رفتن به محتوای اصلی

سرآغاز در تصحیح اشکالات جبهه ملی در برخورد به مسله ملی!

سرآغاز در تصحیح اشکالات جبهه ملی در برخورد به مسله ملی!

بهمن ازادگر

باید این موضع گیری اصولی آقای زعیم را در این مصاحبه بفال نیک گرفت و امیدوار بود که این یک سرآغاز مثبتی در تصحیح اشکالات جدی و تاریخی جبهه ملی در برخورد به مسله ملی و جنبشهای مدنی رفع تبعیض ملل عیر فارس باشد. اما انچه که مقداری خوشبینی مرا ترمز میکند و سوالهای متعدی در ذهنم بوجود میاورد شیوه برحورد سنتی نادرست ایشان به این موضوع میباشد.

ایشان با چرخش 180 درجه و با بیرون کشیدن بخشی از منشورشان (که سالها در اسناد جبهه ملی خاک خورده اند) و بر خلاف کردار خصمانه این جریان نسبت به جنبشهای هویت طلب، میخواهد به خواننده این ایده را القا کند که جبهه ملی همیشه راه همگرایی و دیالوگ را با جنبشهای رفع تبعیض دنبال کرده است. ایشان سخنرانی داغ چند مدت پیش خود را فراموش کرده اند سخنرانی که حتی صدای اعتراض همفکرانشان مثل اقای امینی را هم درآورد متاسفانه سیاست رسمی جبهه ملی تا بحال در برخورد به این موضوع چیزی جز بایکوت، تحریم و انگ زنی نبود و باز با کمال تاسف باید بگویم که مواضع جریان متبوع شما در این مورد همسویی با رژیم بوده است.

آقای زعیم سنتی که در جامعه ما رشد کرده و قوام یافته اینست که اغلبمان قبول مسولیت کردارمان را مترادف با خودزنی ارزیابی میکنیم و با همین درک است که اغلبمان با تمام توان سعی میکنیم که اشتباهاتمان را لاپوشانی کنیم و باید گفت که جبهه ملی و حزب توده بعنوان دو جریان فدیمی در ایران مهارت ویژه ایی در این مورد دارند. اما اگر نیک بنگریم این روش در دراز مدت به ضد خودش تبدیل میشود شاید این برخورد در کوتاه مدت در ارضاع حول وحوش ان جریان موثر افتد ولی در دراز مدت صدمات جدی را بر پیکر جامعه میزند از یکطرف عدم اعتمادها را تقویت کرده و از طرف دیگر با لاپوشانی کردن مانع تجربه اندوزی خود و دیگران میشود.

آقای زعیم دمکراسی در جامعه ما با ایجاد تفاهم و وفاق بین همه احزاب و گروههای اجتماعی (تشکلهای مدنی) جدا از اهداف برنامه ای و تعلقات طبقاتیشان بوجود میاید و برای همین من از کوشش همیهنان عزیزی که در ایجاد این کمیته همبستگی (که شما هم یکی از بانیانش هستید) استقبال میکنم. این تشکل زمانی پا خواهد گرفت که بطور مستمر در کمک رسانی به جنبشهای مدنی کوشا باشد رشد و شکوفایی این جنبشها هیچ منافاتی با رشد دمکراسی ندارد. در غیر این صورت مثل بقیه حرکتها بعد از مدتی فروکش خواهد کرد.

نکته سنج

بیانیه «همبستگی برای دمکراسی و انتخابات

آقای عزیز هنگامیکه شما از پیشنهاد سکولاریسم جبهه ملی ایران که خواهان جدایی دین از حکومت است ایراد مگیرید که کهنه شده است ولی همزمان به برنامه سکولاریسم جدید خود آنهم از "مدل ایرانیش" افتخار میکُنید که مجری به انجام رساندن آن باید که یک آدم مذهبی بنام حجت السلام کروبی باشد، برای تکمیل تعریف تازه شما از سکولاریسم یا خودتان نیز پیشقدم شوید و یک دست عبا وعمامه بر تن کنید و یا بخاطر بیماری دوشخصیتی بودنتان و پریشانگویی هایتان بروید یک روانکاو با تجربه پیداکنید. وقتیکه شما نمونه یک روشنفکر این کشور باشید، همین آخوندها از سر آن مردمی که مانند شما فکر میکنند، زیادترند.

آرش

شرکت در انتخابات باید در راستای یک استراتژی باشد. با "یک روز" رای دادن یا ندادن راه بجایی نخواهیم برد. این فقط یک رویداد است که در بستر یک "فرآیند" معنا پیدا خواهد کرد.

الان نه کاندیداهای اصلاح طلبان، آدم های دو دهه قبل هستند، و نه اقتدارگرایان می توانند چون گذشته برای خود مشروعیت الهی بتراشند. چرا که در سال های اخیر پنبه بسیاری از بنیادی ترین باورهای آن ها زده شده است (بر مبنای قرآن)!

غیر از یک جریان خاص و مشکوک که اتفاقا همین رئیس جمهور فعلی را سرکار آورد، نیروهای داخل نظام خود دنبال راهی برای برون رفت از فلاکت موجود هستند.

باید با رای و اراده و تلاش "مستمر" به روند دموکراتیزاسیون ادامه داد و بعد ار شب انتخابات در گوشه نا امیدی و یاس و بی عملی خانه نگزید. و این جا نقش رهبران بسیار مهم است.

با تداوم گرد هم آیی ها برای بحث درباره برنامه های آتی دولت و هدایت آن به سمت منافع ملت... برای پشتیبانی یا مخالفت با تصمیمات دولت... و.. و... روحیه مشارکت و داشتن "نقش" در سرنوشت خود را در تک تک آحاد جامعه تقویت کرد.

نهادهای مدنی را عمق بخشید و آن را به خانه ای تبدیل کرد که اعضا در آن "زندگی" می کنند، یاور هم هستند و در شادی و غم دست در دست یکدیگر دارند!

شميم

سيرك انتخابات رياست جمهوري نظام ولايت مطلقه فقيه و ...

قاعدتاً پس از سي سال حاكميت رژيم ولايت مطلقه فقيه كه مبتني بر سركوب و اختناق مطلق در داخل كشور(نتيجه اش , زندان , شكنجه اعدام , تير باران , چه در زندان و چه در كوچه و خيابان و... بوده) و صدور بحران تروريسم به خارج از مرزهاي ايران و غارت و چپاول مطلق و چوب حراج زدن به سرمايه هاي ملي توسط تمامي باندهاي درون اين رژيم در هر سه ضمينه فوق بوده است. مردم ايران بخوبي مي دانند و آگاهند به امور و نمايش سيرك مضحك و مسخره انتخابات رياست جمهوري رژيمي كه اين گونه نمايشاتش تنها و تنها مورد توجه كساني است كه از سر وقاحت و يا بلاحت از آن حمايت و يا ساده لوحانه به آن توجه نشان مي دهند.

چهار نفر از فيلتر شوراي نگهبان رژيم رد شدند كه هر چهارشان در سي سال گذشته از سران جنايتكار و غارتگر و شياد اين رژيم بوده اند و جاي واقعي شان بر كرسي عدالت است نه هيچ كجا و كار و شغل ديگري,

انتخاب احمدي نژاد رژيم را منزوي و انتخاب موسوي رژيم را ضعيف نشان به نظر من تلاش ولي فقيه گماردن مجدد انتر دست اموزش احمدي نژاد است زبيرا تجربه دوران خاتمي با همه خيرات كلاني كه به لحاظ حمايت بين المللي برايش داشته رژيمش را ضعيف تر كرد و بر همگان آشكار گشت امكان هر گونه استحاله و رفرم در درون اين رژيم غير ممكن است.

وقتی همجنسگرایان رای می دهند یا نمی دهند

http://safahatekhali.wordpress.com/ توضیح: این فقط یك پیشنهاد است، هركس دوست داشت به آن عمل كند، هركس دوست نداشت عمل نكند. انتخابات ریاست جمهوری در راه است. یك عده بنا به عقاید خودشون در انتخابات شركت نمی كنند، از جمله خود من. یك عده هم بنا به عقاید خودشون در انتخابات شركت می كنند. داشتم با خودم فكر می كردم هیچكدام از كاندیداها كه همجنسگرائی را به رسمیت نمی شناسند و برخی از آنها حتی منكر وجود ما در ایران می شوند، پس چه بهتر كه همجنسگرایانی كه در انتخابات شركت می كنند حضور خود را به نحوی نشان دهند. با خودم فكر كردم اگر همجنسگرائی كه در حال رأی دادن است رأی او واقعاً مخفی است و كسی نمی بیند كه او چه می نویسد، بعد از نوشتن اسم كاندیدای مورد نظر خود در داخل پرانتز بنویسد، ضمناً من یك همجنسگرا هستم و در ایران وجود دارم. باز هم می گم، این فقط یك پیشنهاده. هرجور دوست دارید عمل كنید.

سیروس

وظیفۀ من «نه» گفتن به تباهی‌ست. آقای میلانی خود دانند.

وانگهی، آخر یکی نیست به این جناب پروفسور که بوی کباب شنیده است بگوید که آقای پروفسور در کدام کتاب نوشته شده است که جمهوری اسلامی با دمکراسی سازگار است؟ نکند شما هم خوابنما شده اید و مدینه النبی را همان جامعه ی مدنی آنتونیو گرامشی که ترجمه اش کرده اید می دانید؟ به راستی که آدم نه تنها از ایرانی بودن، بلکه حتا از به دنیا آمدن خود اش هم در این جهان پشیمان می شود و زادروز اش را نفرین می کند وقتی با موجود هچل هفتی مثل روشنفکر ایرانی روبرو می شود.

آقای میلانی در صدا و سیمای خارج از کشور جمهوری اسلامی، یعنی در بی بی سی گفته اند که: "انقلاب ایران حرکتی دمکراتیک بود. خواست و شعار همگانی اش را استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی تشکیل می داد."

این یکی از وقیحانه ترین بیاناتی ست که یک مورخ که مدعی فلسفه ی سیاسی هم هست می تواند بکند. نخست اینکه در فرایندهای اجتماعی ای که به انقلاب ایران منجر شدند تنها دیسکورسی که نتوانست عرض اندام کند دیسکورس دمکراسی بود. دمکراسی به همان اندازه که دشمن داشت، هیچ تئوریسنی نداشت و کار به جایی رسیده بود که منادیان انقلاب دمکراسی را "دیکتاتوری سرمایه داری" می نامیدند. مائویست هایی از جنم خود آقای میلانی هم که از دمکراسی همان اندازه می رمیدند که دیو از بسم الله. تکلیف مجاهدین و دیگر نحله های مسلمان چون موتلفه و طرفداران خود خمینی هم که روشن است. حزب توده هم که ادعایی در زمینه ی دمکراسی نداشت. حال ما مانده ایم که این مورخ سترگ چطور یکباره انقلاب اسلامی را که امثال اعلمی نیز از مترکب شدن اش پشیمان شده اند و می گویند اگر می دانستند چه چیزی در انتظارشان هست هرگز علیه شاه نمی جنگیدند و امثال آیت الله بروجردی ابراز ندامت می کنند از کرده شان، آری، چطور شده است با وجود همه ی این تفاصیل ایشان یکدفعه این انقلاب را دمکراتیک یافته اند؟

وانگهی، آخر یکی نیست به این جناب پروفسور که بوی کباب شنیده است بگوید که آقای پروفسور در کدام کتاب نوشته شده است که یک جمهوری با پسوند اسلامی با دمکراسی که بنا بر تعریف باید سکولار باشد سازگار است؟ نکند شما هم خوابنما شده اید و مدینه النبی را چون آقای خاتمی همان جامعه ی مدنی آنتونیو گرامشی که ترجمه اش کرده اید می دانید؟ به راستی که آدم نه تنها از ایرانی بودن، بلکه حتا از به دنیا آمدن خود اش هم در این جهان پشیمان می شود و زادروز اش را نفرین می کند وقتی با موجود هچل هفتی مثل روشنفکر ایرانی روبرو می شود.

دیشب وقتی تلویزیون بی بی سی را دیدم که خانم کدیور محجبه را در کنار شخصیت ها و مبارزین عظیم الشأنی چون آقای فرخ نگهدار و حسین باستانی و مسعود بهنود و محسن سازگارا نشانده بود و برای کروبی تبلیغ می کرد و یک عده تماشاچی دستچین را هم نشانده بود آنجا، بر حال ملک دارا افسوس خوردم و بغض گلویم را گرفت.

از خود پرسیدم که به راستی چگونه است که ایران این سان در تولید انبوده خائن به خود و خویشتن خود تنومند است و در تولید فرزندان میهن پرست و وفادار به آن آب و خاک، اینسان خشک دستی نشان می دهد. و زیر لب با خود گفتم: تفو بر تو ای روزگار، تفو بر تو!

.

پ.س: دیشب دوستی زنگ زد و گفت که داریوش همایون و عباس میلانی و چند نفر دیگر همگی با هم دفاع شان از انتخابات و مشروعیت بخشیدن به نظام خامنه ای را تنظیم کرده اند و این بازی بخشی از پروژه ی اعتبار بخشیدن به جمهوری اسلامی ست که در دستگاه اوباما پیش می رود و مقدمات معامله ی بزرگ آمریکا با ایران است. همزمان این پروژه مبتنی بر خنثی کردن فعالیت های رضا پهلوی ست که گویا می خواهد به پاریس نقل مکان کند و کلید پروژه ی براندازی جمهوری اسلامی را کلید بزند و گویا، پشتیبانی چند کشور اروپایی از جمله فرانسه را هم برای پشتیبانی از ملت ایران و سرمایه گذاری کردن روی مردم ایران جلب کرده است.

به دوستم گفتم که خامنه ای دون پاشیده است و بعد از کسب اعتبار و ادعای دمکراسی کردن به اوباما هم خواهد گفت بیلاخ. رژیم ادعا خواهد کرد که حتا مخالفان سلطنت طلب اش نیز، یعنی طرفداران اسمی رضا پهلوی از انتخابات دمکراتیک جمهوری اسلامی حمایت کرده اند و خواستار اصلاحات شده اند و نه انقلاب؛ بنابراین آمریکا نباید از فرانسه پیروی کند و باید رضا پهلوی را خنثی کند.

و از سوی دیگر مشاوران رسمی خود دولت اوباما نیز، چون آقای میلانی و نصر و غیره، از فرایند دمکراسی اسلامی و اصلاحات گام به گام حمایت می کنند و انقلاب اسلامی را یک حرکت دمکراتیک معرفی می کنند که نتیجتا باید امروز در انتخابات اش هم شرکت کرد و آقای میلانی از اینکه بار پیش شرکت نکرده اند ابراز پیشیمانی و توبه می کنند و خلاصه دیگر چه کسی می تواند به یک حکومت دمکراتیک که هیچ بدیلی ندارد بگوید که تو اجازه ی غنی شدن نداری؟

در این میان برخی ساده دلان دلشان خوش است که نظام را محاصره ی مدنی کرده اند، در حالی که این نظام است که کل مخالفان اش را محاصره ی امنیتی کرده است. رضا پهلوی می توانست آخرین سنگر مقاومت در برابر رژیم باشد که اینک با حمایت کسانی چون همایون و میلانی، که اولی بطور مستقیم و دومی بطور ضمنی از طرفداران نظام پادشاهی شمرده می شدند، بزرگ ترین ضربه به حرکت جدید رضا پهلوی خورده است. هدف این پروژه این است که بگوید، وقتی هواداران رسمی خود نظام پادشاهی از حرف رهبر شان که گفته است باید نظام را برانداخت و خنجر را از رو بست، پیروی نمی کنند، دیگر چه انتظاری از مخالفان رضا پهلوی می توان داشت. بنابراین رژیم خامنه ای بی بدیل است و باید به پروژه ی اصلاحات تدریجی، که احتمالا سرعت اش مثل بافتن قالی است و میلی متری پیش می رود، بسنده کرد.

من نمی خواهم تخم بدبینی بی مورد بپاشم، اما فکر می کنم جای زیادی برای خوشبینی نیست و اگر کسی در این میان، با توجه به زوال اقتصادی و اجتماعی و امنیتی کشور بیاد و بگوید که باید فاتحه ی ایران را خواند، نتوان حرف جدی ای علیه او زد. ای کاش دست کم ایستاده می مردیم. بیچاره ایران خانوم، بیچاره ایران خانوم.

Javat

اسناد قضاوت کنند نه یک نویسنده معذور و در قفس

جناب گلمرادی

حرف خودتان در مورد خودتان صادق تر است شما مشاور خانواده اید وبه همان مشاورتتان بپردازید!.نسل جوان با نسل گمراه(جهل مرکبی) شما خوب نیست وشمارا مسبب فاجعه فعلی در کشور میداند.شما بجای جبران مافات کماکان برطبل خطا کوبیده وخطاپشت خطامرتکب میشوید وبار تان را سنگین ترمیکنید.اینست که میگویم نیاموخته اید. هرکه حرفی برخلاف نظر جنابعالی بزند معذور است؟ عفت کلام یعنی چه؟ مگر به شما توهینی شد؟ شمااید که به مخاطبین خود توهین میکنیدوعلنا شعور انهارادست کم میگیرید.اقا دایی یوسف 50-60 سال پیش معدوم شدوکمونیسم بهشت موعود رفقا بیست سال پیش وشما هنوزتبلیغ کمونیسم میکنید؟.پای روسها که وسط می اید رگ گردن ورم میدهید؟ جنابعالی هم سوزن گرامافونتان در مطلب دو سال پیشتان "اسناد قضاوت کنند" گیر کرده است. اونیفرم روسی پوشیدن واعلام استقلال و جمهوری در مملکت پادشاهی کردن نامش چیست؟ جواب بدهید؟ شما میگویید تجزیه طلبی نیست؟ در همان مطلب "اسناد قضاوت کنند" چرا از کردی ترجمه کردید؟ مصاحبه کننده ها که از تهران بودند وباید در روزنامه های تهران چاپ شده باشد! کجاست ان روزنامه ها؟ این توهین به شعور مخاطب نیست؟ میفرمایید شما عین جملات عرفان را در این جا همانند طوطی تکرار کرده ایدو عرفان عزیز ما هم آن را ازپیشینیان!!! نه خیر قربان ده ها سند غیرقابل انکار از روابط قاضی محمد با روسهاوتجزیه طلبی ایشان وجود دارد که اونیفرم روسی پوشیدن واعلام استقلال و جمهوری سه تای ان است. سند بسیار مهم دیگرFO 371/52702 در http://www.nationalarchives.gov.uk/catalogue/DisplayCatalogueDetails.as… است. اینها معتبر نیست اما اسناد جنابعالی که ترجمه کردی به فارسی روزنامه کردی است,معتبر است؟دوره 1984 ارولی گذشت.ان سبو بشکست وان پیمانه ریخت.

دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

اسناد قضاوت کنند نه یک نویسنده معذور و در قفس

آقا جوات! فکر می کنم شما یک بار خودتان فرمودید که پزشک هستید پس بهتر است بهمان کار مقدس پزشکی ادامه دهید و در مورد مسائیل سیاسی حرف نزنید که آبروی خودرا حفظ کنید. یک کمی هم عفت کلام داشته باشید بهتر است و من به شخص از شما ممنون خواهم بود. شما عین جملات عرفان را در این جا همانند طوطی تکرار کرده ایدو عرفان عزیز ما هم آن را ازپیشینیان!!!

Javat

اسناد قضاوت کنند نه یک نویسنده معذور و در قفس

جناب اگر دراین سن وسال همچنان بر طبل دایی یوسف مدرک میکوبید معلوم است هیچ نیاموخته اید. "قاضي محمد در 22 ژانويه 1946 يونيفرم روس‌ها را به تن کرد و استقلال کردستان را در رقابت با پيشه وري اعلام کرد و خود را رئيس جمهور کردستان ناميد ." ظاهرا از نظر شما پوشیدن يونيفرم روس‌ها واعلام استقلال وجمهوری ,عین ازادی خواهی است چون بالاخره پای برادر بزرگ دربین است.! • آيا شاه، قاضي محمد را به دار آويخت؟ قاضي محمد بر خلاف سفارش قوام به دستور انگليسي‌ها و توسط رزم آرا در 31 مارس 1947 به دار آويخته شد و بسياري از مورخان بر اين باورند که شاه بعدها افسوس خورد و فرزندان سيف قاضي و قاضي محمد با بورس ساواک راهي اروپا شدند. اما فرزندانشان هيچگاه جايگاهي در سياست معاصر کردستان نيافتند. از يحيي صادق وزيري شنيده ام که خود آصف اعظم ـ والي کردستان ـ براي او نقل کرده است که قوام به آصف وعده سفارش و حمايت نزد شاه را به او داده است.

احتمالا مقصود ایشان ازخلق کرد صلح دوست در "محبوب خلق کرد و الگو برای صلح دوستان جهان بوده و هست." خودشان ودوتاونصفی پان اطرافشان است.

واما "لعاب ضد کمونیستی نیز اطراف افکار بی طرفی و محقق بودن را در او احاطه کرده است ".جناب اگر دراین سن وسال همچنان بر طبل دایی یوسف مدرک میکوبید معلوم است هیچ نیاموخته اید. قاضی محمد فریب روسها را خورد وبا مرگ خود تاوان انرا پرداخت.

"قاضي محمد در 22 ژانويه 1946 يونيفرم روس‌ها را به تن کرد و استقلال کردستان را در رقابت با پيشه وري اعلام کرد و خود را رئيس جمهور کردستان ناميد اما حکم رياست جمهوري اين روحاني ساده دل تنها تا 50 کيلومتري مهاباد اعتبار داشت زيرا حومه مهاباد و ديگر شهرهاي کردستان تحت کنترل طرفداران شاه، آمريکا و انگلستان بودند و تمايلي به درگير شدن با سرنوشت مبهم و نامعلومي مانند اين جمهوري خود خوانده نداشتند." ظاهرا از نظر شما پوشیدن يونيفرم روس‌ها واعلام استقلال وجمهوری ,عین ازادی خواهی است چون بالاخره پای برادر بزرگ دربین است.!

"سفر بارزاني به تهران به دعوت رزم آرا هم باعث دستگيري قاضي محمد شد و در کتاب آدامسون اين مساله به روشني هست که بارزاني در گفتگويش قاضي محمد را شخصي ترسو و جبون ناميده است اما در کتابهاي کردي و فارسي درباره اظهار ارادت بارزاني به قاضي محمد داستان‌هاي واهي ساخته‌اند. کدام را باور کنيم، صداي بارزاني در کاست را يا نقل قول‌هاي غير مستند احساسي را؟"

• آيا شاه، قاضي محمد را به دار آويخت؟

قاضي محمد بر خلاف سفارش قوام به دستور انگليسي‌ها و توسط رزم آرا در 31 مارس 1947 به دار آويخته شد و بسياري از مورخان بر اين باورند که شاه بعدها افسوس خورد و فرزندان سيف قاضي و قاضي محمد با بورس ساواک راهي اروپا شدند. اما فرزندانشان هيچگاه جايگاهي در سياست معاصر کردستان نيافتند. از يحيي صادق وزيري شنيده ام که خود آصف اعظم ـ والي کردستان ـ براي او نقل کرده است که قوام به آصف وعده سفارش و حمايت نزد شاه را به او داده است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید