رفتن به محتوای اصلی

متن کامل سخنرانی ماشالله سلیمی در کنفرانس بروکسل

متن کامل سخنرانی ماشالله سلیمی در کنفرانس بروکسل

بررسی روندهای سیاسی و گزینه‌های پیش‌‌رو کشور ایران در سال جاری

جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تا به‌ امروز با بحران روبرو بوده‌  و در چند سال اخیر بحران نه‌ تنها شدید شده‌ است بلکه‌ کیفتتا تغییر کرده‌ است. تاکید من بر این تغییر کیفی است.

نظام  با بحرانهای عدیده ای روبروست که در  گفتار امروز به مهمترین آنها اشاره خواهم داشت.

1)    بحران ایدئولوژی

 جمهوری اسلامی از زمانی که‌ توسط  بنیانگذارش  مخالفت خود را با افزودن پسوند دمکراتیک، اعلام کرد، تنش میان خود و دولت موقت را بنیان نهاد.

مخالفت با پسوند دمکراتیک  در قانون اساسی به‌ صورت اصل  ولایت فقیه‌ تجلی یافت که‌ در پروسه‌ به‌ ولایت مطلقه‌ فقیه انجامید.

 تاکید خمینی بر، وحدت کلمه،‌ نفی  و انکار تنوع فکری و آرا در عرصه‌ تئوریک و مباحث سیاسی بود و ولایت فقیه‌ نهادینه‌ کردن و سرکوب دگراندیشان در میدان سیاست. جمهوری اسلامی با این اندیشه‌ و کردار نشان داد از نظر او ایمان غیر قابل تقسیم و تکثر است.

 

2)    بحران فرهنگی

  جایگزینی شرع به‌ جای قوانین عرفی به‌ معنی نفی آشکار سیستم حقوقی مدرن و بازگشت به‌ مناسبات سده‌های میانه‌ و اعلام جنگ علیه‌ پیشرفت و دست‌آوردهای موجود آن زمان بود، بویژه‌ قوانین خانواده‌، تک همسری، آزادی پوشش، برابری نسبی زن و مرد. این تضاد هنوز یکی از محورهای کشمکش بین حاکمان و مردم ایران است.  البته‌ عواقب فاجعه‌بار این جهت گیری فرهنگی از جمله‌ تعطیلی و پاکسازی دانشگاهها را همه‌ میدانند. تکثرستیزی حکومت ایدئولوژیک هدفش نابودی جریانات دگراندیش بود.

خصلت ایدئولوژیک حکومت که‌ تکثرگرایی را منع میکرد به‌ زودی، تهیه‌ ابزارهای لازم جهت سرکوب دگراندیشان را سبب شد.    

ابتدا با به‌ راه‌ انداختن دسته‌های چاقو و زنجیرکش و سپس با تشکیل کمیته‌های انقلاب، سپاه پاسداران، سیاست سرکوب تمام نیروهایی را که‌ در عمل خمینی را در به‌ قدرت رسیدن یاری داده‌ بودند ولی برنامه‌ دینی وی را در سیاست  برنمی‌تابیدند در پیش گرفت.  

 

3)    بحران قومی ــ ملی

جمهوری اسلامی با تعبیری تنگ‌نظرانه‌ و ایدئولوژیک به‌ جنگ شهروندان ایرانی که‌ به‌ زبانهای آذری، کردی، ترکمنی، عربی و بلوچی صحبت میکنند رفت. خونریزیهای جموری اسلامی در ترکمنستان، کردستان و آذربایجان را همه‌ به‌ یاد داریم. در این رابطه‌ بد نیست به‌ وضعیت امروز اشاره‌ی کوتاه‌ داشته‌ باشم. چون متاسفانه‌ اپوزسیون دمکرات ایران به‌ به‌ عمق فاجعه‌ای که‌ جمهوری اسلامی در این عرصه‌ به‌ بار آورده‌، واقف نیست.

 دوستان!

جامعه‌ ما با یک نقار ملی و به‌ عبارت دیگر با یک گسست ملی روبرو شده‌ است. حس بی اعتمادی میان ملیتهای گوناگون به‌  طور تصاعدی  افزایش یافته‌ و در شرایط بحرانی می‌تواند به‌ معضل بزرگ اجتماعی و سیاسی تبدیل شود!

 من بر این باورم که‌ جمهوری اسلامی خود بر اساس تئوری "تفرقه‌ بیانداز و حکومت کن" بر این مسأله‌ دامن زده‌ و تخم کین و نفرت میان ملیتهای گوناگون میکارد!

 به هر حال برگردم به‌ ادامه‌ بحث!

اگر در دوره‌ خمینی شخصیت کاریزمای خمینی، مانع ریزش پایگاه‌‌ اجتماعی نظام بود و رژیم کمابیش از حمایت بخش بزرگی از مردم برخوردار بود، امروز این حمایت را از دست داده‌ و با تمرکز هر چه‌ بیشتر قدرت در بیت رهبری، بحران مقبولیت و مشروعیت نظام بطور جدی به‌ موضوع روز تبدیل شده‌ است! به‌ همین دلیل دستگاه‌ سرکوب نظام به‌ ابزار اصلی بقای آن تبدیل شده‌ است. افزایش وزن سپاه‌ و بسیج در عرصه‌ اقتصاد را از این زاویه‌ باید ارزیابی کرد.

 از آنجا که‌ سرکوب با اقدامات اصلاحی به‌ سود مردم توأم نبوده‌ است، خود سبب عمیقتر شدن شکاف میان مردم و دولت گردیده‌ است. این مهم به‌ نوبه‌ خود اختلاف  میان بالاییها را دامن زده‌ است!

جنبش سبز علیرغم سرکوب شد‌ن دستاورد بزرگی داشت، و آن نشان دادن عدم مقبولیت و مشروعیت نظام به‌ جامعه‌ بین‌المللی و بویژه‌ کشورهای منطقه‌ بود.

درست است که‌ در این سرکوب بیت رهبری و احمدی‌نژاد مشترکا عمل کردند، اما با این کار اولا بخشی از مدافعان نظام اسلامی را از مشارکت در ادره‌ امور محروم و خانه‌‌نشین کردند و ثانیا بر خلاف تصورشان بعد از مدت کوتاه، بحران به‌ درون خودشان سرایت و رهبر و رئیس جمهور بعضی وقتها مستقیم و غیر مستقیم به‌ جان هم افتادند.

 در حال حاضر علاوه‌ بر اینکه‌ دستگاه‌ ولایت فقیه‌ و دولت منصوب او ترس و بی اعتمادی را در جامعه‌ اشاعه‌ میدهند در بین خود هم بی اعتماد بوده‌ و احساس امنیت نمی‌کنند.

با تمام اینها باید به‌ این نکته‌ مهم اشاره‌ کنم، از آنجا که‌:

 الف) نظام با وجود تمام ریزشها هنوز از نوعی خاصیت انقباض و انبساط برخوردار است، یعنی دارای ظرفیت جذب مشارکت مجدد طیفی از اصلاح‌طلبان حکومتی و بویژه‌ خاتمی و رفسنجانی و پیرامونیهای آنها در قدرت سیاسی بوده‌ و به‌ این ترتیب امکان بازسازی بخشی از پایگاه‌ قدرت را دارد.

 ب) این امکان بویژه‌ از آنجا ناشی میشود که‌ هنوز مردم خسته‌ از سرکوبهای پیاپی و بویژه‌ سال 88 شمسی به‌ اقدام عملی برای نشان دادن عدم مقبولیت و مشروعیت نظام دست نزده‌اند.

گزینه‌های احتمالی در این زمینه‌:

1)    اختلاف بالاییها به‌ سود خامنه‌ایی و برادران لاریجانی تمام شود! در این صورت احتمال شرکت افرادی مثل خاتمی و رفسنجانی در قدرت وجود دارد.

 2)    احمدی‌نژاد و حامیانش در قدرت برتری پیدا کنند (که‌ بسیار بعید است) کشور ما با یک دیکتاتوری اسلامی بدون ولایت فقیه‌ موجه‌ خواهد شد.

 3)    جنبشهای اجتماعی چنان اوج گیرد که‌ بالایی‌ها را عملا به‌ جان هم انداخته‌ و اختلافات آنها چنان حاد شود که‌ ماشین سرکوب را ناکار نموده‌، در نتیجه‌ سبب فروپاشی کل سیستم گشته‌ و روند دمکرایتزه‌ شدن جامعه‌ آ‌غاز گردد.

 بر بحرانهای کلان یاد شده‌ باید بحران اقتصادی را نیز افزود. از آنجا که‌ تشدید تحریمها و بویژه‌ تحریمهای نفتی، تهیه‌ ارز را بر حکومت دشوار کرده‌ اثر منفی مستقیم، بلاواسطه‌ و بلافاصله‌ روی اقشار مختلف یعنی کارگران و سایر زحمتکشان و بخش خصوصی گذاشته‌ است.

این وضع به‌ گسترش فقر و نارضایتی در میان مردم‌ دامن زده‌ و جامعه‌ آبستن زمین‌لرزه‌های جدی است. خود این مسأله‌، احتمال گزینه‌ سوم را تقویت میکند.

زیرا اگر تا امروز دولت به‌ دلیل درآمدهای سرشار نفتی "نان‌ ده‌" بخور نمیر مردم بود، با ادامه‌ تحریمها به‌ سربار جامعه‌ تبدیل خواهد شد. و مردم تلاش خواهد کرد عامل فلاکتشان را از سر راهشان بردارد!

سوال اینجا ست که‌ آیا اپوزیسون دمکرات آماده‌ کنترل و سازماندهی چنان شرایطی هست؟ آیا خوهد توانست تا آن موقع آلترناتیو دمکراتیکی ارائه‌ دهد، یا دزدان خیابانی باز هم از وضعیت ایجاد شده‌ سواستفاده‌ و با شعارها و وعده‌های عوامفریبانه‌ جامعه‌ را دچار دیکتاتوری ناشناخته‌ دیگری خواهند کرد؟

 

در عرصه‌ بین‌المللی:

 رابطه‌  جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه‌:

 جمهوری اسلامی به‌ دلایل مختلف به‌ ویژه‌،

الف: سیاست صدور انقلاب اسلامی و گسترش اسلام شیعه‌ به‌ کشورهای مسلمان منطقه‌،

ب: اختلاف فرهنگی با آنها از همان آغاز مورد سوظن این کشورها بوده‌ و در شرایط کنونی نیز این عدم اعتماد زیادتر شده‌.

در حقیقت، رابطه‌ جمهوری اسلامی با بسیاری از کشورهای منطقه‌ هیچگاه‌ از تعادل و قانونمندی برخوردار نبوده‌ و پیوسته‌ به‌ درجات مختلف بحرانی بوده‌ است.

در حال حاضر اگر دولت مالکی و سوریه‌ را حذف کنیم هیچ کدام از کشورهای اسلامی منطقه‌ دوست جمهوری اسلامی نیستند.

البته‌ باید بر عراق و سوریه‌ جریانهای تروریستی مثل حماس و حزب‌الله‌ لبنان نیز اضافه‌ شود.

 

بحران هسته‌ای  جمهوری اسلامی با غرب!

 حاکمیت به‌ پشتیبانی دو قدرت بزرگ جهانی یعنی روسیه‌ و چین به‌ قیمت خالی شدن سفره‌ مردم دست از تلاش ادامه‌ برنامه‌ هسته‌ای مشکوک خود بر نداشته‌ و با سماجت ادامه‌ میدهد!

حاصل این بی خردی سیاسی اعمال تحریمهای شدید از سوی کشورهای غربی بوده‌ که‌ تحریم‌های اخیر اتحادیه‌ اروپا نقطه‌ اوج آن می‌باشد!

 گر چه‌ بعد از کنفرانس استانبول انتظار میرفت که‌ عقبنشینی تاکتیکی صورت گیرد اما به‌ زودی معلوم گشت که‌ مذاکره‌ کنند‌گان صرفا در پی فرمان رهبر بوده‌ و قصد خرید زمان را دارند.

بدین ترتیب دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی این بار نیز بر این باورند که‌ میتوانند مثل گذشته‌ تحریمها را دور زنند.

در ادامه‌ سیاست دورزدن تحریمها، آنها علاوه‌ بر رجزخوانیهایی نظیر بستن تنگه‌ هرمز به‌ تعویض پرچمها و نام کشتیهای نفتکش روی آورده‌ و داستان کبک و برف را در ذهن تداعی میکنند.

بسیاری از صاحب‌ نظران در صورت عدم حل مناقشه‌ به‌ صورت دیپلماتیک امکان حمله‌ نظامی را رد نمی‌کنند.

به‌ همین دلیل است که‌ طیف نیرومندی از اپوزسیون دمکرات با باور به‌ امکان چنین اقدامی، تلاش دارند تا آمریکا و اسرائیل را برای حذف گزینه‌ نظامی قانع کنند. ولی من بر این باورم که‌ گزینه‌ نظامی بیشتر یک بلوف سیاسی است. و فکر میکنم جمهوری اسلامی خیلی دقیق از این موضوع آگاه‌ است. زیرا سیاست غرب در قبال ایران همانگونه‌ که‌ در بیانییه‌ کاخ سفید در استقبال از اعمال تحریمهای جدید اتحادیه‌ اروپا آمده‌، نه‌ تغییر رژیم، بلکه‌ در صورت تن ندادن به‌ الزامات بین‌المللی "انزوا" میباشد!

علاوه‌ بر این باید اضافه‌ کرد که‌ مشکلات اقتصادی و سیاسی جهان غرب در داخل و در منطقه‌ خاورمیانه‌ و نقش روسیه‌ و چین در این رابطه‌ احتمال این گزینه‌ را اگر نگویم از بین برده‌، بسیار ضعیف کرده‌ است.

گزینه‌ای که‌ در این رابطه‌ بیشتر محتمل است، ادامه‌  وضع موجود میباشد.

یعنی نه‌ جنگ نه‌ صلح، ادامه‌ تحریمها و فلاکت بارتر شدن وضع زندگی مردم.

و آن چیزی است که‌ دولت روسیه‌ خواهان آن است.

زیرا روسیه‌ توسط رژیم ولایت فقیه‌ آرزوی تزارهای روسی را مبنی بر دسترسی به‌ آبهای گرم منطقه‌، برآورده‌ کرده‌ است. و این دست‌آوردی نیست که‌ با رفتن جمهوری اسلامی برای  روسیه‌ باقی بماند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید