پس از چندین دور مذاکره میان جمهوری اسلامی و ۱+۵ در سالهای ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ اکنون روشن است که این مذاکرات موفق نبوده و چشم انداز آن در آینده نیز تیره و تار است.
چرا چنین شده است؟ کدام یک از طرفهای مذاکره را می توان برای عدم موفقیت مذاکرات که می توانست و هنوز می تواند از جنگ جلوگیری کند مسئول دانست: روسها و چینیها که برخوردار از شرایط موجود ایرانند و به نفع آنان است که عدم توافق ادامه داشته باشد تا بتوانند بیشتر از درآمدهای نفتی ایران برخوردار شوند؛ ایالات متحده و همپیمانان اروپاییاش که با مشکلات سیاسی داخلی خود درگیرند یا نمی خواهند هیچ سطحی از غنی سازی را در ایران بپذیرند؛ یا جمهوری اسلامی که به این بحران با قدرتهای جهانی نیاز دارد تا سرکوب داخلی را توجیه کند؟
جنگ در این شرایط خواسته هیچ یک از شش کشور مذاکره کننده نبوده است.
بالاخص دول غربی در جوامع دمکراتیک که رسانهها آزاد هستند نمی توانند برای افکار عمومی خود نمایش بازی کنند: از یک سو تصمیم به جنگ گرفته باشند و از سوی دیگر به ظاهر مسیر دیپلماسی را دنبال کنند.
جمهوری اسلامی نیز با یا بدون بحران ماشین سرکوبی دارد که هر روز روغنکاری می شود: اگر تعدادی از روزنامه نگاران و دانشجویان و فعالان سیاسی عفو می شوند همان روز تعدادی دیگر بازداشت می شوند.
بنا براین پاسخ سوال اصلی این نوشته را باید در سیاست داخلی و ساختار دولت و جامعهی سیاسی در ایران جست و نه در روابط بین الملل یا فروض فوق.
نظامی بدون اجماع
هر هیئت مذاکره کننده در روابط و چالشهای بین المللی به نوعی اجماع داخلی بر سر برخی چارچوبها نیاز دارد تا بتواند با اطلاع از اجماع داخلی طرف (های) مقابل و تلاش برای یافتن نقاط مشترک و نیز اتکا به اجماع طرف خود، مذاکرات را به پیش ببرد.
اما جمهوری اسلامی حکومتی اجماع ناپذیر است. موضوعی نیست که حتی مقامات جمهوری اسلامی بر سر آن اجماع و توافق داشته باشند چه برسد به اجماع در سطح ملی. حتی در استبدادی ترین رژیم ها تصمیمات فردی نیست که مثلا با تصمیم آقای خامنه ای بر سر یک موضوع اجماع به وجود بیاید.
اجماع در دنیای امروز به چهار پیش زمینه نیاز دارد که هر چهار تای آنها در جمهوری اسلامی وجود ندارد:
۱) هستههایی برای تحقیق و بحث و شکافتن موضوعات تا حد توصیف روشن و مشخص شدن ابعاد موضوع.
۲) اندیشکدههای راهبردی که با اتکا به واقعیات موجود و نظام هنجاری جامعه یا ایدئولوژی مقامات به تنظیم توصیه و راهبرد و سیاست بپردازند و بعد در گفتگو میان این اندیشکدهها سیاست و راهبردهای پیشنهادی چکش و صیقل بخورند.
۳) امکان گفتگو میان طرفهای درگیر و تصمیم گیر در فضای عمومی و مشارکت عمومی در مباحث برای آن که در نهایت نقاط افتراق و تفاوت طرفهای درگیر و وزن هر یک زا آنها در افکار عمومی روشن شود.
۴) وجود مبانی مشترک عقیدتی یا فکری یا ایدئولوژیک مثل قربانی نکردن منافع ملی در پای منافع گروهی و رقابتهای سیاسی در میان سیاستگذاران و تصمیم گیران؛ این مبانی در لحظهی آخر به سیاستمداران امکان توافق را می دهد.
حتی در میان آن دسته از مقامات که مبانی فکری و عقیدتی یکسانی دارند و به این موضوع وقوف دارند سه پیش زمینهی اول مفقود است.
به عنوان مثال در موضوع هستهای اصولا اطلاعاتی در اختیار افراد نیست تا روی این موضوع تحقیق کنند و بحثی در عرصه عمومی در جریان نیست تا نتایج تحقیقات و مباحث توصیفی و هنجاری به سطح تصمیم گیری انتقال پیدا کند.
رهبر و شورای امنیت ملی و فرماندهان سپاه این موضوع را ملک طلق خود دانسته و کسی نمی تواند سیاستهای آنها را در رسانهها به چالش بکشد. بنابراین کسانی که موافق سیاستها نیستند یا به برخی از وجوه آنها انتقاد دارند (حتی در میان مدیران رده بالا) سکوت می کنند و در سر بزنگاه تصمیم گیری از شکل گیری اجماع جلوگیری مینمایند.
از خارج از مرزها به ایران امروز به صورت یک دولت- ملت نگاه می شود اما در درون کشور چنین تصوری وجود ندارد: هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی متوجه یا پای بند به اصولی که دولت- ملتها بر آنها در دو سه قرن اخیر بنا شدهاند، نیست.
هیچ توافقی بر سر ایدئولوژی یا راهبردی که به حفظ منافع و امنیت ملی کشور بینجامد وجود ندارد.
پشتیبانی عمومی از برنامهی اتمی؟
به همین لحاظ گفته کسانی که ادعا می کنند در ایران اکثریت جامعه با برنامه هستهای موافق هستند (ادعایی بدون هیچ شاهد مورد وثوق) و این موضع را به غرور ملی ربط می دهند و در این زمینه به نظر سنجیهای دولتی یا حتی غیر دولتی (از سوی موسسات غربی) استناد می کنند به بیراهه می روند چون وقتی جای بحث بر سر موضوعی نباشد و مردم از اصل موضوع، تصمیم گیریها، عواقب و پیامدها و دیدگاههای رقیب اطلاع نداشته باشند نظر سنجی بی حاصل است، درست مثل این که از قشری که هیچ اطلاعی از تغییرات جوی در سالهای اخیر ندارد و اخبار مربوطه را دریافت نمی کند از گرمایش زمین و گازهای گلخانهای و درستی و نادرستی مالیات بر دی اکسید کربن سوال کنیم.
مردم ایران (بالاخص آنها که اخبارشان را از رسانههای رسمی دریافت می کنند) در مورد برنامهی اتمی کاملا در تاریکی به سر می برند.
آنها نمی دانند: تاکنون برای آن چقدر هزینه شده است؟ تاسیسات آن هریک چه مراحلی را طی کردهاند تا بدینجا رسیدهاند؟ تحریمهای ناشی از پیشبرد برنامهی اتمی چه هزینههایی بر کشور تحمیل کرده یا می کند؟ جمهوری اسلامی چگونه به این تاسیسات دست یافته است؟ افکار عمومی بین المللی در کشورهای دمکراتیک نسبت به این برنامه چه تصور یا قضاوتی دارد؟ مقامات این برنامه را برای چه می خواهند و چرا بر آن اصرار می کنند؟ کارشناسان اقتصادی، هستهای و سیاسی مستقل در این باب چه می گویند؟ و این برنامه در ساختار کلان تصمیم گیریهای مقامات چه جایگاهی دارد؟ وقتی مردمی (از جمله مدیران ردههای میانی، بخش عمدهای از مدیران ردهی بالا و اعضای مجلس) تا این حد نسبت به یک موضوع در بی اطلاعی هستند چگونه ممکن است میان آنها اجماعی به وجود آمده باشد تا از آن حمایت جدی به عمل آورند؟
مذاکره گنگهای خواب دیده
بنابراین هیئتی که برای مذاکره می رود حقیقتا نمی داند بر سر چه موضوعاتی می تواند مذاکره کند، خط قرمزها کجاست، چه اختیاراتی دارد و چه اختیاراتی ندارد. این وضعیت نیز به یک دولت یا دولتی دیگر محدود نمی شود.
ساختار سیاسی و دوگانگیها و شکافهایش چنین اقتضائاتی دارد: شکاف میان ولی فقیه و رئیس دولت، شکاف میان دبیر شورای امنیت ملی و رئیس دولت، شکاف میان رهبران سیاسی و رهبران ظاهرا مذهبی، شکاف میان وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی، و شکاف میان مقامات انتصابی و مقامات ظاهرا یا "کمی تا قسمتی" انتخابی.
حتی اعضای شورای امنیت ملی و رئیس دولت و در مواردی رهبر کشور نمی دانند برای چه در این مذاکرات وارد شدهاند، اگر هدف مذاکره رسیدن به توافق باشد. در میان کلمات آنها در باب این مذاکرات جستجو کنید و ببینید آیا حتی یک جمله قصد و غرض آنها را از این مذاکرات آشکار می کند یا خیر. از یک سو می گویند تحریمها را بردارید و از سوی دیگر می گویند تحریم ها نعمت است.
آن چنان که از گزارشهای جلسات مذاکره بر می آید مقامات مذاکره کننده ایرانی صرفا مواضع روسای خود را بیان می کنند و سخنی یا پیشنهادی عملی در باب چگونگی برون رفت از بن بست یا راه حلی عملی توسط مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی عرضه نشده است. خود مذاکره کنندگان غیر از ماموریت محوله یا اهداف تبلیغاتی نمی دانند برای چه آمدهاند.
روزمرگی سیاسی
هستهی اصلی تصمیم گیر در جمهوری اسلامی متشکل از رهبر، اعضای دفتر وی و نیروهای امنیتی و نظامی مورد اعتماد ولی فقیه (روسای سه قوه و اعضای عالی رتبه آنها ضرورتا جزء این هسته نیستند) اصولا کشور را به نحو روزمره اداره می کنند. آنها هیچ چشم اندازی از آیندهی کشور و حتی آینده نظام سیاسی ندارند و اقدامات و تصمیمهایشان برای حفظ وضعیت موجود است.
تصمیمات روزمره آنها نیز شلاق زدن به ۱۴ زندانی سیاسی در شب قدر ماه رمضان یا مشورت دهی به بشار اسد برای تاسیس حزب پادگانی و میلیشای بسیج در سوریه یا بازداشت انواع منتقدان یا دگراندیشان و دگر باوران یا دگر باشان در ایران است.
آنها درآمد نفت را روزانه دریافت کرده و همان روز به روشهای چمدانی به خرج می رسانند: نه سازمانی برای برنامه ریزی و مدیریت وجود دارد و نه دم و دستگاهی برای نظارت و ارزیابی کارشناسی. کشور در قرن بیستم شبیه به دوران قاجار اداره می شود.
در این روزمرگی سیاسی است که حضور در مذاکرات اتمی صرفا به عنوان وسیلهای برای کاهش فشارهای غربیها لحاظ می شود و نه پشت سر گذاشتن تهدیدها و آماده کردن زمینهها برای کاهش تنش که زمینه سرمایه گذاری و توسعهی کشور است.
حتی تیم مذاکره کننده می داند که وظیفهای چند هفتهای به گردن آن گذاشته شده است و پس از چند هفته ممکن است یکی از آنها در این سمت باقی نماند. حتی اعضای تیم مذاکره کننده از این ماه به آن ماه ممکن است از مذاکره کننده ارشد به "جاسوس استکبار" تقلیل پیدا کرده و به ناچار از کشور خارج شوند.
مسئولیت تصمیم ناگیری
سنت رفتاری مقامات جمهوری اسلامی و بالاخص دو ولی فقیه آن نشان می دهد که مسئولیت تصمیم ناگیری تا از دست رفتن فرصت را بر مسئولیت تصمیم گیری در فرصت مناسب ترجیح می دهند.
این سنت در گروگانگیری اعضای سفارت ایالات متحده و جنگ هشت ساله به خوبی قابل مشاده است: آن قدر در تصمیم گیری تعلل شد که فرصتها برای بازی برد برد از دست رفت. در موضوع هستهای نیز مشی علی خامنهای و مشاورانش همین بوده است: موضوع را آن قدر کش می دهند تا فرصت مناسب از دست برود و زمانی تصمیم می گیرند که دیر شده است.
*مجید محمدی جامعه شناس ایرانی ساکن آمریکا است
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید