رفتن به محتوای اصلی

دو پنجره دو سرزمین  
05.07.2022 - 10:17

دو پنجره دو سرزمین  
کنار پنجره می ایستد با دردی که تمامی شب در جانش پیچیده وخواب ازچشمانش ربوده است.به فضای آرام  صبحگاهی خیره می شود . گوش بصدای خواندن پرندگان می سپارد. 
خیره می شود بر درخت زرد آلوی پیر که در تاریک روشن  هوا  تکان میخورد. با کاهلی  خمیازه ای می کشد. نیمه چشم می گشاید .با خود زمزمه می کند "هنوز برای بیدار شدن زود است !"
نسیم بازیگوش  صبحگاهی بشوخی دور تنه فرتوتش می پیچد. به آرامی فشارش می دهد  بوسه کوچکی بر چشمان نیم گشوده اش می زند . 
"هی بابا بزرگ  زود نیست! نمی خواهی از خواب بر خیزی ؟  نمی خواهی بر زردی شگفت آور نخستن نیزه های طلائی پرتاب شده خورشید نگاه کنی؟ بر خیز! روز آغاز شده  برخیز در شیپور بیدار باش صبحگاهیت بر دم  ! گل ها را، درختان را نهال های جوان را بیدار کن!"
 دستی نامرئی چادر رنگ باخته شب را فرو میکشد.
  سرخی شگفت آوری از گوشه آسمان بیرون می زند. گوئی حریری بافته شده از رشته های نقره وطلا بر تن زیباروئی دامن کشان از "جلو خان منظرش"  میگذرد.
با تنی آغشته به بوی صمغ کاج ها وحشی در کوهستان های اساطیری، آغشته به بوی خیس پونه های روئیده  بر کناره چشمه ها ،بوی شیر،بوی عسل ، بوی نان !بوی نمک برخاسته از ساحلی دوردست .
نسیم تن نمناک خود را بر ساقه های  پهن شده درخت زرد آلوی پیرمی کشد. بر پوست ضخیم خشک شده از گذر زمان . درخت پیربه سنگینی از خواب بر می خیزد!خاطره ای دور ولذت بخش در ذهنش می چرخد. بسختی شاخه های خود را تکان می دهد.چشم های خسته خود را می گشاید.  بر درختان جوان، بر بوته های گل سرخ می نگرد. بر طره های دو بید مجنونی که تمامی شب در پیچ تابی عاشقانه  خواب از چشمان او ربوده بودند. حال آرام وسبک بال سربرشانه هم نهاده وتن به خوابی سکر آور داده ا ند. 
زنبوران عسل دور باغچه می چرخند. بر خوان گشوده گل های اطلسی فرود می آیند.  نیزه بر کلاله شان  فرود می آورند. شهدشان می مکند ،لحظه ای دیگر بر میخیزند ! باید به مهمانی درخت توت خانه همسایه بروند.
شاپرکی سفید با خال های نقره ای در هوا می چرخد بال می زند برلبه بام می نشیند. هنوز مردد است نمی داند کجا باید آرام گیرد!فرصتی نیست! ماه ها  محصور در پیله خود می تنید  تا کامل شود. پس آنگاه دیوار بشکند به آزادی بال بگشاید در فرصتی اندک  تمامی زبیائی و تنوع جهان را دریابد وبگذرد.بی هیچ خاطره ای .شاید هم با خاطره آخرین بوسه برلب تبدار لاله ای در کنجی از باغ .
گنجشگی بسرعت از آسمان فرود می آید سینه بر آب حوض می کوبد وبا همان سرعت دور می شود. زندگی در باغ آغاز شده گربه همسایه بچه های کوچک خود را یکی یکی بدندان گرفته به آرامی از لبه پنجره عبور می کند. دنبال جای امنی برای سه نوزاد کوچک خود می گردد. 
چند زرد آلوی رسیده به سنگینی خود رااز شاخه جدا می سازند درپای درخت می افتند. گربه در فرو رفتگی دیوار به آرامی کودکان در کنار کشیده  بخوابی خوش رفتنه است .کودک ومادر آرامند.
از پنجره فاصله می گیرد ! با حسی از زندگی واندوهی تلخ که تمامی شب خواب از چشم او ربوده است. تصویر سه زن  با عکس عزیزانشان بر دست. با جامه های سیاه. آن جا درسرزمین او رنگین جامه سحر همیشه با خون  آغشته است. 
نگاه مادران سرد است وسنگین .
شوخ چشمی نرگس تنها اشگ است جاری شده بر سیمای درد آلوده مادران که بوی عطر تن فرزند را درگورستان های متروک ،در میان گور های گمنام جستجو می کنند ! در خاوران ها. در آن سرزمین که تمامی پنجره ها بسوی زیبائی بسته است.
پدرهمراه مادر کنار پنجره می ایستد.به پنجره های بسته زندانی می اندیشند که فرزندشان در پشت میله های آن محصورند. فضا انباشته از فریاد است و آه ! .توان گشودن پنجره شان نیست !بکدام سوی حاصل از شادابی زندگی ،حاصل ازعشق ؟ حاصل از امید ؟  بسوی کدامین بهار بگشایند ؟این جا تمامی فصل ها زمستان در زمستان است .
سرزمینی  که مادران تمامی سال در غم فرزندان مویه می کنند . باز کردن کدام پنجره می تواند ؟  شادی،عطر، نوروصدای جادوئی حیات رادر اطاق های خالی جگر گوشه گانشان انعکاس دهد ؟اندوه از قالب آنان بزداید؟ در قاب پنجره ها ی این سرزمین جز تصویر گمشده یک ملت در هیاهوی یک انقلاب خون آلود ویران گرنیست.
مادری که در فاصله ای اندک دو زیباروی جوان خود "سهراب وسهیل "از دست داده است . چگونه بر جای خالی آن ها نگاه خواهد کرد ؟ چگونه توان گشودن پنجره ای خواهد داشت! که پشت هر پنجره بر دیوار سنگی کوچه خاطره کودکانش نقش بسته است . کوچه هائی با اهریمنانی نشسته در کمین جوانان !کوچه هائی  با حجله های عزا و تصاویری  آویخته شده از فرزندان زیبای این سرزمین.
با دردی بسنگینی یک کوه نشسته بر قلب یک ملت .ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.