
موضوع چیست؟
در ایران مجلهای با عنوان «نمایش شناخت» با مدیریت آقای «نظر احمدی» به چاپ می رسد و شمارهی سیزدهم (تابستان ۱۴۰۰) ( https://www.magiran.com/volume/178367) این مجله ویژه نامهای را به موضوع «تاتر برونمرزی» اختصاص داده است. در این شماره با ۳۵ عنوان مقاله یا گفتگو به مقوله ی تاتر مهاجر و تبعید پرداخته شده است. به غیر از سرمقاله (آقای نظر احمدی) و اندک شمار نویسندگان داخل کشور (شاید ۲۰ درصد؟) باقي همکاران این ویژه نامه کسانی هستند که سالهاست در خارج از کشور (در تبعید و یا به شکل مهاجر) زندگیمیکنند.
اما مشکل کجاست؟
اندکی پس از انتشار این شماره مطلبی از آقای ناصر رحمانی نژاد در «آوای تبعید» (شماره ۲۷ به سردبیری آقای اسد سیف) با عنوان «تئاتر ایران در تبعید به سیاق امنیتی ها» (http://avaetabid.com/?p=3296...) خواندم که نه تنها خارج از عرف نقد و بررسی بود، بلکه توهین به بسیاری از همکاران این شماره (از جمله نگارنده) بود. و هنوز از هضم مطلب آقای رحمانینژاد فارغ نشده بودم که چشمم به نوشتهای از خانم نیلوفر بیضایی (در فیسبوک شخصی ایشان https://www.facebook.com/niloofar.beyzaie)افتاد. من لینک هر دو مطلب را در اینجا قرار داده ام و مایل به تکرار آنها نیستم. علاقمندان میتوانند بدانها مراجعه کنند. من اما مایلم در اینجا چند نکته را دوستانه با این دوستان و هم با کسانی که پنهانی هیزم بر آتش اختلافات! (؟) ما میاندازند، در میان بگذارم تا بلکه هم اصل موضوع روشن شود و هم موضوع ختم به خیر. البته همه این نکات مورد اشاره در اینجا الزامن متوجه خانم بیضایی و آقای رحمانی نژاد نیست، اما این دو نوشته سبب شدند که همه را یکجا مطرح کنم:
۱- اولن ما در خارج از کشور فقط تاتر تبعید نداریم. انکار این امر فقط حقیقت مطلب را مخدوش میکند.
۲- دومن تاتر مهاجر هم حق بیان و نفس کشیدن دارد. و باید بدان در کارهای تحقیقی توجه کنیم.
۳- تاتر تبعید ارث و ميراث شخصی کسی نیست و "ولی فقیه" هم نیاز ندارد.
۴- تبعید به نظر من یک وضعیت اضطراریست و نه یک استراژی یا ایدئولوژی! از این رو تلاش اصلی ما باید در جهت خاتمه دادن به آن باشد.نه درپی مدال ساختن از آن برای سینهی خود.
۵-هرکس که بتواند ندای تبعید را به گوش بیخبران! و یا مسببین آن برساند الزامن امنیتی نیست!!! بلکه بر عکس شکافی در سد بیخبری ایجاد کرده است.
۵- مقالات مندرج در این ویژه نامه که یکی هم از نگارنده است، نه امنیتی نوشته شده و نه امنیتی ها را ملاحظه کرده و نه با آنچه در خارج مینویسد، متفاوت است. برای اثبات ادعاء من میتوان این نوشتهی مرا را با آنچه نگارنده در آوای تبعید منعکس کرده، مقایسه کنید!
۶- نقد و بررسی را با واژههایی چون «امنیتی» آلوده کردن نه ارزشی بر نوشتههایمان می افزاید و نه ویزایی برای توهین به دیگران صادر میکند.
۷- همهی ما حق داریم در بارهی تاتر تبعید و مهاجر و ویژگی آنها سخن بگوییم. عرصهی نقد و بررسی و تحقیق با سنوات شغلی در ارتش متفاوت است. سابقهی ما در تاتر عملی تضمینی بر درست و دقيق گویی ما نیست. ممکن است کسی با دو سال حضور در خارج از کشور به مراتب دقیقتر و بهتر از من که ۳۰ سال است در این راه تلاش میکنم، بنویسد. معيار در یک کار پژوهشی همانا ماحصل کار است. انحصاری کردن عرصهی تحقیق خود منجر به انحصاری کردن بیان حقیقت میشود!
۸- مركز زمین آنجایی نیست که «من» ایستادهام، بلکه آنجایی ست که همه ما ایستادهایم. پس تجزیه این خانوادهی کوچک تاتری آن هم بدین شیوه برای هیچکدام از ما ارزش افزودهای نخواهد آفرید، بلکه ما را به «من» های کوچک تبدیل خواهد کرد که بسیار تاسفانگیز است.
۹-مشکلات و اختلافات شخصی ما که متاسفانه کم هم نیستند، نباید سبب چنان تبی در ما شود که به ماه هم بد بگوییم! و همه را در یک جوال کنیم و هر چه دل تنگمان خواست بگوییم. چون قصد تسویه حساب با یکی داریم.
۱۰- از همه مهم تر تجربه چندین سال در تبعید نشان داده که ما هرچه آتش اختلافات را میان خودمان شعلهورتر کرده ایم، نه تنها دامن خود را سوزاندهایم، بلکه بعدها با شرمندگی از قضاوت خود از گذشته یاد کردهایم. از همه مهمتر صنف تاتر تبعید (و مهاجر ) را آلوده کرده ایم.
۱۱- تجربه نشان داده که متاسفانه ارزشگذاری و موضعگیری ما در بسیاری موارد بر اساس دستهبندیها رخ داده است. کسی را تایید میکنیم که او ما را از پیش تایید کرده باشد. باید یک بار برای همیشه از این شیوهی یارگیری دست برداریم. چون کار کشف حقیقت را بر همهی ما دشوار میکند.
۱۲- یک قضاوت سالم و همه جانبه و در عین حال بیغرض در بارهی یک مقوله، اینجا ویژه نامه «نمایش شناخت»، موقعی ممکن میشود که اولن همه مطالب را بخوانیم و کمی با همکاران در این باره صحبت کنیم بعد شاید به نتيجهای لازم برسیم. فقط در این صورت است که من ِ همکار به شمای همکار گوش میدهم و دست در دست هم میتوانیم مشکلی از مشكلات را حل کنیم. ورنه نوعی «زردنویسی» از نوع همان «بیلد» خواهد بود! گرچه به نظر «سرخگون» آید!
۱۳- من به عنوان یک هم صنفی تاتری همه تاترورزان برونمرزی را همکاران خود میدانم. بر تلاش همه این عزيزان در چارچوب فعالیت تاتری ارزش میگذارم و در کار آرشیو فرقی میان هیچکدام از آنها نمیگذارم. برای من کارهای خانم هایی چون نیلوفر بیضایی، بهرخ حسین بابایی، نرگس وفادار، سوسن و سودابه فرخ نیا و وزیری نسب یا آقایانی چون رحمانی نژاد، حمید احیا، حمید جاودان، ابراهیم مکی و محسن یلفانی، داریوش رضوانی و بسیاری دیگر، همگی بخشی از تاتر تبعید و مهاجر هستند. گرچه ممکن است در بسیاری موارد به نظریات کسی از این میان نزدیکتر باشم و یا همکاری مداوم کسی مهرش را در دل من نهادینه کرده باشد. بیایید نگاه صنفی خود را از نگاه شخصی خود جدا و در قضاوت هایمان این دو را از هم تفکیک کنیم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
دیدگاهها
Hamid Ehyaاصغر عزیز ممنون…
Hamid Ehya
اصغر عزیز ممنون از این نوشته. میدانم که نوشتن از هرچیزی در این فضایی که تو در آن هستی چقدر دشوار است. شجاعت تو را تحسین میکنم و آرزو میکنم که همچنان بنویسی و همچنان به پژوهشهایت ادامه دهی.
Hossein Afsahiاصغر نصرتی…
Hossein Afsahi
اصغر نصرتی عزیز ، اگر اجازه بدهی من هم چند نکته را نوشتاری کنم . من متاسفانه نه" نمایش شناخت " را خوانده ام و نه دیده ام ، به اجبار مقاله شما را هم نخوانده ام . متاسفانه با لینکی هم که فرستادید ، باید عضو باشید تا بتوانید مقالات را بخوانید . که من موفق نشدم ، چون نخواستم که عضو بشوم . ولی اسامی نویسندگان مقالات موجود بود و من چندین نام را می شناختم .و نمی دانستم که در باره تئاتر تبعید در ایران هم تحقیق کرده اند (فقط قضاوت ار تیتر مقاله ها می باشد ) . اصغر جان تو را به سالهای دراز تبعید می شناسم ، و کوشا بودنت در ارشیوسازی تئاتر تبعید ، می دانی چرا تاکید بر تبعید می کنم ؟ چون تا دوران حکومت اقای خاتمی و دعوت دوزیستانان به ایران ، فقط یک نوع تئاتر در خارج کشور بود ، انهم تئاتر تبعید .واگر 13 شماره کتاب نمایش تو عزیز را هم ورق بزنیم ، بیشترین مقالاتش در مورد تئاتر تبعید می باشد . و بعداز ان تاریخ کذایی ، واژه تئاتر مهاجر هم به فرهنگ لغات اضافه شد . اصغر جان ما تئاتر مهاجر یا تئاتر تبعیدی نداریم . هنرمندان تئاتر مهاجر یا تبعیدی داریم .تئاتر تبعید ، یعنی تئاتری که نتوانی در زادگاهت اجرا کنی ،چه از نظر محتوا یا اجرا و یا بهر دلیل دیگرقابل اجرا نیست .ولی تعریفی که من از تئاتر مهاجر می دانم ، اجرای نمایشهایی است که در ایران قبلن اجازه اجرا گرفته اند و یا اجرا شده اند ، و حال در خارج کشور هم اجرا می شوند . و یا نمایشهایی است که اگر در خارج از کشور نوشته شده است ، ولی برمبنای ملاحظاتی نوشته شده که برای اجرا در ایران مشگلی ندارد .ولی اصغر جان همه حق نفس کشیدن و حق بیان دارند . ولی در یک کاسه جا نمی گیرند . اگر امروز روزی چیزی به نام تئاتر مهاجرت وجود دارد ، بخاطر جانفشانی تئاترورزانی بود که با تئاتر تبعید ، تماشاچیان را به سالنها کشاندند .جنگیدند ، از زندگیشان مایه گذاشتند، و حسرت رفتن به زادگاه را بر دل خریدند . پس با مهاجرین اسه برو ، اسه بیا . توریست های تابستانی و زمستانی در یک کاسه نیستند .
اصغر جان با تئاتر مهاجر امکان پایان دادن به تئاتر تبعید نمی باشد . بلکه با تئاتر تبعید کمک برای فرهنگ سازی ، سرنگونی رژیم اسلامی می شود ، که شاید خاتمه دادن به تئاتر تبعید خواهد بود .با نکته شماره 5 تو صد درصد موافقم :" هرکس که بتواند ندای تبعید را به گوش بی خبران! و یا مسببین ان برساند ، الزامن امنیتی نیست !!! ....." ولی بشرطی که در دام انان افتاده نشود و از نوشته اش سو استفاده نشود . اصغر جان همه حق دارند در مورد هر مقوله ای سخن بگویند ، اظهار نظر کنند و ... ولی حق ندارند با عدم اگاهی مقالات تحقیقی ارایه دهند .اصغر جان کسی با دو سال حضور در خارج کشور می تواند بهتر از من و تو بنویسد ، اما نمی تواند بهتر از من و تو و ایرج جنتی عطائی و خانم نیلوفربیضایی و ناصر رحمانی نژآد و ...... در باره تئاتر تبعید بنویسد . از کدامین منبع های تحقیقی تبعید استفاده می کند ؟بر مبنای کدامین امار و اجرا ها می نویسد ؟
اصغر جان همانگونه که در بالا نوشتم ، خانواده تئاتر تقسیم نمی شود و یار گیری هم نمی کند . تئاتر تبعید راه خودش را با هزاران پیچ و خم و سختی طی می کند . تئاتر مهاجر هم راه خودش را .و هیچگاه در یک ظرف قرار نمی گیرند .
در پایان اصغر عزیز ، تو می توانی همه تئاتریها را کنار هم قرار دهی ، تئاتر تبعید ، تئاتر مهاجر ، تئاتر مسافر ، تئاتر دوزیست و ... در بخش تحقیقاتت از همه انان نام ببری و یا بخش بخش کنی . مهم اینست که تو هم تئاتر تبعید را می شناسی و هم تئاتر مهاجر را ، و با اگاهی تحقیقت را به جلو خواهی برد . ولی متاسفانه اسامی که در لیست نویسندگان " نمایش شناخت " بود ، به غیر 5-6نامی که می شناسم ، که از این تعداد هم شاید 3-4 نفری بتوانند حرفی در باره تئاتر تبعید داشته باشند ، و بخشی هم تیتر نوشته هایشان ربطی به تئاتر تبعید نیست . حال سهوا و یا عمدا . و دوست عزیزی هم از تئاتری های خارج کشور ، قبل از سال 57 می باشد و علاقه مند بودم که مقاله اش را بخوانم ، که میسر نشد . . امیدوارم معیار تحقیق اش ان سالها نباشد . نوشته به درازا کشید ، شرمنده ام .امیدوارم با پایان دادن به رژیم جمهوری اسلامی ، تئاتر تبعید هم به کار خودش پایان دهد .
Asghar Nosratiخانم بیضایی…
Asghar Nosrati
خانم بیضایی عزیز اولن که شما هنوز به گفتهی خودتان مطلب مرا نخوانده اید، پس قضاوت «سرپایی» نکنید. این همان ایراد اساسی به کار شماست. دومن مقاله ی من عینا در اوای تبعید هست و اگر شما خلافش را می بینید برای من متذکر شوید. سومن من هیچ اصولی از سانسور را نپذیرفته ام. پس بیمورد تهمت به کسی نزنید! چهارمن من در هیچ جا در هیچ مقالهای انکار تاتر تبعید نکرده ام. در همینجا هم بر تبعیدی بودن بخشی از تاتر خارج کشور تاکید کرده ام. پنجمن اگر من همان حرفهایی میزنم که شما قبلن زدهاید ( حالا نمیدانم شما اول از این حرفها زده اید یا من؟) پس خرسند باشید که ما از این نگاه به هم نزدیک هستیم! شما شخصا سالهاست که مرا میشناسید و از نظریات من با خبرید و نیاز به معرفی خود ندارم. پس انکار چیزی نکنید که منجر به لجاجت بشود. بنده هم مانند شما چندین سال است ایران نمیروم و کسی را هم تشویق به رفتن نمیکنم اما هم برخی از دوستان شما و هم من سالهاست که ایران میروند و شما هم با آنها همکاری میکنید و من هم کارهای آنها را در اینجا/تبعید و مهاجرت/ دنبال میکنم و در آرشیو جای میدهم. آن "دیگرانی" که شما از آنها نام میبرید همانهایی هستند که با شما روی صحنه می روند و با من در آرشیو همکاری میکنند! چگونه می توانیم با اینها اینگونه بیگانه سخن بگوئیم؟ باید فرق بگذرایم میان تصمیم شما و من و آن «دیگرانی» که به ایران سفر میکنند! اما این تفاوت نباید منجر به تهمت و ساخت واژه هایی چون "دیگران" شود. این تصمیم ماست و آن تصمیم آنها. از اینها نمیتوانید نتیجه آلوده کردن دیگران، از جمله مرا، بگیرید. این خلط مبحث است و رفتاری ناشایست. من سالهاست به تداوم کار و نگاه شما احترام گذاشته ام و از شما هم انتظار دارم بر اساس شناختی که از من دارید قضاوت نادرست نکنید. شما فقط میتوانید موقعی قضاوت بالا را ادعا کنید که؛ یک نوشته مرا خوانده باشید. ۲- آن را با حقیقت تبعید و مهاجر مغایر بدانید. ورنه ما با هم اختلاف سلیقه داریم و این راه را برای تهمت باز نمیکند!
Niloofar Beyzaieآقای نصرتی…
Niloofar Beyzaie
آقای نصرتی گرامی، مطلبتان را طوری بیان کرده اید که انگار همه چیز وارونه است. شما و عده ای دیگر در نشریه ای که در ایران منتشر می شود درباره ی تئاتر "برون مرز" یا "غربت" صحبت کرده اید و پذیرفته اید که بخش تبعیدی این تئاتر حذف شود. حالا چرا طوری می نویسید انگار بر عکس بوده است؟ منظورتان از تئاتر مهاجرت تئاتری ست که توسط کسانی خلق می شود که به ایران رفت و آمد می کنند و با رعایت کامل اصول سانسور در داخل در اینجا زندگی می کنند و اگر امکانش فراهم شود با پذیرش همان اصول سانسور در ایران هم کار به صحنه می برند؟ در عین حال حرفهای خود من را به خودم تحویل ندهید دوست گرامی. خود من بارها گفته ام که تبعید تاج یا مدالی نیست که کسی بر سر بزند.اما هنرمند تبعیدی که از مزایای بازگشت و پذیرش سانسور در می گذرد و صدای اعتراضش در اثرش منعکس است، یک چیز را نفروخته و آن شرافت است و تن به یک چیز نداده و آن اینکه بگذارد کسانی با نفی مفهوم تبعید از جمهوری اسلامی یک حکومت بی ضرر بسازند. شما پذیرفتید که پرونده ی "تئاتر برون مرز" با حذف هویت تبعیدی اش به یک پرونده ی تحریف شده بدل شود و جالب اینکه صدایش را هم در اینجا در نیاوردید. وگرنه بفرمایید مطالبی که آنجا نوشتید را اینجا بازنشر کنید.
افزودن دیدگاه جدید