رفتن به محتوای اصلی

● جهان

آ. ائلیار
اکنون ایران به تمامی جهنم ملتهای بدون دولت است. خاموشی این جهنم از راه پذیرش خواسته های همه جانبه آنان میسر است، نه از راه دمیدن به شعله های فروزان آن. هر روز جوانان بلوچ و عرب ایران را اعدام و شکنجه و زندان میکنند، هر روز جوانان کرد و آذربایجانی و دیگران را دستگیر و شکنجه و زندان میکنند، فرهنگ غنی این مردمان تحت ستم و تبعیض را ممنوع و نابود میکنند ؛ ثروتها و دسترنجشان را به غارت میبرند آیا این جهنم نیست پس چیست؟ نزدیک به یک قرن است که شعله های این جهنم فروزان است. چه کسی را تهدید میکنی؟
اگر ایرانیان و قوم تُرک تبار از انتقادهای پیشگیرانهءِ و راسیونال من برداشت نفرت از مردم تُرک میکنند، و مرا نژاد پرست و راسیست مینامند و از این و آن درخواست سانسور و نوشته های من را دارند، امری بسیار خطاست. به جرأت میتوانم بگوییم اگر همهءِ نسل جوان میهن دوست ایرانی متوجه دیدگاههای شوم تُرک تباری در ایران شوند، من را هم به عنوان عضوی از خود و یا سخنگوی خود نخواهند پذیرفت، همین امروز از گوشه کنار پیام هایی دریافت میکنم، که من نباید انرژی و وقت خودم را صرف گفته ها و نوشته های مردم تُرک تبار کنم
ابومحمد المحمراوی
پاسخی به مقاله- نقش رسانه های فارسی دررشد تجزیه طلبی نوشته آقای دوشکی
عبدالستار دوشوكی
برای روشنگری و توضیح بیشتر در مورد واکنش و برخورد آغشته با تعصب نسبت به یک پدیده ناخوشایند و ناپذیرفتنی می توان مثال عملکرد افراطی به اصطلاح شارحان و مدافعان مذهب با دگراندیشان و حتی مردم عادی در کشورمان ایران را به عاریه گرفت. این دو آتشه های مذهبی با عملکرد افراطی و خودمحوری خاص خویش میلیون ها مسلمان را از اسلام زده کرده اند. آنهایی که به نام وطن و ملیت ایرانی چوب تکفیر و چوبه دار را برای "ناراضیان اقوام ایرانی" پیشنهاد می کنند و یا بر علیه اقوام عملن تحقیر و تبعیض قائل می شوند، نیز...
علی قره جه لو
با معیار های فوق، براهنی ها، ساعدی ها، بهرنگی ها، رئیس نیاها، ناهیدی آذرها، فرنودها ... ده ها بلکه صدها نویسنده و روشنفکر آذربایجانی که خدمات بزرگی به هنر، فرهنگ، تاریخ، تفکر روشنفکری .. آذربایجان کرده اند و آثارشان انعکاس محیط و فضای آذربایجانی، شخصیت آذربایجانی، انسان آذربایجانی است و عشق به آذربایجان و مردمش در آثار آنها موج میزند پان ایرانیست قلم داد شده اند!
از بیانیه پیداست که مداخله بیگانگان و استعمار به سرزمین شان، ناخوشایند و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی در ایران، دغدغه ی ملی آنهاست. علاقه و مهرورزی شما به میهن تان ایران قابل ستایش است و تقبیح مداخله بیگانگان و استعمار از سوی شما هم بسیار بجای و بحق است. نباید به بیگانگان و استعمار این اجازه را داد تا به مسایل قومی و داخلی دامن بزنند. اما این حق را منحصر بفرد(ایران) دانستن هم یک خطاست.
عرفان قانعی فرد
اینکه عده‌ای دائما از ملت‌های ایرانی نام می‌برند، جز تجزیه طلبی نیت دیگری ندارند. این مسئله پنج دلیل دارد: انسانی که متوهم، عقب مانده، فرصت طلب، سوء استفاده گر و قصد آلت دست بیگانگان شدن را داشته باشد از ملت‌های ایران سخن می‌گوید. در جهان مدرن در درون مرزهای جغرافیایی کشور‌ها چیزی به نام ملت‌ها وجود ندارد. در هر کشور یک دولت – ملت وجود دارد.
ناصر ایرانپور
آقای دکتر محمد علی مهرآسا طی مطلبی مجددا اتهامات خود را بر عليه‌ جنبش کردستان (و همچنين آذربايجان) تکرار نموده‌ و مدعی شده‌ است که‌ استقرار يک نظام فدرال در ايران نه‌ ممکن است و نه‌ سودمند. طی دو مطلب به‌ ايشان پاسخ داده‌ام. آنچه‌ ذيلا ملاحظه‌ می‌کنيد، مطلب نخست و در واقع مقدمه‌ای است بر اصل موضوع که‌ بيشتر پلميکی است در ارتباط با نوع و سطح برخورد ايشان. در مطلب بعدی به‌ مضمون بحثهای ايشان می‌پردازم. اينجا لازم به‌ ذکر می‌دانم که‌ آقای مهرآسا خود را کرد معرفی می‌کند...
کاوه قریشی
فعالان سیاسی کرد و بلوچ در مصاحبه با روز می‌گویند بعد از گذشت سه سال از جنبش سبز، "سخنگویان خود گماشته آن در خارج از کشور" با "خود محوری و تامگرایی" به جای سردادن "سرود اتحاد و آوای همنوایی همه ایرانیان" موجب "ریزش و استحاله قشر‌های وسیع حامیان جنبش" شدند.
ائلچین حاتمی
دشمن اصلی ترکهای آذربایجان حکومت راسیستی – اسلامی ایران و گروهها و افرادی با تفکرات ناسیونالیستی افراطی که از راههای گوناگون برای محو حقوق انسانی و ملی آذربایجانیها تلاش می کنند و ملت آذربایجان را برای موجودیت خود یک تهدید به حساب می آورند. اینکه بعضی از افراد فکر می کنند همه ملت فارس دشمن ملت ترک در ایران می باشد صحیح نیست بلکه مطرود است.
آ. ائلیار
ما با تزهای « بوزقورت-مانقورت؛استعمار-مستعمره؛خائن-خادم؛ دشمن گرایی -دشمن یابی، دنیای ترک-توران ؛ ژن سالم-معیوب » و مانند اینها آشنا هستیم که مثلا فیلسوفان این خط که خود را صاحب «اعتراض ضد تبعیض» در آذربایجان قلمداد میکنند- یعنی انحصار طلبی، ارائه داده اند.
در زنجیره تزهای این خط «ارعاب،انحصار گرایی، قالبگیری ایده ئولوژیک انسانها، تبلیغات( حتی در سطح کامنت نویسی)» و اتهام زنی که یک نوع سیاست ماکیاولی ست ؛ نمودار روشن ماهیت توتالیتاریستی آن است.
تایماز اورمولو
جناب آقای دکتر عرفانی شخصا از خواندن مقاله شما متاسف شدم و انتظار نداشتم نظرات شما نسبت به مسائل ملی مطروحه در ایران چنین ساده انگارانه و سطحی باشد.بگذارید از همین پاراگراف اول مقاله تان شروع کنیم ، نوشته اید :" همزمان با آشکار شدن علائم - به زعم برخی ديررس و به گفته ی بعضی زودرس- فروپاشی نظام جمهوری اسلامی زمزمه های قوميت طلبی از گوشه و کنار هر چه بيشتر شنيده می شود. به همين دليل، بد نيست که به اين مهم از منظر ديگری در ورای موافقت يا مخالفت صرف بپردازيم و تلاش کنيم که...
آنچه که مسلم هست ملّت سازی و نوع حکومت با تقسیماتِ قدرت سیاسی آن، در ایران فردا بر اساس زبانی و فرهنگی امکان پذیر نیست. برای اثبات این ادعا فاکتورهای مستندِ بسیاری در دسترس هستند. که از برجسته ترین آنها 1- پروسهءِ تاریخی سرزمین ایران 2- آمیختگی و پراکندگی نژادی و قومی در جغرافیای سیاسی ایران 3- آمار کم و در اقلیّت بودن 1 تا 13 در صدی وجود اقوام در برابر بیش از 70 درصد فارسی زبانان هست که اگر از 16.6 % درصد زبانهای آلتایی ترکی و عربی هم فاکتور بگیریم، مجموعهء مردمان با زبانهای ایرانی...
کورش عرفانی
مشکل در تمرکز قدرت در دست غيرکُرد و غيرآذری نيست، مشکل در تمرکز قدرت در دست حکومت است، هر حکومتی. راهکار در جدا شدن کُرد و آذری از مجموعه‌ی ايران نيست، در اين است که قدرت اجتماعی در جای‌جای ايران شکل گيرد. نياز به اين است که شهروند ايرانی، آذری و خراسانی و خوزستانی و بلوچ و کُرد و غيره در سرنوشت اجتماعی خويش و نه در جست‌وجوی تعيين تکليف قومی خويش فعال شوند
آلپر آتاسی
اصولی که امروزه بر روابط ملتهای ساکن در ایران حاکم است جعلی و دروغین است که منافع هیچ یک از ملتها را تامین نکرده و فقط در جهت تنش و جنگ داخلی می تواند استفاده شود. از جمله آنها تعریف اصول شهروندی ایران، بر اساس زبان فارسی و ایرانیت می باشد که ثابت کردیم هر دو دروغی بیش نیست. نه این سرزمین ربطی به ایران باستان یا داستان دارد و نه این زبانی که به اجبار بر همه تحمیل می شود ربطی به ملت فارس دارد. هر ملتی حق دارد در مورد سرنوشت خود هر طور که دوست دارد تصمیم بگیرد...
ناصر ایرانپور
'نه‌ تنها هیچگاه‌ مرز بین حکومت و مردم فارس‌زبان کشورمان را مخدوش نمی‌سازم، بلکه‌ به‌ همزیستی با مردم فارسی‌زبان کشورم در کنار باقی مردم غیرفارس ایران مباهات نیز می‌ورزم و آگاهانه‌ و با عشق و علاقه‌ی خود می‌خواهم سرنوشت و آینده‌ی مشترکی را با آنها رقم بزنم.'
محمد آزادگر
زبان فارسی نقدا در ایران نقش زبان ارتباطی را بازی میکند. ما با این زبان نه تنها با فارسها بلکه با بقیه ملل غیر فارس زبان که بمانند ما تحت ستم ملی هستند، میتوانیم دیالوگ داشته باشیم. استفاده نکردن از زبان فارسی و بایکوت کردن آن، عملا بمعنای کر و کور نگاه داشتن ما آذربایجانی ها و ترکهای ایران است.
رضا طالبی
در اهواز هویت عربی در کردستان هویت کردی و در بلوچستان هویت بلوچی به مراتب قوی تر از هویت خارجی ایست که با هزاران سال براین ملیتها تحمیل شده است و این خود نوعی مقابله و عدم قبول هویت التقاطی مورد نظر شما از سوی این ائتنیکها می باشد.
آ. ائلیار
در هیچ جا چیزی به نام نژاد وجود ندارد. همه انسانها از یک ریشه اند. و همه تفاوتهای ظاهری نتیجه تأثیرات محیط جغرافیایی ست. چیزیکه «نژادگرایی سیاسی-فلسفی» را میافریند « ارتباط نابرابر» و «برتری طلبانهء» آدمها با یکدیگر و حاکمیتها با مردم، در عرصه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ست. هویت ثابت نیست بل سیال است. جبری نیست، انتخابی ست. ذاتی نیست بل اکتسابی ست. یک تکه نیست چند تکه است.
آنالیز مقوله هویت با نظریات دوران فئودالیته و ماوراء طبیعه نتیجه اش بهتر از« نژادگرایی» نمیتواند باشد.
ناصر ایرانپور
ما به‌ پی‌ريزی يک هويت نو سياسی برای ايران نياز داريم، هويتی که‌ ديگر بر قوميت و دين و مذهب استوار نباشد. ناسيوناليسم (ايرانی، فارس، کرد، آذری، عرب، بلوچ، ترکمن) پاسخی درخور نيست، راه‌های ديگر و انسانی‌تر و مترقی‌تری جستجو نمود. اين پيام آقای گنجی است و من نمی‌توانم با آن موافقت نکنم.
ناصر ایرانپور
اگر ـ آنطور که‌ ادعا می‌شود ـ ايران ملک مشاع همه‌ی ايرانيان است، تعيين نظام سياسی آن نيز حق غيرانحصاری همه‌ی ايرانيان است. گروهی اما در اين ارتباط حق ويژه‌ای برای خود قائلند. چنين درکی نمی‌تواند ضدمکراتيک نباشد.
هيچکس محق نيست سند تابعيت ايران را از کسی ديگری مطالبه‌ کند، اگر خود را ايرانی‌تر از ديگر ايرانيان نمی‌داند.
اکبر گنجی
مقاله های چهارگانه ی زیر ناظر به پیامدهای تجزیه طلبی در ایران است، خصوصاً پیامدهای خونبار انسانی آن. اما گروه هایی با برساختن هویت های فارس و ضد فارس، مبارزه ی آزادیخواهی مردم ایران را به نزاع های قومی تبدیل می کنند
هیوا کوردستانی "مولانیا"
سال 1975بیانیه ی اختتامیه ی کنفرانس هلسینکی مصرانه پشتیبانی خود را از این که حق تعیین سرنوشت تنها عکس العملی در برابر استعمار ملت ها نبوده بلکه حق تمامی ملت ها جهت تعیین سرنوشت و انتخاب رژیم های داخلی و ارتباط با دولت ها خارجی می باشد اعلام داشت به همین دلیل بیانیه ی کنفرانس هلسینکی به خاصیت و همیشگی حق تعیین سر نوشت یعنی حق ملت ها برای ماندن و اعمال خواسته های خود اشاره کرده است همچنین هرگونه اعتراضی علیه این نوع برداشت از حق تعیین سرنوشت با تکیه بر اصل هشتم بیانیه ی کنفرانس رد خواهد شد.
ناصر ایرانپور
اينجا تنها يک هشدار تکرار می‌شود: تعامل‌ اينگونه‌ با مطالبات مناطقی چون کردستان، آذربايجان، ... تنها می‌تواند پيامدی مخرب برای حفظ يکپارچگی ايران داشته‌ باشد.
کمال ارس
بازهم درباره درخواست "پرواز ممنوع" برای آسمان کردستان ایران
با حسن نیت فراوان و اینکه"انشاالله گربه است" باید این خیالپردازی های آقای ایرانپور را بقول خودشان به حساب "مستقل" و دور بودن ایشان از حزب دمکرات کردستان ایران گذاشت و امیدوار بود که هموطنان کرد، در هرکجای ایران که هستند، در پیکار علیه استبداد ولایت فقیه، ارتجاع، فساد، تبعیض های فرهنگی، مذهبی و اقتصادی، و برای دستیابی به حقوق شهروندی، پیشرفت اقتصادی و عدالت اجتماعی با دیگر ایرانیان همراه و همگام شوند.
می خواهم نتيجه بگيرم که تجزيه طلبی، در يک مقياس تاريخی، در صورتی درست و مهم است که بخش تجزيه شونده از بخش اصلی دارای آينده نگری و برنامه های مترقی تری باشد و الا نتيجه ای جز وخيم تر کردن زندگی مردم نقاط تجزيه شده با خود نخواهد داشت. اين را يک قاعدهء اساسی در بحث های مربوط به تجزيه طلبی می دانم.
به عبارت ديگر تجزيه طلبی، بخودی خود، نشانگر وجود يک نيروی پيشروتر نيست. مثلاً، بسياری از نيروهای خانخانی طلب در سراسر تاريخ دنيای مدرن با خواست تجزيه دولت های ملی پيش آمده و به نتايج هولناکی رسيده اند.
ناصر ایرانپور
احزاب سياسی اپوزيسيون محقند برای تأمين نيازهای مبارزه‌ با کشورهای ديگر ارتباط داشته‌ باشند. هيچ جنبشی قادر نخواهد بود بدون اين کمکها تداوم يابد. در اين ارتباط مرعوب شانتاژهای رژيم و منطق معيوب آن نشويم.
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
ترا که گفت که : ایران «حصار ملت ها» ست
کدام یاوه ترا داده این تصوّر ِ خام؟
که گفت: «ملت ایران یکی نبوده و نیست!»؟
کدام غول ترا کرده غرق این اوهام؟
که گفت : رابطهء ظالم است با مظلوم
وجود رابطهء «قوم پارس» با اقوام؟
کدام پارس؟ چه ظلمی؟ کدام مظلومی؟
حضور ظلم کدام است و« قوم پارس » کدام؟
من و تو زادهء یک سرزمین و یک وطنیم
لیلا مجتهدی
اینک، نسل جوان فعالین آذربایجانی آموزه های "مکتب وارلیق" در مورد حق تعیین سرنوشت ملت آذربایجان و عدم ضرورت مبارزه ی سیاسی را کاملا غیر کافی تشخیص می دهند و نجات ملت آذربایجان را به عنوان پروژه ای سیاسی مدنظر قرارداده اند. همین جاست که ناکارآیی نگرش های نسل وارلیق به مقولاتی مانند فرهنگ، زبان، نژاد و ملت، خودشان را نمایان می کنند. و همین جاست که اهمیت وجود جامعه شناسان متفکری مثل دکتر علیرضا اصغرزاده روشن می شود.
واحید قاراباغلی
هدف این مقاله این نیست که بگوید ائتنیک های غیرفارس در ایران بايستي دولت خود را داشته باشند یا نه. بلکه هدف از نوشته تلاشی است برای تجزیه و تحلیل راه ها و ابزارهای اجرایی که ایدئولوژی دولتی برای سرکوب جوامع غیرفارس در ایران جهت انکار هویت و موجودیت آنها بکار ميگيرد.
سیروس مددی
بدنبال انتشار پاسخهای من به دو سئوال خانم لیلا مجتهدی، «سر دبیر اورمو ایشچیلری» با انتشار نوشته ای به گفته های من درباره این «خبرگزاری» اعتراض کرده است. (۱) هرچند به هیچ وجه تمایلی به ادامه این جنبه از بحث ها و به ویژه در «گفتگو با اشباح» ندارم، ولی به سبب طرح سئوال در رسانه ها، خود را مجبور به توضیح به افکار عمومی می دانم.
عبدالستار دوشوكی
شوربختانه در ایران فقط افغان ها قربانی این نگاه تبعیض آمیز و برتری طلبی نهادینه شده قومی نیستند، بلکه ملیت های ایرانی نظیر بلوچ، کرد، آذری ترک، عرب، ترکمن؛ لر و غیره نیز از آن رنج بسیار برده و می برند.
در پایان قابل ذکر است که تراکم جمعیتی و سکونت افغانها نسبت به جمعیت استان در بلوچستان از بقیه نقاط کشور بسیار بیشتر است. اما علیرغم فقر، بیکاری و عدم وجود امکانات آموزشی و بهداشتی و غیره در استان، مردم با فرهنگ و با مدارای بلوچ هرگز با برادران و خواهران افغان خود هیچگونه برخورد تحقیرآمیز...
موسی مزیدی
یران همانند کشورهای آسیا از مجموع کشورهائی است که ساکنان آن یک رنگ و یک دست نبوده ونخواهند بود. این کشور از ملیتها و اقوام مختلفی تشکیل شده است. برای شناخت دقیق این اجزاء گذری کوتاه به تاریخ سرمی زنیم.
حمید داغری
نمیتوان امروز، یک کشور چند ملیتی را پیدا کرد که دولت- ملت در آن بر سلطه سیاسی و فرهنگی ملیتی معین استوار بوده و نابرابری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در بین دیگر ملیت ها و یا شکلی از آپارتاید را بوجود نیاورده، و آنهارا عملا به شهروندان درجه دومی تبدیل نکرده باشد. این سلطه، قبل از هر چیز، خود را از طریق مکانیسم حاکمیت سیاسی و سلطه آن بر دستگاه سیاسی نشان میدهد، لیکن در بلند مدت، از طریق ایجاد فاصله جدی در بین ملیتی که بنام آن سخن میگوید...
گلمراد مرادی
آقای کرمی در واقع بغیر از آن تعریفهای لغوی بقیه ادعایشان در باره فدرالیسم نادرست است و ایشان واقعا با واژه فدرالیسم غیر کارشناسانه برخورد می کنند. نه فقط با واژه فدرالیسم، بلکه با دیگر واژه ها نیز همین طور. مثلا ایشان فرق بین یک سرزمین و ملتهای دارای یک نژاد را با هم ادغام می کنند!