رفتن به محتوای اصلی

هاشمی: آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها؟

هاشمی: آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها؟

درست در شرایطی که روابط میان ایران و آمریکا در تیره‏ترین حالت خود از بعد از آزادی گروگان‏های سفارت آمریکا در تهران قرار دارد صدایی از درون جمهوری اسلامی، مذاکره مستقیم با آمریکا را توصیه می‏کند. توصیه‏ای که هر چند خشم برخی گروه‌های تندرو را در پی داشت اما باعث نشد گوینده‌ی آن، از موضع خود عقب نشینی کند. موضعی که به معنی شکستن یکی از خط قرمزهای اصلی سیاست جمهوری اسلامی و ستون‏های دیپلماسی آن در عرصه بین‌المللی است. به راستی چه می‏شود که اکبر هاشمی رفسنجانی در چنین روزهای پر التهابی، با این استدلال که "آمریکا قدرتمندترین کشور جهان است" حل مسایل داخلی ایران را در گرو حل اختلافات با آمریکا می‏داند؟

وجه خارجی 
شاید هفته گذشته وقتی رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه عازم ایران بود تا برای میانجی‏گری بر سر برنامه هسته‏ای جمهوری اسلامی ایران با کشورهای ۱+۵ با آیت الله خامنه‏ای به مذاکره بنشیند فکرش را هم نمی‏کرد که اینچنین دست خالی به کشور خود برگردد. این را می‏شود از تصمیم سریع دولت آنکارا برای کاهش ۲۰ درصدی واردات نفت از ایران آن هم تنها ساعاتی پس از بازگشت اردوغان به ترکیه فهمید. تصمیمی که در نتیجه آن، به یکباره کشوری که تا دیروز در ادبیات جمهوری اسلامی کشور دوست و همسایه خطاب می‏شد به "آلت دست استکبار جهانی" تغییر کند. در چنین فضایی که مقامات جمهوری اسلامی ایران حتی دست ترکیه را به عنوان یکی از بزرگترین شریک‏های تجاری خود برای میانجی‏گری بر سر برنامه هسته‏ای و جلوگیری از یک جنگ احتمالی پس می‏زنند مشخص است که برداشت دنیا از استراتژی نظام پیرامون این موضوع چیست: جمهوری اسلامی جنگ می‏خواهد. این جمله را در روزهای اخیر و بعد از بازگشت اردوغان از ایران بارها و بارها مقامات کشورهای غربی بر زبان آورده‏اند.
در چنین شرایطی، اظهارات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که این سؤال را در برابر سیاستگذاران کنونی نظام قرار می‏دهد که "آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟" می‏تواند به معنای خطری غریب الوقوع باشد که نه تنها نظام جمهوری اسلامی بلکه تمامیت ایران را تهدید می‏کند. در عین حال، سخنان هاشمی رفسنجانی پیامی است به کشورهای غربی تا متوجه شوند که هنوز و حتی در این شرایط بحرانی، کسانی در جمهوری اسلامی ایران هستند که نه تنها چاره کار را در جنگ با دنیا نمی‏بینند بلکه با نگاهی واقع بینانه‏تر به دنبال گره‌گشایی در مسایل منطقه هستند. شاید هاشمی رفسنجانی امیدوار است که حرف‌هایش بتواند کشورهای غربی و علی الخصوص آمریکا را در تصمیم برای شروع جنگ با ایران مردد کند. تصمیمی که تا حد زیادی منوط به صدایی است که از ایران به گوش می‏رسد. 
اکنون سخنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت، هماواییِ جنگ‌طلبانه این صدا را از بین برده و وجهی آشتی‌جویانه نیز به آن افزوده است. به این صورت، حتی اگر از انگیزه‌های دو طرف برای شروع یک درگیری نظامی کاسته نشود، قطعاً از بهانه‏های طرف غربی برای شروع جنگ با ایران با توجیه کوتاه نیامدن نظام در مقابل خواست جامعه بین الملل خواهد کاست.

وجه داخلی
برای صحبت‏های اخیر اکبر هاشمی رفسنجانی باید وجهی داخلی را نیز در نظر گرفت. از سال ۱۳۸۴ و با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، عرصه بر هاشمی رفسنجانی روز به روز تنگ‏تر شده و این روند بعد از انتخابات سال ۸۸ سرعتی چند برابر به خود گرفته است: امروز شخصی که در قسمت عمده عمر نظام جمهوری اسلامی ایران نفر دومِ این نظام بوده است خود را در موقعیتی می‏بیند که دیگر چیزی از نفوذش در مراتب قدرت باقی نمانده است. تا آنجا که حتی توان ایستادن در مقابل انتخابات غیر قانونی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی که خود بنیانگذار آن بوده است را هم ندارد. آنطور که از تحولات سیاسی داخلی ایران بر می‏آید نمی‏توان افق روشن کوتاه مدتی برای آیت الله هاشمی رفسنجانی در این فضا متصور بود و وی مجبور است تا مدتی نامشخص با تمام این نا ملایمت‏های خوار کننده بسوزد و بسازد.
در چنین فضایی است که برای نیروی کار کشته‏ای چون او لزوم اتخاذ گفتاری که بتواند محبوبیت عمومی را نیز در پی داشته باشد و بین او و طبقات مردم نوعی همگرایی ایجاد کند کاملا احساس می‏شود. اگر به تاریخ حضور هاشمی رفسنجانی در جمهوری اسلامی نگاهی اجمالی بیاندازیم متوجه می‏شویم هر چه نیروهای اقتدارگرا وی را بیشتر پس زده‏اند، او خود را به مردم و گفتارها و مطالبات مورد وثوق آنها نزدیک‏تر کرده است. 
با این توصیف می‏توان نتیجه گرفت که هاشمی رفسنجانی به دنبال جبران نفوذ از دست رفته‏اش در حاکمیت با نفوذ و ایجاد محبوبیت برای خود در جامعه است تا بلکه بتواند همچنان در فضای سیاسی ایران به عنوان یک مهره قابل اتکا و اعتنا مطرح باشد و همچنان در برخی تحولات سیاسی شانس خود را برای تأثیرگذاری محفوظ نگه دارد.

راه سوم
اما تأثیر موضع‌گیری اخیر هاشمی رفسنجانی می‏تواند محدود به همین دو مورد نباشد. به نظر من این موضع‏گیری‏های هاشمی در تعیین نسبت وی با گروه‏های میان دستی فعال در فضای سیاسی ایران نیز قابل اعتنا خواهد بود. چه آنکه بعد از انتخابات سال ۸۸ و همچنین به دنبال بالا گرفتن اختلافات میان اصولگرایان و محمود احمدی نژاد بازی وی در عرصه سیاسی کشور به طور همزمان برای دو گروهی که سنخیت چندانی با هم ندارند مهم و حتی در برهه‏هایی حیاتی بود.
در یک سوی این فضا منتقدین و مخالفان جمهوری اسلامی و جنبش سبز قرار داشتند که گهگاه حرف خود را از زبان هاشمی رفسنجانی می‏شنیدند: چه آنگاه که وی در خطبه‏های آخرین نماز جمعه خود به بیان مواضع کلی آنها پرداخت، چه آنگاه که هنگام رأی دادن در انتخابات ۱۲ اسفند ۹۰ تلویحاً به نگرانی خود از خوانده نشدن رأی مردم اشاره کرد، و چه در این زمان که یکی از خواسته‏های دیرین منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی یعنی ایجاد رابطه با آمریکا و تنش زدایی در روابط بین المللی را مطرح کرده است. 
وی با طرح خواسته‏های معقول و متعادلِ گروه‏های اپوزیسیون و اتخاذ گفتاری قابل قبول در قبال کشورهای غربی عملاً از امکانات تحرک گروه‏های تندرویی که تنها راه حل مناقشات بین المللی ایران را در براندازی نظام می‏بینند می‏کاهد و در صورت ادامه این روند، هم در نظر کشورهای غربی و هم در نظر برخی فعالان اپوزیسیون و هم در نظر اقشاری از مردم می‏تواند به عنوان جایگزینی قابل قبول برای این گروه‏ها مطرح شود. 
اما در سوی دیگری از فضای میانی سیاست ایران، اصولگرایانی ایستاده‏اند که نه پشتوانه اجتماعی قابل اتکایی دارند و نه دیگر نفوذ و قدرت بازی زیادی در صحنه سیاسی. گروه‏هایی که هر چند در سال‏های اخیر تمام مشروعیت خود را از رهبر جمهوری اسلامی می‏گرفته‏اند اما شرایط بحرانی کنونی با گفتار و سیاستی که در قبال کشورهای غربی همچنان سیاست غالب به شمار می‌رود، آنها نیز چون دیگران خود را متضرر می‌یابند. آنها نیک می‌دانند که هیچکس از ٱسیب رویارویی مصون نخواهد ماند. گفتار آشتی جویانه هاشمی رفسنجانی با غرب و آمریکا از یک سو می‏تواند موجب ایجاد اعتماد به نفسی در این گروه‏ها شود تا بلکه کم کم گفتار و حیات سیاسی خودمختارتر و مستقل‏تری نسبت به قبل به دست آورند و در مسایل و معادلات سیاسی فقط از طریق اتکاء به ولی فقیه اظهار نظر و موضع گیری نکنند. 
به طور خلاصه می‏توان دلایل موضع‌گیری اخیر هاشمی رفسنجانی را در قدرت تاریخی وی در نظام جمهوری اسلامی و تضعیف جایگاه وی در شرایط کنونی دانست. شرایطی که اگر به سمت آشتی ملی و مصالحه داخلی برود آنوقت تاثیر صحبت‏های امروز هاشمی را باید در نقش وی در آن مصالحه احتمالی جستجو کرد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن
برگرفته از:
جمهوری‌خواهی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید