همپالگیهای بهزاد علیشاهی بعد از چند ماه تلاش مستمر و استفاده کردن از موقعیت به تعطیلات رفتن دو تن از مسئولان هلندی و طرح جانشین موقت آنها برای شناسایی افراد مرتبط، ظاهراً موفق به اجازه یک آکسیون در جلوی پارلمان هلند شدند تا به اصطلاح از حقوق بهزاد علیشاهی دفاع نموده و خواهان آزادی او گردند. تجمع چند نفره روز پنجشنبه و قول غیر عملی وکیل بهزاد علیشاهی، بوی کباب را به مشام اصغر کیانی رساند و از جا برخاست و له له زنان شگرد قدیمش را که مدتی متوقف کرده بود از سر گرفت. این از نان و آب افتاده نمی تواند بفهمد که نه از کباب خبری است و نه از پپسی باز شده، آنچه که به مشام او و همپالگیهایش خورده بوی کباب نیست بلکه دارند خر داغ می کنند و بزودی بساط کلیه مزدوران وزارت اطلاعات از جمله خود او در اروپا جمع می شود. این مفلوک به وجد آمده، سخنرانی دو سال پیش آقای داریوش مجلسی در مراسم چهلم هادی شمس حائری را به عنوان سند معتبر بر علیه امرالله ابراهیمی بطور خصوصی برای این و آن می فرستد تا بتواند با پائین آوردن حمایت ایرانیان آزاده از اقدامات قانونی بنده و یارانمان علیه مزدوران وزارت اطلاعات و در صدر آن خودش را کمرنگ و بی اثر نماید. اولاً که بنده هیچوقت با "نهضت مقاومت ملی" و شخص دکتر شاپور بختیار مخالفتی نداشتم و به دفعات از 37 روز نخست وزیری دکتر شاپور بختیار بعنوان بزرگترین شانس و بهترین موقعیت استفاده نشده یاد کردم و بر این باور بودم و هستم که اگر از دولت او حمایت و یا حداقل بر علیه آن فعالیت نمی کردیم، اسیر خمینی و خمینی صفتان نمی شدیم و شاهد اینهمه جهل و جنایت نمی بودیم. پس اشکالی در شرکت جلسات " نهضت مقاومت ملی" حتی به عنوان عضو و یا کادر رسمی آن نمی دیدم و نمی بینم که مزدوران وزارت اطلاعات به خواهند از آن بعنوان مدرک علیه بنده استفاده نموده و در پستو به این و آن نشان دهند. دوماً جلساتی را که آقای مجلسی به آن اشاره می کند، نه "جلسات نهضت مقاومت ملی"، بلکه جلسات ائتلاف چند گروه اپوزیسیون بود که بنده هم به دعوت حزب دمکرات کردستان ایران بعنوان فرد "مستقل و دمکرات" در آن شرکت می کردم. بعد از آن هم فعالیت این جریانات در قالب "کنفرانس ملی" ادامه یافت و بنده تا آخرین جلسه آن هم شرکت کردم. مسعود جابانی در آن دوران هوادار سازمان مجاهدین خلق بود و با انجمن مجاهدین در هلند ارتباط داشت و بعد از آن ارتباطش را قطع کرد و چند سالی است که بر علیه آن فعالیت می کند. مطمئناً مسعود جابانی و محمدرضا اسکندری در هیچیک از آن جلسات شرکت نداشتند و بعدها در جلسات "اتحاد جمهوری خواهان" شرکت می کردند که همانطوری که آقای مجلسی در سخنانش گفتند، بنده در آن شرکتی نداشتم. اولین افشاگری ما علیه کریم حقی منیع در پائیز سال 1995 منتشر شد که بعد از آن هادی شمس حائری موضع گیری علنی علیه مرا آغاز کرد. بعد از آن افشای جریان موسوم به ژنو صورت گرفت که طي نامهاي به آقاي موریس كاپيتورن و وزارت كشور هلند که سازمان اطلاعات و امنیت هلند زیر مجموعهاش است، اطلاع داديم كه مسئول و هماهنگ كننده اين هيئت، كريم حقي منيع، كادر رسمی وزارت اطلاعات است. از آنجایی که نامه به آقای موریس کاپیتورن، وزارت کشور، پلیس هلند و اطلاعیه محکوم کردن آن حرکت با امضای شخصی بنده بود، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برای خنثی کردن فعالیتهای ما، روحیه دادن و جذب افراد بیشتر برای دور بعدی این مأموریت، به نفوذیهای خود از جمله اصغر کیانی دستور داد که تأکید کنند این هئیت با سرپرستی و یا همراهی امرالله ابراهیمی به ژنو رفت و می رود و از طرف دیگر کریم حقی منیع دستور گرفت که در پیامهای خصوصی به اضداد مجاهدین خلق بگوید که امرالله ابراهیمی مزدور مخفی رجوی است. در این مورد هادی شمس حائری بر خلاف کریم حقی منیع علیه من موضع علنی گرفت اما بعد از چند سال به یکی از این سخنرانان گفت : آنچه که امرالله علیه کریم حقی نوشت، صحت دارد. البته در آن زمان با اقدامات پلیس هلند خیلی از مسائل روشن شده بود. همچنین شنیدم که محمدرضا اسکندری هم بعد از مدت کوتاهی به صحت گفتههایم پی برد و ارتباطش را با کریم حقی قطع کرد. اما در مورد اصغر کیانی باید عرض کنم که اگر فکتهای درج شده در " فـــراخـــوان بــرای تـحـت فـشـار قــرار دادن دولـت هـلـنـد جـهـت دسـتـگیــری مــزدوران وزارت اطــلاعــات در ایــن کــشــور" و همچنین اعترافات مزدور احمد جعفری صحت ندارد، علناً آن را در همین سایت ایران گلوبال و یا هر سایتی که بازدید کننده دارد تکذیب کند تا هم سرکردگان وزارت اطلاعات که از ایران به او فرمان می دادند، هم سازمان اطلاعات و امنیت هلند که مکالمه تلفنی او با سرکردگان وزارت اطلاعات را ضبط و به دادگاه ارائه کرد و در جریان ریز مسائل هست و همچنین مردمی که از این جریان بی خبرند بخوانند. ما هم می توانیم تکذیبه او را بر سر سازمان اطلاعات و امنیت هلند بکوبیم و آنها را وادار به اقدامات جدیتر کنیم. بخصوص که خودشان گفتند کسی که از ایران با اصغر کیانی در هلند تماس می گرفت همان فردی است که مقدمات ترور دکتر قاسملو را فراهم کرده و اسمش هم در آن پرونده آمده است. مطمئناً تلاشهای او و همپالگیهایش مذبوحانه است و مزدوران وزارت اطلاعات فرجامی جز دستگیری و زندان نخواهند داشت. قبل از شروع پاراگراف بعدی، ضروری است به اطلاع هواداران مجاهدین خلق برسانم که قبلاً در " نفوذ وزارت اطلاعات در صفوف اپوزیسیون بیوقفه ادامه دارد"، اشاره کردم که وزارت اطلاعات با سفارش اصغر کیانی در جهت "به کنترل در آوردن انجمن مجاهدین در هلند"، برای دختر خانمی پاسپورت و ویزا تهیه کرد و او را از فرودگاه مهرآباد به اروپا فرستاد. حال اضافه می کنم که در خلال آن ماجرا پسر خاله دختر خانم مذکور که شوهر خواهرش هم شد، به عضویت وزارت اطلاعات در آمد و هم اکنون یکی از مسئولین وزارت اطلاعات در بخش اطلاعاتِ مربوط به هواداران مجاهدین خلق است. پس متوجه باشید این شیادان خمینی صفت با مظلوم نمایی به اطلاعات شما دسترسی پیدا نکنند.
مرعوب هجمه و جوسازیهای وزارت اطلاعات نخواهیم شد. مزدوران وزارت اطلاعات با شگردهای مختلف می خواهند ما را به عقب نشینی و یا سکوت وادارند. قبلاً اعلام کرده بودم و در اینجا مجدداً تکرار و تأکید می کنم که مرعوب هجمه و جوسازیهای مزدوران وزارت اطلاعات نخواهیم شد. عقب نشینی نخواهیم کرد. پا را از روی پدال گاز بر نخواهیم داشت. بر سرعت و توان خویش خواهیم افزود و مطمئناً موفق به جمع کردن بساط کلیه مزدوران رژیم در همه کشورهای اروپایی خواهیم شد. اگر کسانی که ناخواسته و یا به اجبار وادار به همکاری با وزارت اطلاعات شدند از این باندها فاصله بگیرند و مسیرشان را عوض کنند، ما اقدام قانونی علیه آنها را متوقف کرده و حتی از آنها حمایت می کنیم ولی اگر همچنان به فعالیت و همکاریشان با وزارت اطلاعات ادامه دهند، بی تردید فرجامی جز دستگیری و زندان نخواهند داشت. مدارک محکمه پسند و اهرم فشاری در دست ما هست که با آنها می شود دُوَل اروپایی را وادار به دستگیری و محاکمه همه مزدوران کرد. خوشبختانه ایرانیان آزاده هم با ما همراه هستند و این همان چیزی است که نقش مؤثر در وادار کردن دولتهای اروپایی جهت اقدام قاطع در این زمینه دارد. فراخوان زیر و اقدامات قانونی در کشورهای اروپایی، بخصوص آلمان و فرانسه را با جدیت بیشتری دنبال می کنیم.
فــراخــوان بــرای تـحـت فـشـار قــرار دادن دولـت هـلـنـد جـهـت دسـتـگیــری مــزدوران وزارت اطــلاعــات در ایــن کــشــور
عـدم قاطعیت سازمان امنیت داخلـی هلـند، مزدوران وزارت اطـلاعـات در ایـن کـشور را گستـاختر کرده است
آنچه که کشور پادشـاهی هلند را به عرصـه تاخت و تاز مزدوران رژیم جهل و جنایت حاکم بر ایران بدل ساخته، نه قانون این کشور، بلکه منافع اقتصادی دولت این کشور است.
مروری بر گذشـته، از دیـروز تا امـروز، ایرانیـان آزاده نـخـواهنـد گذاشـت که روال دیـروز و امــروز ادامــه یابـد
* وقتی وزارت اطلاعات از جدائی و رسیدنِ هــادی شــمــس حــائــری به هلند مطلع شد، دو تن از کادرهای وزارت اطلاعات که عراقی الاصل بودند بودند را به کمپی که او در آنجا به سر می برد فرستاد تا زمینه را برای درگیری او با سازمان مجاهدین خلق آماده سازند. هر دو مزدور در ماه اوت 1992 شناسایی شدند و پروندهای برای آنان تشکیل شد. با اینکه مدارکی دال بر ارتباط آنها با وزارت اطلاعات و حتی زمان و مکان تماس تلفنی آنها به پلیس اطلاع داده شد، پلیس برای دستگیری آنها اقدام نکرد و سر انجام هر دو غیب شدند.
در سال 1994 پروندهای برای مــحــمــود جــعــفــری (انوش) تشکیل شد. در فوریه 1995 انوش به قتل رسید و در این مدت تمامی افراد شبکه او شناسایی و مکالمات تلفنی آنها توسط پلیس هلند ضبط می شد که در ادامه به نمونههایی از آن که در دادگاه ارائه شده، اشاره خواهم کرد. لازم به ذکر است که قبل از به قتل رسیدن انوش، بيش از ده بار به پليس مراجعه كرده و پليس را تهديد كردیم كه اگر او را دستگير نكند با رسانههای هلندي مصاحبه خواهیم كرد ولي پليس اصرار داشت اين مسئله باید مخفي بماند. بعد از به قتل رسيدن انوش، وزارت اطلاعات برادرش احمد جعفري كه از مدتها قبل تحت آموزشهاي اطلاعاتي اين سازمان قرار داشت و قرار بود براي فعاليت به امريكا اعزام شود، را، به دو منظور به هلند فرستاد. مأموريت اول او اين بود كه تمامي اسناد و مداركِ به جا مانده از انوش را براي وزارت اطلاعات ارسال دارد و مأموريت دوم او پر كردن جاي خالي برادر مقتولش در صفوف اپوزیسیون بود. وزارت اطلاعات نمي دانست کسی را برای جانشینی انوش انتخاب کرده که قبل از رسیدن به هلند شناسایی شده و هنوز از راه نرسيده در شعاع ديد سازمان امنيت داخلی هلند قرار گرفته است. بدين ترتيب، قبل از اینکه رژيم، مأمور آموزش ديده خود احــمــد جــعــفــري را براي دريافت و ارسال اسناد و مدارك به جا مانده، اعزام كند، تمامي اسناد و مدارك كه شامل چهارصد و هفتاد و نه ساعت نوار مكالمه كه تلفني و حضوري - با ميكروفون مخفي - ضبط شده است، چهار دفتر خاطرات كه مجموعاً ششصد و هشتاد و چهار صفحه است، چهار سالنامه كه در آن قرار ملاقاتها و كارهاي روزانهاش نوشته شده است، هزار و نصد و شصت و سه صفحه گزارش كه بيش از هزار صفحهاش كپي است و سامسونيتي كه در آن ضبط صوت و ميكروفون مخفي كار گذاشته شده، كشف و ضبط شده است. با این وجود، پلیس هلند اقدام به دستگیری احمد جعفری نکرده و مخالف افشای او و این شبکه بوده است. بعد از افشای احمد و سر انجام اعتراف او، پلیس با بهانه یافتن سرنخهای دیگر، دست او را باز گداشت. احمد جعفری به آلمان رفت و صاحب هتل- رستورانی در شهر کلن شد که جلسات اکثر گروههای سیاسی در آنجا بر گزار می شد. پلیس آلمان از اول در جریان کادر وزارت اطلاعات بودن او قرار گرفت. پرونده شبکه جاسوسی انوش در این سالها جریان داشته و دارد. اعضای این شبکه و باند، هیچگاه از شعاع دید سازمانهای ضد جاسوسی و شاید هم پلیس امنیت داخلی کشورهای اروپایی دور نبودند. پلیس آلمان که از ابتدا این هتل - رستوران را زیر نظر داشت، سر انجام وارد هتل - رستوران شد و همه اسناد و مدارک را با خود برد. لازم به ذکر است که پلیس حتی سراغ مدارکی که در زیر زمین خانه دیگران مخفی شده بود تا در صورت لو رفتن هتل – رستوران در امان بماند هم رفت و آنها را با خود برد. هر چند احمد الان آزاد است اما پاسپورتش گرفته شده و تنها شانس ماندن او در آلمان، قانون الحاق خانواده است. او دارای فرزندی است که در آلمان به دنیا آمده و مادر فرزندش هم در هیچیک از جرمهای او دخیل نیست. رژیم وحشت دارد که پلیس آلمان او را خطری برای امنیت کشور و ایرانیان مقیم آلمان تشخیص دهد. اگر چنین شود، قانون الحاق خانواده هم نمی تواند به او کمک کند و آنگاه او دستگیر و به ایران بر گردانده خواهد شد.
همانطوری که در فوق اشاره کردم، سازمان امنیت داخلی هلند، مکالمات تلفنی اعضای شبکه انوش را ضبط می کرد. مکالمه تلفنی اصــغــر کــیــانــی را پلیس هلند به دادگاه ارائه کرده بود. نام یکی از سرکردگان وزارت اطلاعات که از ایران به اصغر کیانی در هلند زنگ می زد، در پرونده ترور زنده یاد دکتر عبدالرحمان قاسملو به عنوان کسی که مقدمات این ترور را آماده کرده، آمده است. علاوه بر این، در بین مدارک کشف و ضبط شده که در پاراگراف قبلی اشاره شد، مدارک زیادی در این مورد بود اما پلیس تأکید و اصرار داشت که هیچکس نباید از این موضوع مطلع شود. در آنزمان اصغر کیانی آزادانه وارد انجمن سازمان مجاهدین خلق در هلند می شد و می توانست خطری برای این سازمان باشد. بدین خاطر از پلیس درخواست کردیم که این موضوع را به سازمان مجاهدین اطلاع دهیم اما پلیس سخت مخالفت کرد و با تندی گفت که اگر نیاز باشد، خودمان اطلاع می دهیم. مطمئن بودیم که به مجاهدین اطلاع نخواهند داد. خودم آقای مهدی یعقوبی و مدتی بعد برادر کوچکتر اصغر کیانی را دیدم و به آنها گفتم که لطفاً حضوری به اصغر کیانی بگوئید که هم انوش، هم احمد، هم مجید و هم کسی که از ایران به او زنگ می زند، از کادرهای وزارت اطلاعات هستند و پلیس مکالمه ضبط شده او را به دادگاه ارائه کرده است. اصغر وقتی پیام را اول از آقای مهدی یعقوبی و بعد از برادرش شنید، فکر کرد که فقط من در جریان این ارتباط هستم و برای همین، بی توجّه به اینکه تلفنش تحت کنترل پلیس است، می خواست با تهدید و فحش خواهر و مادر مرا ساکت کند. پلیس از اینطریق متوجه شد که من جریان را به اطلاع او رساندم و سخت شاکی شد. گفتم فقط می خواستم مطمئن شوم که او آگاهانه در این راه قدم گذاشته و یا اینکه از روی ساده لوحی به دامشان افتاده است. در آنروزها مزدور احمد جعفری همیشه تعقیب می شد. شبی که در منزل اصغر کیانی بود، ما به پلیس اطلاع دادیم و گفتیم بودن احمد در آن خانه می تواند خطر جانی برای مسئولین مجاهدین داشته باشد و به جد خواهان دستگیری شدیم. کشمکشهای ما با پلیس تا قریب به دو شب ادامه یافت و پلیس حتی اجازه نداد که ما تا بیرون آمدن احمد جعفری از آن خانه، آنجا را زیر نظر داشته باشیم.
در سال 1992 تشکّلی با نام " کــانــون فرهــنــگی – هــنــری آوا " در شهر روتردام هلند شروع به کار کرد. هر چند این به اصطلاح کانون در اوایل کار توانسته بود افراد صادقی را هم حول اسناسنامهای که توسط وزارت اطلاعات نوشته بود جمع کند، اما یک مرکز جاسوسی بود که برای شناسایی، دریافت اطلاعات و به انفعال کشاندن فعالین سیاسی تأسیس شد. این مرکز جاسوسی که مسئولین آن مستقیماً با وزارت اطلاعات در ارتباط بودند، در سال 1995 شناسایی و افشا شد و مدارکی دال بر جاسوسی آنها در اختیار پلیس قرار گرفت اما متأسفانه پلیس هیچ اقدامی نکرد و مدتها بعد از افشا شدن و ارائه مدارک جاسوسی، از دولت هلند هم سوبسیدی دریافت می کرند.
وزارت اطلاعات کتابها و جزواتی که بر علیه سازمان مجاهدین خلق ایران نوشته شده بود را از طریق عواملش بصورت کارتنی در کتابخانههای شهرهای بزرگ هلند قرار می داد تا مجاناً در اختیار همگان قرار گیرد. افرادی که این کتابها و جزوات کارتنی را در کتابخانهها می گذاشتند شناسایی و حتی از دو مورد در حین انجام عمل عکس گرفته شد و در اختیار پلیس قرار گرفت اما پلیس گفت " قانون هلند " اجازه دستگیری توزیع کنندگان چنین کتابهایی را به ما نمی دهد و چنین کارهایی در هلند جرم محسوب نمی شود. بعنوان مثال مقاله " نه به اون زینب و کلثوم گفتنت و نه به این دایره و دمبک زدنت " در نشریه " راه کارگر " که در واکنش به کنسرتهای موسیقی شورای ملی مقاومت بود، توسط وزارت اطلاعات بیش از سه هزار نسخه فقط از دستگاه کپی سازمان پناهندگی با کد 102 تکثیر و در کتابخانه و محل تجمع افراد سیاسی گذاشته شد و ما این موضوع را همان روز به پلیس اطلاع دادیم تا پلیس بتواند صحت گفته ما را ردیابی کند ولی پلیس حتی نسبت به سوء استفاده از امکانات دولتی واکنش نشان نداده است. لازم به ذکر است که هدف از این اقدام نه تبلیغات برای " راه کارگر "، بلکه صرفاً برای تفرقه در میان دو جریان سیاسی صورت گرفت.
پرونده صــمــد آل ســیّــد در ماه اوت 1992 گشوده شد و در شرایطی که تحت نظر پلیس قرار داشت، بارها با سر کردگان وزارت اطلاعات ملاقات کرد و دستوراتی گرفت. با اینکه فقط چند کلاس درس خوانده و بر خواندن و نوشتن فارسی تسلط ندارد، وزارت اطلاعات به سر دبیری و مدیر مسئولی او نشریهای به نام " ایران آینده " منتشر می کرد که علیه سازمان مجاهدین خلق مطلب می نوشت. او الان در فیسبوک فعال است و علاوه بر جعل آی دی افراد، بالای 30 صفحه و آی دی برای زیر نظر گرفتن فعالین سیاسی در فیسبوک از جانب او اداره می شود. پلیس در جریان کامل فعالیت او بوده و هست اما تا کنون برای دستگیری او اقدام نکرده است.
یکی از دستیاران انوش، بنام اکـبـر قـراجـه (مــجــیــد)، مدتها قبل از به قتل رسیدن انوش، شناسایی و تحت نظر سازمان امنیت داخلی هلند بود. با اینکه او همراه انوش در خارج از هلند هم با سر کردگان وزارت اطلاعات ملاقات حضوری داشته و مدارکش هم به پلیس تحویل داده شد، مدتی بعد از دستگیری و بازجویی آزاد شد.
در پائیز سال 1995 پروندهای برای کادر رسمی وزارت اطلاعات، کــریــم حــقّــی مــنــیــع تشکیل شد. در ژانویه سال 1996 فشارهاي جامع بين المللي موجب شد كه خمینی صفتان حاکم بر ایران به آقاي موريس كاپيتورن، گزارشگر ويژه كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد، اجازه دهند تا براي تهيه گزارش از وضع حقوق بشر در ايران، به ايران سفر كند. از آنجايي كه اين افتخار نصيب آقاي كاپيتورن شده بود، ايشان قبل از سفر به ايران، روز شانزدهم و هفدهم ژانويه را به اپوزيسيون خارج كشور اختصاص دادند تا قبل از رفتن به ایران، صحبتهاي آنها را بشنوند و آخرين اطلاعات نقض حقوق بشر توسط جانيان حاكم بر ايران، كروكي زندانها و شكنجه گاهها، اسامي زندانيان و .... را از اينان دريافت كنند. خمینیصفتان كه با اجبار و اكراه سفر آقای كاپيتورن را پذيرفته بودند، در صدد بر آمدند تا براي منحرف كردن افكار و كمرنگ كردن جنايات خودشان، " هيئتي از اعضاء جدا شده مجاهدين " را به ژنو بفرستند تا به آقای كاپيتورن بگويند كه نقص حقوق بشر نه توسط رژیم جهل و جنایت حاکم بر ایران بلکه توسط سازمان مجاهدين خلق صورت مي گيرد. وزارت اطلاعات بيشترين انرژي را روي اينكار گذاشته بود. مزدور كريم حقي منیع كه در آن زمان کمتر از يك سال بود كه رسماً بعنوان كادر وزارت اطلاعات فعاليت مي كرد، مأمور شد تا " اعضاء جدا شده مجاهدين " را براي رفتن به ژنو بسيج كند. ما طي نامهاي به پلیس اطلاع داديم كه مسئول و هماهنگ كننده اين هيئت، كريم حقي منيع، كادر رسمی وزارت اطلاعات است و خواهان دستگیری او شدیم. نامهای که برای آقای موریس کاپیتورن نوشته بودیم را به پلیس داده و از آنها خواستیم که محتوای نامه را تأئید کنند تا گزارشگر ويژه كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد از پذیرفتن این هیئت سر باز زند. پلیس حتی حاضر نشد طی گزارشی به موریس کاپیتورن اطلاع دهد و یا از رفتن این " هیئت " به ژنو جلوگیری کند. وزارت اطلاعات در تابستان سال 1998 کریم حقی منیع را فرا خواند تا حضوراً مأموریت جدیدی را به او ابلاغ و توجیه کند. چند روز بعد از سفر او، جریان را به پلیس اطلاع دادیم و همچنین بعد از بر گشتن او نامهای نوشتیم و در آن ذکر کردیم که مأموریت جدید او تفرقه بین سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروههای سیاسی اپوزیسیون است و در این راستا از او خواسته شده تا ترتیب مصاحبه با گروهها و شخصیتهایی که از شورای ملی مقاومت جدا شدند و یا به آن نپیوستند را بدهد. در سپتامبر 1998 مدارک محکمه پسندی دال بر کادر رسمی وزارت اطلاعات بودن کریم حقی منیع در اختیار پلیس قرار گرفت. پلیس با اینکه قول دستگیری او را به ما داده بود، مسئله را با بهانههای مختلف تا فوریه 2000 کش داد و آنگاه او و دیگر اعضای باندش را بعد از بازجویی و " اخطار "، آزاد کرد. بعد از آزادی او و اعضای باندش، پلیس به ما گفت، مدارکتان کافی است و نشان می دهد که آنها با وزارت اطلاعات کار می کنند اما طبق قانون هلند ما نمی توانستیم آنها را زندانی کنیم. ( اقدامات و گفتههای پلیس آلمان در این مورد را جداگانه خواهم نوشت ). قبل از اولین افشاگری علیه کریم حقی منیع، آذرخش توانسته بود در اکثر محافل مرتبط به آن طیف، حداقل یک نفر بگمارد. قرار شد چند روز قبل از افشاگری، آنها در نقش منتقد و مخالفِ من ظاهر شوند تا بـعـد از افـشـاگـری بـتـوانـنـد تـمامی حرکات را زیر نظر داشته و واکنشها را گزارش دهند. بعد از افشاگری، نــاصــر خــواجــهنــوری با آنها تماس گرفت و گفت که واکنش نشان ندهند و در صدد یک تشکیلات بر آیند. به آنان گفت اگر شما یک تشکیلات قوی داشته باشید، رجوی افرادی مثل امرالله را دوباره به عراق بر می گرداند چون تلاشش را بی فایده می بیند. واکنش علنی علیه او کار را خرابتر می کند. برای جلوگیری از فعالیت امرالله دو راه پیش روی ماست که ما هر دو را دنبال می کنیم. خراب کردن رابطه او و مجاهدین که خوشبختانه دوستان مشغول هستند و یا کار را به جایی رساندن که او به عراق بر گردد. او از امریکا به آلمان آمد و ما هم جریان را به پلیس اطلاع دادیم و گفتیم که او برای ملاقات با شمس حائری و کریم حقی از آلمان به هلند می آید. روز ورود او به هلند، از پلیس درخواست کردیم که او را دستگیر و بازجویی کند اما پلیس گفت او و آنها جرمی مرتکب نشدند که موجب دستگیری و یا بازجوییشان شود.
در اولین روزهای دو هزار و یازده میلادی خبر رسید که اصغر کیانی می خواهد بجای فحشهای رکیک و تهدید در پیامهای خصوصی، واقعیت را بنویسد و منتشر کند. چند روز بعد برادرِ اصغر از انگلستان به یک فعّال پناهندگی در هلند زنگ زد و قراری گرفت تا اصغر نزد او برود و جریان را " صادقانه " بگوید. شاید هم می خواست بفهمد که چه مدارکی علیه او موجود است. در روز یازدهم ژانویه اصغر به نزد این فعال در امور پناهجویی رفت. دو تن از فعالین آذرخش که اوضاع را از نزدیک کنترل می کردند، چشمشان به پلیس خندانی خورد که در موارد دیگر هم با او بر خورد داشتند. پلیس برای اینکه به آنها نشان دهد که از همه چیز با خبرند و بی تفاوت نیستند، با کنایه به آنها گفت سرویس مخفی ایران دنبال عکس ما هستند در اینجا پرنده نشسته روی درخت می تواند یک عکس جمعی از ما تهیه کند.( احتمالاً اشاره به صمد آل سیّد است که مدعی بود زمان بازجویی با موبایل از پلیس عکس گرفت). نیازی نیست در این هوای سرد منتظر فرجام این گفتگو بمانید. بعد از این گفتگو او مصمّم می شود که به شیوه قبل ادامه دهد. شما نظر دیگری دارید؟ یکی از دوستان در جواب به او گفت احتمالاً شما هم در اینجا رهگذر هستید. شاید ذکر این نکته در اینجا لازم باشد که این فعال پناهجویی در جریان کل پرونده شبکه جاسوسی انوش نبوده و بعد از افشای این شبکه فقط در یکی از جلسات عادی دعوت شد. البته نام اصغر کیانی را در اعترافات مزدور احمد جعفری شنیده و خوانده بود اما فرد دیگری که اصغر کیانی خودش در اول فوریه 2011 او را در آکسیون اعتراضی شهر لاهه هلند دید و از او قرار تلفنی گرفت تا در مورد این پرونده صحبت کند، از مسائل بیشتری مطلع بود و از اول هم در جریان ارتباط او با این شبکه قرار داشت.
تعداد افرادی که مدتی با ارتش آزادیبخش ملی ایران و در عراق بوده و از آنجا به ایران رفته و توسط وزارت اطلاعات به هلند اعزام شدند تا برای نفوذ در دیگر جریانات اپوزیسیون و تفرقه بین سازمان مجاهدین خلق و آنها فعالیت کنند، خیلی زیاد است و هر سال بر تعدادشان افزوده می شود. با اینکه پلیس هلند از این موضوع واقف است و می داند که آنها با چه هدفی به هلند اعزام شدند و می شوند، به دادگستری هلند اطلاع نمی دهد تا مانع اخذ پناهندگی سیاسی آنان گردد و یا حداقل به آنان بگوید که در صورت قطع ارتباط با وزارت اطلاعات می توانید پناهندگی دریافت کنید. چند تن از مزدوران وزارت اطلاعات بعد از شناسایی شدن، به ایران باز گشتند و پلیس هلند با اینکه در جریان فعالیت آنها بوده، به بهانه " قانون "، برای دستگیری آنان اقدام نکرده است. چند نفوذی وزارت اطلاعات و همچنین چند نفر که با تیم مشترک وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه کار می کنند، شناسایی شدند اما پلیس به دفعات تأکید کرده که در این مورد سکوت کنیم و به هیچ وجه پیگیر فعالیت و ارتباطات آنان نباشیم. پلیس دلایلی که در این مورد بر شمرد، منطقی و قانع کننده بود و ما هم فعلاً در صدد افشای آنان نیستیم.
تـــوطــئــه وزارت اطــلاعــات و قــربــانــیــان بــیاطــلاع
وزارت اطلاعات درصدد است تا غیر مستقیم افرادی را برای روز مراسم سی خرداد که هر ساله در ماه ژوئن برگزار می گردد، آماده کند تا در یک ساعت بخصوص از برنامه، مطلب ترجمه شدهای را به مهمانان مطرح خارجی تسلیم نموده و اصرار نمایند که به آنها وقت داده شود تا از همان تریبون، فردی ضمنِ دلسوزی برای ساکنان اشرف و لیبرتی، "علت واقعی عدم انتقال آنان به کشور ثالث" را بیان کند. افراد از میان کسانی انتخاب می شوند و یا کسانی می توانند اعلام آمادگی کنند که افراد مشکوک، اطلاعاتی نباشند تا در صورت بروز درگیری و کار به پلیس کشیدن مشکل ایجاد نکند. از یک جا هم هدایت نشوند، فعالیتشان را نه شگرد وزارت اطلاعات بلکه دلسوزی از افرادی بدانند که در اشرف و لیبرتی بسر می برند. این توطئه در روز چهارشنبه بیست و چهارم آوریل به پلیس هلند اطلاع داده شد اما تا کنون هیچ اقدامی علیه مزدوران پشت پرده صورت نگرفته است.
هــمــوطــنــان عــزیــز، ایــرانــیــان آزاده خــارجِ کــشــور، جمع کردن بساط مزدوران رژیم جهل و جنایت حاکم بر ایران، فقط با فعالیت جمعی و وحدت عمل امکان پذیر است. همه ما موظفیم که منافع روحی و مادی خویش را قربانی کرده و در جهت شناسایی و افشای عوامل مخفی وزارت اطلاعات گام بر داریم. پلیس کشور محل سکونت خویش را تحت فشار قرار داده تا مزدوران را دستگیر و محاکمه کنند. در انتشار افشاگریها کوشا باشیم و عرصه را بر مزدوران تنگ کنیم.
لطفاً در جواب گزارش سالانه سازمان اطلاعات و امنیت داخلی هلند بنویسید که گزارش کافی نیست، ما خواهان دستگیری و محاکمه همه مزدوران وزارت اطلاعات در هلند و دیگر کشورها هستیم
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید