آقای اسماعیل نوری علا طي مقاله ای تحت عنوان«مقاصد نهفته در حمله به رضا پهلوی» به بهانه دفاع از آقای رضا پهلوی ادعاهای عجیبی در رابطه با شاخصه و نشانههای سکولار و دمکرات بودن افراد برشمرده اند که قبلا نظیر آنها را نه دیده و نه شنیده بودیم اینکه به طور مثال خوش پوشی و خوش گویی را از جمله این نشانهها آورده اند ! ایشان همچنین بدون ارائه آمار و بدون استناد به مدرک ودليل آقای رضا پهلوی را انتخاب اول جوانان ایران عنوان فرموده و ادعاهاي ديگرتوام باتحقير منتقدين آقاي رضا پهلوي که به آنها خواهیم پرداخت
بارها عنوان کردهام دفاع بد از یک شخص و جریان بدترین تخریب در حق وی و آن جریان میباشد.
ابتدا باید مرز بین سوال و حمله را به آقای نوری علا یاد آوری نمایم.
این سوالاتی که در رابطه با قضیه دادگاه لآهه و مصاحبه ایشان با هفته نامه فوکوس مطرح میشود بر چه اساسی از دید آقای نوری علا، حمله محسوب میشود ؟و آیا پاسخ ندادن آقای رضا پهلوی به این سوالات سبب بالا رفتن ارزش ایشان میشود که فرموده اند «او آنقدر متمدن است که تا به حال نسبت به همهی کسانی که به او ناسزا گفته اند، تهمت ناروا زده اند، از قول او دروغ گفتهاند هرگز پاسخ نگفته است. گذاشته است که مردم نسبت به این گفته ها تصمیم بگیرند و قضاوت کنند».
اما در مورد فرمایش ایشان که در بالا عنوان کردهام باید آقای نوری علا پاسخ فرمایند که اولا با چه اعتبارو مجوزي و از کدام منبع و با استناد به کدام آمار و ارقام و نظر سنجی، آقای رضا پهلوی را یکی از مهمترین چهرههای سکولار دموکرات معرفی کردهاند و ثانیا چرا آقای نوری علا ،اقدام علیه یک نفر که در واقع اقدام علیه آن نفر نیست و سوال از یک نفر میباشد را،اقدام علیه دموکراسی و سکولاریزم و اپوزیسیون بر انداز عنوان کردهاند؟ آیا اپوزیسیون بر انداز و سکولار و دموکرات در وجود همان یک نفر خلاصه میشود؟
این گونه تعریف و قرائت از دموکراسی و سکولاریزم با قرائتی که جمهوری اسلامی از دین میکند هیچ تفاوتی ندارد و قرائت فاشیستی از سکولاریزم و دموکراسی تلقی میشود که«همه دموکراسی» را در وجود یک نفر خلاصه کنیم همانگونه که جمهوری اسلامی همه اسلام رادر وجود ولایت فقیه خلاصه کرده است!
این در حالی است که در قوانین جمهوری اسلامی انتقاد از ولی فقیه، انتقاد از خدا و کفر تلقی میشود که آقای نوری علا این قانون را به سکولاریزم و دموکراسی تعمیم داده و رضا پهلوی را در حد ولی فقیه سکولاریزم و دموکراسی مطرح نموده اند.
آقای نوری علا در ادامه مینویسند: «اما از نظر من اين مرد، جدا از اينکه پدر و پدر بزرگ اش پادشاه بوده اند و خود نيز روزگاری بر اساس توصيهء اطرافيان اش سوگند پادشاهی خورده است، مردی ارزشمند است و اين ارزش تا حدی است که او را تبديل به يک «سرمايهء ملی» میکند. او شناختهترين ايرانی معاصر است، در عقايدی که مستمراً در مورد حکومت و سياست بيان می کند فردی سکولار دموکرات محسوب می شود، درهای همهء مجامع و رسانه های بين المللی بروی او گشوده تر از بقيه است، نسل جوان ايران نمی تواند در ميان جمع اپوزيسيون برانداز کنونی نماينده ای بهتر از او برای خود بيابد؛ نماينده ای که خوش می پوشد و خوش سخن می گويد و در رفتار و کردارش ارزش های امروزی انسان های جهان متمدن مشهود است».
آقای نوری علا در همان پارگراف میفرمایند «نسل جوان ايران نمیتواند در ميان جمع اپوزيسيون برانداز کنونی نماينده ای بهتر از او برای خود بيابد؛ نمايندهای که خوش می پوشد و خوش سخن میگويد و در رفتار و کردارش ارزش های امروزی انسان های جهان متمدن مشهود است».
آقای نوریعلا؛ شما این مجوز را از کجا دریافت کردهايد که از سوی نسل جوان ایران سخن ميگویید که نه خود جوان هستید و نه وکالتی از سوی جوانان ایران دارید؟
با اين حساب همه جمهوری خواهان و سکولار دموکراتها غير از شخص آقاي رضاپهلوي از دید آقای نوری علا یک مشت آدم ژوليده و بیتمدنی هستند که حتا سخن گفتن هم بلد نیستند؟!
از کی خوش پوشی و خوشگویی نشانه تمدن و سکولاریسم و دموکراسی شده است؟ این در حالی است که بسیاری از فعالان سیاسی داخل و خارج کشور آنقدر درگیر فقر هستند که شاید پیراهن و شلوارشان را شب میشویند و روز میپوشند و نمیتوانند لباسی برای خود و خانواده خود تهیه نمایند که با حساب شما آنها نیز نمیتوانند سکولار و دموکرات و متمدن باشند!
مگر گاندی خوش پوش بود؟ او که طي دوران مبارزه خود از کت و شلوار و پیراهن وکراوات استفاده نمیکرد و تن پوش اش پارچه ای بود که به دور خود میپیچید؟
در قسمتی دیگر آقای نوری علا چنین نوشتهاند:" اينکه از هم اکنون اعلام کنيم که پادشاهی تشريفاتی ضد حقوق بشر است و نبايد بعنوان گزينهای برای انتخاب به مردم ارائه شود، يا اينکه پادشاهی لزوماً راه به استبداد می برد (انگار جمهوری های جهان عقب مانده از خاورميانه گرفته تا امريکای لاتين چنين نکرده اند!) و يا رضا پهلوی دارای شخصيتی است که میتواند، پس از احراز سمت پادشاهی تشريفاتی، عليه حاکميت ملت قيام کند و همچون محمدعلی شاه مجلس را به توپ ببندد چرا که میگويد من در سی سال پيش به نام پادشاه مشروطه قسم خوردهام، و يا چون انقلاب اسلامی را قبول ندارد نشان میدهد که چه طبع درنده خوئی دارد که اگر بجای پدر بر تخت سلطنت مینشست کشتاری وسيع را براه میانداخت، جملگی چه هدفی می توانند داشته باشند؟ جز:
* محروم ساختن اپوزيسيون از وجود يک شخصيت معتبر و محبوب
* تضعيف اين اپوزيسيون از طريق طرح اختلافاتی که حل آنها به دست ملت ايران در آينده ممکن است
* حفظ حکومت اسلامی تا زمانی که بتوان بديلی داخلی و قابل کنترل از جانب اصلاح طلبان بوجود آورد
* و، در يک دورانديشی دور از عقل، همواره از انجام همه پرسی برای تعيين نوع نظام جلوگيری کرد؟"
که باتوجه به این قسمت از نوشته ایشان و سایر قسمتهایی که به آنها اشاره شد میتوان نتیجه گرفت که قرائت ایشان از دموکراسی و سکلاریسم قرائتی فاشیستی ميباشد که در آن هر کسی سوالی بکند یا متهم به حمله به شخص اول دموکرات سکولار کشور میشود و یا متهم به تلاش برای حفظ نظام و یا طبق بند آخر فرمایشات ایشان اساسا فاقد عقل و دور اندیشی به حساب میآید .
این چه نوع دفاعی از آقای رضا پهلوی هست؟ اساسا اگر این موضوعات مورد توجه قرار گیرند، چنین نوشته ای در دفاع از آقای رضا پهلوی میتواند نام دفاع به خود بگیرد؟ حتا اگر بپذیریم نوشتههای آقایان واحدی و امینی هتاکی به آقای رضا پهلوی بوده است، آیا این امر دلیل بر این میشود که به تمام جمهوریخواهان و سکولار دموکراتهایی که خوش پوش نیستند خوش گو نیستند و همه آنهائی که مخالف نظر آقای رضا پهلوی هستند و یا سوالاتی از ایشان میکنند، هتاکی کرد؟ آیا هتاکی جواب هتاکی است؟
انتشار از: امین موحدی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید