
۳۵
زمان زیادی لازم بود تا به این نکته پی ببرم که خوب و بد مزه هر چیز خوردنی و نوشیدنی بسته به تجربه آن در دوران کودکی است. مزه انواع و اقسام شیر را در کودکی تجربه کرده بودم ،شیر گو سفند، گاو ،بز که فراوان بود .در سالهای کودکی هر وقت مادربزرگم از شیطنتهای من به ننگ می آمد صدایش را بلند می کرد و داد می زد : تقصیر اون خریه که شیرش را خوردی .تا موقعی که نمی دانستم قضیه چیست عصبانی می شدم . بعد ها خواهرم برایم تعریف کرد که چند ماه پس از بدنیا آمدنم مادر م مریض بود نمی توانست به من شیر دهد و پستانش خشک شده بود . در ده خودمان و ده همسایه هم تنها زنی که بچه شیر خوار داشت بی بی مهری بود که دو قلو شیر میداد و گاهی از روی مهربانی و بخشندگی اجازه میداد کمی از این ماده حیاتی را در حد اینکه زنده بمانم با من تقسیم کند . شیر گاو که میدادند یا استفراغ میکردم یا اسهال می گرفتم گوسفند ها و بز ها که همان آخر فصل بهار بعد از اینکه بره ها و بزغاله ها بزرگ شده بودند شیرشان خشک میشد و من هم از شانس بد فصل پاییز بدنیا آمدم . گرچه فصل زایش حیوانات با میزان وفور و یا کمبود آب و علف تنظیم می شود موارد ی هم هست که این قاعده صدق نمی کند از جمله اینکه الاغ آبستن مان مثل بیشتر همنوعان خود همان پاییز زایید. تفاوت فصل زاد و ولد گوسفندها و الاغ ها مربوط به تنظیم رشد قبل از تولد و بعد از تولد بود. در اوایل بهار علف و چمن و بوته های خوارک گوسفندان بهترین موقع برای رشد تازه متولد شده هاست و کمی دیرتر تاجِ بوته های کنگر که خوراک پر و پیمان ولی پر خار و دردسری برای الاغ ها بود همزمان با فصل تولید مثل این چارپایان بود. اول پدر و مادرم دودل بودند که از شیر الاغ به من بدهند یا نه؟ آیا شیر الاغ حلال است یا حرام؟ قدرت و خاصیت دارد یانه؟ درباره حلال، حرام و مکروه بودنش شک داشتند. تا اینکه بنا به توصیه مادرم و پدربزرگم، پدرم خر دیگرمان را بار کرد و با یک خورجین پر از میوه خشک شده ، گردو ،کشمش و چند کیلو عسل برای دیدن سید صلاح الدین،عالم ده سادات رفت که راه و چاه را از وی بپرسد . سفرش دو روز و یک شب طول کشید . سید صلاح الدین که از قدیم هر دو پدر بزرگم را می شناخت و تقريبا هر سال سهم جدش را از پدر بزرگ هایم دريافت میکرد ، حل مشکل را در استفاده از شیر الاغ دانست و کلی از محاسن و خاصیت آن تعریف کرده بود ، حتی روایاتی را نقل کرده بود که بعضی از ائمه اطهار برای سلامتی از شیر الاغ استفاده کردهاند و حتم داشت که دانشمندانی از جمله ابن سینا و جابر بن حیان در کودکی از شیر الاغ به جای شیر مادر می خوردند و ابن نفیس پزشک مشهور در دمشق برای بیمارانش از شیر الاغ برای دارو در امراض شکمی استفاده می کرده است. از وقتی پدرم برگشت مادر بزرگم شیر را می دوشید و با قاشق به دهان و حلق من میریخت آنها هم دیدند که من با ولع شیر را می خورم و حرصم برای خوردن شیر بیشتر میشود. با آن روابط شیر خواری در ده ما بنا به دستورات اسلامی با دو قلوی بی بی مهری که هردو پسر بودند که یکی از آنها در یک سالگی از سرخک مرد وبا کره خر خودمان که باید نره خری میشد برادر رضائی شدم. قربان با یکی از بچهها صحبت کردو یکی دیگر سهآن شناور بود ، بو کردم ولی بویی نداشت . مزه کردم ،بیشتر به مزه دوغ شبیه بود تا شیر . من و قربان هر کدام دو بار لیوانها مان را تا نیمه پر کردیم ولی والری همان نیمه را هم تمام نکرد و به طرف ماشین رفت . از داخل ماشین نان ،بسته کالباس و سه نوشابه در دست و زیر بغلش برگشت آنها را روی میز زیر سایبان گذاشت. قربان چند سکه به یکی از بچه ها داد و رفتیم به سمت والری. والری نان و کالباس را با یک کار د شبیه خنجر نظامی برید و کمی نان و کالباس خوردیم . کم مانده به غروب خورشید سوار شدیم و به سمت عشق آباد حرکت کردیم.
اکثر مردم فقط قهرمانان مرده را می خواهند (2)
از سال سیاه ۶۰ تلاشم این بود که از یاسوج هر چه دورتر باشم (3)
اینها که با زورو جنگ روزگار مردم را سیاه کردهاند، نمی توانند از خنده کودکان جلوگیری کنند(4)
ازپاقدم هدیه پاریسی یک طرف مملکت در جنگ میسوخت و طرف دیگر در سیلاب(5)
بستری با برگ و خاشاک ساختم ؛ دور و برم را از نگرانی وجود مار لگد زدم 6
قدم و فکر آغاز این سفرم از پشت بام خانه میر جعفرهفده سال قبل شروع شد 7
کسی بدرستی نمیتوانست ثابت کند که از کجا شروع شد/8
کشيدن لوله های نفت با مرگ بلوطها همراه بود!/9
ستاره ها می توانند راه را نشان دهند (10)
تردید داشتم چه اسمی را انتخاب کنم(11)
چند سال بود که خودم نبودم (12)
اولین تصویری که از لباس نظامی در یاد داشتم (13)
هیچ قاعدهای در مورد آخوندها صدق نمی کرد،چون هم بی شرم و حیا بودند و هم موزی(14)
اولین روزی که در خاک اتحاد شوروی بودم از در بیرون رفتم(15)
شما بدون اجازه از مرز شوروی گذشتید و ما سوالاتی داریم که شما جواب دهید(16)
رسید :اسم غیر واقعی شما چیست؟(17)
لباسهای معلم مان رنگ و بوی گلهای بهاری را داشت(18)
تولد ما احتیاج به ثبت کردن نداشت!(19)
من فکر می کردم که حق تقدم برای رفتن به شوروی از آن اعضا و طرفداران حزب توده بود(20)
از نظر حکومت مذهبی هر کسی که با آنها نیست مجرم و گناهکار است(21)
حکو مت ایران با من و میلیون ها ایرانی هم در جنگ است(22)
مقام مسلمانی در ایران از جایگاه تمساح و افعی جنگلهای سریلانکا پایین تر رفته بود(23)
کاروانها در راه بودند تا مواد برای کارخانه جنگ ، تولید شهید و عذا و نوحه فراهم کنند(24)
سالها قبل نا خواسته در هنگام بازی های کودکانه در دسته روسها قرار داشتم(25)
مردم آن موقع بنا به خوی طبیعی خود بدون ترس تصمیم گرفته و عمل میکردند (26)
آهنگران ده از تکه های آهن و لوله های آبرسانی که از شهرها بدستشان می رسید تفنگ های سر پر(27)
یوری گاگارین سمبل انسان شوروی(30)
کانال قراقوم از آمودریا سرچشمه میگیرد(32)
این کوه های بلند مانع شنیدن روزه خوانی و زوزه کشيدن آخوند هاست(33)
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید