باید در مقابل عاملان تفرقه در صفوف اپوزیسیون قاطعانه ایستاد و آنان را افشا نمود چونکه دشمن با همین سلاحِ تفرقه و نفاقافکنی توانست ما را به جان هم اندازد و 37 سال در قدرت بماند و به جهل، جنایت، قتل، غارت و اختلاسهای میلیاردی ادامه دهد. بیتردید آنچه که موجب تداومِ بقای باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران شده و می شود، نه قدرت و توانمندی آنها، بلکه از تشتت و پراکندگی ماست. باید به این نکته توجّه داشته باشیم که کلید و رمز پیروزی ما، اتحاد حداکثری بر مبنای اشتراکات و دوری از تفرقه، علیرغم اختلافات نظری و سلیقهای است و باید به این دانستهی خود جامه عمل به پوشانیم تا به آزادی، عدالت و دمکراسی که هدف و خواستهی ما است، برسیم.
امّا غرض از این مقدمه
دو هفته پیش چند سطری در مورد لغو سفر حسن روحانی به اتریش در صفحه فیسبوک خودم نوشتم و متذکر شدم که باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران برای همراه کردن شرکتهای تجاری سودجو و لابیهای آنان در دولت، مجلس و قوه قضائیه کشورهای غربی جهت محدود کردن فعالیتهای سازمان مجاهدین خلق در خارج کشور، ترفند جدیدی اتخاذ کردند تا به آنان خاطر نشان سازند که ما خواهان باج دادن هستیم ولی سازمان مجاهدین خلق مانع سود بردن (غارت) شماست. از طرف دیگر، بیکاری فزاینده، تورّم سر به فلک کشیده، فقر و گرانی روزافزون که ناشی از بیصلاحیتی اداره کنندگان کشور و اختلاسهای میلیاردی سردمداران نظام، بخصوص باند مافیایی خامنهای – سپاه پاسداران است را به گردن سازمان مجاهدین خلق بیاندازند و به طیفی از مردم ناآگاه و همچنین صاحبحان منافع در ایران القا کنند که با حذف و یا محدود شدن فعالیت این سازمان، تمامی مشکلات کشور حل خواهد شد و شما هم به نان و نوایی خواهید رسید. باند رفسنجانی – روحانی هم طی ملاقات و مذاکرات با چند کشور و همچنین تنی چند از اپوزیسیوننماهای خارج کشوری، تأکید کردند که سازمان مجاهدین خلق مانع اصلی فضای باز سیاسی و موجب ادامه اختناق و استبداد در کشور است چون در صورت باز کردن فضای سیاسی، اینان سو استفاده نموده و کشور را به آشوب می کشانند. لذا در صورت حذف آنان، فعالیت برای همهی گروههای سیاسی آزاد می شود. بنده هم در آن چند سطری که به آن اشاره کردم، در واقع می خواستم توجّه افراد مورد نظر خودم را جلب نموده و ترفند بودن آن را به اطلاعشان برسانم و یک پرونده برای اقدام قانونی علیه این اقدام فریبکارانه، در اروپا باز کنم. از قضا روز بعد از آن نوشتهی مذکور، جناب آقای محمد اقبال گرامی و همیشه عزیز طی یک مقاله و بعدش هم در یک مصاحبه رادیویی جوانب دیگری از لغو سفر حسن روحانی به اتریش را مورد بررسی قرار دادند و ریز مسائل را برای ایرانیان داخل و خارج کشور روشن کردند. بعد از انتشار نوشتهی ایشان، کسانی که منتظر فرصت بودند تا بهانه و ابزاری برای ایجاد تفرقه بیابند، هندوانههایشان را برای زیر بغل من از سردخانهها بیرون آوردند. شاید با این گمان که منهم همچون آن خانم معروف شده و آقای متوهم با چند تعریف و تمجیدِ آیدیهای بینام و نشان، مسیرم را عوض کرده و خطشان را پیش خواهم بُرد، وارد صحنه شدند تا شاید آبی گل آلود گردد و حداقل صید کوچکی به دست آید. یکسری هم با پیت بنزین سر رسیدند. شگفتا، دوستانی هم وقتشان را صرف خاله زنک و عمو مردک بازی نموده و با بگو مگوهای نسجیده خود در پستو، دشمن را به ذوق و شوق آوردند. به یاد حرفِ فردیِ از ایران افتادم که در سال 2013 به یک جویایِ نامی در اروپا که مدتی در تشکیلات مجاهدین خلق فعالیت می کرده و چند سالی است که همسو با قاتلان یاران سابق خود بر علیهشان می تازد تا چند لایکِ آیدیهایِ بینام نشان در فیسبوک نصبیش گردد، می گفت در ایران همهجا از شهامت تو سخن می گویند و از تو به عنوان قهرمان ضد دیکتاتوری یاد می کنند و این طفلکی واقعاً باورش شده بود که با چند مصاحبه و اطلاعیه علیه یک گروه اپوزیسیونِ و آنهم اپوزیسیونِ بیدفاع و زیر آتشِ دشمنِ تا دندان مسلح، چنان معروف شده که در همهجای ایران از او به عنوان یک قهرمان ضد دیکتاتوری یاد می کنند و فردایش بیرحمانهتر از قبل بر یاران سابق خود تاخت و همچنان میتازد تا زودتر مدال قهرمانی جهان را هم کسب نماید. از آنجایی که خودم نه مثل این طیف کارشناش و تحلیلگرم و نه نویسنده و سخنور، فکر می کردم که بعد از چند روز به قول معروف دوزاری این هندوانه زیر بغل گذاران، پیت بنزین به دست داران و بگومگوگران می افتد و به مذبوحانه بودن تلاششان پی می برند و به تحرکات اینچنینی پایان می دهند اما نه تنها چنین نشد، این روزها موضوع حتی از دهن کسانی شنیده می شود که واقعاً هیچ سنخیتی با رژیم ندارند و چه بسا مخالفِ سر سخت نظامند. بدین خاطر لازم دانستم که از این طریق به اطلاع برسانم که خودم قبل از نوشتهی جناب آقای محمد اقبال آن چند سطر را نوشته بودم و طبعاً نمی توانستم از نوشتهی او که فردای آن روز منتشر شد، اطلاع داشته باشم. ایشان هم اصلا در جریان نوشتهی من نبودند که بخواهند واکنشِ مثبت و یا منفی نشان دهند. بنده ایشان را از سالهای دور می شناسم. در دوران جوانی او و پیری زودرس خودم، افتخار این را داشتم که مدتی در کنارشان باشم و برای من و امثال من همیشه نقش پیشکسوت و استاد را داشت و دارد. خودشان هم به این امر واقف هستند که ارادت و احترام خاصی به ایشان دارم. اگر در مواردی با هم اختلاف نظر و یا سلیقه هم داشته باشیم، در جهت سرنگونی این نظام جهل و جنایت و برچیدن چوبههای دار از کوچه پس کوچههایِ ایرانِ خمینی زده و به اهتزاز در آوردن پرچم عشق و آزادی در میهن اسیرمان، بدون اختلاف نظر، با هم و در کنار هم هستیم. بیتردید اگر خطا و یا اشتباهی از من می دیدند، به طور خصوصی تذکر می دادند و یا اگر آن چند سطر نوشتهی مرا عامل سو استفادهی دشمن مشترک تشخیص می دادند، مطمئناً بجای وقت گذاشتن برای تایپ جوابیهی آن، بطور خصوصی در دو کلمه می نوشتند که حذف کن و مطمئن بودند که بنده بدون هیچ سئوال و یا درخواست استدلال از او، بیدرنگ حذف می کنم. پس در این عرصه جای مانور مزدوران باندهای حاکم بر ایران جهتِ تفرقه در بین ما نیست و بیشک تلاششان مذبوحانه و بیثمر خواهد بود. لازم است در آخر خاطر نشان کنم که بعد از انتشار این مطلب، هر دوست، آشنا و یا ناشناس در این مورد چیزی به من بگوید، پیام دهد و یا بنویسید، گفته و یا نوشتهی او را در صفحه فیسبوک خودم جهت اطلاع عموم منتشر خواهم کرد تا دیگران از قصد و اقدامات او با خبر گردند. امیدوارم که مخاطبین منظورم را متوجّه شده باشند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید