقیف هم توقیف شد.
این چیز جدیدی نیست. ارتش صرفاٌ دشمنی چند دههای بین سکولارها (که معتقدند فقط آنها دمکراسی را میفهمند) و اسلام گراها (که معتقدند سکولارها فقط وقتی به دمکراسیای باور دارند که در خدمت حذف اسلام گراهاست) را مجدداٌ تأکید و تشدید کرده است. اشتباه مهلک آقای مرسی این بود که باور داشت که میتواند اعتماد و وفاداری وزیر دفاعش ژنرال عبد الفتاح السیسی را جلب کند. درعوض وی یک کودتا نصیبش شد.
سکولارها در سرتاسر خاورمیانه بطور سنتی در سر صندوق رأی شکست خوردهاند، زیرا آنها از حمایت تودههای مؤمن محروم بودهاند و در عوض مجبور بودند بر قدرت سرکوبگر ارتش تکیه داشته باشند. اسلام گراها عموماٌ در انتخاباتها موفق بودهاند، نه به خاطر کفایتشان در حکومت داری، بلکه به دلیل جذابیت متکی بر احساسات. بنابراین سکولارها با حذف و سرکوب اسلام گراها به قبضه کردن قدرت رسیدهاند. نتیجه قابل پیش یبنی، پس از آنکه آنها اعتمادشان به اصول توخالی دمکراسی و حقوق بشر سلب شد، رادیکالیزه شدن اسلام گراها بوده است.
و این اتفاقی است که احتمالاٌ مجدداٌ در مصر روی خواهد داد. اسلام گراها چگونه میتوانند جذب شوند زمانی که در حال زندانی شدن هستند، و چرا بایستی در فرایند دمکراتیک دخیل شوند وقتی میدانند که اگر در انتخابات پپیروز شوند، ارتش و قوه قضائیه احتمالاٌ دوباره دخالت و آنها را حذف خواهد کرد؟
مصریهایی که هفته پیش در قاهره خوشحالی کردند فراموش میکنند که همان پلیسی که بطور وحشیانه به تظاهرات ضد مبارک در سال ۲۰۱۱ یورش برد و سپس در خیابانها ناپدید شد، زمانی که فرصت احیاء و تثبیت رژیم قدیم فراهم شد، به سرعت بازگشت. آنها کفایت زیادی را در سرکوب وحشیانه کسانی که با آنها مخالف بودند از خود نشان دادند.
همان مصریهای خوشحال فراموش میکنند که پس از انقلاب ۲۰۱۱، ارتش از مردم تشکر و به آنها گفت که به خانههایشان برگردند و کشور را در اختیار یک دسته افسران ارتشی غیر انتخابی قرار داد. اینک همان تودههای شادمان به ارتش عذری دادهاند که یک کودتا سامان داده و در مورد سرنوشت کشور تصمیم بگیرد.
هیچ کشوری به اندازه عربستان برای تضعیف دولت مرسی و پایکوبی برای سقوطش تلاش نکرد. سعودیها درک میکنند تهدیدی که تجربه دمکراتیک مصر برای استبداد سعودی ایجاد کرد دیگر از بین رفته است.
دمکراسی بر اصل حفظ حقوق محبوبها ساخته نشده، بلکه بر اصل حفظ حقوق غیر محبوبترینها متکی است. چیزی که بسیاری از مصریها امروز فراموش میکنند این است که همان «منفعت عموم» که سرنگونی و آزار یک حزب را امروز توجیه کرد، فردا سرکوب هر کسی که قدرت ارتش و قوه قضائیه مصر را مورد سؤال قرار دهد، توجیه خواهد کرد.
تظاهر کنندگان ضد مرسی باید به سوی کاخ ریاست جمهوری راهپیمایی میکردند و بر بیطرفی ارتش پافشاری میکردند. در آن شرایط ارتش از مرسی حمایت نمیکرد. استفاده از نافرمانی مدنی برا ی برکناری مرسی یک مسیر طولانیتر و سخت تری میبود، ولی در درازمدت یک سنت تحول سیاسی غیر اجبار آمیز که مصر بدان نیازمند است، ایجاد میکرد.
این بار ارتش با معترضین موافقت کرد. ولی دفعه بعد، وقتی که تظاهر کنندگان مطالبهای داشتند که با منفعت ارتش همخوان نبود، آنها سرنوشتی کاملاٌ متفاوت خواهند داشت. امروز آنها «مردم» نامیده میشوند، فردا خرابکاران فتنه گر نامیده میشوند. یک سال از این تاریخ، جوان خوش خیالی که وقتی مرسی سقوط کرد جشن گرفت و رقصید، شاید به آسانی خود را در سلول کنار سلول اخوان المسلمین ببیند.
* خالد ابوالفضل استاد حقوق دانشگاه کافرنیا در لوس آنجلس و نویسنده کتاب «سرقت بزرگ: نجات اسلام از دست افراطیها» است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید