هشدار میدهيم که منبعد شما نيز:
- اجازه نداريد جنبش خود را "رهائيبخش ملی" بناميد.
- اجازه نداريد بگوئيد که "ملت" هستيد،
- اجازه نداريد که بگوئيد به شما "ستم و تبعيض" رفته،
- اجازه نداريد به "حق تعيين سرنوشت خود" استناد کنيد و
- اجازه نداريد سخنی از "فدراليسم" به ميان بياوريد.
اگر با وصف اين ممنوعيتها و هشدارها اين کار را کرديد:
- به تجزيهطلبی متهمتان میسازيم (و میدانيد که پيامدهای آن چه خواهد بود)؛
- بر عليه شما جوسازی میکنيم و میگوئيم که در پی آمادهکردن جنگ آمريکا و اسرائيل عليه "نظام مقدس جمهوری اسلامی ايران" عزيز هستيد؛
- بر عليه شما هم (چون کردستان) از همين اکنون فتوای جهاد میدهيم و مردم را میشورانيم (میدانيد که مام وطن به خطر بيافتد، چقدر احساس شوريده و آدم کفکرده جمع میکنيم)؛
- اگر هم حکومت اسلامی از عهدهی شما برنيامد، چه باک، توبهنامه از رهبر میگيريم و در جنگ بر عليه شما پاسدار و بسيجی وی میشويم (هرچند 99 درصد از ما خاک وطن در اشغال عراق بود، ککمان هم نگزيد. ولی بر عليه کردستان هميشه جان برکف آمادهايم).
امضاکنندگان:
- جمعی از چپهای به راستگرويده که تاوان چپبودن خود را با افراطگرايی راستروانه و دفاع از شووينيسم و فاشيسم میدهند، چون همان توابی که تير خلاص را به سوی همرزمان سابق خود شليک میکرد، تا آخر ِ عمری، خوشايند رهروان جبههی جديد "ملی" خود قرار گيرد؛
- جمعی که لاف دمکراسی و حقوق بشر میزند، اما "مرز پرگوهر" که بهخطر بيافتد، با هر ضدمکراتی همپيمان میشود، نه حقوقی میشناسد و نه دمکراسی؛
- جمعی جمهوريخواه مشروطهطلب و مشروطهطلب جمهوريخواه که تا ديروز خود را "دوست" معرفی میکردند و امروز فضا را مناسب ديدهاند، به دشمن مردم کردستان تبديل شدهاند؛
- جمعی تيمسار فراری شاهنشاهی، آنهايی که سراسيمه به جبههی ضدکردی پيوستهاند (خدا پدر اين احزاب کردی را بيامرزد، خود اين افراد تصور میکردند که تاريخ مصرفشان تمام شده است و اين توافقنامه آنان را بعد از سه دهه و نيم زنده کرد)؛
- جمعی سردار دستپروردهی حکومت اسلامی که خدا میداند تا سردار شدهاند چقدر در اين حکومت جور و ستم جنايت کردهاند و خون ريختهاند و اختلاص چند ميلياردی باعث شده است که از دست ولی نعمت خود بگريزند؛
- جمعی هم نخبهی بکر که دم از فلسفه و جهانوطنی و جهانهستی میزنند، اما تاب تحمل اين را ندارند که يک ملت مظلوم، بدون دوست و محروم از اساسیترين حقوقش، تازه همخون و همتبار، خدايی نکرده در ايران و حتی خارج از آن به حقی برسد؛
- جمعی هم "ژورناليست" و مجری تلويزيونی که در علم خود و در سياست "علامهی دهر" هستند و در نزاکت و منانت زبانزد عام و خاص؛
- جمعی از آذريها و کردهای آسيميلهشده و از خودبيگانهشده و کاسهی داغتر از آش (میدانيد که هميشه از اين ارقام پيدا میشوند بر عليه شما آذريها و کردها و ... چماقشان سازيم. تازه سخنوری و ارتکاب جنايتهای اصلی را دست آنها میدهيم. امثال بابک اميرخسروی را جان آذربايجان میاندازيم و عرفان خان قانعیفرد را جان مردم کردستان...)؛
- جمعی از کمونيستهای کارگرنديدهی حکمتی و
- البته لشکر بيست ميليونی بسيج و سپاه و ارتش نظام مقدس اسلامی.
بنابراين شما اصلا فکر نکنيد که چون خارج هستيد و در آزادی و دمکراسی غربی زندگی میکنيد، مختاريد هر کلامی بر زبان بياوريد! خير، چنين نيست. حکومت اسلامی ايران اينجا تشريف ندارند، اما روح و سربازان امام زمان آن که حضور دارند. به هر حال، اگر چون کردها قائمبهذات باشيد و تسليمناپذير، خود را در برابر اين جمع وسيع و ملون از مدافعان سيم خاردارهای ايران قرار میدهيد.
حال خود دانيد.
شهريور سال 1391 بعد از هجرت پيامبر مسلمانان جهان از مکه به مدينه،
اروپای مرکزی و آمريکای شمالی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید