کولبران بە راە کوە
بانا... بانا... خونانا
کولبران بە راە کوە
لبهای هزار شهریور تشنە را
بە گشت زبان خود خیس میکنند
تنفس تند آخرین تنگە
بوی بدآیند باروت گرفتە است
بانا... بانا... خونانا
بر نان بریدە
بر دو دست قسم،
این سینەی من است
کە از مرز ماشە و گهوارەهای ماە میگذرد
بانا... بانا... خونانا
کرد کولبر من آیا
از خنج صخرە و سیهە اژدها
خواهد گذشت؟
چشم کبود کوە چە میگوید:
شلیک نکن کوراکور!
فشنگهای این همە فاصلە،
روزی
سینە ریز خواهران ما خواهد شد.
(سید علی صالحی)
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
اقبال اقبالی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید