رفتن به محتوای اصلی

مرد عبور از بحران [هاشمی رفسنجانی]/مانده در بحران ها

مرد عبور از بحران [هاشمی رفسنجانی]/مانده در بحران ها

هاشمی رفسنجانی "کلید" حل مشکلات حکومت را در سیاست خارجی می داند. این حرف درستی است. او به راه حلی برای عبور رژیم از بحران هسته ای شدن کشور و در نتیجه تحریم های بین المللی می اندیشد. دائما نیز همین امر را مورد تاکید قرار می دهد و از افراط گرایی پرهیز می دهد. این هم حرف درستی است. رفسنجانی می داند که جمهوری اسلامی برای هسته ای شدن اعم از این که به گفته خودش، فعلا اهداف غیر صلح آمیزی از هسته ای شدن نداشته باشد یا به گفته ی جامعه ی جهانی به رهبری غربی ها داشته باشد، در هر حال این مسئله و به ویژه طولانی شدن و بحرانی تر شدن آن در دوران 8 ساله ی دولت ناشی از بصیرت دینی(!؟)، وضعیت رژیم را به شدت در بحران قرار داده که تا راه حلی برای برون رفت از آن پیدا نشود، شرایط نه تنها بهتر نمی شود که روز به روز بدتر خواهد شد.

تا پیش از انتخاب روحانی در یک انتخابات استصوابی و غیردموکراتیک، رفسنجانی هیچ امیدی برای پیدا کردن راه حل این بحران نداشت؛ برای این که به زعم خودش، دولت افراطی و ماجراجوی احمدی نژاد کار را بدتر می کرد. اینک که یک کارگزارانی مورد پشتیبانی هاشمی رفسنجانی روی کار آمده، اما باز این سیاستمدار کهنه کار و محافظه کار اسلام گرا، همان نگرانی های گذشته را تکرار می کند. سوالی که ممکن است برای برخی اذهان ناآشنا با ساخت و بافت قدرت در ایران به وجود بیاید این است که مگر همین رفسنجانی نبود که راه حل عبور از بحران را انتخاب یک فرد معتدل – بخوانید خودش یا از حامیان خودش – می دانست؟ و مگر همین رفسنجانی نبود که مدعی شد انتخابات (استصوابی و غیردموکراتیک) اخیر، آزادترین انتخابات در دنیا است؟

پس این نگرانی او و این عدم اطمینان او به حل بحران های رژیم ناشی از چیست؟ او از مردم دعوت کرد تا به کاندیدای مورد نظر او و خاتمی رای بدهند و اقلیتی از واجدین شرایط رای در ایران – 18 میلیون از 51 میلون واجدین شرایط – به روحانی رای دادند و به آقایان لبیک گفتند (بگذریم که رفسنجانی مطابق معمول دبه درآورد و اعلام کرد دولت جدید خزانه ی خالی را تحویل می گیرد که مفهوم ضمنی حرفش این بود که از دولت جدید توقع نداشته باشید؛ چیزی که خاتمی با صراحت اعلام کرد. و این در حالی بود که پیش از رای آوردن، از این حرف های مایوس کننده یا کمتر می زدند یا جوری می گفتند که اگر ما رای بیاوریم مشکلات حل خواهد شد). اما به هر حال، کاندیدای مورد نظر آنها به هر دلیل و در شرایط سرکوب مطلق آزادی خواهان، بر کرسی ریاست جمهوری سکتاریستی-اسلامی جلوس خواهد کرد. ولی ایشان و دیگر رهبران اصلاح طلب-محافظه کار اسلام گرا، به گونه ای حرف می زنند که انگار پیروز نشده اند و گویا باید از کس یا کسانی البته با استفاده از دیپلماسی عمومی بخواهند یا مجوز بگیرند که اجازه بدهند دولت کلید خودش را بیندازد در قفل پرونده ی هسته ای و روابط خارجی، تا راه حل کردن بحران ها در اکسیر مشکل گشای اعتماد سازی را پیدا نماید.

اما رفسنجانی-خاتمی و تیم های حمایت کننده از هر کس بهتر می دانند که در این بافت قدرت و این ساختار عجیب و غریب... حتا اگر رئیس جمهوری با رای 20 میلونی در 2 خرداد 76 بر سر کار بیاید و شور و نشاط اجتماعی و ملی ایجاد کند و همه ی نیرو های مترقی از آن پشتیبانی کنند، در نهایت سرنوشت آنها به دولت احمدی نژاد و مجلس هفتم و... ختم می شود؛ چه رسد که روحانی با یک رای شکننده و تحریم او از سوی نیرو های مترقی و سکولار-دموکراسی خواهان بر سر کار بیاید و هیچ پشتیبانی جدی در برابر سرکوبگران سوار بر قدرت، به دلیل هویت تاریخی خودش از یک سو و تجربه ی مردم از عملکرد رژیم، نیز نداشته باشد، و شرایط او به گونه ای باشد که جناح سرکوبگر به همان اندازه در پی مصادره ی او به نفع خود باشد که جناح اصلاح طلب است. و مفهوم این رفتار سیاسی چیزی جز عدم شفافیت در شعارها و خواسته ها و جایگاه سیاسی-اجتماعی نیروی به ظاهر برنده نیست که نتیجه ی آن از پیش معلوم است. رفسنجانی-خاتمی زیرک تر از آن هستند که این چیزها را ندانند، اما گویا در نظر دارند گام به گام حریف را از قدرت پیاده کنند و در یک پروسه ی درازمدت به اصلاحات محافظه کارانه ی اسلامی دست پیدا کنند. و البته آرزو بر جوانان عیب نیست. اما این آقایان هیچکدام جوان نیستند!

در هر حال من از همان ابتدا میزان تاثیر دولت اصلاح طلب-محافظه کار اسلام گرای پسا احمدی نژادی برای دموکراسی خواهان را در اندازه ی یک تنفس قلمداد کردم که اجازه بدهد نسیمی بوزد تا آزادیخواهان نفسی تازه کنند، و هنوز بر آن حرف خودم هستم؛ اگرچه گروهی آن را تقلیل گرایی بدبینانه تلقی می کنند و گروهی انتظاری خوشبینانه و در عین حال در تضاد با آرمان های بلندمدت دموکراسی خواهانه. اما در مورد سیاست خارجی، با سخنان اخیر سپاهیان و رهبرشان جای هیچ تردیدی نگذاشت که قرار نیست هیچ اتفاق جدیدی بیفتد، و روحانی اگر هنری دارد این است که سر طرف مقابل را شیره بمالد تا کارهای هسته ای به پیش برود. این است که رفسنجانی نمی تواند در کوتاه مدت امید به تغییری داشته باشد و غربی ها نیز گویا این بار دست آقایان را خوانده اند. البته شاید رفسنجانی باید به این دیپلماسی عمومی، آن هم بعد از رد صلاحیت شدن، که نفوذ این دیپلماسی در بین رفقای صاحب قدرت خودش را از دست داده، و در بخش هایی از مردم افزایش داده، ادامه بدهد تا شاید در 4 و 8 سال بعد اتفاقی بیفتد. گو اینکه ایشان هم نشان دادند خیلی صبور هستند و این 8 سال نیز مهم نخواهد بود و صبر می کند. تا بعد از... اگر آقای هاشمی البته عمر دراز داشته باشد، بتواند به راه حلی اساسی برای عبور از بحران دست پیدا کند. این سرنوشت قدرت سیاسی در ایران، با لحاظ شرایط درونی و بین المللی موجود. اما سرنوشت مردم نیز در نهایت و با همه ی بی کاری ها و گرانی ها و فشارهای سیاسی و اجتماعی و سرکوب ها، در دست خودشان است و خود تصمیم خواهند گرفت.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
منبع:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10201791626892830&set=a.1179117518551.2027547.1246552974&type=1

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید