رفتن به محتوای اصلی

اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش یازدهم )

اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش یازدهم )

جنبش سبز ؛ نیزه ملت برای سرنگونی

25 بهمن ؛ سر رسید یک نقطه عطف

 

تظاهرات اعتراضی 25 بهمن 89 همزمان بود با شروعِ اوجگیری قیام ها در کشورهای عربی . مردم و جوانان  کشورهای عربی برای بزیر کشیدن دیکتاتورهایِ مادام العمرِ حاکمِ بر کشورهایشان قیام کرده بودند و پیروزیهای بزرگی نیز بدست آورده بودند . حسنی مبارک و بن علی بعد از سالها دیکتاتوری ؛ سرنگون شده بودند و نور امید به پایان عمر دیکتاتورها بر دلهای مشتاق آزادی در سراسر جهان و از جمله کشور ما ایران نیز تابیدن گرفته بود .

بنابراین همانطور که ایرانیان در خارج کشور و همه جهانیان منتظر بودند که تحت تأثیر قیام های عربی ؛ تحولاتی نیز در ایران به وقوع بپیوندد و جنبش اعتراضی مردم ــ که مدتها قبل از شکل گیری قیامهای عربی شروع شده بود ــ اوج و شتاب بیشتری به خود بگیرد . تظاهرات 25 بهمن در کیفیتی نوین آغاز گردید . تحولات کشورهای عربی تأثیرات خود را بر جنبش مردم ایران گذاشته و شور و شوق مضاعفی در میان جوانان دلیر ایران برای ادامه نبرد آزادیبخش ؛ برای بزیر کشیدن دیکتاتوری دینی حاکم بر کشورمان ایجاد کرده بود .

چنین بود که تظاهرات 25 بهمن در اوج نایاوری ایادی رژیم ؛ در دوران آرامش و  قدر قدرتی رژیم و در شرایطی برگزار گردید که دشمن با تبلیغات دروغین و ادعاهای توخالی پایان خشم و اعتراضات مردم ــ یا بقول سردمداران رژیم پایان فتنه ــ را اعلام کرده بود . بر گزاری این تظاهرات ــ که وحشت و سراسیمگی را در سراپای قوای دشمن در افکنده بود ــ در چنین شرایطی ؛ نشان داد که مردم و جوانان میهن نه تنها سر سازش با این رژیم ضد بشری را ندارند بلکه  مطالبات این جنبش به حدی  جدی و عمیق است که در لحظه ای که همه فکر میکردند که همه چیز پایان یافته و اوضاع دیگر آرام شده است ؛ بار دیگر فریاد خشمِ اعتراضات مردم کاخ ستمگران  را به لرزه در آورده و همه چیز از نو آغاز می شود ( قابل توجه ؛ چرا در آینده باز هم تکرار نشود ؟! )  .

گستردگی اعتراضات و شور و اشتیاق مردم برای سرنگونی استبداد دینی نشان داد که دیکتاتورها مثل همیشه فریب خورده اند و بر خلاف آنچه که نمی خواهند یا نمی توانند بفهمند ؛ طوفان خشم فروخورده و انباشته شده مردم در صورتی که امکان بروز بیاید ؛ می تواند اعتراض هائی بیافریند که همه ارکان این رژیم ضد بشری را به لرزه سرنگونی دچار سازد .

اهمیت 25 بهمن ؛ پتانسیل آن در برانگیختن شور و شوق آزادی در مردم و راه اندازی مجدد خیزش آنان و شور و شعف مردم از راه اندازی مجدد قیام و بر خورد فعال و مثبت مردم در شکل گیری اعتراضات آنقدر روشن و آشکار بود که میتوان گفت جنبش اعتراضی مردم  از آن پس وارد مرحله جدیدی از حیات خود  شده است .

مرحله ای که با عبور پیروزمند از اولین نا " فرمانی مدنی "  ــ در طول حیات اعتراضی جنبش سبز ــ با برگزاری تظاهرات بدون مجوز ؛ با غریو  و فریاد شعارهای رادیکال و ساختار شکن لرزه مرگ و سرنگونی را بر بیت العنکبوتی ولی فقیه افکند .

25 بهمن و اعتراضات بعدیِ سه شنبه ها در 1 و 10 اسفند 89 ــ تظاهرات اعتراضی سه شنبه ها که از طرف مخالفین اعلام شده بود ولی ادامه پیدا نکرد ــ در واقع پایان سلطه گرایش اصلاح طلبانه بر جنبش و در نهایت تاریخ جدائی و خداحافظی موسوی و کروبی با جنبش مردم و رفتن به حصر داوطلبانه احتمالی بود . در واقع تظاهرات رادیکال و ساختار شکنانه 25 بهمن و حوادث بعد از آن نشان داد که ؛ همراهی اولیه موسوی و کروبی و سایر اصلاح طلبان با جنبش اعتراضی مردم نه در حمایت و قبول مطالبات آزادیخواهانه مردم معترض ؛ بلکه از بی علاقه گی و بی اعتنائی باند حاکم به آنان در جریان انتخابات ریاست جمهوری و از آب بندی و بسته شدن کامل منفذهای مشارکت و سهیم شدن در قدرت ــ با شرکت در انتخایات ریاست جمهوری ــ ناشی شده است  .

به عبارتی اگر چه بدنه جنبش اعتراضی مردم بسیار جلوتر از رهبران و دست اندرکاران جنبش و از مدتها قبل از 25 بهمن به اصلاح ناپذیری رژیم پی برده بودند و در اعتراضات خود مطالبات ساختار شکنانه و سکولار را طلب می کردند . اما در 25 بهمن با صراحت و روشنی بیشتری نشان دادند که زمان خداحافظی با راهبرد اصلاح طلبی فرا رسیده است . در واقع مردم در 25 بهمن با شعارها علیه سمبل نظام دینی ــ  ولی فقیه ــ و نفی اصل " ولایت فقیه " به صراحت اعلام کردند که اصلاح این رژیم تنها با سرنگونی آن میسر است . راه حلی که اصلاح طلبان با جدا کردن صف خود از معترضین ؛ مخالفت خود را با آن ابراز داشتند .

 

ویژه گیهای تظاهرات 25 بهمن :

 

1 ــ صرف برگزاری تظاهرات 25 بهمن در اوج احساس قدر قدرتی و بسیج و آماده باش کامل رژیم و در حالیکه رژیم به اشکال مختلف مخالفت خود را با برگزاری آن به صراحت اعلام کرده بود ؛ خود پیروزی بزرگی برای مردم معترض محسوب می شد . چرا که این اولین بار در تاریخ حیات جنبش اعتراضی مردم بود که بر خلاف گذشته ؛ تظاهراتی مستقل و بدون داشتن و یا نیاز به چتر حمایتی مناسبات رژیم برگزار می شد .

مهمترین مشخصه این تظاهرات این بود که بر خلاف دفعات پیشین مردم برگزاری تظاهرات اعتراضی خود را مشروط به اجازه نامه رژیم نکردند و برای اولین بار ؛ منتظر کسب اجازه از حکومتی نا مشروع نماندند . چرا که آنها بخوبی می دانستند ؛ اساسا" مبارزه قانونی و مسالمت آمیز در دیکتاتوری قرون وسطائی حاکم بر کشور ما که هیچ قانونی را برسمیت نمی شناسد ؛ بازی کردن در زمینی است که از پیش برنده آن ــ قدرت حاکم ـ مشخص شده است .

به عبارتی جوانان غیور کشور ؛ بزبان بی زبانی اما با فریادی روشن و همه فهم ( بطوریکه اصلاح طلبان هم بفهمند و خود را با مسیر آینده جنبش تعیین تکلیف کنند ) اعلام کردند ؛ از این ببعد از رژیمی که قصد سرنگونی اش را داریم ؛ اجازه گرفتن برای تظاهرات معنی ندارد . این اولین نافرمانی مدنی مردم و ندیده گرفتن دستورات رژیم سرکوبگری بود که می خواست با قلع و قمع خونین و بی رحمانه مانع از برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز مردم شود .

 

2 ـ سکولاریسم : مشخصه دیگر این حماسه بزرگ ؛ اجتماعی کردن حق برخورداری مردم ایران از حکومتی غیر دینی و سکولار بود . جوانان و مردم ستمدیده میهن در زندگی تحت حکومت دینی به تجربه تشخیص داده بودند که تا زمانی که بساط حکومت دینی در کشور پا برجاست ؛ در بر همین پاشنه خواهد چرخید و در وضعیت رقت بار مردم و سرکوب لجام گسیخته آزادیها ؛ گشایشی  بوجود نخواهد آمد . همچنین آنها دریافته بودند که با اتکاء به یک ایدئولوژی و یا باورهای دینی ؛ امکان اتحاد و همبستگی فراگیر برای سرنگونی رژیم و تغییر در اوضاع اسف بار کنونی کشور وجود ندارد .

یعنی آنها در تجربه خونبار مبارزه با استبداد دینی  آموخته بودند که تنها آن استراتژی و شعارهائی می تواند تضمین کننده پیروزی مردم باشد که فاقد رنگ و صبغه ایدئولوژیک باشد ؛ تا بتواند بیشترین مردم را تحت پوشش قرار داده و به صحنه مبارزه بکشاند .

بنابراین در تظاهرات 25 بهمن مردم  و جوانان کشور با شفافیت و صراحت بیشتری نسبت به گذشته به جدائی دین از حکومت و قدرت تأکید ورزیدند . فریاد شعارهای ضد " ولی فقیه " به عنوان سمبل و نشانه حکومت دینی ــ شعارهائی مانند " مبارک و بن علی     نوبت سید علی " ؛ " مرگ بر دیکتاتور " ؛ " خامنه ای بدونه     بزودی سرنگونه " ؛ " جمهوری اسلامی     فانوس رو به باده " و ..... ــ از سوی زنان م مردان معترض میهن ؛ جز به منظور نفی و بر اندازی حکومت دینی ابراز نمی شد . از آن پس دیگر جنبش اعتراضی مردم با هر رنگی هم که اعلام می شد و یا بشود ؛ ضرورتا" ماهیتی رهائیبخش از نظم و نظام دینی حاکم بر جامعه دارد . یعنی بسوی حکومتی سکولار و بدور از وابستگی های دینی حرکت می کند .

 

3 ــ کیفیت و رادیکالیسم ــ مردم و جوانان غیور کشور با اتخاذ تاکتیک های ویژه برگزاری همزمان تظاهرات در نقاط مختلف ؛ طرح امنیتی سرکوب رژیم را بی اثر نموده و توانستند فریادهای اعتراضی خود را در قالب شعارهائی که با گذشته تفاوت های کیفی داشت ؛ در همه جای پایتخت فریاد بکشند و به گوش جهانیان برسانند . یعبارتی جوانان کشور این بار با اتخاذ تاکتیک هایِ دفاعیِ ضروری و فریاد شعارهای رادیکال در تظاهرات 25 بهمن ؛ حائل و مانع " راهبرد اصلاح طلبی " را بکلی کنار زده و بدین ترتیب ؛ قیام اعتراضی مردم  برای اولین بار در هیئت واقعی خود یعنی یک جنبش تمام عیار سرنگونی طلب نمودار گشت .

در واقع مردم و جوانان شجاع ایران با بکارگیری تاکتیک راه پیمائی های پراکنده ؛ غیر متمرکز و تعرضی ــ تجمع در زمان و مکانهای نا معین ــ شیپور سرنگونی رژیم در همه جای پایتخت به صدا در آوردند و تمام نقاط تهران و شهرهای بزرگ را به مبدان کار زار و جنگ با رژیم جنایتکار و خونریز تبدیل نمودند و بدین ترتیب جوانان معترض کشور گوشه هائی از صلابت و عزم جزم خود را برای ادامه مبارزه و بزیر کشیدن ولی فقیه و کارگزاران منفور رژیم از اریکه قدرت به نمایش گذاشتند .

واقعیت این بود که گسترش اشکال رادیکالتر از مبارزه و حرکت اعتراضی و شعارهای ساختار شکن ؛ نشان میداد که جنبشِ اعتراضی مردم راه درست خود را یافته است و در فرایند رادیکالیره شدن قرار گرفته و بیک جنبش ضد استبدادی تمام عیار ارتقاء یافته است . یعنی در حالیکه در اعتراضات قبلی شعارها عمدتا" دولت و رئیس جمهور ــ محمود احمدی نژاد ــ  را هدف قرار میداد . این بار مردم و جوانان با هدف قرار دادن ولی فقیه ــ رأس نظام دینی ــ و مقایسه وی با " مبارک " و " بن علی " کل نظام دینی را هدف قرار دادند .

چنین بود که دوباره عطر دل آویز " انقلاب و راه حلهای انقلابی " در سراسر کشور پراکنده شد و این راهبرد طلائی در دستور کار جوانان ؛ دانشجویان و مبارزین میهن قرار گرفت و یکبار دیگر ؛ ضرورت بکار بستن شیوه ها و دستور العمل های انقلابی ــ که الزاما" به معنای بکارگیری و ترویج خشونت نیست ــ علیرغم دهه ها سمپاشی دشمن و اصلاح طلبان حکومتی علیه آن ؛ از ضرورت سرنگونی این رژیم  و به میدان کشاندن و فعال کردن همه اقشار و لایه های اجتماعی دو باره جوانه زد و به عنوان راهبرد آتی جنبش انتخاب شد .

یعنی از فردای تظاهرات 25 بهمن همانطور که در 1 و 10 اسفند ــ اعتراضات سه شنبه ها که اعلام شده بود ولی ادامه پیدا نکرد ــ نیز شاهد بودیم  ؛ اگر جفای رفیقان نیمه راه نبود ــ اگر رجعت اصلاح طلبان حکومتی به عقبه خود نبود ــ مردم ایران ؛ بعد از آن با جنبش اعتراضی روبرو می شدند که در عین حال که ماهیتی مدنی داشت ؛ دیگر خصلتی انقلابی کسب کرده بود .

آقایان موسوی و کروبی در شرایطی ــ  شرایط انقلابی پیش آمده بعد از تظاهرات 25 بهمن ــ قرار داشتند که دیگر نمی توانستند مردمی که در تظاهرات 25 بهمن شعار نفی ولایت فقیه و سرنگونی نظام دینی را داده اند ــ و خواستار سرنگونی استبداد دینی شده اند ــ را از جنبش سبز بدانند ولی شعار های آنان را از این جنبش ندانند . چرا که این عمل آنان بی حرمتی آشکار به اعتراضات مردمی بود که حق داشتند خون بدهند ؛ کشته و زندانی شوند ؛ مورد شکنجه و تجاوز قرار گیرند ولی حق نداشته باشند شعارها و مطالبات واقعی خود را بیان کنند .

شعارهای مردم در حرکت های اعتراضی باید بیان کننده خواستها و چکیده مطالبات آنان باشد . مردم و بخصوص دانشجویان و جوانان کشور مدتها بود که از مرزهای سرخ ساختار شکنی عبور کرده بودند . در تظاهرات 25 بهمن این مرز شکنی ؛ در شعارهایِ مردم انعکاس و بروز علنی تری پیدا کرد . در نتیجه این وضعیت ؛ موسوی و کروبی و اصحاب اصلاح طلب با این تناقض جدی مواجه شدند که یا باید همسوئی با شعارها و مطالبات جنبشی که دیگر ساختار شکن و سرنگونی طلب شده است را انتخاب کنند و یا چون گذشته وفادار به حفظ نظام و در تعاملی خفت بار با رژیم در تلاش برای ادامه مماشات و مخالفت با ساختار شکنی و ..... نهایتا" تنها گذاشتن جنبشی که خونها و رنج های بی شماری به پای آن نثار شده بود .

آنها متأسفانه راه دوم را برگزیدند و یک فرصت با ارزش تاریخی که می توانست هم به رو سفیدی آنان در پیشگاه مردم منجر شود و هم به سرنگونی استبداد دینی  و پایان درد و رنج مردم و نجات کشور از چنگال دزدان و جنایتکاران حاکم بیانجامد ؛ فدای مصلحت جوئی ؛ سازش و مماشات رهبران خود شد و سرخوردگی و یأس مقطعی را نصیب جنبش نمود .

اگر موسوی و کروبی و دیگر اصلاح طلبان رفیقان نیمه راه نمی بودند و به جنبش مردم پشت نمی کردند و جنبشی که بعد از آنهمه سختی و مرارت راه را یافته بود را تنها نمی گذاشتند و به جنبشی که بتازگی بند ناف خود را از راهبردهای سازشکارانه ای که اصلاح طلبان به آن تحمیل کرده بودند جدا کرده بود کمی فرصت دوام و قوام می دادند و یا سازمانهای سیاسی مخالف رژیم و سرنگونی طلبان خارج کشور امکان آن را می داشتند که بیاری طفل نو پای انقلاب بشتابند جنبش اعتراضی مردم اکنون در مدارهای بسیار بالاتری قرار داشت .

بدین ترتیب جنبشی که بدون تردید آینده مردم ایران و سرنوشت همه مخالفان رژیم و حتی بشکلی موجودیت کشور به آن گره خورده است بی کس و بی رهبر موقتا" به سکون و محاق رفت تا در فرصتی دیگر ؛ با رهبرانی شایسته و ذیصلاح  در کیفیتی نوین و ممتاز سر بر آورد .     ...... ادامه دارد

 

محمود خادمی ــ 27.06.2012

   arezo1953@yahoo.de 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
از سایت
منبع:
سایت نویسنده

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید